eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
924 دنبال‌کننده
22هزار عکس
16.7هزار ویدیو
541 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ بخشی از صحبت های هم بندی امام خامنه ای عزیز ، در زندان های ساواک که برروی آنتن صدای آمریکا پخش شده است. ♦️ او اینجا ، لحظاتی از زندان و رفتار رهبر ایران را روایت می کند ... 🇮🇷خدایا خدایا ! خامنه ای رهبر ، به لطف خود نگهدار ناصرکاوه
9.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👤 زیبای "دخـتر ایـران✌🏼" با صدای حاج‌عبدالرضا و کربلایی‌سجاد تقدیم نگاهتان👇 🌺 ولادت و روز دختر مبارک ❣️التماس دعا،
🌷خداروشکر ننه‌ت مُرد این روزا رو ندید😂 روز دختر به شما هم مبارک باشه🥺
(۵) 🌹بعد از فتح المبین اولین فرزندش به دنیا آمد... دختری که بر اثر فلج مغزی قادر به حرکت نبود. در روزهای شروع جنگ خواهرش ۷۰ درصد جانباز شد... در طریق‌القدس برادرش ابراهیم را از دست داد... در رمضان پایش زیر تانک له شد. در خیبر شیمیایی شد... سال ۶۲ فرزند دومش (امیر) سالم بدنیا آمد... در بدر دستش از مچ قطع شد.. بچه ی سومش هم معلول به دنیا آمد. امام جمعه و فرمانده لشکر، تکلیف جهاد را از گردنش برداشته بودند... با وجود همه این مشکلات، حاضر نشد لحظه‌ای جبهه را ترک کند تا سرانجام در عملیات کربلای ۴ در حالی که فرمانده گردان کربلا را به عهده داشت، بعنوان غواص خط شکن شرکت کرد و جزء اولین نفرات در نوک پیکان حمله قرار داشت به شهادت رسید و گردانش موفق ترین گردان در کل عملیات لقب گرفت... او سال‌ها بعد تفحص گردید و در بین نیروهایش در گلزار شهدای اهواز آرام گرفت...  ❣ 🌹 راوی: مرتضی_طيبی در افكار خودم بودم كه عباس اسلامی پور آمد و گفت: اسماعيل آمده گفتم: حاج اسماعیل؟ گفت: بله ، سيد مرتضی شفيعی هم آمده و فردا صبح از صحن علی بن مهزيار مراسم استقبال از بچه‏ ها شروع ميی‌شود. . ،. اسماعيل! از لحظه‏ ایی كه گفتند آمده‏ ای همه‏ اش به دستان تو فكر می كنم ، يعني ميی شود باز هم بيايی و دست مرا بگيری، مي‏ شود باز هم بگويی بيا برويم . . جمعيت كه در انتظار بودند قفل فراق را شكستند و به سوی كبوتران تازه رسيده خيز برداشتند. تابوت‏ گلهای سرخ بر دستان جمعيت داشتند به طرف جلو می رفتند و ما دوان دوان می رفتيم تا به جمعيت برسيم . من همه‏ اش در فكر اسماعيل بودم او را خواهم ديد ، دستم به بال سوخته‏ اش مي‏رسد توفيق ديدارت چگونه حاصل می‌شود عزيز دلم . . . نفس نفس مي‏زديم از دور كه نگاه مي‏ كرديم جمعيت در حال حركت بودند و تعدادی تابوت كه دل‏های ما در آن قرار داشت به سمت جلو می رفتند . چند قدم مانده كه به جمعيت برسيم ناگهان تابوتی به عقب آمد. راست آمد و خورد به صورتم بی اختيار آن را غرق بوسه كردم ، گونه‏ هايم در گرمایی لذت بخش داشت می‌سوخت . چشمان خيسم ناگهان روی شناسنامه گل سرخ ماند كه نوشته بود شهيد حاج اسماعيل فرجوانی. دلم شكست يعنی بعد از اين همه سال‏ها . . . دوباره چيزی در درونم جوشيد و جوشيد ، صدایی زيبا در گوش‏‌هايم نجوا كرد كه : ، ، ، دل نگران دل شكسته (ع) باشيد ، علمدار خوبی برای باشيد و گفت و گفت . . . . اين نجوا با صدای دريا يكی شد دريا بود و آب و قطره‏ های فراوانی كه شده بودند دريا . . . . 🔻 عجب مادری داشت حاج اسماعیل راوی: حاج صادق آهنگران ❣ اسماعیل فرجوانی فرمانده تیپ یکم لشکر 7 ولی عصر عجل الله تعالی فرجه بود. او در یکی از عملیاتها مجروح گردید و یک دستش قطع شد. [ابراهیم برادر] ایشان در عملیات [طریق القدس] به شهادت رسید و پیکر پاکش مانند مولایش اباعبدالله صلوات الله علیه سر در بدن نداشت. ❣ وقتی جنازه ی او را به اهواز آوردند مادرش هم آنجا بود. به خاطر این که پیکر سر در بدن نداشت بچه ها اجازه  نمی دادند مادرش بالای سرش بیاید. اما ایشان کوتاه نمی‌آمد و می گفت: هر طور شده  من باید بچه م رو ببینم. در نهایت بچه ها کوتاه آمدند و حاج خانم توانست جنازه فرزندش را ببیند. ❣ همه منتظر بودند صحنه های دلخراش و مویه مادر و خراشیدن صورتش را ببینند اما مادر اسماعیل و ابراهیم به قدری صلابت نشان داد که تعجب همه را برانگیخت. ❣ حاج خانم وقتی بالای پیکر بدون سر فرزندش آمد و با آن وضع مواجه شد فقط سه بار گفت: مرگ بر آمریکا مرگ بر آمریکا  مرگ بر آمریکا بعد زینب وار بوسه ای بر حنجر جگرگوشه اش زد و بدون گریه و زاری محوطه را ترک کرد. ❣ این صحنه تأثیر عجیبی روی من گذاشت. پس از آن، ماوقع را برای آقای معلمی شرح دادم و او هم نوحه هایی با مضمون مادر از جمله : ❣بیا ای مهربان مادر کنار سنگر من یا ای مادر قهرمان شد نوجوانت فدا و ... را سرود و من آنها را اجرا کردم. ❣، برشی از زندگی سردار شهید حاج اسماعیل فرجوانی
🎥خانم "عصمت احمدیان" مادر شهیدان مدافع حرم اسماعیل و ابراهیم فرجوانی: سر و دست بریده فرزندانم را زیارت کردم و آخ نگفتم ولی الان آخ می‌گویم برای گرانی برای بیکاری... ارادتمند: ناصرکاوه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️هشدار : اگر جلوی انحرافات و هنجارشکنی های امروز گرفته نشود ، بعید نیست روزی با معضل مواجه شویم! 🔺به این فیلم طنز گونه که از یک واقعیت انکار ناپذیر در غرب روایت می‌کند توجه کنید... •┈┈••✾••┈┈• ناصرکاوه
📌 تعداد شهدای حادثه برجک "مزه سر" هنگ مرزی سراوان به 6 نفر افزایش یافت. اسامی شهدا عبارتند از: گروهبانیکم شهید "حسین بادامکی" گروهبانیکم شهید "علی غنی با تدبیر" گروهبانیکم شهید "رضا برجی"     سرباز وظیفه شهید "محمد جمالزاده" سرباز وظیفه شهید "یونس سیفی نژاد" سرباز وظیفه شهید "ناصر حیدری"
7.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 بانوی پربرکت 🎙حجت الاسلام والمسلمین انصاریان 🌸 ۱ ذی القعده، سالروز ولادت بانوی آب و آینه، خواهر شمس الشموس، بانوی کرامت حضرت معصومه سلام الله علیها را تبریک می‌گوییم. ┏━━ °•🖌•°━━┓ @jahad_tabein ┗━━ °•🖌•°━━┛
📝 شاه را تقدیم افغان‌ها کرد معینی 🔸 (وزیر دربار) در آستانه تبادل قرارداد بین ایران و افغانستان درباره حق‌آبه هیرمند، از طریق سفیر وقت ایران در کابل (اردیبهشت۵۶) متوجه می‌شود در این قرارداد مسئله سیلاب‌ها لحاظ نشده و این می‌تواند به زیان ایران باشد چرا که افغانستان می‌تواند جلوی سیلاب‌ها را بگیرد. 🔹 نوشته که «این خبر مثل پتک بر سر من فرودآمد» (۲۱ اردیبهشت۵۶). علم به واسطه سابقه حضور آبا و اجدادی‌شان در شرق کشور، سیستان و بلوچستان و اقتضائات محیطی اون رو خیلی خوب‌تر می‌شناخت. او با وجود تصویب قرارداد در مجلسین طرفین، چاره را در این می‌بیند که قرارداد مبادله نشودتا «ببنیم چه خاکی به سر بریزیم.» 🔸 از یادداشت‌های علم معلوم است که طرف ایرانی می‌دانسته که قرارداد در مجموع به نفع است ولی به دلیل ممانعت از نزدیک شدن افغان‌ها به شوروی کمونیست، خواسته بوده که «سخت نگیرد»! 🔹 شاه با علم موافق نیست و به او می‌گوید: «به هر حال ما باید از همین آبی که داریم استفاده خوب بکنیم.» (۲۷ اردیبهشت). علم چند روز قبل از مبادله قرارداد دوباره به شاه اصرار می‌کند که قرارداد را مبادله نکنند، شاه می‌گوید که «پس از آنکه قانون به توشیح من رسیده و اعلان شده،دیگر مبادله شدن ونشدن قرارداد تاثیری ندارد»(۱۴ خرداد). 🔸 علم به قول خودش «جسارت می‌کند» و می‌گوید: «مثل هزاران خلاف که به عرض مبارک می‌رسانند» و به شاه می‌گوید: سندی تا به دست آنها (افغان‌ها) نرسد به چه چیز می‌توانند استناد کنند؟» 🔹 علم نوشته که «من گریه‌ام گرفته بود»و از شاه می‌خواهد که قرارداد لغو شودو شاه می‌گوید: «نمی‌خواهیم بین ما به هم بخورد.» علم در ادامه نوشته که از شدت تاثر به شراب پناه می‌برد. 🔸 در یادداشت‌های فردای آن روز (۱۵خرداد۵۶)هم علم به شدت به دولت حمله کرده و نوشته که دولت مدعی است: « که ارزش اقتصادی ندارد، حداکثر سالی ۴۰ میلیون تومان عایدی می‌دهد»! 🔹 وزیر دربار نهایتا سعی می‌کند خود را این طور آرام کند که فرض کند لابد چیزی از «روشن‌بینی و آینده‌نگری شاه» نمی‌داند؛ «کسی چه می‌داند که ضمیمه شدن افغانستان به ایران در مخیله بزرگش نباشد؟»! 🔸 دو روز بعد (۱۷ خرداد) علم وقت خواب از خبر اسناد هیرمند مطلع می‌شود. نوشته که چنان ناراحت شده که با قرص خواب هم خوب سنگین چند ساعته به چشمش نمی‌آید. به استعفا از وزارت دربار فکر می‌کند، چندبار استعفانامه می‌نویسد و پاره می‌کند چون کمکی به شاه نیست. 🔹 نوشته که «از چپ‌گرایی افغانستان ترسیدند که همه شرایط را قبول کردند»، «از ارباب‌های نامرئی دستور ارتکاب این خیانت را داشتند»، «به هر حال به شاهنشاه و کشور خیانت بزرگی شد که دیگر جبران‌ناپذیر است»، «یک‌سر به سراغ یار و شراب رفتم»، «شراب خوردم و گریه کردم»، «البته این خیانت ده تا ۱۵ سال دیگر ظاهر می‌شود که من مُرده‌ام.» 🔸 در هیچ جای دیگری از یادداشت‌های علم چنین اندوهی از وزیر دربار نمی‌بینیم. اوضاع جسمی علم ۲ماه بعد بدتر شد و با اشاره شاه، حین سفر استعجلاجی خارجی کنار رفت وهویدا جانشین او شد. ۸ماه بعد از نیز از دنیا رفت. افغانستان هم به زیر سیطره شوروی رفت. 🔹 امروزه یکی از مصائب سیستان، اوضاع هیرمند است. ┏━━ °•🖌•°━━┓ @jahad_tabein ┗━━ °•🖌•°━━┛