eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
1.1هزار دنبال‌کننده
25.2هزار عکس
21.3هزار ویدیو
771 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
❣🍂❣🍂❣🍂❣ سلام برهمه شهیدان و شهیدحاج غلامرضارهبر که هنوز بعداز۳۶سال لزآسمانی شدنش.صدای او دلها را تسکین میدهد... صدایی که بوی ورنگ خدا داشت... صدایی که با گذشت سالهااز آن هنوز تازگی وسرزندگی ونشاط را به شنونده انتقال میدهد. شهیدرهبر اجازه نداد تا زرق وبرق دنیا اورا فراگیرد... شهیدرهبرهمانی بود که نشان میداد... خودش را یک رزمنده میدانست اما درسنگررسانه... که رسالتش انعکاس رشالتهاودلاورمردی رزمندگان به جهانیان ونسلهای آینده بود... شهیدرهبرباترس بیگانه بود واین نترس بودن را به همراهان واکیپ منتقل میکرد... وقتی بااو بودی احساس آرامش میکردی... اخلاص سرلوحه رفتاروکردار او بود... اصلا از کار وفعالیت خود وجاهاو مناطق خطرناکی که درمنطقه میرفت.برای کسی تعریف نمیکرد! تامبادا ریا نشود... همیشه برای پبلاتوهایش ازسوره های جهاد وشهادت استفاده میکرد... شهیدرهبر قبل ازاینکه شهیدشود شهیدزندگی کرده بود... اوبسیارمتشرع بود وبه حلال وحرام بسیاراهمیت میداد واجازه نمیدادلقمه حرام ویا شبهه ناکی سرسفره اش برود کمتراورا بالباس معمولی دیدم. همیشه لباس خاکی به تن داشت وآماده ماموریتی جدید... پیروزی وفتوحات رزمندگان با صدای شیوا ورسای او دلنشین بود... همیشه مردم با آغازعملیاتهای رزمندگان درمناطق جنگی منتظر شنیدن خبرهای خوش پیروزی باصدای محکم وشیوای شهید رهبربودند... او درسال ۶۵ به آرزوی دیرینه اش یعنی شهادت نائل آمد... ولی دوستان .همکاران وخانواده دلسوخته اش درافسوس وداع آخر باجسم پاکش ماندند... واین افسوس بعداز ۳۶سال هنوزالتیام نیافته است... یادش گرامی وراهش پررهروباد https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 ❣🍂❣🍂❣🍂❣
13.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍂🍃🍂❣🍂🍃🍂🍃 💥شهید علی اکبر شیرین و همرزمان هایشان کربلای 5 در حین پیشروی غفلتاً وارد خاکریز های نونی شکل می شوند . عراقی ها از هر طرف به آنها شلیک می کنند. انفجار خمپاره در بین بچه ها عده ای از آنان را مجروح می کند. تمام استخوان های پا و زانوی اکبر شیرین بیرون زده بود. دستش قطع بود و با اندکی پوست آویزان بود. اما علی اکبر فقط ذکر می گفت :کوچکترین ناله ای نمی کرد. وقتی که دستش آویزان می شد . ما آن را بر روی سینه اش می گذاشتیم بی اختیار آه کوچکی می گفت ،از این همه تحمل او که رعایت حال همرزمان را می کرد، همیشه در شگفت هستم. راه را گُم کرده بودیم و علی اکبر با انگشتش راه را نشان داد.نمی شد جابجایش کنیم و اکبر را به عقب بیاوریم. بعد از چند روز که مجدداً عملیات کردیم با اجساد مطهر شهداء روبروشدیم. متوجه آن شدیم که عراقی هابه آن ها تیر خلاصی زده بودند. راوی :حاج احمد ایزدی https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 🍂🍃🍂🍃❣🍂🍃🍂🍃
🌴🌹🇮🇷🌷🌴 چندروز پیش باخبر شدم که کنار پایگاهمون ( ) به یه زن بی نون نفروخته وبهش گفته از صف برو بیرون ... زن بی حجاب سروصدا کرده و اعتراض کرده که حجابم به خودم مربوطه چه ربطی به نون داره ... 👌 و نانوای غیرتی وشجاع محله باز تکرار میکنه مغازه خودمه نمیخوام به بی حجابها نون بفروشم برو بیرون ... 👌 ما خوشحال شدیم و با چندنفر از عزیزان بسیجی پایگاه رفتیم برای عرض ادب وتشکر و تقدیرنامه و یک جعبه شیرینی ازطرف همه خواهران بسیجی پایگاه رسالت بهشون هدیه دادیم ... 💐 خیلی خوب برخورد کرد وقتی تشکر کردیم وگفتیم همه ما براتون دعا میکنیم گفت: ممنونم ولی این وظیفه همه مردمه که اینطور برخورد کنند ... 🌻 بیایید همگی برای سلامتی این قبیل جوانان با کنیم و برای سلامتیشون بفرستیم.... 🌴🌷🇮🇷🌹🌴