eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
882 دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
15.2هزار ویدیو
515 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
انا لله و انا الیه راجعون سردار سرلشکر بسيجي سيدحسن فيروزآبادي رئيس سابق ستاد کل نيروهاي مسلح و مشاور عالي نظامي فرماندهي کل قوا، پس از مدتي بيماري، به ديدار معبود شتافت. سرلشکر فيروزآبادي از سال 1368 تا 1395 به مدت 27 سال با حکم رهبر معظم انقلاب، به عنوان رئيس ستاد کل نيروهاي مسلح مشغول به خدمت بود و پس از آن، از سوي حضرت آيت‌الله خامنه اي به عنوان مشاور عالي نظامي فرماندهي کل قوا منصوب شد. وي در دوره اخير فعاليت مجمع تشخيص مصلحت نظام نيز، با حکم مقام معظم رهبري، به عنوان عضو حقيقي مجمع منصوب شده بود
۱۳شهریور سال۹۰ ۱۳تن از رزمندگان یگان ویژه صابرین درحین مبارزه باتروریست های پژاک درشمال‌غرب کشور به فیض شهادت نائل آمدند قله «جاسوسان» در ارتفاعات مرزی بین جمهوری اسلامی ایران و عراق قرار دارد که مدت‌ها به محل شرارت گروهک‌های ضدانقلاب و خصوصاً گروهک تروریستی پژاک تبدیل شده بود. در سال 90 جمهوری اسلامی ایران تصمیم بر آزادسازی این ارتفاعات گرفت که این مأموریت به‌عهده یگان ویژه صابرین نیروی زمین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که اکنون به تیپ ویژه صابرین تبدیل شده, گذاشته شد. طی این عملیات که در شهریور سال 90 انجام شد، دلاورمردان این یگان در اوج مجاهدت و گمنامی و تحمل سخت‌ترین شرایط اقلیمی و جوی، موفق به رسیدن به آخرین سنگر این عناصر تروریستی شده و در 13 شهریور سال 90، 13 نفر از نیروهای این یگان طی درگیری با عناصر پژاک ضمن از بین بردن بقایای این گروهک تروریستی به درجه رفیع شهادت نائل شدند. شهدا رایادکنیم باذکرصلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و باز یک خائن! کابوس استعمار/شرح حالی کوتاه از شجاعت شهید رئیسعلی دلواری در برابر انگلیس خبیث ناموس و سرزمینم بهایش خون اجنبی است نه زیور آلات/شهادت اری اما اسارت هرگز پینوشت؛ به که نگاه میکنیم دشمن با اون همه هارت و پورتش و در اختیار داشتن تجهیزات فراوان از پس شیر مردانی و شیر زنانی مانند رئیسعلی دلواری و بی بی مریم /میرزا کوچک خان جنگلی برنیامد! فقط از طریق خائن ها توانست ضربه بزنه وحال امروز هم خائنها هستن با ظاهر خودمان که چرخ دشمن را در کشور ما میچرخانند..... ۱۲ شهریور سالروز شهادت شیر دلوار رئیسعلی دلواری
📊 | 🔻 اینفوگرافی عملیات کربلای۳ 🗓 ۱۱ شهریور ۱۳۶۵ ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 | مرکز طراحان 🔻اون روز امام گفت و شد امروز آقا میگه وداره میشه... 🎧 حاج حسین یکتا ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🎨 | شهید محمود کاوه 🔻 ۱۰ شهریور ماه سالروز شهادت فرمانده لشکر ویژه شهدا 📍 کاری از مرکز طراحان راهیان نور ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 |‌ ◽️نباید یادمان برود انگلیسی ها چه بر سر ایران آورده اند ◽️۱۲ شهریور ماه سالروز شهادت قهرمان ملی شهید رئیسعلی دلواری ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 ای‌ شام‌ کربلای‌ تو یا زین‌العابدین... 🎧 با نوای کربلایی حسین طاهری 🏴 ‏سالروز شهادت امام سجاد علیه‌السلام تسلیت باد ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | ▫️«نحن ملت الحسین» مداحی زیبای حاج محمود کریمی در بصره ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 | 🎥 کشف پیکرهای مطهر ۳ شهید دوران دفاع مقدس در آستانه شهادت حضرت امام سجاد ع 💠امروز گروههای تفحص شهدا با توسل به حضرت زینب کبری س موفق شدند پیکرهای مطهر ۳ شهید دوران دفاع مقدس را در منطقه شرق دجله عراق تفحص نمایند ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | 🔅 خون اجنبی 🔸 دولت انگلیس به دولت مرکزی، نامه‌ای داد تا مبلغ ۴۰۰ هزار پوند به دلاور دلواری پیشنهاد بدهند تا دست از مبارزه بکشد. 🔻 اما مرد میدان رئیس‌علی دلواری گفت: «ناموس و سرزمینم بهایش خون اجنبی است، نه زر و زیور دنیا.» ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🌟 اطلاع نگاشت | مسئولیت‌های مهم مردم‌ در کاهش ابتلا و تلفات سنگین کرونا 👈🏼 چهار کار آسان و اثرگذار در مقابله با کرونا 🔻رهبرانقلاب: اینها همه‌ کارهای آسانی است؛ اگر‌ مردم این رعایتها را بکنند، قطعاً تأثیر خواهد گذاشت در ابتلاء، و این تلفات سنگینی که دل انسان را به درد می‌آورد، به وجود نخواهد آمد. ۱۴۰۰/۶/۶ ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استوری | میسوزم اما آتش عشق تو خاموشی ندارد... ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🌅 | 🔻 یادمان شهید رئیسعلی دلواری دلیر مرد تنگستان - نماد مقاومت ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔸راه اندازی مجدد اعزام های گروهی راهیان نور با رعایت دستورالعمل های بهداشتی/لزوم واکسیناسیون زائرین و خادمین شهدا 🔍 متن را در اینجا بخوانید ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🌷من در آن سال ها ۱۸سال بیشتر نداشتم، عراقی ها به روستای ما در نزدیکی گیلانغرب حمله کردند و تعداد زیادی از زن و مرد پیر و جوان و پدر و برادرم را به قتل برسانند و من تنها ماندم... اما من نترسیدم در آن وقت تنها سلاحی که مانده بود تبر پدرم بود بنابراین وقت را از دست ندادم با وجود ترس زیادی که در قلبم ریشه دوانیده بود, به سمت آنها حمله ور شدم خدا به من یاری رساند و یکی از آنهارا کشتم و چهار نفر دیگر را اسیر کردم . محکم آن ها را با طناب بستم و تمام اسلحه ها و فشنگ هایشان را برداشتم با زحمت زیاد توانستم نیرو های خودی را پیدا کنم و اسیران را همراه با سلاح هایشان به آن ها تحویل بدهم... از آن روز به بعد من تبدیل به یک سرباز تمام عیار شدم و در نبردها دوشا دوش رزمندگان ایرانی در جبهه های گیلانغرب پرداختم... پس از جنگ تحمیلی، تندیسی از فرنگیس حیدرپور به عنوان شیرزن ایرانی، در «بوستان شیرین» کرمانشاه نصب شد تا یاد این شیرزن ایرانی برای همیشه در یادها باقی بماند...
کرامات شهدا❣️ (بسیار خواندنی ، ازش نگذرید ) روایت قرض های من و شهید سید مرتضی دادگر... از تهران برايمان مهمان آمد ، برادر خانومم هم از بوشهر آمدند،( اينها از واجبات خاطرات است كه برايتان مي گويم ) از ان طرف هم پسر عموهايم كه راننده ماشين هستند ، بار آوردند خرمشهر و آمدند منزل ما . بعد از ظهر كه از محور برگشتم منزل ، خانمم گفت: ميهمان داريم و در منزل هيچ چيزي نداريم! گفتم : خوش آمدند . به طوري مي سازيم . خدا بزرگ است ، خدا وكيلي آن روزها ما براي خريد نان هم پول نداشتيم ، گفتم : حالا با همان چيزهايي كه داريم مي سازيم . آن شب را الحمدلله مهمانداري كرديم ، صبح رفتم خيابان از يك مغازه نسيه خريد كردم آوردم منزل بعد رفتم شلمچه سركار تا بعد از ظهرچگونه گذشت خدا عالم است . بعد از ظهر همسرم گفت كه ديگر هيچ نداريم . گفتم كه خيلي خوب . مي روم الان بازار صفاي خرمشهر يك اقاي اميدوار داريم . خدا خيرش بدهد . هر وقت ما نسيه بخواهيم چترمان را آنجا باز مي كنيم . رفتم گفتم :آقاي اميدوار ميوه مي خواهم . گفت:اقا سيد هرچيزي دلت مي خواهد بردار. مغازه متعلق به خودتان دارد. من هم نزديك دو هزار و خورده اي ميوه گرفتم . براي مدت يك هفته زد به حسابم . از اقا رضا ماهي فروش هم هشت هزار و چهارصد تومان ماهي گرفتم . رفتم سراغ يكي از دوستانم كه مرغ فروشي داشت . سه هزار و خرده اي مرغ نسيه گرفتم و آوردم خانه . به خانمم گفتم : خانوم حالا بايد با اينهاساخت تا سر برج كه پولش برسد. شد دقيقاً 20/4/1374 . خدا را شاهد ميگيرم شايد آن روز يكي از سنگين ترين و زجر آورترين روزهاي زندگي من بود !!! حالا دليلش را كار ندارم ولي دلم خيلي پر بود. آن روز ما داشتيم مي رفتيم منطقه ، آن روز قرار بود روي نهر الذوجي ( كانال ماهي ) كار كنيم . مدام جا عوض مي كرديم كه هر چه سريعتر شهدا را بياوريم. آن روز قرعه افتاد به نهر الذوجي يا همان كانال ماهي و يا كانال الذوجي . به من گفتند : ميدان مين دارد بايد پاكسازي شود . گفتم: خيلي خب پاكسازي مي كنيم . من شروع كردم ميدان مين را پاكسازي كردم . رسيديم خود كانال . رفتم بالاي د‍ز . عقده هاي دلم را ريختم بيرون . روي صحبتم با خود شهدا بود . اولين جمله اي را كه گفتم اين بود : ببينيد شما ها كه اينجا خوابيده ايد . تك تك شما ها صداي منو مي شنويد . اين اولين جمله ام بود. ديگه بقيه اش را كار ندارم . من اينها را گفتم : از روزي كه مبتلاي شما شديم تا حالا دستمان را هم نگرفته ايد. آن روزچهار شهيد را ما در آورديم . دوتا فقط پلاك داشت . يكي شهيد اسدي بود ، يكي شهيددادگر بود ، يكي هم مجهوال الهويه بود. اين شهيد دادگر ، ما پلاكش را پيدا كرديم . كيف پولش را هم پيدا كرديم . از روي كارت هايي كه توي كيف داشت اسم او را هم خوانديم . پلاك را برداشتم . يكي از اين كارتهايي كه تقريباً خوانا بود . با كارت هويتش كه بايد مي رفت فرستاديم . سه كارت در دست من ماند كه عكسهايش واقعاً خوانا بود به اين معنا كه اگر به عكس سيد منصور بگوييد اين عكس چه كسي است مي گويند سيد منصور است ديگه . من اينها را برداشتم گذاشتم توي جيب شلوارم و كار كه تمام شد برگشتيم ايران . فرمانده مان گفت : از همين جا مستقيم برويد و توي مقر پياده هم نشويد . ما آمديم خرمشهر . وقتي رسيدم خانه يادم آمد كه كيف و پلاك را تحويل ندادم كه ثبت بشود . اتفاقاً خانمم سر كار بود . يا الله گفتم و رفتم داخل خانه . ميهمانمان در خانه بودند . من گفتم مي خواهم لباسهايم را كنار بگذاريم كه هر وقت خانمم آمد آنها را بشويد . بعد از نماز م ، خانم ميهمان گفت : آقا سيد ببخشيد يك نفر جوان امروز آمد درب منزل و گفت : اين مبلغ پول را به سيد برسانيد. گفتم : به سيد بگويم كه اين پول را چه كسي داده است ؟ گفت : اين پول را بدهكار سيد هستم. حاج خانم ميهمان، پول را به من داد ، و من گفتم : ولي تاجايي كه ياد دارم من به كسي پول قرض نداده ام و كسي هم از من پول قرض نگرفته . هرچي فكر كردم تعجبم بيشتر مي شد. گفتم كه لابد رفقا از من پول گرفته اند و فراموش كرده ام وگرنه كسي خود به خود براي كسي پول نمي فرستد. پول را گرفتم گفتم : اگر خانمم آمد بگو سيد رفته بازار .آمدم درب مغازه ي اقا اميدوار گفتم: آقاي اميدوار بدهكاري ما چقدر بود ؟ گفت: آقا سيد پسر عمويتان آمد حساب كرد . گفتم عجب پسر عموي بي معرفتي دارم نا سلامتي او ميهمان بود . آمد بدهي ما را حساب كرد. به اقاي اميدوار گفتم : نكند تعارف مي كني . اقاي اميدوار گفت : ما جنس را فروخته ايم از پول هم بدمان نمي آيد . رفتم درب مغازه ي اقا رضا گفت : پسر عمويتان آمده حساب كرد. رفتم درب مرغ فروشي گفت : پسر عمويت آمده حساب كرده من ماندم كه چه شده است و برگشتم به خانه ….. ديدم خانمم از مدرسه برگشته . خانمم گفت : يك اقا پسري چند روزاست دارد مي آيد درب منزل سراغ شما را مي گيرد من آن پسر جوان را نمي شناسم