eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
872 دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
14.9هزار ویدیو
501 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💥 همسر شهید،حمید سیاهکالی مرادی:متولد1372 برامون تعریف میکند...👇 از اول نامزدیمون... با خودم کنار اومده بودم که من... اینو تا ابد کنارم نخواهم داشت... یه روزی از دستش میدم... اونم با شهادت... وقتی که گفت میخواد بره... انگار ته دلم...آخرین بند پاره شد... انگار میدونستم که دیگه برنمیگرده... اونقد ناراحت بودم... نمیتونستم گریه کنم... چون میترسیدم اگه گریه کنم... بعداً پیش ائمه(ع) شرمنده شم... یه سمت ایمانم بود و یه سمت احساسم... احساسم میگفت جلوش وایسا نذار بره... ولی ایمانم اجازه نمیداد... یعنی همش به این فکر میکردم که قیامت... چطور میتونم تو چشای امیرالمؤمنین(ع)نگاه کنم و... انتظار شفاعت داشته باشم... در حالی که هیچ کاری تو این دنیا نکردم... اشکامو که دید... دستامو گرفت و زد زیر گریه و گفت... "دلمو لرزوندی ولی ایمانمو نمیتونی بلرزونیاااا..." راحت کلمه ی... ...دوستت دارم... ...عاشقتم... رو بیان میکرد... روزی که میخواست بره گفت... . … . "من جلو دوستام، پشت تلفن نمی تونم بگم... ...دوستت دارم... میتونم بگم... ...دلم برات تنگ شده... ولی نمیتونم بگم دوستت دارم... چیکار کنم...؟!" گفتم... "تو بگو یادت باشه...من یادم میفته..." از پله ها که میرفت پایین... بلند بلند داد میزد... ...یادت باشه...یادت باشه ... منم می خندیدم و می گفتم... ...یادم هسسست...یادم هسسست... این کلمات رمز بین ما بود! 💥 تلنگر:👇 *** روی سخن من با خواهرنم است... بانو ... من هم یادم هست . خون شهدا را یادم هست ! یادم هست که امنیت امروزم را مدیون شهدا هستم ! و مدیون بانوانی چون شما ...! یادم هست و همه ی سعی خودمو میکنم، از امانت شون پاسداری کنم ! به خودم میگم آی ... یادت هست ؟ راهتو اشتباه نری ... مواظب باش ... اگه اشتباه بری ... همه زحمات شونو هدر دادی ... اونوقت می مونی که چطور باید جواب همسران شهدا رو که تو اوج جوونی عشق شون رو اهدا کردند، بدی...😰👌 -365-روز-365-خاطره-ناصر-کاوه دعوتید به کانال کتاب👇 https://t.me/nasserkaveh44 Www.naserkaveh.com
متولد1372 برامون تعریف میکند...👆 از اول نامزدیمون... با خودم کنار اومده بودم که من... اینو تا ابد کنارم نخواهم داشت... یه روزی از دستش میدم... اونم با شهادت... وقتی که گفت میخواد بره... انگار ته دلم...آخرین بند پاره شد... انگار میدونستم که دیگه برنمیگرده... اونقد ناراحت بودم... نمیتونستم گریه کنم... چون میترسیدم اگه گریه کنم... بعداً پیش ائمه(ع) شرمنده شم... یه سمت ایمانم بود و یه سمت احساسم... احساسم میگفت جلوش وایسا نذار بره... ولی ایمانم اجازه نمیداد... یعنی همش به این فکر میکردم که قیامت... چطور میتونم تو چشای امیرالمؤمنین(ع)نگاه کنم و... انتظار شفاعت داشته باشم... در حالی که هیچ کاری تو این دنیا نکردم... اشکامو که دید... دستامو گرفت و زد زیر گریه و گفت... "دلمو لرزوندی ولی ایمانمو نمیتونی بلرزونیاااا..." راحت کلمه ی... ...دوستت دارم... ...عاشقتم... رو بیان میکرد... روزی که میخواست بره گفت... . … . "من جلو دوستام، پشت تلفن نمی تونم بگم... ...دوستت دارم... میتونم بگم... ...دلم برات تنگ شده... ولی نمیتونم بگم دوستت دارم... چیکار کنم...؟!" گفتم... "تو بگو یادت باشه...من یادم میفته..." از پله ها که میرفت پایین... بلند بلند داد میزد... ...یادت باشه...یادت باشه ... منم می خندیدم و می گفتم... ...یادم هسسست...یادم هسسست... این کلمات رمز بین ما بود! 💥 تلنگر:👇 *** روی سخن من با خواهرنم است... بانو ... من هم یادم هست . خون شهدا را یادم هست ! یادم هست که امنیت امروزم را مدیون شهدا هستم ! و مدیون بانوانی چون شما ...! یادم هست و همه ی سعی خودمو میکنم، از امانت شون پاسداری کنم ! به خودم میگم آی ... یادت هست ؟ راهتو اشتباه نری ... مواظب باش ... اگه اشتباه بری ... همه زحمات شونو هدر دادی ... اونوقت می مونی که چطور باید جواب همسران شهدا رو که تو اوج جوونی عشق شون رو اهدا کردند، بدی...😰👌 -365-روز-365-خاطره-کاوه دعوتید به کانال کتاب👇 https://t.me/nasserkaveh44 Www.naserkaveh.com
💥 همسر شهید،حمید سیاهکالی مرادی:متولد1372 برامون تعریف میکند...👇 از اول نامزدیمون... با خودم کنار اومده بودم که من... اینو تا ابد کنارم نخواهم داشت... یه روزی از دستش میدم... اونم با شهادت... وقتی که گفت میخواد بره... انگار ته دلم...آخرین بند پاره شد... انگار میدونستم که دیگه برنمیگرده... اونقد ناراحت بودم... نمیتونستم گریه کنم... چون میترسیدم اگه گریه کنم... بعداً پیش ائمه(ع) شرمنده شم... یه سمت ایمانم بود و یه سمت احساسم... احساسم میگفت جلوش وایسا نذار بره... ولی ایمانم اجازه نمیداد... یعنی همش به این فکر میکردم که قیامت... چطور میتونم تو چشای امیرالمؤمنین(ع)نگاه کنم و... انتظار شفاعت داشته باشم... در حالی که هیچ کاری تو این دنیا نکردم... اشکامو که دید... دستامو گرفت و زد زیر گریه و گفت... "دلمو لرزوندی ولی ایمانمو نمیتونی بلرزونیاااا..." راحت کلمه ی... ...دوستت دارم... ...عاشقتم... رو بیان میکرد... روزی که میخواست بره گفت... . … . "من جلو دوستام، پشت تلفن نمی تونم بگم... ...دوستت دارم... میتونم بگم... ...دلم برات تنگ شده... ولی نمیتونم بگم دوستت دارم... چیکار کنم...؟!" گفتم... "تو بگو یادت باشه...من یادم میفته..." از پله ها که میرفت پایین... بلند بلند داد میزد... ...یادت باشه...یادت باشه ... منم می خندیدم و می گفتم... ...یادم هسسست...یادم هسسست... این کلمات رمز بین ما بود! 💥 تلنگر:👇 *** روی سخن من با خواهرنم است... بانو ... من هم یادم هست . خون شهدا را یادم هست ! یادم هست که امنیت امروزم را مدیون شهدا هستم ! و مدیون بانوانی چون شما ...! یادم هست و همه ی سعی خودمو میکنم، از امانت شون پاسداری کنم ! به خودم میگم آی ... یادت هست ؟ راهتو اشتباه نری ... مواظب باش ... اگه اشتباه بری ... همه زحمات شونو هدر دادی ... اونوقت می مونی که چطور باید جواب همسران شهدا رو که تو اوج جوونی عشق شون رو اهدا کردند، بدی...😰👌 کتاب زندگی به سبک شهدا ناصرکاوه