ضمن تبریک عید بندگی، عید سعید فطر 👈دوم اردیبهشت، سالگرد تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، مبارکباد
#شهدای_سپاهی(5)
🌹شهيد عاصمي، برای آمادگی عملیات کربلای ۵ همه بچهها را به جنوب فرستاده بود. جز خودش و ۳ نفر دیگر که در کرمانشاه نگاه داشت تا ماموریتی را تمام کنند... عراق در بمباران شهرها، از بمب جدیدی استفاده میکرد که ناتو به صدام داده بود. بمبی حدوداً ۸۰۰ کیلویی با مکانیزم انفجاری متفاوت و قدرت تخریب بالا. این بمبها به منازل مردم میخورد و گاها عمل نمیکرد اما... هفته پیش اکبر وعظ برای خنثی کردن یکی از همینها رفته بود که شهید شد... علی، برای مراسم اکبر به تهران آمد، اما بقایای ماسوره همان بمب را همراه آورد و تا پاسی از شب، منزل ما مشغول بررسی آن بود... بعد از ظهر شنبه ۱۳ دی ۱۳۶۵ علی عاصمی به همراه محسن گردن صراحی، داود پاکنژاد و احسان کشاورز در حال خنثی کردن یکی از همین بمبها دسته جمعی پرواز کردند... فرمانده ای که رکورد همه نیروهای شهید و جانبازش را زد او حین خنثی کردن راکت هواپیما در عمق ۳متری زمین منفجر شد، می گویند: علیرضا و همراهانش تیکه تیکه شد؟... نه بالاتر...!!! پودر شدند... بالاتر...!!! علیرضا و دوستان شهیدش, بر اثر قدرت موج انفجار و حرارت زیاد بخار شدند. کتاب خاطرات دردناک, ناصر کاوه
خاطره ای از سردار شهید, علی عاصمی
🌹مدتی قبل در عالم رویا سراغ خیمه امام حسین (ع) را گرفتم. نزدیک خیمه شدم و از فردی که از خیمه آقا محافظت می کرد اجازه ورود خواستم آن شخص گفت: آقا هیچ کس را به حضور نمی پذیرند، ناراحت شدم و دوباره گفتم: فقط یک سئوال از ایشان دارم. او گفت: هر سئوالى داری آن را مکتوب بنویس تا از آقا برایتان جواب بگیرم.... من در برگه ای خطاب به امام حسین (ع) نوشتم: آیا من شهید می شوم؟... آقا در جواب نوشتند: بله شما حتماًً شهید می شوید... حال که مطمئن شدم به شهادت می رسم؛ دوست دارم بیشتر زنده بمانم تا در جنگ خدمت بیشتری کنم. حاج بصیر در این دنیا به معرفت شهدا رسیده بود و آرزو می کرد؛ بماند و در راه خدا جهاد کند تا ذخیره و اندوخته بیشتری برای آخرت کسب كند.... مهدی فرزندم ازکوچکی وارد عرصه جنگ شده ای، تو را به آبادان آوردمت تا بفهمی جنگ یعنی چه؟ و پدرت برای چه دارد می جنگد؟ و رزمندگان برای چه می جنگند تو باید این مطلب را درک کنی که جنگ با کفر، جنگ با الحاد و جنگ با کافران، همه جنگ ها و عملیات کوچکی هستند که انسان انجام می دهد؛ انسان موقعی می تواند خود را یک رزمنده به حساب آورد که بهتواند واقعاً بادرون خودش بجنگد یک آرپیجی زن اول باید آرپیجی را به نفس خود بزند. کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه
برشی از زندگی سردار شهید حاج حسین بصیر, قائم مقام لشگر کربلا
🌹اين فرمانده رشيد اسلام ، آنقدر شجاع و خلاق و دلير بی باک بود که فرماندهان ارشد عراق نيز بر اين امر معترف بودند... سرانجام اين دلاور شجاع اسلام در 9 فروردين سال 67 در عمليات والفجر 10 در منطقه عمومي سيد صادق، شانه دري بر روی ارتفاعات (باني بنوک) به همراه ياران و همرزمان خود در اثر بمب باران شيميايي بعثي ها به شهادت رسید... حسين املاکي حسيني زيست و حسینی شهيد شد و شهادتش الگو و درسي فراموش ناشدني شد به نام, ايثار به امت عزيز اسلامی... چرا که در هنگام بحبوحه جنگ و نبرد و آتش حملات و شيميايي دشمن حسين املاکي به بسيجي ای که ناله و استمداد و کمک مي طلبيد، حسين ماسک صورتش را برداشت و بصورت بسيجي بست و در نهايت هر دو شهيد شدند هم بسيجي و هم حسين املاکي... مقام معظم رهبری در رابطه با ایثار فوق العاده این شهید فرمودند: شهيد املاكي شما، كه توي ميدان جنگ شيميايي زدند و خودش هم آنجا در معرض شيميايي بود، بسيجي بغل دستش ماسك نداشت، شهيد املاكي ماسك خودش را برداشت بست به صورت بسيجي همراهش!... "قهرمان يعني اين!" کتاب خاطرات دردناک, ناصر کاوه
برشی از زندگی سردار شهید حسين املاکی, قائم مقام لشکر 16 قدس گيلان
🌹شهید کلاهدوز توی مصرف بیت المال خیلی دقیق بود. در آن روزها سرکوبیِ ضد انقلاب، که در گوشه و کنار قد علم کرده بودند، باعث میشد خریدها با شتاب انجام شود. در یکی از جلسات وقتی آقا یوسف لیست اقلام خریداری شده رو نگاه کرد، با دیدن بعضی از اقلام که خریدش ضرورت نداشت، برآشفته شد و گفت: چه ضرورتی داره، این چیزها از خارج خریداری بشه و ارزِ مملکت صرفِ تهیهی آنها شود؟ کتاب کشکول خاطرات دفاع مقدس, ناصر کاوه
خاطرهای از زندگی سرلشکر شهید یوسف کلاهدوز
#شهدای_سپاهی(6)
🌹مهریه ما یک جلد کلام الله مجید بود و یک سکه طلا. سکه را که بعداز عقد بخشیدم. اما آن یک جلد قرآن را محمد بعد از ازدواج خرید و در صفحه اولش اینطور نوشت: امیدم به این است که این کتاب اساس حرکت مشترک ما باشد و نه چیز دیگر؛ که همه چیز فناپذیر است جز این کتاب. حالا هر چند وقت یکبار وقتی خستگی بر من غلبه می کند، این نوشته ها را می خوانم و آرام می گیرم... شهید سید محمد علی جهان آرا ازدواج کرده بود و خانه نداشت. حاکم شرع خرمشهر بهش زمین و وام داد که برای خودش خانه بسازد. چند روز بعد محمد رفت زمین را کرد به اسم دو نفر از عرب های ندار خرمشهری....اگر شهر سقوط کرد آن را دوباره فتح خواهیم کرد؛ مواظب باشید که ایمانتان سقوط نکند... میدونید این صحبت مشهور رو شهید جهان آرا چه وقت گفت؟... در عملیاتهای پیچیدهی پیش از فتح پرارزش خرمشهر... قسمتی از وصیت نامه شهید جهان آرا: ای امام! تا لحظه ای که خون در رگ های ماجوانان وجود دارد، لحظه ای نمی گذاریم که خط پیامبرگونه توکه به خط انبیاء و اولیاء وصل است به انحراف کشیده شود...
کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه
🌹در دفتر فرماندهی سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه هفت از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد. مسئول دفتر گفت: "این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره"... فرمانده گفت: خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری... یک دفعه سرباز جلو آمد و سیلی محکمی نثار شهید بروجردی کرد. در کمال تعجب دیدم شهید بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت: دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزان بشه... بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت: ببخشید، نمی دانستم این قدر ضروری است. میگم سه روز برات مرخصی بنویسند. سرباز خشکش زده بود و وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند گوشی را از دستش گرفت و گفت: برای کی می خوای مرخصی بنویسی؟... برای من؟... نمی خواد. من لیاقتش را ندارم". بعد هم با گریه بیرون رفت. بعدها شنیدم آن سرباز راننده و محافظ شهید بروجردی شده؛یازده ماه بعد هم به شهادت رسید. آخرش هم به مرخصی نرفت...
کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه
خاطره ای از سرلشگر شهید, محمد بروجردی, فرمانده سپاه غرب کشور
🌹مهدی به همراه تعدادی ازدوستانش به دیدن آیت الله حق شناس رفته بودند که آیت الله از بین دوستانش، فقط به مهدی یک دستمال داده و گفته بود اشک هایی که برای امام حسین (ع) می ریزی را با این دستمال پاک کن و آن را نگه دار تا در کفنت بگذارند. به دوستانش هم گفته بود که احترام این آقا را خیلی داشته باشید. بار دیگر که به دیدن ایشان رفته بودند، آیت الله به محض این که مهدی را می بیند، گریه می کند... مهدی قبل از رفتن به سوریه، آخرین پیامکش را برای یکی از دایی هایش فرستاد: دایی! من رفتم. دستمال اشکهام رو با کمی تربت کربلا گذاشتهام لای قرآن روی طاقچه. اگه یه وقت طوری شد، آنها را بگذارید کنارم... یک ماه مانده بود به شهادتش، که من و مادرم را با خود همراه کرد. نماز صبح را در حرم سیدالکریم خواندیم و به بهشت زهرا و بر سر مزار شهدای گمنام رفتیم. می گفت هر حاجتی که دارید، از این شهدا بخواهید و هر وقت دلتان گرفت، سر مزار این شهدا بیایید... پنجشنبه دهم مرداد ماه بود که زنگ زد به برادرش و گفت سال خمسی ام رسیده. یه ماشین دربست بگیر و برو قم خمس من رو بده و برگرد. ۳۰۰ تومن هم به نانوایی لواشی بدهکارم اونم پرداخت کنید... خوابش را دیدہ بودند و از مهدی پرسیدہ بودند: راستش را بگو شب اول قبر که نکیر و منکر آمدند چطور شد؟... در جواب گفت: تا زخمهایم را دیدند, گفتند آفرین و رفتند. کتاب مدافعان حرم, ناصر کاوه
خاطره ای از شهید مدافع حرم, مهدی عزیزی
🌹سال ۷۷ پدرم یک پیکان خرید و تا مدتها همین ماشین را داشتیم. وقتی هم ردهایهای پدرم را میدیدم که همه ماشینهای بهتری سوار میشوند، زمانی که میخواستیم با ماشین بیرون برویم به پدر می گفتیم که: چرا ماشین مان را عوض نمیکنیم؟... به من گفت: فنی این ماشین، ۲۰ است! چرا عوض کنم؟... ضمنا من الان فرمانده لشگر شدهام و اگر کسی من را با ماشین مدل بالاتر ببیند با خود میگوید که طرف فرمانده لشکر شده و از موقعیت خود سوءاستفاده کرده... اگر صحبت از فرد غایبی می شد، اگر فرد غایب رو می شناختند، به نحوی سعی می کردند اورا تبرئه کند. اگر می دید بازهم جلسه به غیبت ادامه میدهد، آنقدر صلوات می فرستاد تا گوینده خجالت
می کشید و ادامه نمی داد. نهی از منکر ایشون هم غیر مستقیم بود که کسی ناراحت نشود، هم موثر واقع می شد...
کتاب مدافعان حرم, ناصرکاوه
راوی: فزرند شهید مدافع حرم, حاج رضا فرزانه فرمانده لشگر محمد رسول الله (ص)
کتاب نهایی شهدای سپاهی _ ناصرکاوه.pdf
حجم:
51.27M
🖼دوم اردیبهشت سالروز تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گرامی باد...
🌷رهبر معظم انقلاب: سپاه نور چشم انقلاب اسلامی است... سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مولود مبارک انقلاب اسلامی است...
انتشار #کتاب_شهدای_سپاهی، بمناسبت فرا رسیدن عیدفطر و دوم اردیبهشت، روز تاسیس سپاه.... ارادتمند #ناصرکاوه
حجت الاسلام میرزامحمدی4_5909183986302717464.mp3
زمان:
حجم:
7.66M
وداع با ماه مبارک رمضان، استاد میرزا محمدی، التماس دعا، ناصرکاوه
🌟دعای مخصوص جمعه آخر ماه مبارک رمضان🌟
از جابر بن عبداللّه انصارى نقل شده است كه در جمعه آخر ماه رمضان به محضر رسول خدا(صلى الله عليه وآله)شرفياب شدم;
رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلّم) به من فرمود:
اين روز، جمعه آخر ماه رمضان است، با آن وداع كن و بگو:
🍃🌸🍃
اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ صِيَامِنَا إِيَّاهُ فَإِنْ جَعَلْتَهُ فَاجْعَلْنِي مَرْحُوماً وَ لَا تَجْعَلْنِي مَحْرُوما.
خدايا! اين را آخرين دوران روزهدارى ما در آن قرار مده و اگر قرار دهى پس مرا بخشيده شده و رحمت شده بگردان و محرومم قرار مده.
🍃🌸🍃
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در ادامه فرمود:
هر كس در اين روز اين دعا را بخواند، به يكى از دو خصلت نيكو دست يابد، يا آن كه ماه رمضان آينده را درك مى كند و يا به آمرزش و رحمت بى انتهاى خداوند مى رسد.
📚 اقبال الاعمال، صفحه 243
5.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞نماهنگ امام زمانی فوقالعاده
محشر و بسیار زیبای ای کاش با
صدای حاج عبدالرضا هلالی
🎼ای کاش دررکاب امامم شوم شهید
من سخت بر دعای فرج بسته ام امید
هرجا صبح جمعه پای ندبه نشسته ام
باتو تاغروب جمعه ها دل شکسته ام
#بحق_الشهدا_عجل_لولیک_الفرج
#بحق_الزینب_عجل_لولیک_الفرج
#بحق_الزهرا_عجل_لولیک_الفرج
#پیشنهاد_دانلود 👌👌👌👌👌
⤴️ التماس دعا
2.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یادی کنیم از نماز عید فطر تاریخی در ترکیه!
الله قبول اِلَسین 😂✋
2.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقای پوتین رئیس جمهور روسیه چی گفته که آقای ولایتی ناراحت شده؟
📣 برسه به گوش همه در خواب مانده ها
9.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قانون با کسی شوخی ندارد
دست به دست شدن فیلم دستگیری زن نیمه برهنه سوار موتور در قیطریه تهران، سه روز پیش
🔻شناسایی و احضار موتور سوار با پوشش نامناسب و زننده
🗓دوشنبه ۲۸-۱-۱۴۰۲
#عنقلاب_فواحش
#حجاب
#پلیس