eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
882 دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
15.2هزار ویدیو
515 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃فیلم؛ مکاشفه آیت‌الله حق‌شناس درحرم حضرت رضا؛ وشعری که حضرت درجواب ایشان خواندند نقل مکاشفه از زبان خود آیت‌الله حق‌شناس #کانال_عارفین @Arefin
💥دست نوشته اي از شهيدامیر حاج امینی: سلام بر خدا و شهيدان خدا و بندگان مخلص او..... از اينکه بنده بد و گناهکار خدايم سخت شرمنده ام و وقتي ياد گناهانم مي افتم آرزوي مرگ مي کنم ولي باز چاره ام نمي شود. 💥 هيچ برگ برنده اي ندارم که رو کنم ، جز اينکه دلم را به دو چيز خوش کرده ام: يکي اينکه با اين همه گناه، او دوباره مرا به سرزمين پاکي و اخلاص و صفا و محبت بازم گرداند. پس لابد دوستم دارد و سر به سرم مي گذارد، هرچند که چشم دلم کور است و نمي بينم و احساسش نمي کنم اگر چنين نبود پس چرا مرا به اينجا آورد؟ 💥 دوم اينکه قلبي رئوف و مهربان دارم و با همه بديهايم بسيار دلسوزم. لحظه اي حاضر به رنجش کسي نمي شوم، حتي رنجش بسيار کوچک و ناچيز، ولي در عوض براي خوشنودي ديگران حاضر به تحمل هرگونه رنجي مي شوم. بله! به اين دو چيز دل خوش کرده ام. 💥 اگر دوستم داري که مرا به اينجا آورده اي پس به آرزويم که .... برسان... اي کساني که اين نوشته را مي خوانيد، اگر من به آرزويم رسيدم و دل از اين دنيا کندم، بدانيد که نالايق ترين بنده ها هم مي توانند به خواست او، به بالاترين درجات دست يابند. البته در اين امر شکي نيست ولي بار ديگر به عينه ديده ايد که يک بنده گنهکار خدا به آرزويش رسيده است. 💥 حالا که به عينه ديديد، شما را به خدا عاجزانه التماس و استدعا مي کنم، بياييد و به خاکش بيفتيد و زار زار گريه کنيد و اميدوار به بخشايش و کرمش باشيد. با او آشتي کنيد. زيرا بيش از حد مهربان و بخشنده است. فقط کافي است يکبار از ته دل صدايش کنيد. ديگر مال خودتان نيستيد و مال او مي شويد و ديگر هر چه مي کند، او مي کند و هر کجا که مي برد، او مي برد...... 🌟بنده مخلص و گنهکار، امير حاجي اميني دعوتید به کانال کتاب👇 https://t.me/joinchat/AAAAAEJEIKPUP7yYXPfLSg https://t.me/nasserkaveh44 Www.naserkaveh.com
❤️ شهید امیر حاج امینی:👆 شهادت : 10 اسفند ۶۵ / شلمچه عملیات تکمیلی کربلای پنج مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا {س} قطعه ۲۹ / ردیف ۶۰ / شماره ۱۰ 💥 عکس بالا 👆از شهید امیر حاج امینی بیسیم چی گردان انصار از لشگر۲۷ محمد رسول الله (ص)است، احسان رجبی این عکس ها را در تاریخ ۱۰ اسفند ماه ۱۳۶۵ ودر كربلای شلمچه در جنوب کانال پرورش ماهی گرفت. متاسفانه کمتر از اسم عکاس در طی سالها نام برده شده است، هر چند با روحیه ای که از عکاس بزرگوار احسان رجبی می شناسم، خود او نیز دوست دارد گمنام بماند، اما وظیفه خود دانستم تا قدردان همکار خوبم در جنگ باشم....👌
تو چه کرده ای ؟ کِه خدا همه ات رٰا بَرای خودَش خواست وَ نصیبِ مٰا چیزی نگذاشت ! حَتیٰ نامی ، نشانی ...
📸امان الله امینی، از رزمندگان و جانبازان قطع نخاعی افغانستانی دفاع مقدس، دوباره در بیمارستان بستری شد 🔹این رزمنده بیش از ۲۵ سال است که بخاطر جراحات جنگ، بارها در بیمارستان بستری و تحت عمل قرار گرفته است. @jaarchi
💥 معشوق بی نشان:👇 💕 «شهید حسن زمانی» فرمانده گردان حمزه سید الشهدا است که در عملیات خیبر سال 62 به درجه رفیع شهادت رسید...ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، به عضویت سپاه در می آید و پس از شروع تحركات ضد انقلاب در كردستان ، همراه جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان و شهید دستواره ، عازم كردستان می گردد و در چند عملیات علیه گروهك ها شركت می كند...
💥 معشوق بی نشان:👇 💕 «شهید حسن زمانی» فرمانده گردان حمزه سید الشهدا است که در عملیات خیبر سال 62 به درجه رفیع شهادت رسید...ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، به عضویت سپاه در می آید و پس از شروع تحركات ضد انقلاب در كردستان ، همراه جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان و شهید دستواره ، عازم كردستان می گردد و در چند عملیات علیه گروهك ها شركت می كند...
💥حسن با شروع جنگ تحمیلی ، عازم جبهه های جنوب می شود .شهید زمانی در بیشتر عملیاتها حضوری فعال می یابد. در طول حضورش در دفاع مقدس ، یازده بار مجروح می شود و هر بار پیش از مداوا و بهبود باز یافتن سلامتی كامل، خود را به جبهه ها می رساند... زمانی كه روی مین رفته ودر بیمارستان بستری بود، خبر شهادت شهید بهشتی و یارانش، زخمی بر قلبش می نهد كه زخم پا را فراموش می كند.او بیشتراوقات خود رادر جبهه ها یادر بیمارستان بسر می برد و خیلی كم به مرخصی می رود.... حسن در دی ماه 1361 با دختری مومن و پاكدامن از آشنایان خود ازدواج می كند: اما ازدواج هم مانع رفتن او به جبهه نمی شود . به همسرش می گوید كه حضرت زهرا (ع) و حضرت زینب (ع) را الگوی خود قرار دهد و اگر در جنگ شهید شد صبر و بردباری را از كف ندهد... زمانی در طول تلاش و فعالیت خود در جبهه های حق علیه باطل ،از خود توانمندیهای نظامی زیادی بروز می دهد و مدیریت و مدارای خاصی از خود به نمایش می گذارد و در این زمینه، رشد و ترقی می كند. آخرین مسئولیت وی فرماندة محور بود كه در عملیات خیبر ، جوهرة اصلی خود را نشان می دهد و كاری می كند كارستان...
💥 چگونگی شهادت: 🌟 با آغاز عملیات آبی ـ خاکی خیبر، شهید همت فرمانده لشکر 27 محمد رسول‌الله (ص) طی چند مرحله نبرد سخت همراه گردان‌های خط شکن خود، محور طلائیه را مورد هجوم قرار داد اما هر بار با مشکلاتی روبرو می‌شد با این حال سختی‌ها و مشکلات او را از پای ننشاند... با تمام تلاش‌هایی که گردان‌های لشکر 27 در محور طلائیه داشتند با دژ مستحکمی مواجه می‌شدند و پیچیدگی عملیات با موانعی که دشمن به کار برده بود، بیشتر می‌شد و همین آتش‌ها شهادت بسیاری از رزمندگان و فرماندهان را در پی داشت... وقتی از میدان مین عبور کردیم، برادر حسن زمانی؛ فرمانده گردان ما، دو دسته از نیروها را به دو طرف فرستاد تا آنان نیروهای دشمن را مشغول کنند و ما هم با استفاده از این موقعیت، همراه خود ایشان از روبه‌رو، پل را به کانال برسانیم. همان‌طور که داشتیم پل را حرکت می‌دادیم، یکی‌یکی بچه‌ها روی زمین می‌افتادند و شهید می‌شدند. در همین حین، بی‌سیم‌چی برادر زمانی هم شهید شد. آمدیم بی‌سیم را برداریم، که یک تیر وسط بی‌سیم خورد و آن را هم از کار انداخت. 💥حیران مانده بودیم که چه کنیم؟ دیگر تقریباً به کانال رسیده بودیم. برادر زمانی به من گفت:‌ جواد؛ با بچه‌ها سریع بروید و پل را داخل کانال بیندازید... به هر مصیبتی بود، پل را روی آن کانال سی‌متری انداختیم؛ اما دیدیم پل کوتاه است و وقتی آن را داخل کانال انداختیم، تقریباً‌ روی آب شناور شد. با سرعت به عقب بازگشتم، تا برادر زمانی را در جریان امر قرار بدهم. منتها هر چه گشتم، او را پیدا نکردم... یکی از بچه‌ها گفت: اگر دنبال برادر زمانی می‌گردی، این جاست. به طرفش رفتم و دیدم آرام خوابیده است شهید شده بود. زدم توی سرم؛ ولی خیلی زود متوجه شدم که این‌جا، جای این کارها نیست این بود که عملیات را ادامه دادیم ولی به دلیل وجود موانع زیاد، هرچه می‌زدیم به دربسته می‌خورد. 💥سردار شهید حسن زمانی آرزو داشت گمنام بماند. خدا هم آرزویش را در جزایر مجنون برآورده کرد... «حسن زمانی» هنوز هم بی نشان است زیرا هنوز اثری از پیکرش یافت نشده است. او جزو معدود فرماندهان گردانی است که نتوانستیم پیکرش را بیابیم. شهید حسن زمانی از 8اسفند 62 شیدای مجنون شد ودر آنجا ماند.7ماه بعد محمد رضا تنها پسر او به دنیا آمد... راوی:جواد نوروزبیگی_دعوتید به کانال کتاب https://t.me/joinchat/AAAAAEJEIKPUP7yYXPfLSg https://t.me/nasserkaveh44 Www.naserkaveh.com
💥گروهان زندانی های سابق:👇 💢 شهید حسن زمانی به دلیل ویژگی های بیانی خاصی که داشت می توانست یک گردان خاص را به خوبی هدایت کند. برخی از افراد گردان او از زندانیان زندان قصر بودند... 🌟... زمستان سال ۱۳۶۲، من در گردان حمزه سیدالشهداء، پیک فرمانده این گردان؛ برادر حسن زمانی بودم. عصر روز سوم بهمن بود و تقریباً یک ماه مانده به شروع عملیات خیبر. داخل اتاق فرماندهی گردان نشسته بودیم که از واحد پرسنلی لشکر به آنجا زنگ زدند. من گوشی را برداشتم. طرف مکالمه گفت: تعدادی نیروی بسیجی به پرسنلی آمده اند، سریع بیایید و آنها را تحویل بگیرید. به اتفاق مسؤول کارگزینی گردان، سوار بر موتور تریل هوندا به سمت محل تقسیم نیروهای تازه وارد حرکت کردیم. به آنجا که رسیدیم، دیدیم به استعداد یک گروهان نیرو روی زمین نشسته اند. خوب که دقت کردم، متوجه شدم که این نفرات، هم از نظر شکل و شمایل و هم به لحاظ طرز صحبت، با کل بسیجی هایی که تا آن روز دیده بودیم، تفاوت دارند... 🌟صورتها از دم سه تیغه تراش، سبیل ها تاب داده رو به بالا و سینه ها و بازوهایشان کلکسیونی بودند از انواع خال کوبی. همان طور که محو تماشای این بسیجی های تازه وارد بودم، مأمور تقسیم نیروها که از نفرات واحد پرسنلی لشکر بود، به طرفم آمد و گفت: برادر نوروزبیگی خوب حواسات را جمع کن! حاج آقا همت گفته اند که این نیروها را به گردان حمزه تحویل بدهیم. پرسیدم: موضوع چیست؟ چرا این جماعت، این تیپی اند؟! مرا به گوشه ای کشید و با صدایی خفه، طوری که اطرافیان نشوند گفت: اینها هشتاد نفر از زندانی های سابق زندان قصر تهران هستند که خودشان داوطلب شده اند تا به جبهه بیایند. حالا هم این هشتاد نفر، تحویل شما، آنها را ببرید و در گردان حمزه، سازماندهی کنید...
🌟 گفتم: آمدیم و برادر زمانی این افراد را قبول نکرد، آن وقت چه کار کنم؟ گفت: تو اینها را ببر و به برادر زمانی بگو که حاج همت گفته این برادرها بایستی در گردان حمزه پذیرش بشوند و مستقیماً زیر نظر او باشند. مطمئن باش برادر زمانی هم از دستور حاج همت تمرد نمی کند. در نتیجه؛ آن هشتاد بسیجی تازه وارد را از پرسنلی لشکر تحویل گرفتیم. برای اینکه تیم شان را محک زده باشم، همان جا چند بار به آنها دستور بشین و برپا دادم. دیدم، خداوکیلی دستور را خوب اجرا می کنند... 🌟 به مسؤول کارگزینی گردان گفتم: تو این حضرات را به خط کن و آنها را بیاور دم ساختمان گردان حمزه، تا من هم زودتر بروم و ماجرا را به حسن زمانی بگویم. بعد هم سریع رفتم سروقت فرمانده گردان مان. وقتی وضعیت نیروهای اعزامی را برای برادر زمانی شرح دادم، اول کمی یکه خورد، دست آخر گفت: نمی شود درباره ی آدم ها و باطن آنها قضاوت کرد، بگذار این نیروها بیایند، آن وقت تصمیم میگیریم که چه کاری کنیم. ضمن اینکه حاج همت بی حساب چنین دستوری به ما نداده، لابد خیری در این قضیه دیده. سعی ما هم بر این است که آدم های جورواجور را به کار بگیریم. همیشه که نباید به ما بسیجی های پاستوریزه تحویل بدهند، اگر توانستیم با چنین تیپ آدم هایی هم کار کنیم و آنها را به راه بیاوریم، مردیم... 🌟 چند لحظه بعد، آن هشتاد نفر تازه وارد، جلوی ساختمان گردان حمزه به خط شدند و برادر زمانی به استقبال شان رفت. ابتدا به آنها خوش آمد گفت و بعد ادامه داد: دوستان عزیز؛ روراست گفته باشم؛ من نمی دانم شما با چه نیتی به جبهه آمده اید، چون تنها کسی که به نیت آدمها واقف است خدا است و بس. شما با هر نیتی که تا اینجا آمده اید، قدم تان روی چشم بنده و دوستانتان در این گردان است. به شرط آنکه موقعیت اینجا را درک کرده باشید و بدانید که در چه مکان مقدسی قدم گذاشته اید. بنده در جایگاه مسؤول گردان حمزه، با سوابق و گذشته شما کاری ندارم. تنها چیزی که برای من اهمیت دارد، رفتار و کردار شما آقایان در این پادگان و در محیط گردان است. یک رنگی؛ فقط مختص لباس های ما نیست، بلکه باید در روابط مان با برادرهای هم رزم مان هم، یکدل و یکرنگ باشیم. فقط یک توصیه به شما دارم و خلاص: مواظب باشید که در رفتار و گفتار، خلافی از شما سر نزند... 🌟 جالب اینکه وقتی صحبت های برادر زمانی تمام شد، آن هشتاد نفر با همان اصطلاحات داش مشدی، با صدای بلند به حسن گفتند: ایول داش، دمت گرم با مرام، خاک کف پاتیم سالار... در پایان سخنرانی، حسن زمانی آن نیروها را به من که مسؤول آموزش گردان هم بودم، تحویل داد و گفت: جواد؛ این اخوی ها یک هفته در اختیار تو هستند تا حسابی آنها را سرحال بیاوری. من هم نامردی نکردم؛ هر تاکتیکی که بلد بودم را طی آن یک هفته به این میهمانان تازه وارد یاد دادم؛ بعد هم به دستور برادر زمانی این نیروها تحویل مصطفی میرابی؛ فرمانده گروهان سوم گردان حمزه شدند تا همگی آنها در آن گروهان سازمان دهی بشوند.» 🌟 شاید یکی از دلایل عمده ی پذیرش جمع سابقاً خلاف کار اعزامی به دوکوهه از سوی حسن زمانی، در سازمان رزم گردان حمزه، نصب العین قرار دادن سفارشات مؤکد همت به فرماندهان گردان های لشکر ۲۷ در جهت رشد دادن استعدادهای بالقوه ی بسیجیان توسط فرمانده گردان ها بود. همت به زمانی و دیگر کادرهای عملیاتی توصیه کرده بود... منبع: معشوق بی نشان_دعوتید به کانال کتاب https://t.me/joinchat/AAAAAEJEIKPUP7yYXPfLSg https://t.me/nasserkaveh44 Www.naserkaveh.com
💕 شهید حسن زمانی:👇 💥 این درست که شما پاسدارها، سابقه ی حضور در جبهه و تجربه ی عملیاتی تان، به مراتب از بسیجی بیشتر است. اما این سابقه و تجربه، نبایستی در میان شما عجب و غرور ایجاد کند... شما باید دست بسیجی را بگیرید و سطح او را ارتقاء بدهید. باید او را جلو بکشید… 💥شما معلم بسیجی هستید. در امر آموزش انسانها؛ نحوه ی برخورد معلم با شاگردان، خیلی تأثیرگذار است. توی یک مدرسه به محض اینکه معلم از شاگردان رو برمی گرداند تا با گچ روی تخته سیاه چیزی بنویسد، بازیگوش های کلاس، با لوله خودکار بیک، پوست پرتقال را فوت می کنند و می زنند به پس کله ی معلم. یا تا معلم سرش را به سمت پنجره می چرخاند، برای او شکلک درمی آورند. 💥 بال بال می زنند کی باشد زنگ تفریح را بزنند، که اینها زودتر از معلم شان، از کلاس بزنند بیرون. حالا در اینجا هم مناسبات شما و بسیجی ها باهم، یک جورهایی عین مناسبات معلم با شاگردهایش است. گردان؛ کلاسی است که محصلین آن، در جریان عمل کسب تجربه می کنند. همه ی افراد این کلاس، دارند برای خون دادن به عملیات می روند؛ در این کلاس شما می توانید با برخورد انسانی، رفتار معنوی و نحوه ی عملتان در حضور جمع، شاگردهایتان را آموزش، رشد و تعالی بدهید…» کاوه دعوتید به کانال کتاب 👇 https://t.me/joinchat/AAAAAEJEIKPUP7yYXPfLSg https://t.me/nasserkaveh44 Www.naserkaveh.com
✅ سی ویژگی نلسون ماندلا ✍️ دکتر محمود سریع القلم ۱- ۶۷ سال برای مبارزه با نژادپرستی در آفریقای جنوبی تلاش کرد؛ ۲- ۲۷ سال زندانی کشید. ۱۸ سال آن را در زندانی با ابعاد: ۲/۷۰ * ۲/۱۰ متر؛ ۳- معتقد بود نفرت، مانع فکر کردن منطقی میشود؛ ۴- پس از آزادی از زندان، از مردم خواست از سفیدپوستان انتقام نگیرند و آنها را ببخشند؛ ۵- فراتر از استدلال، از طریق احترام به انسانها، به دستاوردهای بزرگی دست یافت؛ ۶- از زندان، به صورت مکاتبه ای، لیسانس حقوق خود را از دانشگاه لندن گرفت؛ ۷- به مردم گفت: اگر میخواهید با مخالف به صلح برسید باید با او کار کنید و با او شریک شوید؛ ۸- معتقد بود سخت تر از تغییر جامعه، تغییر خود است؛ ۹- در پی شوکت فردی نبود (Self- glory)؛ ۱۰- ایرادها و اشتباهات خود را مخفی نمیکرد؛ ۱۱- کنترل عمیقی بر احساسات و رفتار خود داشت؛ ۱۲- در مراسم تحلیف ریاست جمهوری، از زندان بان خود (Christo Brand) به عنوان مهمان ویژه دعوت کرد؛ ۱۳- وقتی رئیس جمهور بود، از قاضی که (Percy Yutar) او را به اعدام محکوم کرده بود برای شام دعوت کرد؛ ۱۴- معتقد بود تا فقر از میان نرود، آزادی بدست نمی آید؛ ۱۵- توان قابل توجهی در اجماع سازی میان نیروهای مختلف سیاسی را داشت؛ ۱۶- بر تدوین قانون اساسی آفریقای جنوبی، دقیق نظارت کرد: سندی که تحسین جهانیان را به همراه داشت؛ ۱۷- میگفت بهترین روش شناخت یک کشور، شناخت وضعیت زندانهای آنست؛ ۱۸- همیشه در حال یادگیری بود؛ ۱۹- هر که او را ملاقات کرد گفت: ماندلا با دقت و علاقه گوش میکند؛ ۲۰- هر چه از او تمنا کردند، کاندید دورۀ دوم ریاست جمهوری نشد. فقط پنج سال رئیس جمهور بود؛ ۲۱- نام بیوگرافی خود را گذاشت: راه طولانی آزادی؛ ۲۲- به طور واقعی و پایدار، متواضع و ازخود گذشته بود(Selfless) ؛ ۲۳- ذاتا با پرنسیب بود؛ دیگران احساس حیله گری از جانب او نمی کردند؛ ۲۴- قدرت و لذتِ از قدرت بسیاری از رهبران آفریقایی را آلوده کرد. ماندلا فراتر از همۀ آنها عمل کرد و چهرۀ ماندگار تاریخ شد؛ ۲۵- معتقد بود آموزش، مؤثرترین روش تغییر جهان است؛ ۲۶- مظهرِ بهره برداری از سَمبُل ها بود: شمارۀ زندان خود را به عنوان ابتکارعملی در مبارزه با بیماریها در آفریقا گذاشت (۴۶۶۶۴ Initiative)؛ ۲۷- از ۲۵۰ دانشگاه و مؤسسه، جایزۀ صلح و دکترای افتخاری گرفت؛ ۲۸- به خاطر محبوبیتِ جهانی، سازمان ملل، ۱۸ جولای هر سال (روز تولد او) را به عنوان روز بین المللی نلسون ماندلا ثبت نمود؛ ۲۹- هم انسانِ شریفی بود و هم سیاستمدار بود؛ ۳۰- میگفت: مرا با موفقیت هایم نسنجید بلکه با تعداد دفعاتی که سقوط کردم و مجدداً برخاستم ارزیابی کنید.،،،،،،،،،،