eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
1.1هزار دنبال‌کننده
25.1هزار عکس
21.2هزار ویدیو
765 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 | ۱۵سالی که در نجف بودند را ترک نکردند 🔻حضرت امام خمینی(ره) اين انسان كامل و واصل زمان ما، كسی كه عاشق و دل داده عصمت و طهارت(ع) است؛ عشقی كه ناشی از عميق ايشان نسبت به حضرات معصومين(ع) است، در صفاي قرائت جامعه_كبیره متجلّی است. ايشان در حدود پانزده سالی كه در بود، هر شب در ساعتی خاص‌‌‌، كنار مرقد علی(ع) آمده، زيارت جامعه كبيره را عارفانه مي خواند! زيارتی كه دست كم يک ساعت وقت می‌خواهد. 🔻حضرت امام(ره) -تنها- در شب هايی كه بيمار بود و حتي نمی‌توانست به بيرون از منزل بيايد، يا اوقاتي كه در بود، خواندن زيارت جامعه كبيره را در كنار مرقد امام علی(ع) ترک می‌كرد. از مرحوم حاج آقا نقل شده است: « شبی هوا طوفانی بود و بيرون رفتن از خانه مشكلاتی در برداشت . به امام عرض كردم: اميرمؤمنان علی(ع) دور و نزديک ندارد. زيارت جامعه را كه در حرم می‌خوانيد ، امشب در خانه بخوانيد. امام فرمودند: مصطفی! تقاضا دارم را از ما نگيری! همان شب بالاخره به حرم مشرّف شدند. » 📚 سيماي فرزانگان - رضا - انتشارات دفتر تبليغات اسلامی - ۱۳۶۸ - ص ۱۸۰ دعوتید به کانال کتاب👇 https://t.me/nasserkaveh44 Www.naserkaveh.com
5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 در آمریکا محصول می‌ساختم اما در ایران کشور می‌سازم! دکترای هوش مصنوعی که مدیریت در شرکت‌های آمازون و مایکروسافت رو رها کرده و به ایران برگشته ... 📆 ۱۴۰۲
5.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک فیلمساز ایرانی ساکن شهریار به اسم محمد یزدی این فیلم کوتاه یک دقیقه ای را برای آگاهی و بیداری وجدان و معرفت عمومی ساخته است. پدر بیچاره نان را از مغازه دزدید ، اما به محض اینکه به بیرون برگشت ، مغازه دار مانع شد . دختری که گیج شده از پدر می پرسد چی شده؟؟؟ پدر نگران است و لب هایش را باز می کند تا عذرخواهی کند ، اما مغازه دار می گوید دخترم ، پدرت باقی مانده پول را فراموش کرده . در حین بیرون رفتن پدر با حسرت و اجبار ناتوان به نظر می رسد ، بعد مغازه دار ؛ داد می زند و می گوید کیسه برنج را هم فراموش کردی 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید..
5.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک فیلمساز ایرانی ساکن شهریار به اسم محمد یزدی این فیلم کوتاه یک دقیقه ای را برای آگاهی و بیداری وجدان و معرفت عمومی ساخته است. پدر بیچاره نان را از مغازه دزدید ، اما به محض اینکه به بیرون برگشت ، مغازه دار مانع شد . دختری که گیج شده از پدر می پرسد چی شده؟؟؟ پدر نگران است و لب هایش را باز می کند تا عذرخواهی کند ، اما مغازه دار می گوید دخترم ، پدرت باقی مانده پول را فراموش کرده . در حین بیرون رفتن پدر با حسرت و اجبار ناتوان به نظر می رسد ، بعد مغازه دار ؛ داد می زند و می گوید کیسه برنج را هم فراموش کردی