#خاطࢪهاۍازیڪشهیـــد
مادر حاج قاسم سلیمانی که از دنیا رفتند،
پس از چند روز با جمعی از خبرنگاران تصمیم
گرفتیم برای عرض تسلیت به روستای قنات ملک
برویم.
با هماهنگی قبلی، روزی که سردار هم در روستا
حضور داشتند، عازم شدیم. وقتی رسیدیم ایشان
را دیدیم که کنار قبر مادرشان نشسته و فاتحه
میخوانند. بعد از سلام و احوال پرسی، به ما گفت:
«من به منزل میروم. شما هم فاتحه بخوانید و
بیایید.»
بعد از قرائت فاتحه به منزل پدری ایشان رفتیم....
گفت: « همیشه دلم میخواست کف پای مادرم را
ببوسم ولی نمیدانم چرا توفیق نصیبم نمیشد.
آخرین بار قبل از مرگ مادرم که اینجا آمدم بالاخره
سعادت پیدا کردم....
با خودم فکر میکردم حتماً رفتنیام که خدا توفیق
داد و این حاجتم برآورده شد.»
سردار درحالی که اشک جاری شده بر گونههایش
را پاک میکرد، گفت: «نمیدانستم دیگر این
پاهای خسته را نخواهم دید تا فرصت بوسیدن داشته باشم.»
📚رد پای گل سرخ، صــ۱۸ــــ ..,
انتشارات زائر رضوی
🖋خاطره ای از #شهید_قاسمسلیمانی
#یادشان_گرامے
(@nasle_jadideh_Englab|)
(💔🏴✨🏴💔)