فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پویش مجازی سی شب #با_شهدا 🌹
📌قراره امسال با شهدا همسفره بشیم، چطور!؟
هر شب ثواب روزه اون روزمون رو تقدیم یک شهید میکنیم، سی شب، سی شهید!
🤝 اگر تو هم مثل ما دوست داری با شهدا همسفره بشی، توی این سی شب همراه ما باش و این دعوتنامه رو برای دوستان نزدیک خودت هم بفرست.
🌹ثواب روزه امروز تقدیم شهید سرافراز #شهید_احمد_کاظمی 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗨️بدون تعارف با آقازادهها
▫️کدام یک از فرزندان مسئولان تا امروز پایشان به دادگاه باز شده؟
نفس ما قبر ما (2).mp3
6.31M
#پادکست
#استاد_شجاعی
#استاد_عالی
راهکاری برای دیدنِ گزینههای زیر قبل از مرگ :
۱ـ چهرهی حضرت عزرائیل
۲ـ شرایط خودمان در لحظهی مرگ
۳ـ میزان امکانات آخرتیمان
#سالگردشهاد_کاظم_رستگار
فرمانده شهیدلشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) .
حاج کاظم نجفی رستگار در نخستین روزهای بهار سال ۱۳۳۹ در شهر ری به دنیا آمد. با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز غائله کردستان و تحرکات نیروهای ضد انقلاب، همراه نیروهای «شهید چمران» راهی کردستان شد و آموزشهای چریکی را در آنجا فرا گرفت.کاظم پس از بازگشت از کردستان و آموختن فنون نظامی و جنگ شهری از سوی شهید چمران و جاویدالاثر «حاج احمد متوسلیان»، در «پادگان توحید» به عضویت رسمی سپاه درآمد و بعد از مدتی به «فیروزکوه» رفت و کلاسهای آموزش احکام دینی و مسائل نظامی را برای جوانان و نوجوانان برپا کرد.
پس از مدتی حاج کاظم را به عنوان فرمانده یکی از گردانهای تیپ محمد رسول الله (ص)، که فرمانده آن احمد متوسلیان بود، انتخاب کردند و بعد از ۶ ماه فعالیت، «مسئولیت واحد عملیات» را در پادگان توحید پذیرفت و تا شروع جنگ در این سمت باقی ماند.
☀️ رستگار در این زمان طی مأموریتی جهت توانمند سازی نیروهای «حزبالله»، بهعنوان فرمانده گردان به جنوب لبنان اعزام شد و مسئولیت تعدادی از عملیاتها را برعهده گرفت. حاج کاظم در راه آمادهسازی شیعیان لبنان از هیچ کوششی فروگذار نکرد. بازگشت او با تشکیل تیپ دوم سپاه تهران مصادف شد که این تیپ به نام مبارک «سیدالشهدا(ع)» مزین شد و با جمعی از یاران و دوستانش، فرماندهی عملیات تیپ را عهدهدار شد. در مهرماه سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و چند روز بعد به جبهه رفت. تا اینکه پس از حضور مداوم در جبهه در جریان #عملیات_بدر، روز پنجشنبه ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۳ هنگام اذان ظهر در شرق دجله (منطقه هور الهویزه) در حال شناسایی منطقه، همراه چند نفر از فرماندهان تیپ سیدالشهدا (ع) به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر این فرمانده شهید بعد از ۱۳ سال همچون سید و سالار شهیدان، قطعه قطعه به وطن بازگشت.
☀️متن وصیتنامه شهید کاظم نجفی رستگار به شرح زیر است:
«بسم الله الرّحمن الرّحیم
انا لله و انا الیه راجعون
ستایش خدای عزوجل را که مرا از امت محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم و شیعه علی علیه السّلام قرار داد و سپاس خدای را که با آوردن حق از ظلمت به روشنایی و از طاغوت نجاتم داد و مرا از کوچکترین خدمتگزاران به اسلام و انقلاب اسلامی قرار داد.
امیدوارم که خداوند متعال رحمت خود را نصیب بنده گناهکار خود بفرماید و مرا به آرزوی قلبی خود، یعنی شهادت فی سبیلالله برساند که تنها راه نجات خود میدانم و آرزوی دیگرم این است که اگر خداوند شهادت را نصیب بنده گناهکار خود کرد، دوست دارم با بدنی پاره پاره به دیدار الله و ائمه معصومین به خصوص سیدالشهدا (ع)بروم.
من راهم را آگاهانه انتخاب کردم و اگر وقتم را شبانهروز در اختیار این انقلاب گذاشتم، چون خود را بدهکار انقلاب و اسلام میدانم و انقلاب اسلامی گردن بنده حق زیادی داشت که امیدوارم توانسته باشم جزء کوچکی از آن را انجام داده باشم و مورد رضایت خداوند بوده باشد.
پدر و مادر و همسر و برادران و خواهران و آشنایانم مرا ببخشند و حلالم کنند و اگر نتوانستم حقی که بر گردن من داشتند ادا کنم، عذر میخواهم. برای پدر و مادر و خواهران و برادرانم از خداوند طلب صبر مینمایم و امیدوارم تقوا را پیشه خود قرار دهند.
از همسرم عذر میخواهم که نتوانستم حقش را ادا کنم و چه بسا او را اذیت فراوان کردم و از خداوند طلب اجر و رحمت برای او میکنم که در مدت زندگی صبر زیاد به خاطر خداوند انجام داد و رنجهای فراوان کشید.
از تمام اقوام و آشنایان و دوستان طلب حلالیت و التماس دعا دارم؛ به علت وضعیت جنگ مدت سه سال که در جبهه بودم، نتوانستم امر واجب خدا یعنی روزه را انجام بدهم. همچنین در رابطه با خرید خانه به مبلغ ۲۲۳ هزار تومان از علی تاجیک و ۶۵ هزار تومان از حسین کاوکدو و ۱۰ هزار تومان از حاج محمد علی دولابی قرض کردم و مبلغ ۳۰ هزار تومان از همسرم که خانه برای همسرم است و موتورم را برای جبهه در نظر گرفتم.
والسلام
کاظم نجفی رستگار
ساعت ۹ شب مورخ ۳ اسفند ۱۳۶۲
ادامه را در آدرس زیر مطالعه کنید👇
https://b2n.ir/m56769
#سالگردشهاد_کاظم_رستگار
فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) .
#عملیات_بدر، روز پنجشنبه ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۳ هنگام اذان ظهر در شرق دجله (منطقه هور الهویزه) در حال شناسایی منطقه، همراه چند نفر از فرماندهان لشگر سیدالشهدا (ع) به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر این فرمانده شهید بعد از ۱۳ سال همچون سید و سالار شهیدان، قطعه قطعه به وطن بازگشت.
ادامه خاطرات را در آدرس زیر مطالعه کنید👇
https://b2n.ir/m56769
🌷بمباران شیمیایی مناطق کُردنشین ایران و عراق از وحشتناکترین و در زمره غیرانسانیترین جنایت رژیم بعث عراق
به شمار میرود... در حمله شیمیایی به #سردشت ایران بسیاری از ساکنان غیر نظامی این شهر شهید شدند و
#هشت_هزار تن دیگر نیز در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و مسموم شدند. شدت بمباران های شیمیایی در #حلبچه عراق به اندازه ای بود که بیش از
#پنج_هزار_شهید و صدها تَن دیگر نیز بر اثر عواقب بیماریها و نقص عضو در هنگام تولد در سالهای پس از حمله کشته شدند. کشتار حلبچه به صورت رسمی بهعنوان نسل کشی مردم کُرد عراق شناخته شد و هنوز به عنوان #بزرگترین_حمله_شیمیایی مستقیم به یک منطقه شهرنشین در حافظه تاریخ باقی مانده است...
#کتاب_خاطرات_دردناک, #ناصرکاوه
#سالگرد_بمباران_شیمیایی_حلبچه
ادامه این #جنایت و عکسهای بی نظیر آن را در آدرس زیر مطالعه کنید👇
https://naserkaveh.ir/2023/03/17/halabche/
ارادتمند: #ناصرکاوه
#سالگرد_بمباران_شیمیایی_حلبچه
چالش مانکن ۵ هزار نفری در یک شهر
🔸تصور کنید با یک اتفاق در چند ثانیه، کل جمعیت یک شهر یکباره به چالش مانکن دعوت میشود. فرزند در آغوش مادر، کودک در حال تاب بازی، دانش آموز در حال درس خواندن، مرد در حال دویدن، کشاورز پشت تراکتور و ... یک چالش مانکن ۵ هزارنفری. هرکسی در هر حالی هست فقط چندثانیه طول میکشد که بفهمد تنفس کردنش دچار مشکل شده بعد یک شهر در همان شکلی که هست از هوش میرود.
🔸امروز ۲۵ اسفند سالروز فاجعه حلبچه است. صدام بخاطر عملیات والفجر ۱۰ و استقبال اهالی اقلیم کردستان عراق از لشکریان ایران، با سلاح شیمیایی اروپاییها چنین انتقامی از مردم خودش گرفت. از هیچ جایی هم صدایی در نیامد. خیلی از تصاویر این واقعه، از جمله عکس زیر که پدر با فرزند در آغوشش، در حال فرار، جلوی پله خانهذ افتادهاند که تبدیل به عکس نمادین بسیاری از تندیسها و یادبودها شد کار ۳ تا عکاس ایرانی بود که خودشان را زودتر از همه به محل واقعه رسانده بودند.
🔸عکاسهای ایرانی چون ماسکشان مزاحم عکاسیشان بود حتی ماسکشان را برداشتند که بهتر بتوانند ردپای مدعیان امروز بازرسی از کشورمان بخاطر نگرانی موهوم از سلاح هستهای را ثبت کنند. بین این ۳ نفر سعید جان بزرگی بعدها به دلیل استنشاق گاز شیمیایی در بیمارستان مصطفی خمینی در سال ۸۱ شهید شد...
🌷سنگ دل ترین همدست صدام
✨علی حسن المجید مسئول استفاده از بمب های شیمیایی علیه کردهای عراق و رزمندگان ایرانی در دهه هشتاد میلادی بود که به همین دلیل به لقب علی شیمیایی معروف شد.
علی شیمیایی که بود؟
✨علی حسن المجید در سال 1941 در تکریت زاده شده، اما خود او میگوید که متولد سال 1944 است.او پسر عموی صدام دیکتاتور معدوم بود، پلههای ترقی نظامی را به سرعت طی کرد. و در دوران رژیم بعثی به یکی از مهرههای اصلی تبدیل شد. بر اساس گزارش که نشریه آلمانی اشپیگل در 26 ژوئن 2007 سرکوب خونین قیام شیعیان عراق در پی حمله ارتش بعثی به کویت در سال 1991 و شرکت در کشتار و آواره کردن شیعیان در سال 1999، دست داشتن وی در قتل آیت الله محمد صادق الصدر و دو پسرش توسط سازمان امنیت عراق در فوریه 1999 و کشتار صدها نفر از شیعیان معترض به این جنایت و جنایت وحشیانه کشتار هزاران کرد در حلبچه، علی شیمیایی را به سنگدل ترین و جنایتکارترین همدست صدام معدوم تبدیل کرده بود..
✨.علی شیمیایی را بسیاری "سنگدل ترین همراه صدام" مینامند .او حاضر بود برای بقای رژیم دست به هر جنایتی بزند . او نخستین بار در ژوئن 2007 به عنوان مسئول حمله شیمیایی به روستای کردنشین حلبچه که به کشته شدن پنج هزار نفر انجامید، به اعدام محکوم شد. سپس دو بار دیگر به اتهام سرکوب قیام شیعیان پس از حمله ی عراق به کویت در سال 1991، و نیز به اتهام شرکت در کشتار و آواره کردن شیعیان در سال 1999، به اعدام محکوم شد. و نهایتا" در پنجم بهمن ماه 1388 (25 ژانویه 2010) اعدام شد...
🌷بمباران شیمیایی مناطق کُردنشین ایران و عراق از وحشتناکترین و در زمره غیرانسانیترین جنایت رژیم بعث عراق
به شمار میرود... در حمله شیمیایی به "سردشت" ایران بسیاری از ساکنان غیر نظامی این شهر شهید شدند و هشت هزار تن دیگر نیز در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و مسموم شدند. شدت بمباران های شیمیایی در "حلبچه" عراق به اندازه ای بود که بیش از پنج هزار کشته و صدها تَن دیگر نیز بر اثر عواقب بیماریها و نقص عضو در هنگام تولد در سالهای پس از حمله کشته شدند. کشتار حلبچه به صورت رسمی بهعنوان نسل کشی مردم کُرد عراق شناخته شد و هنوز به عنوان بزرگترین حمله شیمیایی مستقیم به یک منطقه شهرنشین در حافظه تاریخ باقی مانده است...
کتاب خاطرات دردناک, ناصرکاوه
ادامه این جنایت و عکسهای بی نظیر آن را در آدرس زیر مطالعه کنید👇
https://naserkaveh.ir/2023/03/17/halabche/
ارادتمند: #ناصرکاوه
#عملیات_والفجر۱۰
در ساعت ۲ بامداد ۲٤ اسفند ۱۳٦٦ با رمز مبارك «یا محمدبن عبدالله ﷺ» در منطقه عمومی حلبچه با هدف آزادسازی شهر حلبچه و دسترسی به دریاچه دربندیخان به فرماندهی سپاه پاسداران آغاز شد و تا روز ۲۹ اسفند ادامه داشت. رزمندگان اسلام پس از عبور از موانع سخت و ایذایی دشمن منطقهای به وسعت ۱۲۰۰ کیلومترمربع شامل شهرهای حلبچه ، خرمال ، بیاره ، طویله و همچنین نوسود از شهرهای ایـران را به تصرف خود درآوردند ، تعداد ۵۴۴۰ نفر از نیروهای عراقی را اسیر کردند و مقدار قابل توجهی از سلاح های سبک و سنگین دشمن را منهدم یا به غنیمت گرفتند.
واکنش عراق به شکست در این عملیات بمباران شیمیایی شهر حلبچه بود که در این عمل ناجوانمردانه بیش از ۵۰۰۰ نفر از سکنه شهر و روستاهای اطراف آن کشته و هزاران نفر مجروح شدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #والفجر_۱۰
📽 تصاویری زیبا و خاطره برانگیز از منطقه عملیاتی #حلبچه و حال و هوای رزمندگان اسلام در عملیات #والفجر_ده
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
🇮🇷 عملیات والفجر ۱۰ در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۶۶ به منظور تصرف شهر حلبچه و بخشهایی از خاک عراق طراحی و اجرا شد و در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۶۶ با تصرف منطقهای به وسعت ۱٫۲۰۰ کیلومتر مربع شامل شهرهای حلبچه ، خرمال ، بیاره و طویله از سوی نیروهای ایرانی ، پایان پذیرفت.
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر۱۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 عملیات والفجر ۱۰ - منطقه عمومی حلبچه عراق
📆 ۲۵ تا ۲۹ اسفندماه ۱۳۶۶
🎥 فیلم | روایت شهید آوینی از روزهای سخت والفجر ده
💠 جدال رزمندگان با کوه و برف و بذر حیاتی که در دل دانههای برف است❄️
🌹طنز جبهه!
💥داستانهای آقا فریبرز (3):👇
🌿... مدتی بعد، صبح و ظهر و غروب صدای رعبآور اذان آقا مصطفی شیپور قورت داده قطع نمی شد! پس از پرسوجو و بررسی های مخفیانه فهمیدم که فریبرز به او گفته که حاج آقا از اذان گفتنت خیلی خوشش آمده و به من سپرده به شما بگویم که باید مؤذن همیشگی گردان باشید!😇😖
🌿...و این یکی از برکات فریبرز بود که دامن ما را گرفت. مدتی نگذشته بود که فریبرز یک بلندگوی دستی از جایی کش رفت و آن را به مؤذن بد صدا داد که بگذار عراقیها هم از صدایت مستفیض شوند، 😵(قبلا گفته بودم, فریبرز به عنوان متخصص جنگ روانی در گردان بود) اینطوری حیفه!😖 و از آن به بعد هر وقت که صدای اذان از بلندگو بلند میشد، علاوه با ما دشمن هم از صدای مصطفی گوش خراش فیض می بردند👈 و آتش دیوانهوار دشمن هم شروع میشد؛😊 نهتنها ما بلکه عراقیها😎 هم دچار جنون شده بودند😄😍
🌿...گذشت و گذشت تا این که یه روزی فرمانده لشکر به همراه چند مسئول نظامی دیگر به خط مقدم و پیش ما آمدند... 😵قرار شد که نماز جماعت را با هم بخوانیم. 😏مصطفی شیپور قورت داده مشغول اذان گفتن بودو رنگ از صورت فرمانده لشکر و همراهانش پریده بود.ما که کمکم داشتیم عادت میکردیم، فقط کمی گوش مان سنگینی میکرد و زنگ میزد!😍 عراقیها هم مثل سابق دیگر جنی نشده و فقط چند تا توپ و خمپاره روانه خط ما کردند!
🌿...من عبا و عمامه را گوشه سنگر گذاشتم و رفتم وضو بگیرم. بیرون سنگر فریبرز را دیدم که وضو گرفته بود و داشت به طرف سنگر حسینیه میرفت.😆 مرا که دید، سلام کرد.😠 وبا خنده ائی موذیانه مرا بدرقه می کرد😵 جوابش را سرسنگین دادم. ولی سراسر بدنم از نگاهش لرزید😳 وضو گرفتم و برگشتم طرف سنگر.😔 اما ای دل غافل. خبری از عبا و عمامهام نبود! هر جا که بگویید، گشتم. اما اثری از عبا و عمامهام پیدا نکردم. یکهو یک صدایی به گوشم خورد:😳 اللهاکبر، سبحان الله! برای لحظهای خون در مغزم خشکید.😔 تنها امام جماعت آنجا من بودم!😠 پس نماز جماعت چه طوری برگزار میشد؟😎
🌿...شلنگ تخته زنان با سرعت دویدم به طرف حسینیه. 😏 صفهای نماز بسته، همه مشغول نماز بودند. اول فکر کردم که بچهها وقتی دیدهاند من دیر کردهام، فرمانده لشکر را جلو انداخته و او امام جماعت شده.😆 اما فرمانده که آنجا در صف دوم بود! 😇 با کنجکاوی جلوتر رفتم و بعد چشمانم از حیرت گرد شد 😵 و نفسم از تعجب و وحشت بند آمد؛ 🎩 بله، جناب فریبرزخان، عمامه👳 بنده بر سر و عبای نازنینم روی دوشش بود وجای مرا غصب کرده بود!😠
🌿...خودتان را بگذارید جای من، 😭چه میتوانستم بکنم؟😢 سری تکان دادم. در آخر صف ایستادم و اللهاکبر گفتم و خودم را به رکعت سوم رساندم. 😵 لااقل نباید نماز جماعت را از دست میدادم؛ نماز جماعتی که امام جماعتش عبا و عمامه مرا کش رفته بود! و امام جماعت قلابی بود...😊
#کتاب_گلخندهای_آسمانی #ناصر_کاوه
دعوتید به کانال شهدا👇
https://t.me/nasserkaveh44
Www.naserkaveh.ir
🔴 جامعهشناسان پر مدعا کجا هستند؟!
🔹در جریان چهارشنبهسوری ۱۴ نفر فوت کردند و تعداد بالایی قطع عضو و مصدوم شدند. چند نفر از این جامعهشناسانی که با مشاهدهی چند زباله در پیادهروی اربعین یا جشن غدیر، به نقد آداب و مناسک دینی و سلوک دینی مردم میپردازند حالا جرأت میکنند نقدی پیرامون چهارشنبهسوری مطرح کنند؟
🔥 @Moohem
🔴قبل از انقلاب آبادان خیلی پیشرفته بوده و بهش میگفتن عروس شهرهای ایران!
جدی میفرمایید؟ پس ما اینا رو از کجا آوردیم؟
خود مجله زمان پهلوی از آبادان به عنوان عقبماندهترین شهر ایران نام برده و گفته وقتی نخستوزیر به این شهر رفته از وضعیت رقتبار مردم گریش گرفته.
🔥 @Moohem