#شهادت_امام_محمدباقر_تسلیت_باد
♦️ راه تحقق یافتن ظهور منجی👇
#امام_باقر (ع) فرمودند: زمانی که حضرت ادریس علیه السلام از طغیان برخی از افراد امتش غایب شد؛ بعد از ۲۰ سال بلا و قحطی، مردم تصمیم به توبه گرفتند و این بازگشت و پشیمانی واقعی باعث شد که خداوند دوران غیبت را پایان بخشد . منبع: کمال الدین: ج ۱، ص ۱۳۰ حدیث ۱۴
♦️وقتی با گناهکار مداهنه میکنی👇
☀️از #امام_باقر (ع) نقل شده: «خداوند به شعیب (ع) وحی کرد که صد هزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم نمود، شصت هزار نفر از نیکان آنها، و چهل هزار نفر از بدان را.» شعیب عرض کرد: بدان سزاوار عذابند، ولی نیکان چرا؟ خداوند فرمود: داهَنُوا اَهْلَ الْمَعاصِی وَ لَمْ یغْضِبُوا لِغَضَبِی؛ برای این که آنان با گنهکاران مداهنه و سازش کردند، و به خاطر خشم من نسبت به آنها، خشم به آنها نکردند (و نهی از منکر ننمودند) منبع: کلینی، فروع کافی ج ۵ ص۵
#فرق_مدارا_و_مداهنه
#قابل_توجه_مسئولین👇
حتما مطالعه کنند
تفاوت مدارا و مداهنه
نکته ۱) ما در اسلام یک مدارا داریم، یک مداهنه. قرآن میگوید: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ وَ الْعامِلینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» (توبه/60) مسلمانان باید مالیات و زکات بدهند و در راههای مختلف صرف شود و یکی از این راهها این است که این پول را به غیر مسلمان بدهید تا غیر مسلمان نسبت به اسلام و شما علاقه پیدا کند و این مدارا است.
نکته ۲) مدارا از موضع قدرت است ولی مداهنه از موضع ضعف. یعنی پیامبر در موضع قدرت است پس قرآن میگوید: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلینَ» (اعراف/199) پیامبر تو مردم را ببخش ولی مداهنه از موضع ضعف است یعنی نمیتواند و کوتاه میآید.
نکته ۳) قرآن به پیامبر(ص) میگوید: شل نگیری «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ» (قلم/9) دشمنان دوست دارند سست شوی ولی تو محکم باش.
مدارا با مردم نیمی از ایمان است
نکته ۳) مدارا نسبت به افراد ضعیف است اما مداهنه نسبت به افراد قوی است. پیامبر(ص) فرمودند: «مُدَارَاةُ النَّاسِ نِصْفُ الْإِیمَانِ»(کافى، ج2، ص117) مدارا کردن با مردم نیمی از ایمان است.
نکته ۴) «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّه» (توبه/6) اگر یکی از مشرکان آمد گفت جنگ، آتش بس من میخواهم تحقیق کنم، فوری به او اجازه تحقیق بدهید «فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّه» یعنی آن قدر به او مهلت بدهید تا حکم، قانون و استدلال الهی را بشنود...
پی نوشت: #با_گناهکاران_مداهنه_نکنید
ارادتمند: #ناصرکاوه
ادامه را در آدرس زیر مطالعه کنید👇
#مداهنه_عقب_نشینی👈 از اصول دین به خاطر جذب مخاطب است | استاد ناصر رفیعی
https://news.amfm.ir/2017/05/28/%d9%85%d8%af%d8%a7%d9%87%d9%86%d9%87-%d8%b9%d9%82%d8%a8-%d9%86%d8%b4%db%8c%d9%86%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d8%b5%d9%88%d9%84-%d8%af%db%8c%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%b1-%d8%ac%d8%b0%d8%a8/
🇮🇷#فرماندهِ_شهیدی_که_مغازه_اش
#رابرای_جبهه_وحفظ_جان_نیروهایش فروخته است .👇⬇️👇
🔹بچه های لشکر ۲۵ کربلا توی هفت تپه ، در زیر چادرها ساکن بودند.سال ۶۴ و ۶۵ هفتتپه بمبارانهای زیادی شد و بچههای زیادی به شهادت رسیده بودند ، از جمله سردارشهیدحاج جعفرشیرسوار.
🔹#حاج_حسین_بصیر برای گرفتن تسهیلات ساخت سنگر بتونی جهت ایمن ساختن به هر دری میزد و جواب نمیگرفت.
🔹وقتی که از مسئولین وقت نا امید شد به فکر فروش مغازه خود افتاد و این تصمیم را گرفت که مغازه جوشکاری و درب و پنجره سازی خود واقع درشهرستان فریدونکنار را برای جبهه بفروش بگذارد!
🇮🇷فرشته دختر#حاج_حسین_بصیر تعریف می کرد: دم غروب بود که بابا اومد خونه ، مادرم تو آشپزخونه مشغول آشپزی بود، بابا اومد پیشش و گفت آمنه راستش یه مسئله ای رو میخام باهات در میون بزارم، مادرم گفت چی شده؟ بابا گفت: بچه ها تو هفت تپه زیر چادرزندگی میکنن ، سر پناهی ندارن خیلی بهشون سخت میگذره ...میخام مغازه ام به فروش بزارم تا بتونیم با پولش سوله های بتنی خریداری کنیم ، شما مشکلی نداری ؟؟؟
مامان گفت:راضی ام به رضای خدا.
⬅️ آری آن روزهم بودند #مسئولین بی دردی که به فکر جیب و منافع خودشان بودند و در شهر پشت میز نشینی را برگزیده بودند ،
✅ امّا آنطرف #حاج_حسین_بصیر #قائم_مقام_لشکرویژه۲۵کربلا با هفت سال حضور در جبهه ها و شرکت در بیش از ۲۱ عملیات نه تنها از جانش ؛ بلکه از کل سرمایه و داراییش که یک مغازه در فریدونکنار بود گذشت ؛ تا بتواند با پولش سوله های بتنی سنگر رزمندگان را فراهم کند...
🇮🇷 ایشان هم از مالش گذشت و هم از جانش....
❌#قابل_توجُّه_مسئولین
❌#شهداءشرمنده_ایم
❌#ملَّت_بزرگوارببینید
✅#یادی_ازشهداءورزمندگان
✅#لشکرویژه۲۵کربلامازندران
میلاد با سعادت امام محمد باقر (ع) و فرارسیدن ماه رجب گرامیباد.
♦️ راه تحقق یافتن ظهور منجی👇
#امام_باقر (ع) فرمودند: زمانی که حضرت ادریس علیه السلام از طغیان برخی از افراد امتش غایب شد؛ بعد از ۲۰ سال بلا و قحطی، مردم تصمیم به توبه گرفتند و این بازگشت و پشیمانی واقعی باعث شد که خداوند دوران غیبت را پایان بخشد . منبع: کمال الدین: ج ۱، ص ۱۳۰ حدیث ۱۴
♦️وقتی با گناهکار مداهنه میکنی
☀️از #امام_باقر (ع) نقل شده: «خداوند به شعیب (ع) وحی کرد که صد هزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم نمود، شصت هزار نفر از نیکان آنها، و چهل هزار نفر از بدان را.» شعیب عرض کرد: بدان سزاوار عذابند، ولی نیکان چرا؟ خداوند فرمود: داهَنُوا اَهْلَ الْمَعاصِی وَ لَمْ یغْضِبُوا لِغَضَبِی؛ برای این که آنان با گنهکاران مداهنه و سازش کردند، و به خاطر خشم من نسبت به آنها، خشم به آنها نکردند (و نهی از منکر ننمودند) منبع: کلینی، فروع کافی ج ۵ ص۵
#فرق_مدارا_و_مداهنه
#قابل_توجه_مسئولین👇
حتما مطالعه کنند
تفاوت مدارا و مداهنه
نکته ۱) ما در اسلام یک مدارا داریم، یک مداهنه. قرآن میگوید: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ وَ الْعامِلینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» (توبه/60) مسلمانان باید مالیات و زکات بدهند و در راههای مختلف صرف شود و یکی از این راهها این است که این پول را به غیر مسلمان بدهید تا غیر مسلمان نسبت به اسلام و شما علاقه پیدا کند و این مدارا است.
نکته ۲) مدارا از موضع قدرت است ولی مداهنه از موضع ضعف. یعنی پیامبر در موضع قدرت است پس قرآن میگوید: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلینَ» (اعراف/199) پیامبر تو مردم را ببخش ولی مداهنه از موضع ضعف است یعنی نمیتواند و کوتاه میآید.
نکته ۳) قرآن به پیامبر(ص) میگوید: شل نگیری «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ» (قلم/9) دشمنان دوست دارند سست شوی ولی تو محکم باش.
مدارا با مردم نیمی از ایمان است
نکته ۳) مدارا نسبت به افراد ضعیف است اما مداهنه نسبت به افراد قوی است. پیامبر(ص) فرمودند: «مُدَارَاةُغ النَّاسِ نِصْفُ الْإِیمَانِ»(کافى، ج2، ص117) مدارا کردن با مردم نیمی از ایمان است.
نکته ۴) «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّه» (توبه/6) اگر یکی از مشرکان آمد گفت جنگ، آتش بس من میخواهم تحقیق کنم، فوری به او اجازه تحقیق بدهید «فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّه» یعنی آن قدر به او مهلت بدهید تا حکم، قانون و استدلال الهی را بشنود...
پی نوشت: #با_گناهکاران_مداهنه_نکنید
#سرباز_سردار!
🌷حاج قاسـم هیچگاه از سختیهـای عراق و سـوریه سخن نمیگفت و در پاسخ به هـر سـؤالی در ایـن خصوص، میگفت هـمه چیز خوب اسـت؛ هـمه چیز خوب اسـت. حاجی بـسـیار زیرک و باهـوش بود. یک وقت در یک جلـسـه خصوصی، فردی به ایشان اظهـار ارادت و نزدیکی کرد و اظهـار داشت که شما دارید ایـن هـمه زحمت میکشید اما قدر شما را نمیدانند و فلان و چنان.... اما حاج قاسـم گفت: «شما چرا ناراحتید؟ مـن یک سـربازم، نهـایتش میگویند برو جای دیگری نگهـبانی بدہ و مـن هـم میگویم چشم. اینکه ناراحتی ندارد.
🌹کتاب خاطرات حاج قاسم
#ناصرکاوه
#قابل_توجه_مسئولین!؟
«داستانی خنده دار و آموزنده»😄
رفیقم میگفت :
۳۰ سال پیش خواستم برم شیراز .
رفتم ترمینال
و سوار اتوبوس شدم .🚌
صندلی جلوم زن و شوهری
بودند که یه بچه تُپل و شیرین ۳یا ۴ ساله داشتند.👶
اتوبوس راه افتاد.
۱۶ ساعت راه بود.
طی راه ؛ بچه تپل و شیرین که صندلی جلو بود؛
هی به سمت من نگاه میکرد و میخندید.😁
چندبار باهاش دالی
بازی کردم و
بچه کلی خندید...😁
دست بچه یه کاکائو
که نمیخوردش .
تو دالی بازی ؛
یهو یه گاز از
کاکائو بچه زدم .
بچه کمی خندید..😁
کمی بعد مادر بچه با خوشحالی
به شوهرش گفت:
ببین ؛ بالاخره کاکائو را خورد.☺️
دیدم پدر و مادرش
خوشحالند؛ گفتم بذار بیشتر خوشحال بشند.
خلاصه ۳ تا کاکائو را کم کم از دست بچه؛
یواشکی گاز زدم و
بچه هم میخندید.😁
مدتی بعد خسته شدم.
چشمم را بستم و به صندلی تکیه دادم ، که یهو ای واییییی..😱
مردم از دل پیچه.....دل و رودم اومد تو دهنم..سرگیجه داشتم..
داشتم میترکیدم.😱
دویدم رفتم جلو و به راننده
وضعیت اورژانسی
خودم را گفتم.
راننده با غرغر 😏
تو یه کافه وایساد.
عین سوپر من پریدم و رفتم دستشویی
برگشتم واز راننده تشکر کردم و نشستم روی صندلی.
اتوبوس راه افتاد.
هنوز ۱۰ دقیقه نگذشته بود که درددل شروع شد.
طوری شده بود که
صندلی جلوی خودم
را گاز میگرفتم .از درد میخواستم
داد بزنم.چه دل پیچه وحشتناکی..تموم بدنم را میکشیدند..مردم خدا....😭😱
دویدم پیش راننده و با عز
والتماس وضعیتم را گفتم.
.
راننده اومد اعتراض کنه؛ حالت چهره مو دید،😰
راننده زد بغل جاده و گفت:
بدو داداش
پریدم بیرون و دقایقی بعد برگشتم به اتوبوس.
تشکر کردم..
از درد داشتم میمردم.
دهنم خشک بود
و چشام سیاهی میرفت.
رفتم روی صندلی نشستم.
گفتم چرا اینجوری شدم.
غذای فاسد که نخورده بودم.
دیدم دست بچه باز کاکائو هست.
از پدر بچه پرسیدم :
بچتون کاکائو خیلی میخوره؟
پدرش گفت: نه ؛
کاکائو براش بده.
اومدم بپرسم
پس چرا کاکائو بهش میدی؟
که مادرش گفت:
حقیقت بچمون یبوست داره.
روی کاکائو ،ملین زدم تا شاید افاقه کنه؛
تا حالام دو یا ۳ تا هم خورده ؛ ولی بی فایده بوده.
من بدبخت خواستم
ادامه بدم که یهو درد مجددا اومد.
میخاستم داد
بزنم و کف اتوبوس غلت بزنم .😱😱
رفتم پیش راننده؛
راننده با خشونت گفت : خجالت بکش ؛ وسط بیابونه؛ ماشین که شخصی نیست.
برو بشین.😡
مونده بودم بین درد و خجالت.
یه فکری کردم.
برگشتم پیش پدر و مادر بچه و گفتم : منم یبوست دارم .
میشه به من هم کاکائو بدید..
۳ تا کاکائو ملین گرفتم
و رفتم پیش راننده عصبی
و با ترس
و خنده گفتم: 😅
عزیز چرا داد میزنی ؛ نوکرتم؛ فداتم ؛ دنیا ارزش نداره؛ شما ناراحت نشو؛ جون همه ما دست شماست.
معذرت میخام.
بیا و دهنت را شیرین کن..
راننده هم که سیبیل کلفت
و لوطی بود؛ گفت :
ایول ؛ دمت گرم ؛ بامرامی ؛ آخر مردای عالمی
خلاصه ؛ ۳ تا کاکائو را کردم تو دهنش و رفتم سر جام نشستم
و از درد عین مار به خودم پیچیدم.😰
۱۰ دقیقه نشده بود که راننده صدام کردو گفت:
داداش ؛ جون بچت چی به خورد من دادی؟؟ترکیدم.
داستان کاکائو و بچه را براش گفتم.
راننده زد بغل جاده و گفت بریم پایین.
خلاصه تا شیراز هر نیم ساعت میزد کنار و میگفت: بریم رفیق..
مسافرها هم اعتراض که میکردند؛
راننده میگفت: پلیس راه گفته که یه گروه تروریست و نامرد؛ تو جاده میخ ریختند؛ تند تند باید لاستیکها را کنترل کنم که نریم ته دره...
ملت هم ساکت بودند و دعا به جون راننده میکردند.😌😃
🌙⭐️🌙
*این را عرض کردم که بدانید برای انجام هر کاری؛مسئولش باید همدرد باشه؛ تا حس کنه طرف چی میکشه. مسئول باید مثل آحاد جامعه ماهی بیشتر از ۱۲الی۱۴ میلیون حقوق نداشته باشد*
*آن وقت با خانه مستاجری،هزینه های سرسام آور زندگی... می فهمید درد مشترک یعنی چی*
ارادتمند: #ناصرکاوه
لطفا نشر دهید😅😂🤣👆