♦️شهید سلمان از شهدای حزب الله لبنان میگه خواب دیدم تیکه تیکه شدم، دراز کشیده بودم و بدنم رو نور فراگرفته بود و میدیدم روحم خارج میشه
🔹و دیروز خوابش به حقیقت پیوست و غرق نور ، عندربهم یرزقون شد، اللهم الرزقنا شهادت
❣مادری بود بنام ننهعلی
آلونکی ساخته بود در بهشتزهرا بر قبر فرزند شهیدش
شب و روز اونجا زندگی میکرد، قرآن میخوند
سنگ قبر پسرش بالشش بود و همونجا هم چشم از دنیا میبندد و کنار فرزندش خاک میشود
این داستان یک #مادر شهید است
خدا کند که در روز قیامت شرمنده این مادر نشویم...
یاد کنیم همه ی مادران و همسران شهدا را با ذکر صلوات بر محمد وآل محمد
❣همیشه میگفت:
آدم نباید توی هیئت گیر کنه و فکر کنه
همه چیز فقط به روضه رفتنه. مهم اینه
که رفتار و اعمالمون مثل امام حسین
و حضرت عباس باشه، و گرنه توی اسم
امام حسین گیر میکنیم و رشد نمیکنیم!
#شهید_مصطفی_صدرزاده
❣یادی از طلبه شهید جواد روزی طلب
🌹جواد می گفت یک رستوران بعد از اهواز بود که بچههایی که برای استحمام و کارهای شخصی به اهواز میآمدند، زمان برگشت به آنجا میرفتند و ناهار چلو کباب میخوردند که قیمت هر پرس غذا بیست و پنج تومن بود.
جواد میگفت یک روز با حدود بیست نفر از بچهها برای حمام به اهواز رفتیم. وقت برگشت گفتم: بچهها امروز ناهار دعوت من چلو کباب!
وقتی همه را دعوت کردم، دست توی جیبم کردم دیدم جیبهایم خالی است. چیزی نگفتم به سمت رستوران میرفتیم که یک تویوتا کنارم ایستاد. راننده صدایم زد جواد آقا...
رفتم به سمتش آشنا بود. در حال روبوسی و احوال پرسی دیدم دست کرد و پولی تو جیبم گذاشت و در گوشم گفت: این پول را یکی از بچهها در شیراز داد و گفت: برسان بچههای جبهه خرج کنند!
وقتی رفت پول را در آوردم، دیدم پانصد تومن است، دقیق به اندازه پول ناهار هر بیست نفر. یک شعف و شادی خاصی در من ایجاد شد. با همان پول برای همه بیست نفر چلو کباب خریدم.
#طلبه_هنرمند_شهید_جواد_روزیطلب❣
حاج حسین یکتا میگفت
همه موقع راهیان میرن خرمشهر،آبادان،فکه
ولی من اهواز رو بیشتر از همه جا دوست دارم
گفتن چرا حاجی؟!
گفت شهدا از کل کشور میومدن اهواز
بعد تقسیم میشدن میرفتن خط
وقتی هم شهید میشدن
پیکرشون اول میومد معراج شهدای اهواز
بعد تقسیم میشدن :)