eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
874 دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
14.9هزار ویدیو
501 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💐 کشکول (99/124):👇 🔴‏رهبر انقلاب حضرت امام خامنه ای برنامه دشمن تحریف در کنار تحریم؛ ▪️ضربه به روحیه ملت ▪️آدرس غلط دادن برای حل مشکلات اگر جریان تحریف شکست بخورد، جریان تحریم شکست خواهد خورد، چون اکنون زمان جنگ اراده‌هاست... 🔴 اگر جریان تحریف شکست بخورد جریان تحریم قطعا شکست میخورد 🚩باشناخت صحیح مکتب و شیوه نوکری امام حسین(ع) از تحریف مکتب سالار شهیدان 👈 جلوگیری کنیم👇 (ع) 🌷حسینه ای بود در اصفهان که آقا محسن 2 سال خادم اونجا بودند. محسن 60 کیلومتر هر شب از نجف آباد میومدند حسینیه، نماز مغرب را آنجا می خواند. ایشان جزو خادمان اونجا بودند، کاراشو انجام می داد و برمی گشت. محسن دو تا شرط برای خادمی در حسینیه گذاشته بود. اول اینکه  منو جایی بزارین که جلوی چشم نباشم. (در ویترین جلوی چشم مردم نباشم).دوم هم اینکه هر چی کار سخت هست بدین به من انجام بدم... بعضی شبها مسئول حسینیه به محسن می گفتند: آقا محسن! ببخشید، خیلی خسته شدید. شرمنده هستم... ولی محسن در جواب می گفت: این کارا که چیزی نیست!👈 "برای امام حسین (ع) فقط باید سر داد." نیت محسن این بود که در حسینیه نوکریش دیده نشود، ولی خدا کاری  کرد که در تمام کشورهای اسلامی عراق، سوریه، نیجریه و غیره... دیده شد و شهید حججی جهانی شد. "محسن با اخلاصش  رضایت خدا را کسب کرد و 👈 شد دردانه ی خدا..." (ع) 🌷اینجانب غلامعلی جندقی وصیت می‌کنم که👈 بهترین هدیه برای من اشک چشم, برای حسین(ع) است، اگر گاهی در هیأت ها یک قطره از اشک برای ارباب را به من هدیه کنید از همه چیز برایم بالاتر است، آنقدر که این یک قطره را به تمام بهشت نمی‌فروشم... اگر اجازه رجوع به دنیا به من داده شود؛ دوست دارم فقط در روضه‌ها شرکت کنم 👈 (رجبی) (ع) 🌷...اگر من شهید شدم و هنوز راه کربلا بازنشده بود، هر جائی که به زمین افتادم جنازه مرا به سوی آقا بچرخانید و به آقا بفرمائید من  تااینجا توانستم بیام، شما ازما قبول بفرمائید... بی من اگر به کربلا رفتید از تربت پاک امام حسین(ع) و شهدای کربلا مشتی خاکش را  به همراه بیاورید و بر گورم بپاشید, شاید به حرمت این خاک خدا مرا بیامرزد. 🔻میدان و عرصه اصلی جریان تحریف، است. تحریف به معنی بگردانیدن سخن؛ تغییر هر چیز به گونه‌ای است که آن را در گوشه‌ای از احتمال قرار دهی که بتوان به دو وجه حمل کرد... هدف از «تحریف واقعیت»، مخاطب و به مخاطب است. جریان تحریف از طریق «جنگ رسانه‌ای»، «جنگ روایت‌ها»، «جنگ هشتگ ها» و «نبرد نمادها و نشانه ها» و... پیگیری میشود. در این نبرد، هر طرف به دنبال شکل‌دهی ترجیحات، سلایق، تفکرات و بینش افراد جامعهٔ مقابل است. تئوریسین‌های غربی این جنگ‌ها معتقدند هرگاه بتوانیم طوری عمل کنیم که دولتمردان و مردم کشورهای دیگر آن طور فکر کنند که ما می‌خواهیم، جنگ را برده‌ایم. آن‌ها به این منظور غول‌های رسانه‌ای خود را فعال می‌کنند. 🔻برای غلبه بر جریان تحریف، نیازمند سازماندهی رسانه‌ای، مهارت افزایی و ارتقا دانش سواد رسانه‌ای همه گروه های جامعه، شناسایی و‌ کور کردن حفره های زمینه ساز تحریف، تاکید بر واقعیات و توانمندی ها و مطالبه گری جهت رفع اشکالات و نواقص هستیم. جریان تحریف درصدد کوچک شمردن دستاوردهای بزرگ و  بزرگنمایی اشکالات کوچک است. رسانه‌های هوشمند و دقیق، مخاطبان آگاه و مسوولانی که دغدغه حرکت به سوی پیشرفت ملی را دارند، می‌تواند جریان تحریف را در نبرد اراده ها، شکست دهند. 🔴 جریان تحریف از عاشورا درس مذاکره میگیرد. امام معصوم را هم قابل نقد میداند... نان و آب مردم را به مذاکره خفت بار با استکبار و حذف انرژی هسته ای گره میزند. گذر از فتنه تحریف آخرین خاکریز قبل از ظهور است.
👈(3):👇 🔴 السلام علیک یا اباعبدالله الحسین 👋 💥 مرحوم شیخ جعفر شوشتری می گوید: در روز عاشورا، چهار عضو بدن ابی عبدالله به خاطر بی آبی از کار افتاده بود، که حتی شاید اگر آب هم می دادند، کار از کار گذشته بود و فایده نداشت.👇 💥اولین جایی که از عطش از کار افتاد چشمان امام حسین (ع) بود،😭 امام صادق (ع) می فرماید: جدّ ما در روز عاشورا، از شدت عطش چشمانش آسمان را دود می دید. 💥 دومین عضو، لبهای آقا بود😭، می دونی چرا؟ حمیدبن مسلم می گه دیدم لب های حسین (ع) مانند دو چوپ خشک شده به هم می خورد، دیدم از لبهای حسین داره خون می آید.😭 💥 سومین عضو زبان حضرت بود، همان زمان که علی اکبر را بغل گرفت، زبان در دهان علی گذاشت، علی اکبر دید بابا از خودِ او تشنه تر است.😭 💥چهارمین عضو جگر حسین بوده، هلال بن نافع می گوید، آمدم نزدیک گودال، جنگ تمام شده، از بالای گودال نگاه کردم، دیدم لبهای حسین تکان می خورد، نزدیک تر رفتم، گفتم شاید حسین نفرین می کنه، دیدم می گوید: «لشگر جگرم از تشنگی می سوزد»😭 از گودال آمدم بیرون، سریع رفتم آب آوردم، دیدم شمر داره بیرون می آید، گفت کجا می روی، گفتم می روم پسر فاطمه را سیراب کنم، گفت زحمت نکش،❣ من سیرابش کردم (ع) 🌷اینجانب غلامعلی جندقی وصیت می‌کنم که👈 بهترین هدیه برای من اشک چشم, برای حسین(ع) است، اگر گاهی در هیأت ها یک قطره از اشک برای ارباب را به من هدیه کنید از همه چیز برایم بالاتر است، آنقدر که این یک قطره را به تمام بهشت نمی‌فروشم... اگر اجازه رجوع به دنیا به من داده شود؛ دوست دارم فقط در روضه‌ها شرکت کنم 👈 (رجبی) 💥روزنامه ای مصری نوشت: آیا می دانيد؟ 👿سعودی: اگر بیش از 2 میلیون حاجی وارد خاکش شود اعلام نارضایتی میکند؟ 💕عراق: اگر کمتر از 20 ملیون زائر داشته باشد ناراحت است! 👿سعودی: برای اداره 2 میلیون حاجی وزارت تشکیل داده است! 💗عراق: کوچکترین موکب چای (چای ابوعلی یا همان چای امام حسین) امور 8 میلیون زائر رو میچرخونه! 👿سعودی: در مقابل خدماتی که ارائه میده دلار میگيره! 💞عراق: تمام خدماتش کاملا رایگان است! 👿سعودی: حج برایش موسم بهره وری اقتصادی است! 💓عراق: زیارت را موسم بخشش و عطا میدونه! 👿سعودی: دو ميليون حاجی باعث ترافیك و مسدود شدن راهها ميشه! 💕عراق: 2 ملیون رقمی طبیعی در کوچکترین خیابان کربلاست! 👿سعودی: افزون بر هزینه هنگفتی که میگيرد، بر سر حجاج منت هم میگذارد! 💗عراق: از زائران بابت هر گونه کوتاهی عذرخواهی میکند! 👿سعودی: ورود ده هزار حاجی به یک خیابان باعث خفگی و مرگ مردم شد! 💞عراق: اگر 3 ملیون زائر در خیابان باشه مسؤول موکب يه نگاه ميندازه به خیابان و میگه: خيابون خلوته پس کو زوار؟! 👿سعودی: شاهزاده ها با تشریفات طواف میکنند! 💓عراق: شاه و گدا پابرهنه به سوی معشوق روان اند! بنازم به بزم محبت که آنجا گدایی به شاهی مقابل نشیند! ای_تا_ظهور
(ع) 🌷حسینه ای بود در اصفهان که آقا محسن 2 سال خادم اونجا بودند. محسن 60 کیلومتر هر شب از نجف آباد میومدند حسینیه، نماز مغرب را آنجا می خواند. ایشان جزو خادمان اونجا بودند، کاراشو انجام می داد و برمی گشت. محسن دو تا شرط برای خادمی در حسینیه گذاشته بود. اول اینکه  منو جایی بزارین که جلوی چشم نباشم. (در ویترین جلوی چشم مردم نباشم).دوم هم اینکه هر چی کار سخت هست بدین به من انجام بدم... بعضی شبها مسئول حسینیه به محسن می گفتند: آقا محسن! ببخشید، خیلی خسته شدید. شرمنده هستم... ولی محسن در جواب می گفت: این کارا که چیزی نیست!👈 "برای امام حسین (ع) فقط باید سر داد." نیت محسن این بود که در حسینیه نوکریش دیده نشود، ولی خدا کاری  کرد که در تمام کشورهای اسلامی عراق، سوریه، نیجریه و غیره... دیده شد و شهید حججی جهانی شد. "محسن با اخلاصش  رضایت خدا را کسب کرد و 👈 شد دردانه ی خدا..." (ع) 🌷اینجانب غلامعلی جندقی وصیت می‌کنم که👈 بهترین هدیه برای من اشک چشم, برای حسین(ع) است، اگر گاهی در هیأت ها یک قطره از اشک برای ارباب را به من هدیه کنید از همه چیز برایم بالاتر است، آنقدر که این یک قطره را به تمام بهشت نمی‌فروشم... اگر اجازه رجوع به دنیا به من داده شود؛ دوست دارم فقط در روضه‌ها شرکت کنم 👈 (رجبی) (ع) 🌷...اگر من شهید شدم و هنوز راه کربلا باز نشده بود، هر جائی که به زمین افتادم جنازه مرا به سوی آقا بچرخانید و به آقا بفرمائید من  تا اینجا توانستم بیام، شما از ما قبول بفرمائید، بقیه را خودتان بیائید... 🌷ویا شهید دیگری می فرماید: بی من اگر به کربلا رفتید از تربت پاک امام حسین(ع) و شهدای کربلا مشتی خاکش را  به همراه بیاورید و بر گورم بپاشید, شاید به حرمت این خاک خدا مرا بیامرزد. 🌹بعد از فتح المبین اولین فرزندش به دنیا آمد... دختری که بر اثر فلج مغزی قادر به حرکت نبود. گاهی با او به منزلش می رفتم و می دیدم چطور با دخترش بازی می کند درحالی که فرزند، هیچ عکس العملی نشان نمی‌دهد. و من تعجب می کردم از این‌همه توجه و محبت سردار... در روزهای شروع جنگ خواهرش ۷۰ درصد جانباز شد... در طریق‌القدس برادرش ابراهیم را از دست داد... در رمضان پایش زیر تانک له شد. در خیبر شیمیایی شد... سال ۶۲ فرزند دوم (امیر) سالم بدنیا آمد... در بدر دستش از مچ قطع شد.. قبل از کربلای ۴ در مسجد بودم که به سراغم آمد و گفت: برویم بیرون حرف بزنیم... رفتیم نشستیم لبه پیاده روی مسجد و گفت: سید! دو روزی است خدا بچه سومم را بهم داده و دختره...  شروع کرد به گریه کردن. گفتم خب! خدا بهت بچه داده این که گریه ندارد... گفت: آخر این هم مثل اولی معلوله... می گفت و گریه می کرد. ناراحت شدم فردا صبح نزد برادر رئوفی فرمانده لشکر رفتیم، جریان را که شرح دادم، گفت: برو دنبال کارهای درمانش، اگر مشکل مالی هم داشتی کمک می کنیم اصلا نگران نباش... بچه را به اصفهان برد. دکتر قول داد که اگر عملش کند، خوب می‌شود 👈 ۷۵ هزارتومان هزینه عملش شد که آن موقع مبلغ بسیار زیادی بود... بعد از عمل، اسماعیل در کربلای۴ شهید شد و بچه هم تغییری نکرد. وقتی دوباره بچه را بردند پیش دکتر و فهمید پدرش شهید شده، منکر قولش شد و گفت: من قولی ندادم... 🌹۱۷ سال از شهادت اسماعیل می گذشت که یک شب خوابش را دیدم که کنار گهواره بچه اش نشسته و گریه می کند...صبح با ناراحتی از خواب بیدار شدم و رفتم خانه شان و احوال بچه ها را پرسیدم. همسرش گفت: دختر اولمان فوت کرده... 🌹بیماری فرزندان و حتی مشکلات جسمی خودش، او را از جبهه جدا نکرد... امام جمعه و فرمانده لشکر، تکلیف جهاد را از گردنش برداشته بودند... با وجود همه این مشکلات، حاضر نشد لحظه‌ای جبهه را ترک کند تا سرانجام در عملیات کربلای ۴ در حالی که فرمانده گردان کربلا را به عهده داشت، بعنوان غواص خط شکن شرکت کرد و جزء اولین نفرات در نوک پیکان حمله قرار داشت به شهادت رسید و گردانش موفق ترین گردان در کل عملیات لقب گرفت... او سال‌ها بعد تفحص گردید و در بین نیروهایش در گلزار شهدای اهواز آرام گرفت... راوی: سید مجید شاه حسینی، همرزم شهید _ برشی از زندگی سردار شهید حاج