eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
883 دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
15.2هزار ویدیو
515 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | .:لبخندی به حسین (ع):. داستان تسیح قدرت الله قدرت‌الله حسین‌زاده» رفیق ۱۶ ساله من بود. هر کجا می‌رفت یک تسبیح دستش بود. از زمین فوتبال گرفته تا کلاس آموزش. یکبار گذاشتیمش در دروازه، دیدیم دستش تسبیح است، هرچه هم توپ زدند از دروازه رد شد. عصبانی شدم و گفتم حداقل یک دانه از توپ‌ها را بگیر. گفت غصه نخور هرچه توپ رد می‌شود آن‌ها را می‌شمارم. بعد گفت من در دروازه فوتبال هم از یاد خدا غافل نیستم. سه شب قبل از عملیات دیدم تسبیح دستش است. پرسیدم قدرت‌الله چه ذکری می‌گویی، گفت محمد حواست به زندگی خودت باشد. شب کربلای ۵ در لحظات آخر در بغل همدیگر بودیم، سرش روی سینه من بود و با هم وداع می‌کردیم، گفتم قدرت‌الله سلام ما را به اباعبدالله برسان، یک لحظه چشمم به تسبیحش افتاد. پرسیدم قدرت‌الله چه ذکری می‌گویی، گفت همه این مدت می‌گفتم «السلام علیک یا اباعبدالله (ع)»، به امید لحظه‌ای که مقابل سیدالشهدا (ع) این جمله را بگویم. مرحله سوم کربلای ۵ تیر به سرش خورد، در آغوش من بود، نگاهش به آسمان بود، همانطور که نگاهش به آسمان بود، لبخندی روی لبش نقش بست و با ذکر «السلام علیک یا اباعبدالله» به شهادت رسید. 🎙 راوی : سردار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | .:لبخندی به حسین (ع):. داستان تسیح قدرت الله قدرت‌الله حسین‌زاده» رفیق ۱۶ ساله من بود. هر کجا می‌رفت یک تسبیح دستش بود. از زمین فوتبال گرفته تا کلاس آموزش. یکبار گذاشتیمش در دروازه، دیدیم دستش تسبیح است، هرچه هم توپ زدند از دروازه رد شد. عصبانی شدم و گفتم حداقل یک دانه از توپ‌ها را بگیر. گفت غصه نخور هرچه توپ رد می‌شود آن‌ها را می‌شمارم. بعد گفت من در دروازه فوتبال هم از یاد خدا غافل نیستم. سه شب قبل از عملیات دیدم تسبیح دستش است. پرسیدم قدرت‌الله چه ذکری می‌گویی، گفت محمد حواست به زندگی خودت باشد. شب کربلای ۵ در لحظات آخر در بغل همدیگر بودیم، سرش روی سینه من بود و با هم وداع می‌کردیم، گفتم قدرت‌الله سلام ما را به اباعبدالله برسان، یک لحظه چشمم به تسبیحش افتاد. پرسیدم قدرت‌الله چه ذکری می‌گویی، گفت همه این مدت می‌گفتم «السلام علیک یا اباعبدالله (ع)»، به امید لحظه‌ای که مقابل سیدالشهدا (ع) این جمله را بگویم. مرحله سوم کربلای ۵ تیر به سرش خورد، در آغوش من بود، نگاهش به آسمان بود، همانطور که نگاهش به آسمان بود، لبخندی روی لبش نقش بست و با ذکر «السلام علیک یا اباعبدالله» به شهادت رسید. 🎙 راوی : سردار