✍ #یاد_خوبان
روحالله به خانمها خیلی احترام میگذاشت👌 و در حالی که نگاهش همیشه به زمین بود، سعی میکرد محترمانه برخورد کند.
🍃یکبار باهم کنار خیابون نشسته بودیم یک خانمی اومد آدرس پرسید.
من همونطوری که نشسته بودم جواب اون خانم رو دادم.🙊
🍂 وقتی که رفت روحالله با ناراحتی نگاهم کرد و گفت:
وقتی خانمی میخواد باهات صحبت کنه قشنگ مودب بلند شو وایستا، سرت و بنداز پایین جوابش رو بده.☝️
از ادب دورِ نشسته جوابش رو دادی!
🍃نصیحتهاش به جا بود برای همین به جان و دل آدم مینشست.
#کتاب_مدافعان_حرم
#ناصر_کاوه
راوی: یکی از رفقای شهید
#روح_الله_قربانی🌷
#شهید_مدافع_حرم
#مهربانی_با_حیوانات
🚩...حاج قاسم در شرایط حساس جنگی از عراق تماس گرفت که صدای تیراندازیها به وضوح به گوش میرسید و وی در شرایط جنگی قرار داشت. ایشان در این تماس اظهار داشت که شنیده ام تهران برف سنگینی آمده است. گفتم بله همین طور است. گفت, با این برف آهوهایی که در کوه نزدیک پادگان مقر سپاه وجود دارد حتما برای پیدا کردن غذا پایین میآیند. همین امروز به اندازه کافی علوفه تهیه کن و در چند جا قرار بده که آنها از گرسنگی تلف نشوند. من، چون آن زمان فرمانده بودم سریع اقدام کردم و تا ظهر نظر ایشان را عملی نمودم. با کمال تعجب بعدازظهر مجددا زنگ زد و گفت, چه کردی؟! گفتم دستور فرمانده عملی شد و آهوها دعاگو هستند. من از ایشان سوال کردم در این شرایط سخت که با داعش درگیر هستید چگونه به فکر "آهوهای نزدیک مقر هستید؟..." وی پاسخ داد: من به شدت به دعای خیر آنها اعتقاد دارم...
کتاب من قاسم سلیمانی هستم, ناصر کاوه
راوی: علاءالدین بروجردی، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس
نجات سگ
بر اثر باران سیلآسا همه معابر تهران پرآب شده بود. قوام همراه یکی از دوستانش داشت، بهسختی از خیابان رد میشد که نگاهش به جوی آب افتاد. تراکم آشغالها مسیر آب را سد کرده بود. سگی در آب گیر افتاده بود و دست و پا میزد. قوام با دیدن صحنه، عبا و عمامهاش را دست همراهش داد و داخل جوی شد، آشغالها را کنار زد و خود را به سگ رساند و بغلش کرد و بیرون آورد، کنار خیابان رهایش کرد و بعد رو کرد به آسمان گفت: خدایا! سگی را به سگی ببخش!..
🚩اینجا سگی را به، سگی می بخشند👈 کسی می گفت : قصابی می شناختم که دکان قصابی داشت .
❤️ظاهر الصلاح نبود و از این باب وجهه ای نداشت . می دیدم پس از تعطیلی کار تکه های مانده استخوان ها را گرفته و عازم می شد . در پی اش به راه افتادم . دیدم به زیر پلی رفته و خورده های گوشت و استخوان را برای توله سگ های بدون مادری برد که تنها مانده بودند . برایم جالب بود که کسی با ظاهر آنچنانی به ظرافتی اینچنین دقت دارد . چندی بعد از دنیا رفت . او را در خواب دیدم و از احوال و جایگاهش پرسیدم . گفت : سگی را به سگی بخشیدند . پس :
1- نباید بر اساس ظاهر افراد ، کسی را برتر از دیگری دانست .
2- حتی اعمال کوچک هم میتواند در سرنوشت انسان موثر باشد .
3- الاعمال بالنیات . قبولی اعمال بواسطه نیت پاک صاحب آن است .
4- بقیه را شما بگویید ....
🚩زمستون اون سال برف شدیدی باریده بود. زمین از شدت سرما یخ زده بود.
دوست نداشتیم از اتاقهامون و کنار بخاری تکون بخوریم. تو اون سرما دیدیم روحالله نیست. کل پادگان رو دنبالش گشتیم. نبود که نبود. نیم ساعت بعد اومد. پرسیدیم کجا بودی؟... گفت: اون سگی که تو پادگان بود، نیستش. بچههاش از گشنگی همش پارس میکنن. رفتم شیر خریدم. گرم کنم، کمی توش نون خرد کنم بدم این طفلیها بخورن تو سرما نمیرن. با تعجب نگاهش کردیم. اولین مغازه نزدیک پادگان، کیلومترها فاصله داشت و ماشین خور هم نبود. این همه راه، توی سرما، پیاده رفته بود و خودش رو تو زحمت انداخته بود چون طاقت گرسنگی چند سگ کوچک را نداشت. همچین آدمی عجیب نیست که جونش رو برای نجات انسانهای مظلوم فدا کنه...
#کتاب_مدافعان_حرم #ناصرکاوه
برشی از زندگی شهید مدافع حرم, #روح_الله_قربانی
در این روزهای سرد به فکر همنوعان خود و نیز حیوانات باشیم
ارادتمند: ناصر کاوه