#کشکول_ناصر_کاوه(۴۳)
😎دمکرات، کومله و پژواک ، این تجزیه طلبان وطن فروش را که بیش از ۵۰۰۰ نفر از مردم را شهید کرده اند را، بهتر بشناسید👇
👤 سردار «مهدی کبیریپور» جانشین فرمانده سپاه امام علیبنابیطالب(علیهالسلام) قم:
🔹«عبدالله اوجالان» رئیس پ.ک.ک اولین شخصی بود که شعار زن، زندگی، آزادی را سر داد؛ اما همسرش که کثیره نام داشت بهعلت تحقیر، ظلم، فحاشی و کتکهایی که اوجالان در حق او داشت، از دست او فرار کرد و در اروپا مقالهنویس شد. حاجی احمدی رئیس پژاک، خودش به دخترش تجاوز کرد و دخترش بهعلت این مسئله خودکشی کرد و حالا شعار زن، زندگی، آزادی سر میدهد...
#شکنجه_مرگ!!!!
🌷در سال ۵۸ که حضور در کردستان، ایمانی قوی و دلی چون شیر را میطلبید، سعید در ۲ نوبت عازم آن منطقه شد. در اردیبهشت سال ۵۹ و در جریان عملیات آزادسازی شهر سنندج بعد از نبردی دلاورانه، مجروح شد و توسط کومله به اسارت گرفته شد. همان لباس با آرم سپاهی که پوشیده بود، کفایت میکرد تا خونخواران کومله تا لحظه شهادت بلاهایی بر سر او بیاورند که باور این رفتارها برای یک انسان بسیار سخت است. شهید سعید وکیلی ناطق، ۷۵ روز زیر شکنجه بود، ابتدا به هردو پایش نعل کوبیده و به همین ترتیب برای آوردن و چوب و سنگ به بیگاری میبردند. پس از دادگاهی شدن محکوم به شکنجه مرگ شد بلکه اعتراف کند.
🌷اولین کاری که کردند هر دو دستش را از بازو بریدند و چون وضع جسمانی خوبی نداشت برای معالجه و درمان به بهداری برده شد و پس از چند روز که کمی بهبودیافته بود او را آوردند و مجدداً اعتراف گرفتن شروع شد. پس از آن معالجه سطحی، با دستگاههای برقی تمامصورتش را سوزاندند، سوزاندن پوست تنها مقدمه شکنجه بود به این معنی که مدتی میگذرد تا پوستهای نو جانشین سوخته شدهها شود آنوقت همان پوستهای تازه را میکنند که درد و سوزندگیاش بیشتر از قبل است و خونریزی شروع میشود و آنوقت نوبت آبنمک است که با همان جراحات داخل دیگ آبنمک میاندازند.
🌷تمام این مراحل را سعید وکیلی با استقامتی وصفناپذیر تحمل کرد و لب به سخن نگشود او از ایمانی بسیار بالا برخوردار بود و مرتب قرآن زمزمه میکرد. استقامت این جوان آن شقیها را بیشتر جری میکرد. سعید را با سنگدلی هرچه تمامتر به شهادت رساندند اما در این مسابقه تنها سعید بود که تاج شهادت را بر سر گذاشت و بر بال ملائک به ملکوت اعلی پیوست. تنها به آخرین قسمت زندگی سعید وکیلی میپردازیم که اگر سراسر زندگیاش هم درسی نباشد همان اواخر دنیایی از ایثار و گذشت، مروت و مردانگی، استقامت و شجاعت را به تمام ما آموخت و نمودی از عشق و ایمان را جلوهگر ساخت.
🌷سعید را به دادگاه دیگری بردند و محکوم به اعدام گردید، زخمهایش را باز کردند و پس از آنکه با نمک مرحم گذاشتند داخل دیگ آب جوش که زیرش هم آتش روشن بود انداختند و همانجا محل شهادتش شد و با لبی ذاکر به دیدار معشوق شتافت. اما این گرگان که از جسد بیجانش نیز وحشت داشتند دیگر اعضایش را مثله نمودند و جگرش را به خورد همسلولیهایش دادند و مقداری را هم خودشان خوردند. کتاب خاطرات دردناک، ناصر کاوه برشی از زندگی شهید، سعید وکیلی.
❌ امنیت اتفاقی نبوده و نیست!