eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
882 دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
15.2هزار ویدیو
515 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
باید حرف را بارها و بارها از زاویه تهیه خوراک، تیتر یک خود کنند بطالین؟! 🔸و آیا اگر عاقلی، دلواپس این رویه شد، قابل است؟! وقتی از فرط و ، نه آنچنان که باید بچرخد و نه ، معلوم است فرد عاقل، نگران می‌شود! 🔸وقتی در سال پنجم و ششم دولتی با آن همه ادعا، این است و آن ، این آمار است و آن داخله و آن یکی هم ، باید هم حق داد به بعضی دلواپسی‌ها! 🔸و از همه بدتر اینکه عوض ، بزنی بر و فرافکنی! 🔸و مقصر جلوه دادن دیگرانی که دارند وظیفه‌ی خود را به‌ درستی و در انجام می‌دهند! 🔸همین فراز را به فال نیک می‌گیرم و فاش می‌گویم که بر خلاف آنچه در سطور نخستین این یادداشت و از لسان بعضی دولتی‌های مؤنث، مبنی بر دلواپسی ذاتی منتقدان دولت آمد، اتفاقا امید ما بیشتر است! خیلی بیشتر! 🔸ما در بسیاری از سنگرهای علمی، نظامی، پژوهشی، ارزشی، ورزشی، منطقه‌ای و جهانی، نسبت به آنچه اول انقلاب بودیم، جلوتر آمده‌ایم! خیلی جلوتر! بعضا حتی ورای محاسبات‌مان! 🔸کجا روز دهم اردیبهشت ۶۱ که هنوز آواره جاده اهواز به خرمشهر بودیم، این روزهای باشکوه ایستاده چون کوه را می‌دیدیم؟! که نیروی قدس ما، نه‌تنها از کربلای ۵ که حتی از خود کربلا هم گذشته باشد و دشمن نگون‌بخت اما هنوز درگیر مکان دقیق نارنجک حسین فهمیده؟! 🔹به قول آقای روحانی: «گاوچران‌ها و شترسوارها اصلا در کجا همدیگر را توانستند پیدا کنند؟!» لیکن بنازم را که هم مچ پترائوس گاوچران را خواباند، هم مچ عمرسلیمان شترسوار را! دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/Defa_baghist
🔺ماجرای آخرین ماه رمضان حاج قاسم و هدیه دادن انگشتر 🔹فرزند سردار شهید حسین پورجعفری دستیار و همرزم حاج قاسم سلیمانی: یک سال گذشت از آخرین روزی که قرار بود برای همگی دور هم جمع باشیم تا مهمان ویژه بابا از راه برسد. همه چیز آماده و مهیا بود، مهمان‌های بابا حسین یک به یک از راه می‌رسیدند. 🔹صدای اذان که شنیده شد سجاده‌ها پهن شد. به ایستاد و دیگران پشت سرشان ایستادند. آن شب بعد از افطار یک به یکمان را از حاجی به هدیه گرفتیم. امسال جایشان خالیست... امسال دیگر خبری از حضور آن عزیزان نیست... 🚩 یادگاه سردار شهید سلیمانی👇 ‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @sardar_shahid_soleimani
🌹 خاطره «» 📝 وقتی قرار شد پایتخت ۵ ساخته شود، تیم را بردیم دیدار حاج قاسم. حاجی خیلی کمک کرد تا بچه‌ها با فضای سوریه و مدافعین حرم آشنا بشوند؛ حتی هماهنگ کرد با یکی دوتا اسیر داعشی صحبت کنند. فیلم‌نامه که نهایی شد، یک روز صبحانه مهمان حاج قاسم شدیم. همین که فهمید آخر سریال قرار است بابا پنجعلی شهید شود و در کربلا یا مشهد خاکش کنند، گفت: «فیلم‌نامه رو عوض کنید، همه‌ی این خونواده باید صحیح و سالم برگردن ایران.» کارگردان و نویسنده با تعجب نگاهی کردند و گفتند: «نمیشه! ما می‌خوایم قصه این‌طور تموم بشه.» حاجی وقتی دید قبول نمی‌کنند، غیرتمند گفت: «مگر ما مرده باشیم که یکی از این خونواده به دست داعش شهید بشه!» 📌 راوی: احسان محمدحسنی، مدیر سازمان هنری رسانه‌ای اوج 📚 منبع: سلیمانی عزیز ۲، صفحه ۱۹۴ 🌟نامه ی صوتی شهید حاج قاسم سلیمانی به دخترش👇 ....عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی‌خوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند. دختر عزیزم، شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زندگی می‌کنید. چه کنم برای آن دختر بی‌پناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل‌گریان که هیچ چیز... که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است. پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار‌نمایید. بگذارید بروم، بروم و بروم. چگونه می‌توانم بمانم در حالی که همه قافله من رفته است و من جا مانده‌ام. دخترم خیلی خسته‌ام. سی سال است نخوابیده‌ام اما دیگر نمی‌خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می‌ریزم که پلک‌هایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بی‌پناه را سر ببرند. وقتی فکر می‌کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اســت، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سر بریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظاره‌گر باشم؟ بی‌خیال باشم؟ تاجر باشم؟ نه من نمی‌توانم اینگونه زندگی بکنم. والسلام علیکم و رحمت‌الله» کتاب من قاسم سلیمانی هستم ناصر کاوه نامه شهید قاسم سلیمانی به دخترش