eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
884 دنبال‌کننده
21هزار عکس
15.2هزار ویدیو
515 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*حاصل ۵۷ روز تصویربرداری* *مداوم هست.واقعا زیباست.* ای خدای مهربان ‎‌‌
🟣 می‌فرمایند: ⚰ اگر می‌دانستند در چه می‌گذرد حتّی هم نمی‌کردند. 📙شرح .
استحضار/ (مرحله اول)/ از سفر پر ماجرای آخرت/نخستین منزل: "سکرات مرگ و سختی جان دادن" | پایگاه حفظ و نشر آثار استاد ناصر کاوه https://naserkaveh.ir/2019/05/09/%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D9%81%D8%B1-%D9%BE%D8%B1-%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D8%AE%D8%B1%D8%AA/ قبر/ (مرحله دوم) مرگ قسمت اول/ کتاب راهنمای سفر آخرت برای همه/عالم قبر طی کمالات روح است. | پایگاه حفظ و نشر آثار استاد ناصر کاوه https://naserkaveh.ir/2018/06/24/%D9%82%D8%A8%D8%B1-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D9%81%D8%B1-%D8%A2%D8%AE%D8%B1%D8%AA-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D9%85%D9%87-%D8%B9%D8%A7%D9%84%D9%85/ قبر/ (مرحله دوم) مرگ قسمت دوم /دفن میت/ راهنمای سفر آخرت/ تالیف ناصر کاوه | پایگاه حفظ و نشر آثار استاد ناصر کاوه https://naserkaveh.ir/2018/06/28/%D9%85%DB%8C%D8%AA-%D9%85%D8%B1%D8%AD%D9%84%D9%87-%D8%B3%D9%88%D9%85-%D8%AF%D9%81%D9%86-%D9%85%DB%8C%D8%AA-%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D9%81%D8%B1-%D8%A2%D8%AE%D8%B1%D8%AA/ مرگ/ (مرحله دوم) مرگ قسمت سوم/ شب اول قبر/ راهنمای سفر آخرت/ تالیف ناصر کاوه | پایگاه حفظ و نشر آثار استاد ناصر کاوه https://naserkaveh.ir/2018/06/27/%D9%82%D8%A8%D8%B1-%D9%85%D8%B1%D8%AD%D9%84%D9%87-%D8%AF%D9%88%D9%85-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%B3%D9%88%D9%85-%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D9%81%D8%B1/ مرگ/ (مرحله دوم) مرگ قسمت چهارم/ فشار قبر/راهنمای سفر آخرت/ خدایا به غربتم رحم كن | پایگاه حفظ و نشر آثار استاد ناصر کاوه https://naserkaveh.ir/2018/06/29/%D9%81%D8%B4%D8%A7%D8%B1-%D9%82%D8%A8%D8%B1-%D9%85%D8%B1%D8%AD%D9%84%D9%87-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1%D9%85-%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D9%81%D8%B1-%D8%A2%D8%AE%D8%B1%D8%AA/ مرگ /(مرحله دوم) مرگ قسمت پنجم /نکیر و منکر / (مرحله پنجم) نکیر و منکر(1) / راهنمای سفر آخرت / تالیف ناصر کاوه | پایگاه حفظ و نشر آثار استاد ناصر کاوه https://naserkaveh.ir/2018/07/03/%D8%B3%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D9%86%DA%A9%DB%8C%D8%B1-%D9%88-%D9%85%D9%86%DA%A9%D8%B1/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ماجرایی که اجازه اجرا در برنامه زندگی‌ پس‌ از زندگی را نگرفت!!!
Shab8_Razaman1402_Mirzamohamadi_b.mp3
38.51M
استحضار، غسل، تشیع، دفن و... بهترین شیوه برای درک عقبه های فیامت، از زبان استاد میرزا محمدی که در قالب دعا و نیایش از زبان امام سجاد(ع) در دعای ابو حمزه ثمالی، آمده است 👇 🏴 السلام علیک یا اباعبدالله 🔊 الـهي اِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ اَوْلي مِنْكَ بِالْعَفْوِ وَ اِنْ عَذَّبْتَ فَمَنْ اَعْدَلُ مِنْكَ فِي الْحُكْمِ ◼️ فرازهایی از روضه حضرت سیدالشهدا علیه السلام 🎤حجت الاسلام ☑️التماس دعا
🟢 فریادها و پیام اموات در شب های جمعه ماه مبارک رمضان ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✍️ محدث قمی گوید : از لب اللباب قطب راوندی نقل شده که؛در خبر است مردگان در هر شب جمعه از ماه رمضان می آیند ، پس هر یک از ایشان به آواز گریان فریاد می زند : 🔹ای فرزندان من ! ای خویشان ! با خیرات خود به ما محبت کنید ، خدا شما را رحمت کند. 🔹ما را به خاطر بیاورید و ما را فراموشمان نکنید. 🔹 بر غربت ما رحم کنید ، ما در زندان تنگ و تاریک مانده ایم، به ما رحم کنید و دعا و صدقه از ما دریغ نکنید ، شاید پیش از آن که شما مثل ما شوید ، به شما رحم فرماید. 🔹 ای بندگان خدا ! سخن ما را بشنوید و ما را فراموش مکنید ، این ثروتی که در دست شما است ، روزی در دست ما بود، ما آن ها را در راه خدا خرج نکردیم،پس آن ها برای ما وبال شد و منفعت برای دیگران! 🔹به ما مهربانی کنید ، ولو به یک درهم یا قرص نانی یا پاره ای از چیزی. 🔹پس فریاد می کنند : چقدر نزدیک است که بر نفس های خود گریه کنید و به شما نفعی ندهد ؛ چنان که ما گریه می کنیم و سودی برای ما ندارد ؛ پس کوشش کنید ، پیش از آن که مثل ما شوید. 📚 جامع الأخبار ص ۴۸۲ ✳️ با نشر این اثر ، در شب های جمعه ماه مبارک رمضان ، اموات را خوشحال و از غربت در آوریم.
2.pdf
2.28M
قسمت اول 🌷کتابی که واجب است ، قبل از مرگ حتما مطالعه کنیم!؟🤔
🌹طنز جبهه! 💥داستانهای آقا فریبرز (2):👇 🌿...اوایل سعی کردم با بی‌اعتنایی او را از سر خودم باز کنم...😖 اما خودم کم آوردم و او از رو نرفت...😍 بعد سعی کردم با ترشرویی و قیافه عصبی گرفتن دورش کنم؛ 😠 اما او مانند کودکی  می‌ماند که هر بی‌اعتنایی و تنبیه که از پدر و مادر می‌بیند، به حساب مهر و محبت می‌گذارد.😔 در آخر در تنهایی افتادم به خواهش و تمنا که تو را به مقدسات قسم ما را بی‌خیال شو و بگذار در دنیای خودم باشم...😠😖😇این ماجرا گذشت...😳 تا مدتی که داوطلبانه خواستم برم جبهه...😇 😰 گفتم پیش خودم هم فال است و هم تماشا, میروم جبهه هم ادای تکلیف کرده باشم و هم از شر فریبرز در امان باشم😞 به همه هم سپردم به کسی نفرمایند که من میخوام برم جبهه👌 خصوصا به فریبرز خان...😊 چشتان روز بد نبیند...😖 نمیدونم از کجا متوجه شد...😃 🌿...تا متوجه شد میخوام برم جبهه, خیلی با ادب و با کلاس آمد نشست کنارم😜و با حالت خاصی که پررویی و شرارت در آن موج میزد آمد دستش را روی کتفم گذاشت😇 و با بوسی که بر گونه ام زد, گفت:👇 😆حاج آقا، مگر امام نگفته پشتیبان روحانیت باشید تا به مملکت آسیبی نرسد!؟...😰 گفتم: خب... منظور 😥 گفت: خوب به فرموده امام 👈 من هم هوای شما را دارم تا آسیبی به خودم و مملکت نرسد!😀 💥با خنده‌ای 😊 که ترجمه نوعی از گریه بود،😥 گفتم: برادرجان،❤ امام فرموده‌اند پشتیبان ولایت فقیه باشید، نه پشتیبان من مادر مرده! ...😖 تو رو به جدت بگذار این چند صباح را که مانده تا شهادت را مثل آدمیزاد سر کنم.😏 اما نرود میخ آهنین در سنگ!...😵😢 بالاخره با چرب زبانی مخصوص به خودش😄 مجبور شدم با خودم اونو ببرم جبهه😀👌 🌿... عاقبت اعزام شدیم جبهه و من به عنوان روحانی گردان معرفی شدم و فریبرز هم به عنوان کمک بنده و متخصص جنگ روانی😇 با دشمن در کنارم, مشغول به کار شد..😊 یه مدت بعد هم رفتیم خط پدافندی و در آنجا مستقر شدیم...😳😵😜 💥در گردان یک بنده خدایی بود که صدایی داشت جهنمی، به نام مصطفی. انگار که صدتا شیپور زنگ‌زده را درست قورت داده باشد.😍 آرام و آهسته که حرف می‌زد، پرده گوش مان پاره می‌شد، بس که صداش کلف و زمخت بود. فریبرز، مصطفی را تشویق کرد که الا و بالله باید اذان نمازها را تو بگویی! ...😳😀 🌿...مصطفی هم نه گذاشت و نه برداشت و چنان اذانی گفت...😣 که هیچ مسلمانی نشنود و هیچ کافری نبیند!...😵 از الف الله‌اکبر تا آخر اذان، بندبند بدن نمازگزارانی که مقیم سنگری که حسینیه شده بود، لرزید...😠😥😖 🔥آن شب تاصبح دسته جمعی کابوسی دیدیم وحشتناک و مخوف!😇 تنها دو نفر این وسط کیف کردند. آقا مصطفی، اذان‌گوی شیپور قورت داده و فریبرزخان!👌از آن به بعد هرکس که به فریبرز😊😄 می‌خواست توپ و تشر بزند، فریبرز دست به کمر تهدیدش می‌کرد که: اگر یک‌بار دیگر به پر و پایم بپیچی به مصطفی می‌گویم اذان بگوید! و طرف جانش را برمی‌داشت و الفرار!😀😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماهی ۲ هزار تومن پیش من دارید/ من اهل عملم نه اهل حرف 🔹کنایه سریال رمضانی به وعده و وعیدهای غیر عملی برخی نامزدان مجلس به مردم
4_6015070538060272230.mp3
22.41M
روایت جواد تاجیک، از مقتل گردان کمیل و عملیات والفجر مقدماتی، کانال کمیل اسفند ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پویش مجازی سی شب 🌹 📌قراره امسال با شهدا هم‌سفره بشیم، چطور!؟ هر شب ثواب روزه اون روزمون رو تقدیم یک شهید می‌کنیم، سی شب، سی شهید! 🤝 اگر تو هم مثل ما دوست داری با شهدا همسفره بشی، توی این سی شب همراه ما باش و این دعوت‌نامه رو برای دوستان نزدیک خودت هم بفرست. 🌹ثواب روزه امروز تقدیم شهید سرافراز 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗨️بدون تعارف با آقازاده‌ها ▫️کدام یک از فرزندان مسئولان تا امروز پایشان به دادگاه باز شده؟
نفس ما قبر ما (2).mp3
6.31M
راهکاری برای دیدنِ گزینه‌های زیر قبل از مرگ : ۱ـ چهره‌ی حضرت عزرائیل ۲ـ شرایط خودمان در لحظه‌ی مرگ ۳ـ میزان امکانات آخرتی‌مان
فرمانده شهیدلشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) . حاج کاظم نجفی رستگار در نخستین روزهای بهار سال ۱۳۳۹ در شهر ری به‌ دنیا آمد. با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز غائله کردستان و تحرکات نیروهای ضد انقلاب، همراه نیروهای «شهید چمران» راهی کردستان شد و آموزش‌های چریکی را در آن‌جا فرا گرفت.کاظم پس از بازگشت از کردستان و آموختن فنون نظامی و جنگ شهری از سوی شهید چمران و جاویدالاثر «حاج احمد متوسلیان»، در «پادگان توحید» به عضویت رسمی سپاه درآمد و بعد از مدتی به «فیروزکوه» رفت و کلاس‌های آموزش احکام دینی و مسائل نظامی را برای جوانان و نوجوانان برپا کرد. پس از مدتی حاج کاظم را به‌ عنوان فرمانده یکی از گردان‌های تیپ محمد رسول الله (ص)، که فرمانده آن احمد متوسلیان بود، انتخاب کردند و بعد از ۶ ماه فعالیت، «مسئولیت واحد عملیات» را در پادگان توحید پذیرفت و تا شروع جنگ در این سمت باقی ماند. ☀️ رستگار در این زمان طی مأموریتی جهت توانمند سازی نیروهای «حزب‌الله»، به‌عنوان فرمانده گردان به جنوب لبنان اعزام شد و مسئولیت تعدادی از عملیات‌ها را برعهده گرفت. حاج کاظم در راه آماده‌سازی شیعیان لبنان از هیچ کوششی فروگذار نکرد. بازگشت او با تشکیل تیپ دوم سپاه تهران مصادف شد که این تیپ به‌ نام مبارک «سیدالشهدا(ع)» مزین شد و با جمعی از یاران و دوستانش، فرماندهی عملیات تیپ را عهده‌دار شد. در مهرماه سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و چند روز بعد به جبهه رفت. تا اینکه پس از حضور مداوم در جبهه در جریان ، روز پنجشنبه ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۳ هنگام اذان ظهر در شرق دجله (منطقه هور الهویزه) در حال شناسایی منطقه، همراه چند نفر از فرماندهان تیپ سیدالشهدا (ع) به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر این فرمانده شهید بعد از ۱۳ سال همچون سید و سالار شهیدان، قطعه قطعه به وطن بازگشت. ☀️متن وصیتنامه شهید کاظم نجفی رستگار به شرح زیر است: «بسم ‌الله ‌الرّحمن الرّحیم انا لله و انا الیه راجعون ستایش خدای عزوجل را که مرا از امت محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم و شیعه علی علیه السّلام قرار داد و سپاس خدای را که با آوردن حق از ظلمت به روشنایی و از طاغوت نجاتم داد و مرا از کوچک‌ترین خدمتگزاران به اسلام و انقلاب اسلامی قرار داد. امیدوارم که خداوند متعال رحمت خود را نصیب بنده گناهکار خود بفرماید و مرا به آرزوی قلبی خود، یعنی شهادت فی سبیل‌الله برساند که تنها راه نجات خود می‌دانم و آرزوی دیگرم این است که اگر خداوند شهادت را نصیب بنده گناهکار خود کرد، دوست دارم با بدنی پاره پاره به دیدار الله و ائمه معصومین به‌ خصوص سیدالشهدا (ع)بروم. من راهم را آگاهانه انتخاب کردم و اگر وقتم را شبانه‌روز در اختیار این انقلاب گذاشتم، چون خود را بدهکار انقلاب و اسلام می‌دانم و انقلاب اسلامی گردن بنده حق زیادی داشت که امیدوارم توانسته باشم جزء کوچکی از آن را انجام داده باشم و مورد رضایت خداوند بوده باشد. پدر و مادر و همسر و برادران و خواهران و آشنایانم مرا ببخشند و حلالم کنند و اگر نتوانستم حقی که بر گردن من داشتند ادا کنم، عذر می‌خواهم. برای پدر و مادر و خواهران و برادرانم از خداوند طلب صبر می‌نمایم و امیدوارم تقوا را پیشه خود قرار دهند. از همسرم عذر می‌خواهم که نتوانستم حقش را ادا کنم و چه‌ بسا او را اذیت فراوان کردم و از خداوند طلب اجر و رحمت برای او می‌کنم که در مدت زندگی صبر زیاد به خاطر خداوند انجام داد و رنج‌های فراوان کشید. از تمام اقوام و آشنایان و دوستان طلب حلالیت و التماس دعا دارم؛ به علت وضعیت جنگ مدت سه سال که در جبهه بودم، نتوانستم امر واجب خدا یعنی روزه را انجام بدهم. همچنین در رابطه با خرید خانه به مبلغ ۲۲۳ هزار تومان از علی تاجیک و ۶۵ هزار تومان از حسین کاوکدو و ۱۰ هزار تومان از حاج محمد علی دولابی قرض کردم و مبلغ ۳۰ هزار تومان از همسرم که خانه برای همسرم است و موتورم را برای جبهه در نظر گرفتم. والسلام کاظم نجفی رستگار ساعت ۹ شب مورخ ۳ اسفند ۱۳۶۲ ادامه را در آدرس زیر مطالعه کنید👇 https://b2n.ir/m56769
فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) . ، روز پنجشنبه ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۳ هنگام اذان ظهر در شرق دجله (منطقه هور الهویزه) در حال شناسایی منطقه، همراه چند نفر از فرماندهان لشگر سیدالشهدا (ع) به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر این فرمانده شهید بعد از ۱۳ سال همچون سید و سالار شهیدان، قطعه قطعه به وطن بازگشت. ادامه خاطرات را در آدرس زیر مطالعه کنید👇 https://b2n.ir/m56769
🌷بمباران شیمیایی مناطق کُردنشین ایران و عراق از وحشتناک‌ترین و در زمره غیرانسانی‌ترین جنایت‌ رژیم بعث عراق به شمار می‌رود... در حمله شیمیایی به ایران بسیاری از ساکنان غیر نظامی این شهر شهید شدند و تن دیگر نیز در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و مسموم شدند. شدت بمباران های شیمیایی در عراق به اندازه ای بود که بیش از و صدها تَن دیگر نیز بر اثر عواقب بیماری‌ها و نقص عضو در هنگام تولد در سال‌های پس از حمله کشته شدند. کشتار حلبچه به صورت رسمی به‌عنوان نسل‌ کشی مردم کُرد عراق شناخته شد و هنوز به‌ عنوان مستقیم به یک منطقه شهرنشین در حافظه تاریخ باقی ‌مانده ‌است... , ادامه این و عکسهای بی نظیر آن را در آدرس زیر مطالعه کنید👇 https://naserkaveh.ir/2023/03/17/halabche/ ارادتمند: