eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
1.1هزار دنبال‌کننده
25.3هزار عکس
21.4هزار ویدیو
774 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🛑درس بزرگ شهید مهدی باکری برای تاریخ👇 🔹وقتی سرلشکر مهدی باکری فرمانده نام‌آور لشکر ۳۱عاشورا به پشت تریبون رسید، قبل از هر اقدامی خم شد و پتوی کهنه سربازی را که به احترام فرمانده زیر پایش انداخته بودند را برداشت و با وقار و مهارت خاصی آن را تکان داد و خیلی آرام تایش کرد و به جای زیر پایش بر روی تریبون نهاد و آنگاه با لحنی آرام جمله‌ای را گفت که هرگاه و در هر شرایطی برای هر کسی گفته ام متأثر شده است. خاک بر سرت مهدی آدم شده‌ای که بیت‌المال را به زیر پایت انداخته‌اند؟ 🌷۲۵ اسفندماه سالگرد شهادت فرمانده محبوب لشکر عاشورا، سردار شهید مهدی باکری و روز شهردار گرامی باد. 🔹۲۵ اسفندماه سالروز شهادت فرمانده جاویدالاثر لشکر ۳۱ عاشورا، شهید و شهردار سابق ارومیه در تقویم شمسی به روز شهردار نام‌گذاری شده است. 💥وقتى به مهدی باکری خبر دادند که برادرت شهید شده است و می‌ خواهیم پیکرش را برگردانیم؛ اجازه نداد و گفت: همه ى آنها برادرای من هستند اگر تونستید همه را برگردونید حمید را هم بیاورید!... برادران باکری که هر سه پیکر پاکشان به دست نیامده است. 🔹وقتی شهید مهدی باکری شهردار ارومیه بود، یک شب باران شدیدی بارید و سیل آمد، ایشان پا به پای دیگران در میان گل و لای کوچه ها که تا زیر زانو می رسید به کمک مردم سیل زده شتافت. در این بین آقا مهدی متوجه پیرزنی شد که با شیون و فریاد از مردم کمک میخواست‌، تمام اسباب و اثاثیه پیرزن در داخل زیر زمین خانه آب گرفته بود. آقا مهدی بی درنگ به داخل زیرزمین رفت و مشغول کمک به او شد. پیرزن به مهدی که مرتب در حال فعالیت بود نزدیک شد و گفت: خدا عوضت بده مادر، خیر ببینی. نمیدانم این شهردار فلان فلان شده کجاست تا شما رو ببینه و یکم از غیرت و شرف شما یاد بگیره. آقا مهدی خنده ای کرد و گفت: راست میگی مادر، کاش یاد می گرفت! 🌹با آقا مهدی سوار بر تویوتا داشتیم می‌رفتیم جایی. هوا به شدت گرم بود، اما جرآت نمی‌کردم ‌کولر رو روشن‌کنم. بالاخره به‌خاطر گرما طاقتم تموم شد و کولرِ ماشین رو روشن کردم. وقتی کولر رو زدم ، آقا مهدی گفت: الله بنده‌سی «بنده‌ی خدا» میدونی وقتی کولر روشن می‌کنی، مصرف بنزینِ بیت المال میره بالا؟ خاموش کن! فردای قیامت چه جوابی داریم به شهدا بدیم؟ خاموش کن! مگه رزمنده ها توی سنگر زیر کولر نشستند که تو کولر روشن می‌کنی؟ 🌷توی ماشین داشت اسلحه خالی می‌کرد، با چند تا بسیجی دیگه. از عرق روی لباس‌هایش می‌شد فهمید، چقدر کار کرده.... کارش که تموم شد از کنارمان داشت می‌رفت. به رفیقم گفت: چطوری مش علی؟ به علی گفتم: کی بود این؟ گفت: مهدی باکری جانشین فرمانده. گفتم: پس چرا داره بار ماشین رو خالی می‌کنه؟! گفت: یواش یواش اخلاقش میاد دستت.... 🌷اهالی یک محل عصبانی آمدند شهرداری، توی اتاقی که من و مهدی آن‌جا می‌نشستیم و جواب مردم را می‌دادیم. می‌گفتند: آخر تو چه می‌دانی که ما توی چه بدبختی گیر کرده‌ایم. خودت کوچه‌ات آسفالت است، معلوم است که نمی‌دانی محله‌ی ما باران آمده، آب همه‌جا را برداشته. مهدی حرف نزد. حتی ابرو خم نکرد. رفت پوتین گلی خودش را از پشت میزش برداشت گذاشت جلو چشم آن‌ها، گفت: این هم مدرک من که به همه‌مان ثابت کند کوچه‌ی ما هم دست کمی از کوچه‌ی شما ندارد. 🌷هر روز آفتاب نزده از خانه میرفت بیرون. یه روز صدای پایین آمدنش را ار پله ها شنیدم. رفتم و جلویش را گرفتم و گفتم: آقا مهدی شما دیگر عیالواری؟ یک کم بیشتر مواظب خودت باش. مهدی گفت: چه کار کنم ؟ مسئولیت بچه ‌های مردم گردن من تست . بهش گفتم لااقل توی سنگر فرماندهی بمون. گفت اگر فرمانده نیم خیز راه بره ، نیروها سینه خیز میرند و اگر بمونه توی سنگرش که بقیه میرن خونه هاشون..... ما باید در خط مقدم باشیم، تا دیگران در صحنه بمانند... 💥اوایل انقلاب بود.....در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم. چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ی ما نبود. کنجکاوم شد، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقا مهدی است... 💥آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت. ادامه دادم، آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار می کنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم.
❣️خاطرات سردار شهید مهدی باکری (لشکر ۳۱ عاشورا) ••• 🔹 بهش گفتم «وقتی برمی گردی، یه خورده کاهو و سبزی بخر» گفت « سرم خیلی شلوغه، می ترسم یادم بره. روی یه تیکه کاغذ بنویس، بهم بده.» همان موقع داشت جیبش را خالی می کرد. یک دفترچه یاداشت و یک خودکار گذاشت زمین. برداشتم شان تا بنویسم، یک دفعه بهم گفت «ننویسی ها!» جا خوردم. به نظرم کمی عصبانی شده بود. گفتم «مگه چی شده؟» گفت «اون خودکار بیت الماله.» گفتم «من که نمی خوام کتاب باهاش بنویسم. دو ـ سه تا کلمه که بیشتر نیست» گفت «نه». 🔹 دیر به دیر می آمد. امّا تا پایش را می گذاشت توی خانه بگو بخندمان شروع می شد. خانه مان کوچک بود؛ گاهی صدایمان می رفت طبقه پایین. یک روز همسایه پایینی بهم گفت «به خدا این قدر دلم می خواد یه روز که آقا مهدی می یاد خونه، لای در خونه تون باز باشه، من ببینم شما دو تا زن و شوهر به هم دیگه چی می گید، این قدر می خندید؟» ••• 🔹حقوق شهردار دوهزار و هشت صد تومان بود. بهم گفت «بیا این ماه هرچی خرجی داریم رو کاغذ بنویسیم، تا اگه آخرش چیزی اضافه اومد بدیم به یه فقیر» همه چی را نوشتم؛ از واکس کفش تا گوشت و نان و تخم مرغ. آخر ماه که حساب کردیم، شد دوهزار و ششصد و پنجاه تومان. بقیه ی پول را داد لوازم التحریر خرید، داد به یکی از کسانی که شناسایی کرده بود و می دانست محتاجند. گفت «اینم کفاره ی گناهای این ماهمون» 🔹باران تندی می آمد. گفت «میرم بیرون» گفتم «توی این هوا کجا می ری؟» جواب نداد. اصرار کردم. بالاخره گفت «می خوای بدونی؟ پاشو بیا» با لندروز شهرداری رفتیم نزدیکی های فرودگاه توی حلبی آباد. توی کوچه پس کوچه هایش پر از آب و گِل و شِل. آب کوچه، صاف می رفت توی یک خانه. در خانه زد، پیرمردی آمد دم در. ما را که دید، شروع کرد به بد و بی راه گفتن به شهردار. می گفت «آخه این چه شهردایه که ما داریم؟ نمی آد ببینه چی می کشیم» آقا مهدی بهش گفت «خیلی خب پدرجان. اشکال نداره. شما یه بیل به ما بده، درستش می کنیم؟» پیرمرد گفت «برید بابا شماهام! بیلم کجا بود.» از یکی از همسایه ها بیل گرفتیم. تا نزدیکی های اذان صبح توی کوچه، راهِ آب می کندیم. ‍ 🍂 این نان را نمی شود خورد؟! ☀️محل استقرار بهداری و درمانگاه لشکر در سمت راست ورودی پادگان، نزدیک چادر فرماندهی بود. در چادر بودم که از بیرون چادر کسی مرا به اسم صدا کرد. بیرون که آمدم آقا مهدی را جلو چادر تدارکات بهداری دیدم. سر گونی را با یک دست گرفته بود و با دست دیگرش لای نان خورده ها را می گشت. تا آخر قضیه را خواندم. سلام کردم، جواب سلامم را داد و تکه نانی را از گونی بیرون آورد و به من نشان داد و گفت: برادر رحمان! این نان را می شود خورد؟! بله، آقا مهدی می شود. ☀️دوباره دست در گونی کرد و تکه نان دیگری را از داخل گونی بیرون آورد. این را چطور؟ آیا این را هم می شود استفاده کرد؟ من سرم را پایین انداختم. چه جوابی می توانستم بدهم؟ آقا مهدی ادامه داد.الله بنده سی! («بنده خدا»، تکیه کلام شهید باکری) پس چرا کفران نعمت می کنید؟... آیا هیچ می دانید که این نانها با چه مصیبتی از پشت جبهه به اینجا می رسد؟... هیچ می دانید که هزینه رسیدن هر نان از پشت جبهه به اینجا حداقل ده تومان است؟ چه جوابی دارید که به خدا بدهید؟ بدون آنکه چیز دیگری بگوید سرش را به زیر انداخت و از چادر تدارکات دور شد و مرا با وجدان بیدار شده ام تنها گذاشت. کتاب منبع: کتاب «خداحافظ سردار»، •┈••✾💧✾••┈•
... 👌بمناسبت فرارسیدن ششم ماه مبارک رمضان 💥 یا قاسم بن الحسن(ع) 💥حضرت قاسم(ع) نوجوانی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده بود. او حدودا سه ساله بود که پدرش شهید شد و در مهد تربیت حسینی بزرگ شد و آن روح بلند و همت عالی در این جوان هاشمی اثری عمیق کرد و با این‌که در واقعه‌ی کربلا، نوجوانی کم سن و سال بود... 💥نحوه حماسه‌آفرینی قاسم و شهادت ایشان👈 رجزهای حضرت قاسم (ع) نشان از معرفت و سطح درک و فهم وی داشت. با این‌که وی نوجوانی نابالغ است، اما در دانایی و شجاعت از بزرگمردان چیزی کم ندارد. ابومخنف به سندش از حمید بن مسلم (که خبرنگار لشکر عمر بن سعد است). روایت کرده که گفت: از میان همراهان حسین علیه السلام پسری که گویا پاره ماه بود به سوی ما بیرون آمد، و شمشیری در دست و پیراهن و جامه‌ای بر تن داشت. قاسم ابن الحسن جنگ نمایانی کرد و افرادی از لشکر عمر بن سعد ملعون را به دوزخ فرستاد و در نهایت به سبب شمشیری که بر فرق سرش خورد از اسب به پایین افتاد و عموی خود امام حسین (ع) را به کمک طلبید. 💥در مقاتل آمده است: «قاسم فریاد زد: ای عمو جان!» حسین علیه السلام مانند باز شکاری لشکر را شکافت، سپس همانند شیر خشمناک حمله افکند. حسین (ع) بالای سر آن پسر بچه ایستاده بود و او پای بر زمین می‌سایید (و جان می‌داد) و حسین (ع) فرمود: «دور باشند از رحمت خدا آنان که تو را کشتند، و از دشمنان اینان در روز قیامت، جدت (رسول خدا) می‌باشد» ، سپس فرمود: «به خدا بر عمویت دشوار است که تو، او را به آواز بخوانی و او پاسخت ندهد یا پاسخت دهد، ولی به تو سودی ندهد، آوازی که به خدا ترساننده و ستمکارش بسیار و یار او اندک است»، سپس حسین (ع) او را بر سینه خود گرفته از خاک برداشت، پس او را بیاورد تا در کنار فرزندش علی بن الحسین و کشته های دیگر از خاندان خود بر زمین نهاد. منابع: منتهی‌الامال اثر حاج شیخ عبّاس قمی 🌹یاقاسم ابن الحسن(ع) کاظم کاوه چون خیلی کوچولو وریزه بود، لباس های نظامی برایش گشادبود.همیشه شلوار و پیراهنش اندازه اش نبود.هرچه می گشتند پیراهن اندازه اش پیدا نمی شد. ❣️سالهاگذشت، بعدازهفده سال "پیراهنش اندازه اش شده بود؛ هیج کس باورش نمی شد.برادران تفحص همه استخوان هایش رادر همان پیراهن گشادش جا داده بودند" وبرای خانوادهاش هدیه آوردند....
💥 میوه های خوبِ میوه فروش سوا شده و دو برابر قیمت فروخته می شود والباقی میوه های خراب هم را در زیر میوه های سالم قبلا جا ساز شده و به مردم بی نوا انداخته می شود... 💥دوست قدیمی ام مدیر دولتی است؛ در تلگرام پُست های فساد مسئولین را از این گروه به آن گروه می گذارد. می گوید: روزی دو سه ساعت در اداره (در زمانی که باید کار مردم را انجام بدهد) سرش توی گوشی و تلگرام است...! و خودش در پیامی برایم که فرستاده گفته👈 خوب است بدانید "بازده کار مفید در ایران نیم ساعت در هشت ساعت است"... 💥 معلمِ مدرسهٔ یکی از بچه های فامیل عملاً کارش را محول کرده به والدین و یک روز در میان می آید مدرسه او هیچ انگیزه ائی به آموزش و پرورش، دانش آموزان ندارد... 💥 بنا دیوار را کج می چیند چون متر مربعی قرارداد بسته. سنگ کار و سرامیک کار تا سرم را برمی گردانم ملات خشکه پشت کاشی و سنگ می ریزد و اسکوپ سنگ هم را نمی زند و... 💥 ورزشکار و فوتبالیستی که رقم قراردادش میلیاردی است، اما برای تیمش تعصب و جنگندگی ندارد و در زمین راه میرود، هم کم فروش و گرانفروش است... 💥 بعضی از مهندسان ناظر هیچ وقت سر آرماتور بندی و بتن ریزی سر ساختمان تشریف فرما نشده و در نتیجه، ساختمان های بی کیفیت و ناامن از سوی "بساز و بندازها" تحویل خریدار بدبخت می شود... 💥 بعضی از تجار بی معرفت ودزد دلار دولتی می گیرند تاجنس وارد کنند وبه مردم بدهند, اما یا دلار را در بازار آزاد فروخته و یا اجناس را وارداتی را به قیمت گرانتر به مردم می فروشند ویا در انبارها احتکار کرده اند... 💥بعضی ها در فضای مجازی هم، سر و ته مطالب افراد را می زنند و به نام خودشان در فضای مجازی منتشر می کنند... 💥همه‌ی این‌ها  شب وقتی به خانه می‌آیند ، هنگامی که تلگرام را باز می‌کنند از فساد ، رانت ، بی‌عدالتی ، تبعیض و گرانی سخن می‌گویند و در اینستاگرام پست‌های روشنفکری را لایک می‌کنند !!! 💥رانت و پارتی بازی، همون قابلمه‌ ای است که خارج از صف میدی برات قیمه نذری پر کنن... 😇 حالا شما همین فرمون رو بگیر برو تا بالاترین رده‌های قدرت ...ِ🎩 💥همه هم در ستایش از نظم و قانون مداری در اروپا و آمریکا یک خاطره دارند.📣اما وقتی نوبت خودشان می‌رسد ، آن می‌کنند که می‌خواهند.! مردم یا مسئولین, کدام بیشتر مقصر هستند!؟👇 💥برادران و خواهران👈بعضی از مسئولین مشکل دارند و کارها را خراب و مردم را بدبخت می کنند. ولی ما همه شبیه هم هستیم ، چون عملكردهاي مان یکی است، فقط مقیاس اشتباهات مان کوچیک تر از آنهاست چون قدرت مان کمتر است و فعلا مسئولیت نداریم👈 بعضی از افراد، آنچنان مملکت را تیره و تار و سیاه نشان می دهند، که مردم را ناامید می کنند😰 که این مورد از تمام موارد ذکر شده، گناهش بیشتر است👈 «چون گناه ناامید کردن مردم از نظام جمهوری اسلامی، بالاترین گناه است...» 👌🏻با دقت بیشتر و بهتر به زندگی و اعمال خودمان نگاه کنیم ⛔ و در آخر شما را به ذکر یک خاطره از شهید مدنی جلب می کنم، درست است که خطاب شهید با مسئولین است، اما این «تلنکر» برای همه ی ماست... 💐 شهید آیت الله مدنی در نطقی در جمع خبرگان ملّت در سال های اول انقلاب با اشاره به ماجرای یوسف و زلیخا در قرآن حکیم به آن قسمت داستان اشاره کرد که وقتی زلیخا از عیب گیری زنان مصر با خبر شد آنان را به ضیافتی دعوت کرد و به دست آنان کارد و ترنجی داد و در میان مهمانی به یوسف دستور داد که وارد ضیافت شود، آمدن یوسف همان و بریده شدن دست زنانی که ملامت گر زلیخا بودند همان! سپس آیت الله مدنی با گریه دردناک پشت تریبون ادامه دادند:   "آقایان! نکند در محشر و قیامت، محمد رضا (پهلوی) جلوی ما را بگیرد و بگوید دیدید شما هم وقتی به دست تان ترنج دادند دست تان را بریدید و مثل من کاخ نشین و طاغوتی شدید! ، ناصرکاوه از ماست که برماست ارادتمند
📹 پند | حفظ اتحاد ✏️ رهبر انقلاب: عزیزان من! ما با اتّحاد و با ید واحده بودن مبارزه کردیم، با ید واحده بودن پیروز شدیم، با ید واحده بودن تا حالا ادامه داده‌ایم، باید بعد از این هم با ید واحده بودن حرکت کنیم. اختلافات سلیقه‌ای و سیاسی و این حرفها نباید در وحدت ملّی ملّت ایران در مقابل دشمنان تأثیری بگذارد. جنگ شناختی در ۸ سال دفاع مقدس شهدا قهرمانان مقابله با جنگ شناختی دشمن بودند👈 جنگ شناختی، نوعی جنگ نوین است که در آن، دشمن به جای استفاده از ابزارهای نظامی، از ابزارهای شناختی و روانی برای نفوذ در ذهن و افکار افراد جامعه هدف استفاده می کند. هدف از این جنگ، تغییر باورها، ارزش ها و هویت افراد و در نهایت، به تسلیم واداشتن آنها بدون شلیک حتی یک گلوله است. 🔴 در ۸ سال دفاع مقدس، رژیم بعث عراق از ابزارهای مختلف جنگ شناختی برای ضربه زدن به ایران استفاده کرد. هدف اصلی این جنگ، تضعیف روحیه رزمندگان و مردم ایران، ایجاد تفرقه و آشوب در داخل کشور، و در نهایت، به تسلیم واداشتن جمهوری اسلامی ایران بود. ابزارهای جنگ شناختی رژیم بعث عراق: 🔻 پروپاگاندا: رژیم بعث عراق از طریق رادیو، تلویزیون، و سایر رسانه ها، به طور مداوم به ایران و مردم ایران دروغ می گفت و سعی می کرد آنها را به ستوه آورد. 🔻 عملیات روانی: رژیم بعث عراق از طریق شایعه پراکنی، ترفندهای فریب، و عملیات روانی، سعی می کرد در بین رزمندگان ایرانی تفرقه ایجاد کند و روحیه آنها را تضعیف کند. 🔻 جنگ نرم: رژیم بعث عراق از طریق ترویج فساد و بی بند و باری، سعی می کرد ارزش های اسلامی و انقلابی مردم ایران را تضعیف کند. 🔴 مصادیق جنگ شناختی در ۸ سال دفاع مقدس: 🔻شایعه پراکنی: رژیم بعث عراق شایعاتی مبنی بر اینکه ایران در حال شکست است، یا اینکه رزمندگان ایرانی ب مردم خود خیانت می کنند، منتشر می کرد. 🔻 جنگ روانی: رژیم بعث عراق با استفاده از بلندگو، رزمندگان ایرانی را به تسلیم شدن دعوت می کرد و یا با پخش تصاویر و فیلم های جعلی، سعی می کرد آنها را از نظر روحی و روانی تحت فشار قرار دهد. 🔻جنگ نرم: رژیم بعث عراق از طریق پخش برنامه های مبتذل و ضد اخلاقی از طریق رادیو و تلویزیون، سعی می کرد ارزش های اسلامی و انقلابی مردم ایران را تضعیف کند. 🔴 مقابله ایران با جنگ شناختی جمهوری اسلامی ایران نیز برای مقابله با جنگ شناختی رژیم بعث عراق، از ابزارهای مختلفی استفاده کرد. هدف اصلی این مقابله، حفظ روحیه رزمندگان و مردم ایران، تقویت وحدت و انسجام ملی، و خنثی کردن توطئه های دشمن بود. 🔴 ابزارهای مقابله ایران با جنگ شناختی ✅ روشنگری: جمهوری اسلامی ایران از طریق رسانه ها و سخنرانی ها، به روشنگری افکار عمومی و تبیین حقایق جنگ می پرداخت ✅ تقویت ایمان و معنویت: جمهوری اسلامی ایران با تأکید بر آموزه های دینی و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، سعی می کرد روحیه رزمندگان و مردم ایران را تقویت کند. ✅جنگ نرم: جمهوری اسلامی ایران با ترویج ارزش های اسلامی و انقلابی، سعی می کرد در مقابل تهاجم فرهنگی دشمن بایستد. 🔴مصادیق مقابله ایران با جنگ شناختی ✅ برگزاری نماز جماعت و دعاهای توسل و... ✅ سخنرانی های فرماندهان و شخصیت های مذهبی ✅تولید و پخش برنامه های فرهنگی و هنری 👈 او مرد روزهای خواستن بود اهل معامله با خدا.در فتنه ۸۸ تازه ۱۵ سالش شده بود وارد معرکه حفظ انقلاب شد تا نگذارد انقلاب به دست نااهلان بیفتند، بدجوری زخمی شد از ناحیه کتف آسیب شدیدی دید او چند باری در پیاده‌روی اربعین وصل شده بود به آسمانیان، همان جا وعده و قرار را گذاشته بود، برات شهادتش را از مولایش حسین(ع) گرفته بود و هوای حرم را در سر داشت تا فدایی حرم شود به ذکر «الهی به رقیه» خیلی اعتقاد داشت.می گفت‌ تا گره‌ای به کارتون افتاد یه تسبیح بردارید و بگید :الهی به رقیه... خدا حتما به سه‌ ساله ارباب نظر میکنه و مشکلتون‌ حل میکنه. 📝صد رکعت نماز بخون، صدتا کار خوب انجام بده؛ ولی کسی نتونه باهات حرف بزنه اخلاق نداشته باشی،به هیچ دردی نمی‌خوره! مؤمن باید شاد باشه! اخلاق خوب داشته باشه!..
🔴 استاد حوزه علمیه ماهشهر به قتل رسید! 🔹شیخ حمزه اکرمی از اساتید و کادر حوزه علمیه ماهشهر که  در تاکسی اینترنتی اسنپ فعالیت می کرد، توسط یکی از مسافرین به قتل رسید. 🔹این روحانی برجسته حوزه علمیه بندرماهشهر که برای امرار معاش خانواده خود مسافربری میکرد، پس از سوار کردن مسافر ناپدید و جسد آغشته به خون وی جنب راه‌آهن بندرماهشهر پیدا شد. 🔹این روحانی به ضرب گلوله به قتل رسید و سارقان پس از پرتاب کردن جسد وی به بیرون با خودرو از وی گذشته و خودرو او را به سرقت بردند. ☀️هشدار شبکۀ اجتماعی X به یک پیج عربی 🔹شبکۀ اجتماعی ایکس در واکنش به یک پیج عربی که فرش ایرانی را فرش عربی نامیده متذکر شد: «این فرش ایرانی است و فرش عربی وجود خارجی ندارد!» 💢نهاد های امنیتی و برگزار کنندگان مراسمات مذهبی این ایام خصوصا شب های قدر خیلی باید مراقب باشند👇 ‼️برآورد بنده این است رژیم صهیونیستی بعید نیست مجددا با استفاده از نیروی نیابتی خودش(داعش) در مراسمات مذهبی حادثه تروریستی مانند کرمان بوجود بیاورد اهداف: ۱- پاسخ به فشار گسترده نیرو های نیابتی ایران خصوصا انصارالله در دریای سرخ ۲-القای شکست ایران در تامین امنیت داخلی ۳- تعمیق گسل های قومیتی افغانستانی- ایرانی ⭕️ اطلاعات جالب از مالک ساختمان کروکوس👈 امین آگالاروف و پدرش آراس آگالاروف میلیاردر های آذربایجانی و یهودی الاصل هستند که امین آگالاروف بین سال های ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۵ داماد الهام علی اف بوده است. وی و پدرش از حامیان مالی ترامپ در انتخابات آمریکا بوده است! ☀️مارگاریتا سیمونیان، سردبیر شبکه خبر تلوزیونی راشاتودی اعلام کرد شمار کشتگان حمله تروریستی در مسکو به ۱۴۳ نفر رسیده است. تیراندازی و آتش‌سوزی قبل از اجرای کنسرت در تالار شهر کروکوس در کراسنوگورسک در نزدیکی مسکو شامگاه جمعه سوم فروردین‌ ماه ۱۴۰۳ خبر ساز شد.آتش‌ سوزی این محل بامداد جمعه مهار شد اما همچنان عملیات آواربرداری در محل این سالن ادامه دارد. بنا بر این گزارش، عوامل حمله تروریستی، از مواد قابل اشتعال برای آتش زدن سالن کنسرت استفاده کردند. ☀️روسیا الیوم صحت‌وسقم بیانیه منتشر شده از سوی رسانه‌ها که مدعی دست داشتن داعش در حمله تروریستی مسکو است، را زیر سوال برد. بنا بر اعلام سرویس امنیت فدرال روسیه، تاکنون ۱۱ نفر از جمله چهار عامل تروریستی که به تالار شهر کروکوس مسکو حمله کردند، بازداشت شده‌اند. ☀️با احتساب شهدای جدید، شمار شهدای تجاوزات رژیم صهیونیستی به منطقه نوار غزه از هفتم اکتبر (۱۵ مهرماه) تا به امروز به ۳۱ هزار و ۴۹۰ نفر افزایش یافته است. وزارت بهداشت غزه همچنین آخرین آمار مجروحان این جنایات را ۷۳ هزار و ۴۳۹ تن اعلام کرد.‌این وزارتخانه در ادامه اعلام کرد که پیکر شماری از شهدا در زیر آوار مانده و برخی دیگر نیز در کنار جاده‌ها رها شده است و به دلیل تجاوزات مستمر صهیونیست‌ها، نهادهای امداد رسان قادر به انتقال آنها نیستند. 🚩مملکت حاج احمد👈 می خواهد!؟ 🌹حاج احمد متوسلیان برای بیمارستان مریوان از بین بچه های سپاه، مسول انتخاب می کند، یک روز سرزده، برای بازید به بیمارستان می آید.حاجی صحنه ای را می بیند که توصیفش در این چند خط آسان نیست. جوان بسیجی مجروح که بدون رسیدگی روی تخت بیمارستان رها شده است، حاج احمد که همیشه در کارها جدی و بی تعارف است رئیس بیمارستان را می خواهد، یقه او را می گیرد و کشان کشان سمت اتاق آن جوان می برد و توبیخش می کند، که تو چرا به این جوان نرسیده ای؟ چرا جورابدهایش را عوض نکرده اید؟😇 بعد حاج احمد، جلوی همه میرود که او را بزند، ریس بیمارستان که منصوب خود حاج احمد است از دستش فرار می کند، حاجی هم، فریاد میزند که امشب بیائی سپاه، می کشمت... آن رئیس بیمارستان می گوید اگر حاجی با کلاشینکف هم مرا میزد باز دوستش داشتم، چون حاج احمد با ما جدی بود اما شبها می آمد ظرفهای پادگان را می شست و توالت ها را تمیز می کرد... 🌹يكي از فرمانده‌هان دمکرات كه روبروي احمد مي‌جنگید، زن و بچه‌اش در شهر بودند و وضعيت زندگي خوبي هم نداشتند. احمد كه شنيده بود آن‌ها اوضاع خوبي ندارند، رفت به همسر او سر زد و حقوق خودش را که آن زمان مبلغ 4 هزار تومان بود با آنان نصف می کرد و به آن‌ها می داد. چند ماه اوضاع اين‌ طور بود و اين خانم به شوهرش نامه مي‌نوشت و اين‌ وقایع را  برای او تعريف می کرد. اين‌ طور شد كه اين فرمانده با ٣٠ نفر از اعضای گروه آمدند و به احمد گفت من از بلند بالايي تو نترسيدم اما آمدم ببينم چه كسي است كه وقتي همه همسر من را رها كرده و رفته‌اند، به او كمك مي‌كند.اگر تو این چنین هستی اوستای شما خمینی کیه؟... همین یک انفاق چند هزار تومانی در راه خدا باعث شد که 30 نفر چریک اسلحه به دست با فرمانده شان به او جذب شود... راوی
مرحوم تولایی4_5780922823891490289.mp3
زمان: حجم: 12.89M
سلام: قبل از شروع مراسم احیای شب قدر حتما. حتما این سخنرانی کوتاه 5 دقیقه را گوش کنید... 👈 یکسال احیا گرفتن 💐 امام صادق (ع) در فضیلت حضرت فاطمه و تعبیر <لیلة القدر> مے فرمایند: ☘️ «لیلة، فاطمه و قدر، اللّه اسٺ. هر ڪس به درستے را شناخٺ، شب را درڪ ڪرده اسٺ. 🌹 «انا انزلنا فے لیلة القدر؛ «اللیلة»، فاطمة و «القدر»، الله فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرک لیلة القدر» یک سال شب ها را احیا می گرفت تا حقیقت شب قدر را درک کرده باشد... از ایشان پرسیدند در این یک سال چه از خداوند متعال طلب کردی؟ فرمودند: 🌷 شهید حججی به امام رضا(ع) می گوید ای امام رئوف من همه چیزم را از شما دارم، شغل, همسر و جایگاهم را، اگر می شود راه شهادت را هم برایم باز کنید!... 🚩محسن جان در شب قدر در حرم امام رضا (ع) موقع قرآن به سر گرفتن, لحظه ای که خدا را به علی ابن موسی قسم دادی... به خدایت چه گفتی, که این طور خریدارت شد
💐روایتی درباره :👇 🌹شهادت ۱۹ فروردین ۱۳۶۶ 🌹...برف شدیدی باریده بود. وقتی قطار دو کوهه وارد ایستگاه تهران شد ساعت دو نیمه شب بود. با چند نفر از رفقا حرکت کردیم. علی اصغر را جلوی خانه شان در خیابان طیب پیاده کردیم. پای او هنوز مجروح بود. فردا رفتیم به علی اصغر سر بزنم. وقتی وارد خانه شدیم مادر اصغر جلو آمد. بی مقدمه گفت: آقا سید شما یه چیزی بگو!؟😇 بعد ادامه داد: دیشب دو ساعت با پای مجروح پشت در خانه تو برف نشسته اما راضی نشده در بزنه و ما رو صدا کنه. صبح که پدرش می خواسته بره مسجد اصغر رو دیده! 😳از علی اصغر این کارها بعید نبود. احترامی عجیبی به پدر و مادرش می گذاشت 👈 ادب بالاترین شاخصه شهید ارسنجانی بود. 🌹... این روحیه را در جبهه هم از او دیده بودم. بچه ها عاشق او بودند. فراموش نمی کنم پیک گردان لباس های کثیف خودش را برای شستن آماده کرد. بعد جایی رفت و برگشت. وقتی آمد لباس هایش شسته شده روی بند بود!😳خیلی پرس و جو کرد. بعدها فهمید این کار توسط فرمانده گردان او👈 علی اصغر ارسنجانی انجام شده!😊...در مجالس عزاداری اهل بیت سنگ تمام می گذاشت. با بدن مجروح خودش ساعتها بر سر و سینه می زد. 🌹.... روز دوم عملیات «کربلای ۸» حاج محمد اسماعیل کوثری به منطقه آمد؛ تمام فرمانده گردان‌ها در سوله فرماندهی به خط شدند که آخرین تحرکات، برنامه‌ها و نقشه‌ها مرور شود؛ شهید «علی‌اصغر ارسنجانی» فرمانده گردان میثم تمار از لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) هم بین فرماندهان بود. موقع بیرون رفتن از سوله، دیدم شهید ارسنجانی روی دو تا جیب و پشت پیراهن و جیب شلوارش نوشته است 👈 «علی اصغر ارسنجانی، اعزامی از تهران». به او گفتم «حاجی، تابلو اعلانات درست کردی!» او هم خندید و گفت: «می‌دانم که برویم جلو، برگشتی نداریم و همانجا می‌مانیم😰 🌹...در کربلای ۸ در کنار کانال ماهی در شلمچه مستقر بودیم. منطقه نسبتاً آرام بود. چند نفری از دوستان صمیمی ما و از بچه های گردان شهید شده بودند. اصغر حال و روز عجیبی داشت. حرف های عجیبی می زد. انگار فهمیده بود زمان سفر رسیده. یکدفعه دیدم اصغر پلاک خودش را از گردنش خارج کرد و انداخت داخل آب!؟ با تعجب گفتم: داش اصغر چی کار کردی!؟ کمی مکث کرد و گفت: بگذار از ما چیزی نمونه!. دوست ندارم وقتی خبر ما تو محل پخش می شه همه بگن سردار ... فرمانده🌹دوست دارم اگر هم پیکرم پیدا شد کسی نشناسه! ساعتی بعد پاتک سنگین عراق شروع شد. تا آنجا که میشد مقاومت کردیم. من رفتم و تعدادی از نیروهای گردان کمیل را به خط آوردم. وقتی رسیدم بچه ها یک خط عقب آمده بودند. خیلی ناراحت اصغر بودم. یاد آخرین صحبت های او با مادرش افتادم. می گفت: مادر من دوست دارم به عشق حضرت زهرا (س) فانی فی الله شوم 🌹اصغر با یک تیربار عراقی ها را معطل کرده بودتا نیروهای گردانش به عقب بروند. بعد هم تنها و غریب به سوی خدا رفت. جسم خاکی او بر خاک شلمچه افتاد. دیگر از اصغر خبری نشد.تا بعد از شهادت اصغر هیچکس در محله آنها حتی خانواده اش نمی دانستند او سالها فرمانده بوده 👈 وقتی مقام معظم رهبری به منزل شهیدان ارسنجانی تشریف فرما شدند. به مادر اشاره کردند و فرموند: 👈این خانه نور است و این مادر نور علی نوراست... راوی: دوستان شهید به نقل از خبرگزاری فارس 💓شهید عباس پوراحمد در قسمتی از وصیتنامه اش نوشته بود بر روی سنگ مزارم بنویسید:👇 "حبیبناحسین جان سیدناحسین جان" شادی روح ایشان وشهدای گردان میثم خصوصا فرمانده گردانش علی اصغر ارسنجانی که در عملیات کربلای ۸ به فیض شهادت رسیدند, فاتحه مع الصلوات.
🌷 ۲۱ فروردین سالگرد شهادت 🌴 همیشه با وضو بود. 💠 کم می خورد و کم می خوابید و زیاد عبادت می کرد. 🕌 بعد از نماز صبح هیچ وقت نمی خوابید و تا طلوع آفتاب قرآن می خواند. 🌗 نماز شبش ترک نمی شد. 🌿 قبل از هر کاری دو رکعت نماز میخواند و متوسل می شد به ائمه اطهار(علیه السلام) و نیت می کرد که این کار را برای رضای خدا باشد. 🕋 همیشه و در همه حال رو به قبله می نشست، حتی میز دفترش را هم رو به قبله می گذاشت. 📄 اگر نامه ای بدون بسم الله می دید اصلا نمی خواند و برمی گرداند. 🤲 هر کجا که بود بیابان، پادگان بین راه، مهمانی و... بیست دقیقه قبل از اذان کار را متوقف می کرد برای نماز 🌱 پیروزی ها و موفقیت هایش را لطف خدا می دانست و حتی اگر نتیجه نمی گرفت باز هم آن را خواست خدا میدانست. ⚪️ تکیه کلامش "من کان لله کان الله له" بود. هر کس برای خدا کار کند خدا او را یاری می کند. 🌴 کارهایش را با نام خدا و دعا برای فرج امام زمان(عجل) شروع و با دعا برای سلامتی و عزت رهبر معظم انقلاب به پایان می برد. 📺 اعتقاد داشت تماشای تلوزیون وقت انسان را تلف می کند. می گفت:«باید اون دنیا جواب پس بدم که وقتم را برای چه صرف کردم.» فقط اخبار و تفسیر سیاسی، سریال امام علی(ع) و مردان آنجلس می دید. ▫️زیرک و باهوش بود، اما در امور نظامی از دیگران مشورت می گرفت 🌟شهید علی صیادشیرازی روز شنبه ۲۱ فروردین ماه ۱۳۷۸ در حوالی خانه‌اش مورد سوء قصد عوامل تروریست قرار گرفت و به شهادت رسید… ساعت ۶ و ۴۵ دقیقه صبح این روز که تیمسار صیاد شیرازی با اتومبیل خود به قصد عزیمت به محل کارش از خانه خارج شده بود، مورد هجوم مرد ناشناسی قرار گرفت و به شدت مجروح شد… اهالی محل که از این حادثه مطلع شده بودند بلافاصله او را به بیمارستان فرهنگ انتقال دادند که متأسفانه بر اثر شدت جراحات وارده، تلاش پزشکان برای نجات وی بی‌نتیجه بود و او در بیمارستان به شهادت رسید.به گفته شاهدان مرد تروریست با پوشش لباس رفتگر در حوالی خانه شهید به کمین نشسته بود و تیمسار را هنگام خروج از خانه به رگبار بست. در این حال شهید صیاد که سوار بر خودرو تویوتای سفید رنگ خود بود مورد اصابت ۳ گلوله تروریست واقع شد. در پی این حادثه یک سخنگوی گروهک تروریستی منافقین در تماس با خبرگزاری فرانسه در نیکوزیا مسئولیت این جنایت را بر عهده گرفت… ترور صیاد شیرازی در کارنامه تروریستی منافقین از جهات بسیاری قابل تعمق نشان می‌دهد. ادله ای که منافقین برای این ترور ارائه می‌کنند حاکی است که برای این عمل صرف‌ نظر از دلایلی که سازمان به آن اتکا می‌کند باید به‌دنبال دلایل و انگیزه های پنهان دیگری گشت دلایل منافقین برای ترور سپهبد صیاد شیرازی در اطلاعیه‌های نظامی‌ خود حول سه محور جمع‌بندی شده است؛ نقش صیاد شیرازی در دفاع از تمامیت ارضی ایران در جنگ با عراق، نقش وی در مهار و کنترل غائله کردستان در بدو انقلاب سال ۵۷ و نقش وی در خنثی کردن عملیات موسوم به فروغ جاویدان که منافقین با پشتوانه ارتش عراق خاک ایران را مورد تعرض نظامی‌ قرار دادند… 🌟بخشی از پیام رهبر معظم انقلاب: «…امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداکار دین و قرآن، نظامی مؤمن و پارسا و پرهیزکار، سپهبد علی صیادشیرازی امروز به دست منافقین مجرم و خونخوار و روسیاه به شهادت رسید… خطر مرگ کوچک‏تر از آن است که بندگان صالح خدا را از راه او بازگرداند و عشق به منال دنیوی حقیرتر از آن است که در دل نورانی شایستگان جایی بیابد، کوردلان منافق بدانند که با این جنایت‏ها روز به روز نفرت ملت ایران از آنان بیشتر خواهد شد و خون مردان پاکدامن و پارسا هم چون صیاد شیرازی و شهید لاجوردی بدنامی و سیاه رویی آنان را در تاریخ و در دل این ملت همیشگی خواهد کرد…»‏آیا خطر مرگ کوچک‏تر از آن است که بندگان صالح خدا را از راه او بازگرداند و عشق به منال دنیوی حقیرتر از آن است که در دل نورانی شایستگان جایی بیابد، کوردلان منافق بدانند که با این جنایت‏ها روز به روز نفرت ملت ایران از آنان بیشتر خواهد شد و خون مردان پاکدامن و پارسا هم چون صیاد شیرازی و شهید لاجوردی بدنامی و سیاهرویی آنان را در تاریخ و در دل این ملت همیشگی خواهد کرد…»‏آیا می‌دانید زهره قائمی از جمله زندانیانی بود که در سال ۶۷ مورد عفو جمهوری اسلامی قرار گرفت و پس از آزادی به عراق گریخت و ده سال بعد شهید صیاد شیرازی را به شهادت رساند؟
🇮🇷🚩سربلند و باوقار؛ 🌷 🔺 بخش خلوت پارک بی حجاب فیلم بگیر .. یه دفعه دوستت که مثلا چادریه میاد میگه چرا بی حجابی! میدم روت بریزن ، میدم کنند! 🔺..همزمان دوربین رو بگیر پایین هی تند تند تکونش بده..! کات.. 🔺زیرنویس انگلیسیش کن.. بله فیلم شما آماده است... حالا بفرستش جشنواره فیلم 60 ثانیه ای مسیح پولی نژاد!😎 شباهت عجیبب دجال با ماهواره 👇 👿رابرت مرداک : در سال ۲۰۲۰ کلمه مادر را در ایران بی معنا خواهم کرد 👈 این سخنرانی خواب را از چشمان تان خواهد گرفت 😇 در مقاله رابرت مرداک آمده است که برای نابودی ایران باید در خصوص کلمه ی مقدسی به نام خانواده هزینه کرد و من قصد دارم تا موضوع مادر را در دستور کار خود قرار دهم و در ایران مادر خانواده همه چیز را مدیریت می کند و اگر مادر را به لجن بکشیم تمام این جامعه به لجن کشیده خواهد شد. قصد این مجموعه رسانه ای ان است که تا سال ۲۰۲۰ واژه ای به نام مادر و حیا را در ایران بدون مفهوم کند... وی در این سخنرانی به بار معنایی کلمات و تاثیر آن بر زندگی افراد ، باورهای انسان ، نقشه های دشمنان برای جامعه مسلمان ایران سخنانی متفاوت و جدید را بیان کرده که شنیدن آن خالی از لطف نیست. 💩 غول رسانه ای دنیا برنامه ای را با هدف از بین بردن حیا و خانواده در ایران در پیش گرفته و در خصوص جامعه ایران گفته است: هزینه کردن پول در حوزه سیاست و مذهب برای نابودی ایرانی ها کاملا غلط است چرا که ۷۰ درصد ایرانی ها غیر قابل پیش بینی هستند. 👭 در مقاله رابرت مرداک امده است که برای نابودی ایران باید در خصوص کلمه ی مقدسی به نام خانواده هزینه کرد و من قصد دارم تا موضوع مادر را در دستور کار خود قرار دهم و در ایران مادر خانواده همه چیز را مدیریت می کند و اگر مادر را به لجن بکشیم تمام این جامعه به لجن کشیده خواهد شد. 😸 برداشت غربی ها از زن ایرانی، بانوی خانه دار سنتی است که ایران را اداره می کند و اگر می خواهید در ایران به نتیجه برسید مادر را به لجن بکشید... 😹 به گفته عزیزی فارسی وان یکی از رسانه های انهاست که در ان فیلمی به نام ویکتوریا پخش شد که ۷۷ درصد مخاطب زن ایرانی پیدا می کند (زن خانه دار سنیت) و در این فیلم مفهوم خیانت نهادینه شده است… یکی از دلایل پخش سریال های ترکیه ای(مجانی) برای زنان ایرانی در شبکه های ماهواره ای:👇 نزدیک بودن فرهنگ ایران و ترکیه و شبهات پوشش اکثر زنان ترک به زنان ایرانی باعث آن می شود تا این فیلم ها این موضوع را به ذهن القا می کند که می توان محجبه بود و مذهبی بود و پوشش اسلامی داشت و خیانت کرد… 💥 در احادیث شیعه و سنی خبر داده اند که قبل از ظهور حضرت پدیده ای خواهد امد به نام دجال که موجودی است تک چشم که سوار بر مرکبی است که با ان در ممالک سیر می کند و هرکس ان را ببیند شیفته ان شده و از ان تبعیت کرده و پوشش و گویش خود را شبیه آن می کند و هرکس دجالی باشد پرچم ان را بر سر در خانه خود خواهد زد وهر کس پرچم آن را بر سر در خانه خود بزند از سربازان حضرت ولی عصر (عج) نخواهد بود... 💥 علما در خصوص دجال را به چهار بخش تقسیم کرده و مهم ترین این تفسیر ها را این گونه بیان کرد :موجودی تک چشم موجودی مانند رسانه است که از تمامی ممالک عبور می کند ( مانند امواج که از مرز ها عبور کده و هیچ مرزی نمی شناسد ) و هر کس دجال را ببیند شیفته ان می شود (جذابیت های ماهواره ) و هرکس ان را ببیند ازآن تبعیت می کند (پوشش ، تیپ های و خط ریش بعضی جوانها – خط ریش هایی که در ماهواره ترویج می شود که بعضی از انها در فرهنگ شیطان پرستی نشانه رابطه با مادر می باشد و جوانان ما ندانسته از ان تبعیت می کنند و …) و هرکس دجالی باشد پرچم آن را بر سر در خانه(دیش ماهواره) خواهد زد … و هرکس با آن باشد امام زمانی نخواهد بود… 💥ارادتمتد ناصر کاوه 🔴وصیت تکان دهنده ی یک شهید مادرم زمانی که خبر شهادتم را می شنوی گریه نکن.... زمان تشیع وتدفین گریه نکن.... زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن... فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش می کنند و زنان ما عفت راوقتی جامعه ی ما را بی غیرتی وبی حجابی گرفت، مادرم گریه کن که اسلام در خطر است... برشی از وصیت نامه ی شهید سعید زقاقی
8.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌟یک ‌بار که آمده بود «شهرضا» گفتم: «بیا این‌جا یک خانه برایت بخریم و همین‌جا زندگی‌ات را سر و سامان بده!» گفت: «حرف این چیزها را نزن مادر، دنیا هیچ ارزشی ندارد!» گفتم: «آخر این کار درستی است که دایم زن و بچه‌ات را از این طرف به آن طرف می‌کشی؟» گفت: «مادر جان! شما غصه مرا نخور. خانه من عقب ماشینم است.» پرسیدم: «یعنی چه خانه‌ات عقب ماشینت است؟» گفت: «جدی می‌گویم؛ اگر باور نمی‌کنی بیا ببین!» همراهش رفتم. در عقب ماشین را باز کرد. وسایل مختصری را توی صندوق عقب ماشین چیده بود: سه تا کاسه، سه تابشقاب، سه تا قاشق، یک سفره پلاستیکی کوچک، دو قوطی شیرخشک برای بچه و یک سری خرده ریز دیگر. گفت: «این هم خانه. می‌بینی که خیلی هم راحت است.» گفتم: «آخه این‌طوری که نمی‌شود.» گفت: «دنیا را گذاشته‌ام برای دنیادارها، خانه هم باشد برای خانه‌دارها!» راوی: همسرشهیدهمت، فرمانده سپاه ۱۱ قدر و لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) تهران
🌹تواضع:👇 ❣️برای سخنرانی به یکی از نهادها اومده بود. وقتِ نماز برا تجدیدِ وضو رفتم دستشویی. درِتوالتِ اول رو باز کردم دیدم کثیفه ، برا همین رفتم توالت دوم و.... 🍁همزمان با من حاج آقا شاه آبادی هم وارد دستشویی شد، در ِتوالت اول که کثیف بود رو باز کرد ، اما به جای اینکه بره سراغ توالتِ بعدی، عبا و قبایش رو بیرون آورد، آستینِ لباسش رو بالا زد و توالت رو حسابی‌تمیز‌ کرد. حاج آقا شاه آبادی اون موقع نمایندۀ مجلس بود...😇👌 خاطره ای از روحانی شهید مهدی شاه آبادی منبع: سالنامه یاران ناب 1389 دعوتید به کانال شهدا 🔴 هر چه شما نفرمایید!* 🌹 زمانی که ایشان(شهید حجه الاسلام مهدی شاه آبادی ) را گرفته بودند، با مأموران ساواک خوب مبارزه می‌کرد. به برادرم گفته بودند: «آقا عمامه‌تان را بردارید.» پاسخ داده بود: «عمامه را برنمی‌دارم.» هر چه اصرار می‌کنند که عمامه را بردارید، می‌گوید: «نه، خودتان بیایید و بردارید.» افرادی که در آنجا بودند، جرأت این کار را پیدا نمی‌کنند. ♦️ زمانِ سرلشکر علوی‌مقدم بود. رئیس کمیته آن موقع کشیک بوده و با سرلشکر تماس می‌گیرد. می‌گوید: «فلانی را گرفته‌ایم و می‌خواهیم او را به زندان ببریم، اما عمامه‌شان را بر نمی‌دارند. تکلیف ما چیست؟» علوی مقدم می‌گوید: «مشکلی ندارد، با عمامه داخل زندان بروند.» بلافاصله شهید شاه‌آبادی عمامه را برمی‌دارد و روی زمین می‌گذارد. یعنی برای مبارزه، اگر او اجازه داد من با عمامه بروم، بر خلاف دستورش، عمامه را خودم برمی‌دارم. خاطره ای از روحانی شهید مهدی شاه آبادی راوی: برادر شهید – حسن شاه‌آبادی 🌹بمناسبت سالروز شهادت 🕊شادی روحشان صلوات شهید حجت الاسلام مهدی شاه ‏آبادی، روحانی مبارز و نماینده مردم تهران در دوره دوم مجلس شورای اسلامی که سرانجام در تاریخ ششم اردیبهشت ۱۳۶۳ هنگام بازدید از جبهه‏‌های جنگ تحمیلی در جزیره مجنون بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ متجاوزان بعثی به شهادت رسید...