eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
924 دنبال‌کننده
22هزار عکس
16.7هزار ویدیو
541 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 شاه را تقدیم افغان‌ها کرد معینی 🔸 (وزیر دربار) در آستانه تبادل قرارداد بین ایران و افغانستان درباره حق‌آبه هیرمند، از طریق سفیر وقت ایران در کابل (اردیبهشت۵۶) متوجه می‌شود در این قرارداد مسئله سیلاب‌ها لحاظ نشده و این می‌تواند به زیان ایران باشد چرا که افغانستان می‌تواند جلوی سیلاب‌ها را بگیرد. 🔹 نوشته که «این خبر مثل پتک بر سر من فرودآمد» (۲۱ اردیبهشت۵۶). علم به واسطه سابقه حضور آبا و اجدادی‌شان در شرق کشور، سیستان و بلوچستان و اقتضائات محیطی اون رو خیلی خوب‌تر می‌شناخت. او با وجود تصویب قرارداد در مجلسین طرفین، چاره را در این می‌بیند که قرارداد مبادله نشودتا «ببنیم چه خاکی به سر بریزیم.» 🔸 از یادداشت‌های علم معلوم است که طرف ایرانی می‌دانسته که قرارداد در مجموع به نفع است ولی به دلیل ممانعت از نزدیک شدن افغان‌ها به شوروی کمونیست، خواسته بوده که «سخت نگیرد»! 🔹 شاه با علم موافق نیست و به او می‌گوید: «به هر حال ما باید از همین آبی که داریم استفاده خوب بکنیم.» (۲۷ اردیبهشت). علم چند روز قبل از مبادله قرارداد دوباره به شاه اصرار می‌کند که قرارداد را مبادله نکنند، شاه می‌گوید که «پس از آنکه قانون به توشیح من رسیده و اعلان شده،دیگر مبادله شدن ونشدن قرارداد تاثیری ندارد»(۱۴ خرداد). 🔸 علم به قول خودش «جسارت می‌کند» و می‌گوید: «مثل هزاران خلاف که به عرض مبارک می‌رسانند» و به شاه می‌گوید: سندی تا به دست آنها (افغان‌ها) نرسد به چه چیز می‌توانند استناد کنند؟» 🔹 علم نوشته که «من گریه‌ام گرفته بود»و از شاه می‌خواهد که قرارداد لغو شودو شاه می‌گوید: «نمی‌خواهیم بین ما به هم بخورد.» علم در ادامه نوشته که از شدت تاثر به شراب پناه می‌برد. 🔸 در یادداشت‌های فردای آن روز (۱۵خرداد۵۶)هم علم به شدت به دولت حمله کرده و نوشته که دولت مدعی است: « که ارزش اقتصادی ندارد، حداکثر سالی ۴۰ میلیون تومان عایدی می‌دهد»! 🔹 وزیر دربار نهایتا سعی می‌کند خود را این طور آرام کند که فرض کند لابد چیزی از «روشن‌بینی و آینده‌نگری شاه» نمی‌داند؛ «کسی چه می‌داند که ضمیمه شدن افغانستان به ایران در مخیله بزرگش نباشد؟»! 🔸 دو روز بعد (۱۷ خرداد) علم وقت خواب از خبر اسناد هیرمند مطلع می‌شود. نوشته که چنان ناراحت شده که با قرص خواب هم خوب سنگین چند ساعته به چشمش نمی‌آید. به استعفا از وزارت دربار فکر می‌کند، چندبار استعفانامه می‌نویسد و پاره می‌کند چون کمکی به شاه نیست. 🔹 نوشته که «از چپ‌گرایی افغانستان ترسیدند که همه شرایط را قبول کردند»، «از ارباب‌های نامرئی دستور ارتکاب این خیانت را داشتند»، «به هر حال به شاهنشاه و کشور خیانت بزرگی شد که دیگر جبران‌ناپذیر است»، «یک‌سر به سراغ یار و شراب رفتم»، «شراب خوردم و گریه کردم»، «البته این خیانت ده تا ۱۵ سال دیگر ظاهر می‌شود که من مُرده‌ام.» 🔸 در هیچ جای دیگری از یادداشت‌های علم چنین اندوهی از وزیر دربار نمی‌بینیم. اوضاع جسمی علم ۲ماه بعد بدتر شد و با اشاره شاه، حین سفر استعجلاجی خارجی کنار رفت وهویدا جانشین او شد. ۸ماه بعد از نیز از دنیا رفت. افغانستان هم به زیر سیطره شوروی رفت. 🔹 امروزه یکی از مصائب سیستان، اوضاع هیرمند است. ┏━━ °•🖌•°━━┓ @jahad_tabein ┗━━ °•🖌•°━━┛
✳️ رضاشاه هم روز بی حجاب شدن زنش، آرزوی مرگ کرد، اما گفت برای اینکه غرب ما را وحشی نداند چاره‌ای جز این نیست سر شام رفتم. صحبت‌های مختلف شد، ولی دو قسمت بسیار مهم پیش آمد. یکی صحبت ۱۷ دی[۱۳۱۴] و آزادی بانوان که علیاحضرت ملکه پهلوی تعریف کردند روزی که رضاشاه مرا [به همراه شمس و اشرف پهلوی] از اندرون برداشتند و بدون حجاب با خود به دانشسرای عالی بردند، در بین راه در اتومبیل به من گفتند: من امروز مرگ را بر این زندگی ترجیح می‌دادم که زنم را سر برهنه پیش اغیار ببرم، ولی چه کنم کاری است که برای کشور لازم است و گرنه ما را وحشی و عقب‌افتاده می دانند. ۷ دی ۱۳۵۳ یادداشت‌های عَلَم، جلد ٤، صفحه ۲۹۸.