eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
883 دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
15.2هزار ویدیو
515 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷بِسـم ِ ربـــــِّـ  الشــُّـهـداءِ  والصِّـدیقیــن🌷 🌿 مثلِ چمرانم را آرزوست!؟ 🇮🇷 💠 انقلاب اسلامی درروند تکاملی خویش بیشترازهمیشه به چمرانها و اندیشه و عمل چنین افراد پاکباخته و انقلابی نیازمبرم دارد . درآستانه سالگردشهادت دکترمصطفی چمران ، گرامی بداریم خاطره آن شخصیت بزرگی که درقامت یک سرداربین الملل اسلامی ازلبنان تا جبهه های دفاع مقدس فقط برای خدا جنگید و دراین راه پرمخاطره ایثارگریهای فراوانی از خود نشان داد .👇 💠 شخصیت جامع و چندبُعدی او که ساخته و پرداخته مکتب اهل بیت(ع) بود درعرصه های گوناگون جهادعلمی ، فرهنگی ، سیاسی و نظامی باتمام توان درخدمت به مستضعفین و پابرهنگان ،سر از پا نمی شناخت .او که در بالا ترین رتبه های علمی و دربهترین شرایط رفاهی قرارداشت بااحساس تکلیف دینی و اسلامی ، تمامی محاسبات مادی و دنیایی را به کناری نهاد و درهجرتی تمام عیار و مجاهدانه به لبنان رفت و باتلاشی همه جانبه و خستگی ناپذیر برای ساماندهی اوضاع شیعیان ، با رنج و درد آنها همراه شد وبرای خدمت به خانواده های مستضعف همت گماشت . فداکاریهای شهید چمران درلبنان ، ازاو چهره ای فوق العاده محبوب ، مردمی ومجاهد در اذهان مردم پدیدارساخت . 💠با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام ، شهید چمران برای مجاهدت درراه تحقق آرمانهای امام و خدمت خالصانه به انقلاب اسلامی ، پس ازسالها به ایران برگشت و در مسئولیت های مهم و خطیر، کمر همت بست . 💠چمران ، مرد خدا بود و خطر می کرد. آنجا که انگشت نورانی امام عظیم الشان ، راه را نشان میداد درتبعیت از ولایت ، درنگ نمی کرد ، اهل محاسبات دنیایی نبود . عمل به تکلیف و امتثال اوامر مقام ولایت امرانقلاب اسلامی ،برای او حجت شرعی بود که باتمام توان وداشته های خویش و تجربیات گران سنگ سالهای مبارزه انجام وظیفه نماید . 💠نیایش های شهید چمران و مناجات های عارفانه او ،پشتوانه زیست انقلابی وزندگی سراسر مجاهدت ، تلاش و همت خستگی ناپذیر این قهرمان میدانهای جهاد و شهادت بود . درهنگامه ای که انقلاب نوپای اسلامی مورد هجوم گروه های ضد انقلاب درکردستان و کفاربعثی و حامیان مستکبرش درجنوب قرار گرفت وهنوز میدانهای نبرد سرو سامانی به خود نگرفته بود شهید چمران به همراه عده ای از افراد پرشور و انقلابی ، راهی جبهه های حق علیه باطل شد و با جانفشانی هاو ایثارگریهای جانانه ، جان خویش رادرطبق اخلاص نهاد و صحنه های باعظمتی از دلاوریها را به نمایش گذاشت . کردستان و جبهه های جنوب بویژه سوسنگرد شاهد مجاهدتهای خستگی ناپذیر و غرورآفرین شهید والامقام دکترمصطفی چمران است . اوبا خدای خویش نجواکرد که :👇 💠ترا شکر مي کنم که از پوچي ها ، ناپايداري ها ، خوشي ها و قيد و بندها آزادم کردي و مرا در طوفانهاي خطرناک حوادث رها ننمودي، و درغوغاي حيات، در مبارزه با ظلم و کفر غرقم کردي، لذت مبارزه را به من چشاندي، مفهوم واقعي حيات را به من فهماندي...فهميدم که سعادت حيات در خوشي و آرامش و آسايش نيست ، بلکه در جنگ و درد و رنج و مصيبت و مبارزه با کفر و ظلم و بالاخره در شهادت است. 💠 او در حیات دنیایی اش از نیایش به مجاهدت و شهادت رسید و چه زیبا وصیت کرد که :  "... به خاطر عشق است كه فداكاري مي كنم. به خاطر عشق است كه به دنيا با بي اعتنائي مي نگرم و ابعاد ديگري را مي يابم. به خاطر عشق است كه دنيا را زيبا مي بينم و زيبائي را مي پرستم. به خاطر عشق است كه خدا را حس مي كنم، او را مي پرستم و حيات و هستي خود را تقديمش مي كنم. و با آغوش باز به استقبال شهادت مي روم ..."  💠امروزکه او درمیان ما نیست بیش ازهرزمان دیگری ، انقلاب اسلامی به اندیشه های انقلابی او ،به اخلاص و فداکاری او ، به مجاهدتهای سترگ او ، به ولایت مداری او وبه حضور او در میدانهای پرمخاطره نیازدارد.😰اگر او نیست انقلاب اسلامی درمسیر رویش نسل جدید نهضت امام خمینی ودرمکتب تربیتی ولی امرمسلمین ، چمرانهای زیادی را پرورش خواهدداد که همچون او ، سرباز ولایت بوده و درتحقق آرمانهای انقلاب زمینه ساز نهضت جهانی مهدوی باشند.🌹 ارادتمند ناصر کاوه
🍂 🔻 4⃣ شنود گسترده اطلاعاتی ایران علی اصغر زارعی در عملیات کربلای۴ ما یک سایت بزرگ در ۱۵ کیلومتری خرمشهر داشتیم که یکی از قوی‌ترین سایت‌های جنگ الکترونیک سپاه بود. اطلاعات ما از چند روز قبل از این عملیات نشان می‌داد که دشمن در یک سکوت بی‌سیمی است. البته از نوع ارتباطات عراقی‌ها ملاحظه می‌کردیم که یک سری اطلاعات به عراقی‌ها می‌رسد. احتمالا این اطلاعات را آواکس‌های آمریکایی می‌دادند. هم‌چنین وقتی که عملیات آغاز شد و نیروهای ما وارد منطقه شدند تعداد این مکالمات بسیار بالاتر رفت. این سردار سپاه به ماجرای دیدار محرمانه آیت الله خامنه‌ای از سایت جنگ الکترونیک اشاره کرد و گفت: خاطرم هست که در اواخر جنگ و در زمانی که ایشان به منطقه آمده بودند ازشان درخواست کردم که به سایت جنگال نیز بیایند و بازدیدی داشته باشند. وقتی که همراه با ایشان در حال ورود به سایت بودیم، امیر سلیمی نیز همراه ما بود. نیروهای ما جلوی ایشان را گرفتند اما آقا گفتند که ایشان هم همراه ما بیاید و ایراد ندارد. وقتی که روند کار را به ایشان نشان دادیم، ایشان بسیار تعجب کرده بودند و از من پرسیدند که از کجا باور کنیم که واقعا چنین کاری در حال رخ دادن است؟ من هم ایشان را پشت یکی از سیستم‌ها نشاندم و مکالمات بین نیروهای عراقی را قبل از شکستن رمز و بعد از آن نشان دادم و گفتند که بسیار عالیست. آقا بیش از چند ساعت در سایت ما حضور داشتند و می‌گفتند که این کار یکی از معجزه‌های الهی است. دقت کنید که عمده تجهیزات ما در سایت جنگال چیزهایی بود که به عنوان غنیمت گرفته بودیم و خیلی از آنان نیز تجهیزات غیر نظامی بود. حتی جالب است که خیلی از رادارها که قبلا اسم آن را در دانشگاه‌ها نیز نشنیده بودیم به غنیمت گرفته بودیم. سیستم ما بعد از جنگ در اختیار شناسایی منافقین قرار گرفت و بنابراین هنوز هم خیلی نمی‌توانیم راجع به آن صحبت کنیم. این سیستم اکنون پیشرفته‌تر شده است و ما می‌توانستیم به راحتی کلید رمز را پیدا کنیم. ما این امکانات را در اختیار دوستان امنیتی و سپاه قرار دادیم که در کارهای خود و جنگ با منافقین استفاده کنند. حال جالب است بدانید که بعد از این که اعلام کردیم تمام مکالمات عراقی‌ها را شنود می‌کردیم، شرکت راکال انگلیس سازنده این دستگاه منحل، و با شرکت دیگری ادغام شد.  پایان @defae_moghadas 🍂
🍂 🔻"هندوانه خورهای جبهه ای"🍉 زیر باران خمپاره های دشمن بودیم که خودرو تدارکات با بار هندوانه های قرمز و شیرین از راه رسید. خوردن هندوانه در آن شرایط سخت جنگی آنقدر ارزش داشت که بخاطرش جان را به خطر بیاندازم. لذا بدون تامل به سمت ماشین رفته و با نگاهی متخصصانه یکی را انتخاب کرده و راهی سنگر شدم. چنان محکم در آغوش کشیده بودمش که گویی معشوقه ای بود از راه رسیده. چند قدمی برنداشته بودم که سوت خمپاره ای تمام افکار شیرینم را در هم ریخت. بر سر دو راهی خوابیدن و ایستادن مانده بودم. باز حد وسط را انتخاب کرده و تنها نشستم. با هر زحمتی بود همچون فاتحان بزرگ، به سنگر رسیدم و آن را در کناری قرار دادم تا خنک شود و در وقت مناسب از خجالتش بیرون بیایم. شب را با خیال صبحانه ای تمام عیار به خواب رفتم ولی چشمم را از آن بر نمی داشتم. صبح که شد سفره ای انداختیم و پنیر و نان را از جعبه های معروف درآوردیم. حالا نوبت هندوانه ای رسیده بود که تا پای جان حفظش کرده بودم. از یکی خواستم تا هندوانه را بیاورد و کنار سفره بگذارند. او هم همین کار را کرد ولی از چیزی که می دیدم متعجب شده بودم. او هندوانه را سبکبار، فقط با دو انگشت گرفته و تحویلم داد. ناباورانه چشمم به سوارخ تعبیه شده در گوشه ای از هندوانه افتاد که موش های🐀 سنگر در آن ایجاد کرده و جز پوستی نگذاشته بودند. چه می شد کرد هندوانه قسمت موشها بود و بنده هم مامور پذیرایی از آنها. علی اصغر مولوی @defae_moghadas 🍂
صف کشیدند همه آینه ها تا برکه چه نحیف است خدا! پهلوی دریا برکه یک نفر آینه از تیغه خورشید گذشت داد زد: شاهد ما باش تو حیّ! ها! برکه! گفت ما آینه ها نسل بیابانزادیم درک کن تشنگی کهنه ما را برکه یک شبی چشمه شدی زمزم گون یادت هست؟ هاجر وتشنگی وهروله....لی....لا... برکه؟! یک شبی خوب تماشا شده بودی در طور که گره خورد به مفهوم چلیپا... برکه و پراکند به تنزیل دو مشتی خورشید ختم شد واژه«اِن کنت» به «مولا»...برکه! بعد از آن آینه ای بی لک را بالا برد جدل افتاد به لولا و تولا... برکه ! گفت این آینه را ای همه‌ی آینه ها بسپارم به زلالی شما یا... برکه ؟! آنقدر نور تراوید به ظرفیت دشت ناگهان پر شد از اما، اگر، آیا... برکه پلک زد، پرده ای افتاد، و تنها شد با چندی از فرقه حاشا و تماشا برکه و شنیدیم... و گفتند... و دیدی پس از آن که چه کردندچه با حیدر وطاها...برکه! همه رفتند... وتنها شد و شاهد خشکید هر چه بود آنشب شاهد شده الاّ برکه @defae_moghadas 🍂
🍂 🔻لحظات نفس‌گیر چهارم تیرماه ۶۷ چگونه گذشت؟ 1⃣ به روایت علی اصغر گرجی زاده رییس ستاد سپاه ششم امام صادق (ع) چهار روز از تیرماه سال ۱۳۶۷ گذشته بود که عراق به دنبال اشغال فاو، حمله به شلمچه و یورش سراسری به مرزهای کشورمان، تصمیم گرفت جزیره مجنون را نیز از آن خود کند. حاج علی هاشمی که قرارگاه فرماندهی اش را در جزیره مجنون شمالی قرارداده بود و یگان های مختلف را برای دفاع از مجنون هدایت می کرد با حملات گسترده شیمیایی روبرو شد و دید که نیروهای رزمنده در خطوط مختلف، یا در حال شهادتند و یا با مجروحیت شدید، آخرین دقایق عمرشان را به سختی می گذرانند. هاشمی به رغم دستور فرماندهی کل سپاه، محسن رضایی و فرمانده قرارگاه کربلا، احمد غلامپور، تا آخرین دقایق ممکن مقاومت کرد تا همه نیروها را به خارج از جزیره هدایت کند و خودش آخرین نفر باشد. هلی کوپترهای عراقی به همراه تکاوران بعثی هم آمده بودند تا علی را زنده با خود ببرند. اینکه یک عرب تا این حد به اعتقادات و وطنش پایبند بود، برای شخص صدام خیلی گران تمام شده بود. روایت علی اصغر گرجی زاده که آن روزها رییس ستاد سپاه ششم امام جعفر صادق (ع) بود و در همین اتفاق به اسارت بعثی ها در آمد، در کتابی به نام «زندان الرشید» منعکس شده که در تدوین این مطلب از آن بهره برده ایم. این کتاب را انتشارات سوره مهر منتشر کرده است. ●○●○● جمعه سوم تیرماه ۶۷، غروب غمگینی داشت. علی اصغر تصمیم گرفت تا به خانواده اش در اهواز سری بزند. صبح زود شنبه وقتی می خواست از اهواز به سمت هور حرکت کند، همسرش کاغذی را برای خرید از بازار به دستش داد؛ «دو کیلو برنج، چهار کیلو گوشت، یک کیلو شکر، دو کیلو سیب زمینی.» قرار بود هنگام برگشت از قرارگاه به اهواز سر راه آنها را بخرد و به خانه ببرد. بعد از نماز صبح، همسرش گفته بود: «وقتی برمی گردی خانه اینها را که در کاغذ نوشتم بگیر.» او هم با شوخی گفته بود: «روی چشم، امر دیگری باشد!» همسرش جواب داده بود: «مطمئنم اینها دست ما را نمی گیرند. یا کاغذ را گم میکنی یا یادت می رود آنها را بگیری و بیاوری. این خط، این نشان! می شناسمت. عمری است با تو زندگی می کنم. یک حسی به من می گوید این دفعه هم خبری نیست و باید خودم با بچه ها راهی بازار بشوم.» نشان به این نشان که علی اصغر در بعد از ظهر آن «شنبه پرماجرا» در میان هور گرفتار شد و تا دو سال بعد به خانه برنگشت! او تا دو سال بعد، دیگر زهرا و محمدصادق کوچولو را هم ندید. با همه تلاشی که برای فرار از هور کرد، تعبیر کابوس اسارت، ۲ سال و ۲ ماه و ۲۰ روز برایش طول کشید. گرجی زاده در بیان حال و هوای چهارم تیرماه ۱۳۶۷ در قرارگاه سپاه ششم (خاتم ۴) می گوید: «هوای جزیره گرم و شرجی بود. عرق از سر و رویم می ریخت. آرام از پله های قرارگاه پایین رفتم. پس از سلام و احوال پرسی با بچه ها، وارد سنگر علی هاشمی شدم. دیدم عده ای از بچه های عملیات، مخابرات و اطلاعات کنارش نشسته اند. با دیدن من خداحافظی کردند و رفتند. وقتی با علی تنها ماندم، احساس کردم خسته است. چشم هایش از بی خوابی گود افتاده بود. درباره وضعیت جزیره، موقعیت نیروهای عراقی، و تصمیماتش سؤال کردم. در حالی که پتویی را پشت کمرش قرار می داد گفت: «گرجی، از بیرون که وارد جزیره شدی بوی شیمیایی را حس نکردی؟» گفتم: «چرا، اتفاقاً خیلی حس کردم.» لحظه ای چشمانش را بست و گفت: «عراق امروز، اول صبح، یک آتش تهیه سنگین روی سرمان ریخت. بعد هم جزیره را از زمین و هوا شیمیایی زد. بچه های همه یگان ها در جزیره شیمیایی شده اند. آن قدر مجروح شیمیایی داریم که امکان تخلیه آنها نیست. یگان های توپخانه ۶۴، الحدید و تیپ سوم شعبان که وظیفه اجرای آتش را داشتند، در همان ساعت اول حمله، شیمیایی شدند. بیشتر توپچی ها به شهادت رسیدند یا مجروح شدند. آن هایی که سالم مانده بودند قبضه های توپ را رها کردند. البته حق هم داشتند. چون اگر می ماندند، کاری از دستشان برنمی آمد.» هیچ روزی مثل آن روز وضعیتمان به هم ریخته نبود. صدای بی سیم ها لحظه ای قطع نمی شد. صدای فرمانده یگان ها در خط مقدم به گوش می رسید که به نیروهایشان امر و نهی می کردند. برای لحظه ای صدای بهنام شهبازی (فرمانده تیپ ۸۵ موسی بن جعفر) را شنیدم که به نیروهایش می گفت: «امروز روز مقاومت است. جزیره یادگار شهدای ماست. کوتاه نیایید!» علی به همه فرماندهان مستقر در جزیره گفت: «برادران، فقط و فقط مقاومت. مقاومت. این آخرین حرف و دستور من است.» دیگر خبری از کد و رمز نبود. همه آشکارا حرف می زدند. چهره علی لحظه به لحظه رنگ می باخت. نگران خط مقدم جزیره بود. زیر لب ذکر می‌گفت و سعی می کرد بر خودش مسلط باشد. عقربه های ساعتی که بالای سر علی نصب شده بود ۱۰ صبح را نشان می داد و به کندی جلو می رفت. ادامه دارد @defae_moghadas 🍂
🔅 وَمَنْ لَمْ يَخْتَلِفْ سِرُّهُ وَعَلاَنِيَتُهُ، وَفِعْلُهُ وَمَقَالَتُهُ، فَقَدْ أَدَّى الاَْمَانَةَ، وَأَخْلَصَ الْعِبَادَةَ 💠آن کس که پنهان و آشکارش، عمل و سخنش بر خلاف يکديگر نباشد امانت الهى را ادا کرده و بندگى خالصانه را انجام داده است. 📚 ۲۶ @nahjol_balagheh
▫️یادبود روزهایمان برای دیدنتان کوتاه بود خدا کند چنین روزی به شما برسیم 🌹 ➕ راهیان نور👇 🆔 @Rahianenoor_News ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
🔻 حقیقتی شبیه افسانه‌ها 🌷 رهبر فرزانه انقلاب: اگر ماجرای را کسی در کتابها میخواند، احتمال میداد که افسانه باشد، اما ما با چشم او را دیدیم! ۳۰ تیر ۱۳۶۱ 🔺سالروز شهادت امیر سرلشکر خلبان مسول عملیات پایگاه سوم شکاری شیراز ▫️محل : بغداد سالن اجلاس سران غیر متعهدها ➕ راهیان نور👇 🆔 @Rahianenoor_News
▫️روایت نور ▫️حق الناس یک بار در خیابان به همراه همسرم بودم که دیدم آقامهدی یک جاروی بزرگ شهرداری دستش گرفته و دارد خیابان را جارو می‌زند. علت را که جویا شدم، گفت که پشت نیسانش بار شیشه داشته، موقع حرکت، شیشه‌ها شکسته و خُرد شده‌اند و کف خیابان ریخته‌اند. من به آقامهدی گفتم: "ولش کن داداش! آبرومون میره، خود شهرداری میاد تمیز می‌کنه." ولی به حرفم توجهی نکرد و بعد از این‌که خیلی اصرار کردم، گفت: " اگه این شیشه‌ها توی لاستیک ماشین مردم فرو بره،حق‌الناس گردنمه و فردای قیامت آبرومون می‌ره." 🎙راوی: خواهر شهید ➕ راهیان نور👇 🆔 @Rahianenoor_News
🌷 محبتی از تو در دل ماست که خاموش شدنی نیست. گواهش همین شب های جمعه که دلمان کربلاست... 🌹 ❤️ ➕ راهیان نور👇 🆔 @Rahianenoor_News ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 بدعت در عزاداری..... 🔴 شور هم خیلی خوبه ها اما شور اگه فلش فهم و شعور بهش نخوره، میشه تفاوت ما با نسل قبلی، نسل قبلی حسین چی بودن یعنی با امام حسین(علیه السلام) زندگی کردن ما حسین باز شدیم، با امام حسین(علیه السلام) داریم بازی میکنیم فعلا که عُرضه داری پیدا نشده که گاهگداری اگه لازم شد یه میکروفن از دست يدونه مداح بگیره بگن آقا خوندن بلد نیستی نخوندن که بلدی!!! 🔵 دیگه حالا با هر اتل متلی برای امام حسین(علیه السلام) میخونن و با هر آهنگ مزخرفی برای ارباب میخونن، وقتی که از قال الصادق(علیه السلام ) گفتن ها به بهانه جذب مخاطب جوان عدول میکنیم می رسیم به سینه زنی مانند رقص و شعر های کوچه بازاری که دل این تنگ شده، من عاشق چشمات هستم.... نفهمی اول برای بعضی مداح ها است که ارباب رو به ثمن بخسی فروختن و بدبختی دوم برای ما است که ارباب بی کفن رو با اون ثمن بخس خریدیم و شدیم !!! 📝 🇮🇷 @paartizan 🇮🇷
| سردار شهید سلیمانی: خداوندا مرا پاکیزه بپذیر ✍🏻 یادداشت حاج قاسم، ساعتی پیش از شهادت 🆔 @sardar_shahid_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطرات یک شاهد عینی از بلایی که داعشی‌ها بر سر زنان شیعه ترکمن آوردند 🔹شهر "تلعفر" واقع در استان نینوای عراق، اواسط سال 2014 میلادی به اشغال داعش درآمد. جنایات این گروه تروریستی در حق اهالی که اغلب شیعیان ترکمن بودند، به‌قدری دردناک بود که حتی پس از سال‌ها روایت گوشه‌هایی از آن، هر شنونده‌ای را متأثر می‌کند. 🆔 @sardar_shahid_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸لحظه‌ی گلباران پیکر شهید جواد الله کرم در آغوش مادر بزرگوارشون در آخرین لحظات قبل از تدفین 🆔 @sardar_shahid_soleimani
Hich.mp3
5.84M
🎙من نبوده‌ام!!! هیچ کاسه‌ی پشت سرم ریخته نشده! هیچکس مرا به نسپرده...! متن: سید مصطفی موسوی گوینده: محمداحسان سلطانی تدوین: سید امیرحسین گتمیری 🆔 @sardar_shahid_soleimani
●یک شب خواب دیده بود که توی جمکران بعد از به جا آوردن زیارت و آداب مسجد، گم شده است که امام زمان (عج) را می بیند و آقا راهنمائیش می کنند تا به خانواده اش برسد و بعد می فرمایند: از قول ما به خانواده شهید عارف بگوئید چرا به وصیت نامه حمید عمل نکردید؟ حمید در یکی از وصیتنامه هایش نوشته بود، قبرم را ساده مثل شهدای بقیع بسازید! ●همچنین آقا می فرمایند: شما قبر را درست کنید، ما خرج قبر را می دهیم که نشانی محل پول را هم می دهند. در همین حین از خواب بیدار می شود و با خانواده اش به گلزار شهدا می رود، به نیت زیارت و هم پیدا کردن آدرس و نشانی داده شده. ●در مکان مورد نظر، یک دستمال سبز با بوی خاص و عجیبی پیدا می شود که درون آن مبلغ ۳۰۳۰ تومان قرار داشت.پس از این اتفاق، ماجرا را برای خانواده شهید عارف و یکی از علما تعریف می کنند و بعد از تائید، مقداری از مبلغ را جهت باز سازی قبر حمید و ۳۰ تومان باقی مانده را برای انتشار خبر آن هزینه می کنند. 📎پ ن: برای شادی روح مطهر این شهید والامقام، بر محمد و آل محمد صلوات... 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
💠شهیدی که خرج مزارش را آقا امام زمان (عج) داده اند ، از اهالی داراب بود و از همسایه های خانواده شهید حمید عارف 📎پ ن: متولد داراب ، استان فارس، تاریخ تولد: ۱۳۳۶ مصادف با تولد حضرت امیر المومین علی (ع) . j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
📚کتاب «خدا و دیگر هیچ» • زندگینامه و یادداشت‌های شهید دکتر مصطفی چمران در زمان تحصیل در آمریکا...
💐 کشکول (99/107):👇 🌐 چند سال پیش، با پلمپ سانتریفوژ های نطنز، فردو و... برجام اجرایی شد. مسئولین بودند که سینه چاک می کردند و همه جا عکس یادگاری می گرفتند و مسئولیت کامل آنرا قبول می کردند برای فتح الفتوح 👈  "برجام" سکه های بهار آزادی را به هم هدیه می دادند ... به همه تهمت ترسو و بز دل سیاسی میزد و... و🚩 الان کسی جنازه متعفن و بدبو برجام را حتی به دوش هم نمی گذارد و دارند با زرنگ بازی, یکی یکی از این ننگ تاریخی  اعلام برائت می کنند و جا خالی میدهند. و گویا صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ شده اند... وچه زیبا فرمودند. امیرالمؤمنین (ع)👇 🌟کسی که به هنگام یاری ولیّ (رهبر) خود، بخوابد با لگد دشمن از خواب بیدار خواهد شد...👈 اگر بیدار شوند😎🎩 🔻فرمود : به مذاکره خوشبین نیستم . گفتند: باید واقع‌بین بود. فرمود : کشور را معطل مذاکره نکنید... گفتند: درانزوا نمی‌توان به توسعه رسید...فرمود: زیر دستکش مخملی دست چدنی دارند... گفتند: اوباما انسان مؤدبی است... فرمود: باید قوی شویم و این زبانی است که دنیا می‌فهمد... گفتند: ما خودمان زبان دنیا را بلدیم. فرمود: به ظرفیت‌های داخلی توجه کنید... گفتند :خزانه خالی است فرمود: اقتصاد مقاومتی تنها راه نجات ماست... گفتند: توانمندی ما در حد آفتابه و آبگوشت بزپاش است! 😨 🔻فرمود: گام‌ها را متوازن تعریف کنید و تا آنها اقدام جدیدنکرده‌اند، تعهدات را ادامه ندهید... گفتند: نمی‌شود!... فرمود: خرِشان که از پل بگذرد، به ریشِتان می خندند... گفتند: امضای کری تضمین است.... فرمود: قدم زدن با شیطان کار اشتباهی بود... گفتند: برای تضمین منافع ملت با هر کسی مذاکره می‌کنیم... فرمود: خطوط قرمز را رعایت کنید... گفتند: مسئولیت مذاکره با ماست...😰 🔻فرمود : اگر برجام را پاره کنند ماآتش میزنیم...گفتند: مگر معاهدات بین‌المللی جای منقل‌بازی است؟!... فرمود: به اروپا دل نبندید که سگ زرد برادر شغال است... گفتند: بااروپا آمریکا را منزوی می‌کنیم!... فرمود: اینستکس بهانه است و آبی از آن گرم نمی‌شود... گفتند: با fatf بهانه را از آنها می‌گیریم... 😇 🔺️گفتنی‌ها را گفت و 👈 نشنیدند و سرشان که به سنگ خورد، گفتندبرجام تصمیم نظام بوده و بدون اذن او هیچ اقدامی انجام نداده‌ایم!😎🎩 امروز ما مانده‌ایم و قطعنامه‌ هایی که در حال بازگشتند و چرخ‌ اقتصاد و چرخ سانتریفیوژها که هر دو با هم هوا رفته‌اند و اقتصاد شکست خورده و دلار 19 هزار تومان و سکه 8 میلیون تومان وپراید 60 میلیون تومانی و تورم,فقر,بیکاری و.... این است دستآوردهای لیبرال های وطنی که به تذکرات و نصایح ولی فقیه خویش گوش نکردند و ملتی را به سراشیبی سقوط رساندند و از زمین و زمان طلبکار هستند... 😇😨😰 🔴 من نمی‌گویم ولی فقیه معصوم است، اما ملتی که به امر خدا به امر ولی فقیه اعتماد می کنند، خدا اجازه اشتباه به آن رهبر را نمی‌دهد و به نوعی به او معصومیت می بخشد... ‍ ‍
🔆زمستان عجیب! سلام آقای "تدبیر" آقای "امید" آقای هورا آقای شعار سی دی ات مبارک چشمانمان روشن تو امروز می خندی و من این شاعر گریان شعر سپیدم را سیاه می سرایم تا اعلام عزای "خصوصی" کنم! و کامم را به حلوای مرگ احمدی روشن -که همین امروز کشته شد تلخ کنم! امروز همه خوشحالند از اوباما و نتانیاهو گرفته تا همین حاجی شهرمان که سجده شکر کرد "خدا را شکر امروز بنز ارزان می شود" و دلّالی که فریاد می زد: "تا مرغ ارزان هست زندگی باید کرد" و شلیته ای خنده که " ساپورت پوستی با نخ بیست درصد چند؟" بخند! به آرزویت رسیدی دیگر سانتریفیوژها نمی چرخند سانتریفیوژها از پشت تیر خورده اند و امروز آمانو دهان معصومشان را پلمپ کرد تا کیک زرد دهیم و اوره(!) بسازیم هر دم! خیالتان تخت سانتریفیوژها آرام در تابوت مصلحت خفته اند! تا شما هر روز به رقص ثانیه ها بچرخید و برایشان فاتحه سعدآباد بخوانید! خیالتان راحت خِرخِرهء قُم در دست "نیویورکی"هاست با آن لبخند های شیرین و ریش های پرفسوری‌شان! نگران خزانه خالی نباش قرار است بابا "کری" یک مشت دلار کثیف به قیمت تحفه "نطنز" برایتان حواله کند قسطی تا خزانه چشم های ما لبریز شود از درد! دیگر غم مخور "هل من ناصر"ت را شنیدند روزگار کشور سیاه نیست! سیاه حال پدرم بود -هم او که هشت سال خردلِ ساختِ برلین را خورد - هم او که امروز روی ویلچر نوش داروی ساخت مرکل را تُف کرد و اندکی بعد با دیدن فُردوی خاموش تشنج کرد و لحظه ای جان داد! سیاه روزگار مادر بود که گوشه روسری در دهان می برد تا دشمن صدای دردش را نفهد آقا! سیاه حال مردم خان العسل است که توله سگ های سعودی از این پس بیشتر زهر خوردشان خواهند داد سیاه حال زنان الزهرا است که قرار است پشت دروازه های سوخته شهر به دیوار تاریخ میخکوبشان کنند! سیاه حال شعر سپید من است که قصد انتحار میان خفته ها کرده است! چه زمستان عجیبی دست‌ها در جیب به ترس خروج دهان ها بسته ز سوز سکوت زبان ها مسلول ز بیم یک فریاد و چشم ها افتان چو کور یک بی داد! 🖋 سلمان کدیور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*‏دلار اگه رسیده به ۱۹ هزارتومان علتش رو از کسی نپرسید* *خود مسبب بدبختی براتون توضیح میده که چرا دلار گرون شده...* *ببینید چقدر قشنگ توضیح میده ...* *بفرمائید حسن آقا..👆*
🅾قابل توجه غارتگران بیت المال: 👇 📣این عکس در حاشیه‌ی نیزارهای جزیره‌ی مجنون گرفته شده، اسلحه هنوز هم در دستانش بود. 🔺«او اینگونه فداکاری نکرد تا تو کشور را غارت کنی!