eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
924 دنبال‌کننده
22هزار عکس
16.7هزار ویدیو
541 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
1_252495212.mp3
11.12M
📻 | 🔻طنز جبهه 😄 🎙روایتگر: رزمنده 8سال دفاع مقدس حسین پاینده «ملات» ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
1_395922886.pdf
35.7K
🗓 ۱۴ تیرماه امروز سالروز دیدار راویان روحانی دفاع مقدس و مسئولان موسسه روایت سیره شهدا با امام خامنه ای حفظه الله است. بیانات مهم حضرت آقا درباره روایت سیره و سبک زندگی شهدا در این دیدار را با هم مرور می کنیم. ➕ راهیان نور👇 🆔 @Rahianenoor_News
🍂 🔻 روایت سردار غلامپور از عملیات کربلای ۵ 8⃣ ..پس از پیمودن نزدیک به یک ساعت راه، خودرو فرمانده قرارگاه کربلا در کنار قرارگاه فرماندهی کل سپاه توقف کرد و همگی وارد قرارگاه شدیم. جلسه با قرائت قرآن و سپس گزارش فرمانده یگان‌ها از میزان پیشرفت کار آغاز شد. هریک از فرماندهان ضمن گزارش فعالیت یگان خود و بیان مشکلات به گوشه‌هایی از ناکامی نیروهای خود در عملیات کربلای4 اشاره کردند که تأسف حاضرین را به‌دنبال داشت. پس از گزارش یگان‌ها، احمد غلامپور خلاصه‌ای از طرح مانور عملیات آینده را تشریح کرد و سپس فرمانده کل سپاه نکاتی را درارتباط‌ با مانور عملیات و اهمیت دو محور کانال ماهی و پنج‌ضلعی بیان و در ادامه بر هرچه‌سریع‌تر آماده‌شدن یگان‌ها تأکید کرد. با پایان‌یافتن جلسه به‌اتفاق برادر احمد غلامپور و همراهان به‌سمت اهواز حرکت کردیم. در بین راه درباره تردید و ابهام فرماندهان صحبت می‌کردیم. غلامپور معتقد بود که هنوز فرمانده یگان‌ها مردد هستند، اما به‌دلیل وضعیت خاص جنگ و پایان نافرجام عملیات سرنوشت‌ساز کربلای4 درباره تردیدهایشان صحبت نمی‌کنند. من از آقای غلامپور پرسیدم، شما چرا حرف نمی‌زنی؟ غلامپور در پاسخ گفت: من نمی‌توانم جلو فرمانده یگان‌ها با آقا محسن بحث کنم. من خودم با همه ابهامی که دارم برای تک‌تک فرمانده لشکرها روضه می‌خوانم و آنها را ترغیب می‌کنم، نمی‌شود آنها که نشسته‌اند من حرف بزنم. من فقط اوّل جلسه، حرف‌هایی زدم که باب بحث را باز کند که این کار هم شد. ساعت 3:30 بامداد روز ۶۵/۱۰/۹ بود و ما در مسیر شهر اهواز بودیم. به اهواز که رسیدیم برادران غلامپور، دانایی و محرابی به منازل خود رفتند و من جهت استراحت به ساختمان امانیه (مقر مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ در شهر اهواز) رفتم. صبح همان روز همراه با آقای غلامپور به‌سمت پادگان گلف حرکت کردیم. صبحانه را در پادگان گلف خوردیم و پس از جلسه مختصری به‌سمت منطقه عملیاتی حرکت کردیم. در جاده اهواز به خرمشهر باقر قالیباف فرمانده لشکر5 نصر را دیدیم که به‌سمت اهواز می‌رفت. در گفت‌وگوی مختصری که برادر غلامپور با وی داشت، قالیباف از مشکل استحکامات لشکر خود گفت و اضافه کرد: زمان‌بندی را مشخص کنید تا من بتوانم برنامه‌ریزی کنم. غلامپور در پاسخ گفت: برادر محسن گفته پانزده روز دیگر. قالیباف: برادر محسن می‌دونه که تا بیست روز دیگر [نور] ماه هست؟!! چرا حرف الکی می‌زنید، یک زمان مناسب بگویید که من بتوانم نیروهایم را به مرخصی بفرستم. هی گفتید پنج روز دیگر، پنج روز دیگر، الآن صدوبیست روز است که نیروها اضافه ایستاده‌اند. نیروهای بسیج را نمی‌شود این‌طوری نگه‌داشت. قالیباف پس از بیان این جملات با ناراحتی خداحافظی کرد و رفت، ما هم در ادامه مسیر ضمن سرکشی به نیروهای چند یگان مهندسی که در منطقه مشغول کار بودند، به قرارگاه رسیدیم و پس از خواندن نماز و خوردن نهار و کمی استراحت کار را آغاز کردیم. در ساعت 16:30 برادر سیف‌الله حیدرپور فرمانده تیپ48 فتح وارد قرارگاه کربلا شد و ضمن اظهار تمایل به شرکت در عملیات از وضعیت بلاتکلیف خود اظهار ناراحتی کرد و گفت: ما پنج گردان نیرو داریم. به آقا محسن گفتم که می‌خواهم در قرارگاه کربلا یا قرارگاه قدس کار کنم که گفتند برو قرارگاه کربلا، من هم آمدم پیش شما. در عملیات کربلای4 هم در حدود شصت نفر مفقود داریم. غلامپور: رفتی نظرت را به آقا محسن بگویی؟ حیدرپور: نه بابا، ما طبق تکلیف می‌جنگیم و تصمیم نداریم کسی را سؤال و جواب کنیم، کاری هم به هیچ‌کس نداریم. غلامپور: نه برو نظراتت را به‌عنوان یک نظامی بگو، نظرت را نسبت‌ به این عملیات بگو. حیدرپور: من اصلاً اعتقادی به اینجور عملیات‌ها ندارم. یعنی چه؟ از آب بگذریم و پایمان را بگذاریم روی زمین و با تانک و پیاده دشمن بجنگیم. به نظر من باید بریم در منطقه والفجر مقدماتی و مهران بجنگیم. [غلامعلی] رشید می‌گفت، فرماندهان عراقی به صدام فحش می‌دادند که چرا از کارون عبور کردیم. غلامپور: اگر می‌خواستی روی زمین بجنگی چرا نرفتی با آقای ایزدی [فرمانده قرارگاه نجف]. حیدرپور: من آقای ایزدی را نمی‌شناسم، نه روحیاتش را و نه خودش را، شما بیایید برویم [غرب]، من هم با شما می‌آیم. غلامپور: پس به نظر شما کجا می‌شود جنگید. حیدرپور: برویم سراغ چزابه، یک فلش از آب بگذاریم و یک فلش از خشکی. غلامپور: آنجا که هدف ندارد، برویم چه کار کنیم؟! حیدرپور: به دشمن ضربه بزنیم، به ارتش عراق ضربه بزنیم. غلامپور: بالاخره باید [درباره شلمچه] نظر بدهی، چون انگیزه نداشته باشی باز فردا دردسر داریم. ما می‌خواهیم داخل پنج‌ضلعی بجنگیم. حیدرپور: خوب است، اینجا را می‌شود جنگید. همه وسایل ما اینجا داخل آبادان است. به منطقه نزدیکیم. پیگیر باشید http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 ادامه از مطلب قسمت هشتم گفتگو با سیف الله حیدرپور پس از صحبت‌های مقدماتی، غلامپور که از اعتماد برادر حیدرپور اطمینان یافت، نکاتی را درباره دشمن به وی یادآوری کرد و از وی خواست تا هرچه‌سریع‌تر امکانات تیپ را از آبادان به خرمشهر منتقل کرده و تا ده یا پانزده روز دیگر آماده عملیات شود. وی دراین‌باره گفت: ما در مرحله اوّل می‌خواهیم بیاییم پشت نهر جاسم و بعد به‌سمت کانال زوجی حرکت کنیم از این سمت هم می‌آییم پشت کانال ماهی. الآن شما سعی کنید تیپ را از آبادان به خرمشهر منتقل کنید که به منطقه نزدیک شوی. اینجا اگر قرار باشد یک عملیاتی بکنیم باید با یک توان متمرکز بیاییم پای کار. بنابراین، قرارگاه قدس هم باید بیاید پای کار. ان‌شاءالله با رعایت احتیاط بیایید داخل منطقه. شما باید دو نوع آموزش به بچه‌هایتان بدهید، آموزش حرکت در گل و شل و آموزش جنگ در نخلستان. وقت کم است، تا ده یا پانزده روز دیگر باید آماده شویم. مانور اینجا محدود است، ولی می‌خواهیم روی کانال ماهی‌گیری بایستیم تا ببینیم چه می‌شود. پس شما سه کار انجام بده 1. انتقال به این‌طرف کارون 2. آموزش نیروهایت 3. شرکت در جلسه فردا شب 👇👇👇
🍂 🔻 روایت سردار غلامپور از عملیات کربلای ۵ 9⃣ سیف‌الله حیدرپور فرمانده تیپ 48 فتح با این جمع‌بندی قرارگاه را ترک کرد و غلامپور برای چند لحظه به بیرون از قرارگاه رفت و با نگاهی به اطراف و آسمان منطقه گفت الآن دو روز است که هوا طوفانی است و گرد و غبار جلو دید دشمن را گرفته است. اگر وضع به همین صورت باشد یگان‌ها می‌توانند کارهایشان را در روز نیز انجام دهند. این هم کمک خداوند، دیگر چه می‌خواهیم؟! این جملات که نشانه امیدواری نسبت‌به عملیات آینده بود در حالی بیان می‌شد که هنوز اطمینان چندانی به اجرای عملیات وجود نداشت. در همین زمان برادر میرحسینی فرمانده تیپ 18 الغدیر از استان یزد آمد. با لهجه شیرین یزدی سلام و احوال‌پرسی کرد و به‌اتفاق برادر غلامپور وارد قرارگاه شدیم. به‌محض ورود به اتاق فرماندهی برادر میرحسینی پرسید، تکلیف ما چیست؟ غلامپور با خنده گفت تکلیف همه ما شهادت است، آماده هستید آقای میرحسینی؟ پس از چند لحظه سکوت غلامپور صحبت‌های خود را با گفتن لااله‌الاالله آغاز کرد و پس از نشان‌دادن نامه‌های ابلاغی ازسوی محسن رضایی، گفت: سریع شناسایی‌هایتان را شروع کنید و تیپ را وارد منطقه کنید. میرحسینی: اوّل خط حد ما را تعیین کنید تا بدانیم چه کنیم. فرمانده قرارگاه کربلا پس از نشان‌دادن خط حد تیپ الغدیر در جناح راست عملیات (آب‌گرفتگی سمت پاسگاه زید تا پد بوبیان)، گفت: شما اوّلین کارتان این است که تیپ را انتقال بدهید این‌طرف رودخانه کارون و بلافاصله شناسایی‌هایتان را آغاز کنید. میرحسینی: مانوری که اینجا برای ما گذاشته‌اید، از سیل‌بند سمت راستمان تهدید می‌شویم و دشمن به‌طرف ما تیر می‌زند. غلامپور: بله، اینجا جنگ است. باید هم تیر بزند، منتها شما بیایید شناسایی‌هایتان را شروع کنید بعد روی مانور هم حرف‌هایتان را بزنید. اینکه نمی‌شود، اگر تردید دارید بگویید تا من مسئله را حل کنم. الآن یک هفته است که به شما مأموریت داده‌اند ولی شما هیچ کاری نکرده‌اید، اینکه نمی‌شود. میرحسینی: من می‌گویم سمت راستم تهدید می‌شود، شما یک یگان قوی بگذارید اینجا این کار را بکند. غلامپور: این چه حرفی است. تیپ 18 مگر ذلیل است؟! بیایید پای کار، کارتان را شروع کنید، اگر ابهامی هم دارید، بگویید ولی بیایید پای کار. میرحسینی: شما با ما قرار گذاشتید ولی نیامدید. غلامپور: ما آمدیم، شما نبودید، الآن هم دارید توجیه می‌کنید. شما ابهام دارید و تردید. این‌طوری نمی‌شود جنگید، سه روز پیش باید بچه‌هایتان مستقر می‌شدند و کار را شروع می‌کردند، اما هنوز نیامده‌اید پای کار. شما می‌دانستید که اینجا مأموریت دارید و نیامدید پای کار. بروید و سریع تیپ را بیاورید پای کار و مستقر شوید. میرحسینی: ما کارمان را شروع می‌کنیم ولی جناح راستمان خطر است و نمی‌شود کار کرد. غلامپور: من خودم مشکلات جناح راست را به آقا محسن گفته‌ام. شما بیایید پای کار، من حلش می‌کنم. من خودم به فرماندهی گفتم به‌خاطر جاده‌های موازی کانال که محور پشتیبانی دشمن از پاسگاه زید است، ما اینجا به دو یگان نیاز داریم. میرحسینی درحالی‌که به استقرار در محور راست عملیات بدبین بود و نمی‌خواست تیپ 18 الغدیر را در این منطقه وارد کند، گفت: ما را بیاورید به منطقه پنج‌ضلعی. اینجا بیشتر آشنایی داریم. غلامپور: پس بگویید شما با کل محور راست مسئله دارید! این را به آقا محسن بگویید. میرحسینی: الآن نیروهای شناسایی ما به کانال پرورش ماهی دست زده‌اند [شناسایی کرده‌اند]، ما به اینجا آشناتریم. غلامپور: اینجا را که شما می‌گویید، همه یگان‌ها کار کرده‌اند و شناسایی دارند، مسئله ما سیل‌بند جناح راست است که هیچ‌کس کار نکرده. میرحسینی: ما را با لشکر 41 ثارالله عوض کنید. ما نمی‌توانیم جناح‌دار باشیم. غلامپور درحالی‌که عصبانی به نظر می‌رسید گفت: از دست شما دلم می‌خواهد سرم را بزنم به این آهن [اشاره به تیرآهن سنگر]، چه بدبختی داریم ما، یک یگان را می‌خواهیم توجیه کنیم باید جان بدهیم. شما کل منطقه را زیر سؤال می‌بری و ابهام داری. میرحسینی: کل منطقه عقبه‌اش ابهام دارد. غلامپور با عصبانیت شدید تلفن را به‌سمت خود کشید و گفت: الآن من تلفن می‌زنم به آقای شمخانی و می‌گویم این یگان‌هایی که شما به آنها دل‌خوش کرده‌اید، هنوز نیامده‌اند پای کار. میرحسینی نیز با دیدن این عصبانیت، قدری موضع خود را عوض کرد و چنین گفت: ما هرچه تکلیفمان باشد انجام می‌دهیم. شناسایی می‌فرستیم ولی روی مانور حرف داریم. غلامپور: الآن بچه‌های اطلاعاتتان را بفرستید برای شروع کار و خودتان هم بیایید مستقر شوید. میرحسینی: شناسایی می‌فرستیم ولی روی مانور حرف داریم، هرجا هم لازم باشد و پیش هرکس هم که باشد، می‌گوییم. پیگیر باشید http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 🔻 روایت سردار غلامپور از عملیات کربلای ۵ 0⃣1⃣ ادامه گفتگوی سردار غلامپور و میرحسینی غلامپور: درارتباط‌با مانور من حرف شما را قبول دارم و به برادر محسن هم می‌گویم. من به‌عنوان فرمانده قرارگاه ممکن است ابهام داشته باشم ولی نمی‌توانم سنگ بندازم جلو پای فرماندهی. منطقه شما چهار مشکل زیر را دارد که باید حل بشود. پس امشب شما شناسایی‌تان را شروع کنید. مهندسی شما عقب است و باید تلاش بیشتری کنید و سریع بیایید پای کار. واحدهایتان را به واحدهای قرارگاه وصل کنید تا هرچه داشتیم به شما بدهیم. جاده عقبه‌تان هم حسینیه است که باید آماده شود. غلامپور پس از جلسه با فرمانده تیپ 18 الغدیر و خواندن نماز، جلسه‌ای با عبداللهی مسئول حفاظت اطلاعات قرارگاه کربلا گذاشت تا ضمن توصیه‌هایی درباره نحوه تردد خودروها در روز و شب، دستورالعمل حفاظتی مورد نیاز برای عملیات را تهیه کند تا از یک‌سو فعالیت نیروهای خودی هشیاری دشمن را به‌دنبال نداشته باشد و ازسوی دیگر از سرعت عمل یگان‌ها جلوگیری نکند. در پایان این جلسه غلامپور پس از خواندن نامه‌های محسن رضایی که درارتباط‌با سرعت عمل در آمادگی یگان‌ها صادر شده بود، گفت: در ذهن فرماندهی و تدبیر ایشان سرعت عمل اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد، ایشان سرعت را بر حفاظت ترجیح می‌دهند. ذهن فرماندهی سرعت عمل است. با سرعت عمل است که غافلگیری تأمین می‌شود. با پایان‌ یافتن جلسه، درحالی‌که ساعت 19:30 را نشان می‌داد، برادر موحدی‌خواه یکی از مسئولان جهادسازندگی وارد اتاق فرماندهی شد. وی در ابتدای صحبت خود، جهادهای مربوط به قرارگاه کربلا را معرفی کرد که شامل جهادهای اراک، کهگیلویه‌ و بویراحمد، فارس، باختران، نجف‌آباد، کرمان و سمنان بودند. وی در ادامه صحبت‌های خود گفت، به این جهادها مأموریت جاده‌سازی، احداث مواضع توپخانه و تکمیل عقبه‌ها را داده‌ایم. غلامپور نیز ضمن تأیید این موارد تأکید کرد که احداث و تکمیل مواضع توپخانه اولویت اوّل و احداث جاده‌ها اولویت دوم است. هنوز جلسه با مسئول جهادسازندگی پایان نیافته بود که سفره شام پهن شد، چند بشقاب پلوی ساده، پنج عدد کنسرو ماهی، دو کاسه ماست و چند تکه نان مجموع شامی بود که صرف شد، البته در این بزم، برادران صیاف‌زاده و محرابی نیز حضور داشتند. پس از شام در ساعت 21:30 برادر فرهاد یعقوبی مسئول تیپ 45 مهندسی جوادالائمه وارد قرارگاه شد. وی ضمن گزارش اقدامات یگان خود از مشکلات و کمبودها گفت و پیش‌بینی کرد برای تکمیل فعالیت‌ها حداقل به پانزده تا بیست روز وقت نیاز است. آن هم اگر بتوان به‌صورت شبانه‌روزی و ممتد کار کرد. غلامپور نیز طبق معمول از حساسیت فرماندهی کل سپاه و تأکید وی بر سرعت عمل گفت و اشاره کرد: کار شما یکی جاده شلمچه است یکی هم جاده سمت هلالی‌ها که قرار است باقر [لشکر 5 نصر] عمل کند. باید شن‌ریزی جاده‌ها را در سه فاز انجام دهید، یعنی هم صبح، هم عصر و هم شب، تا صبح باید کار کنید. کار سوم شما دپوی شن است. سعی کنید یک روال مشخص را دنبال نکنید. یعنی یک روز پانصد متر را کار کنید، بعد هزار متر را جا بگذارید و پس از آن دوباره پانصد متر را کار کنید. نقطه به نقطه کار کنید تا از توپخانه و آتش دشمن در امان باشید. به‌طور ممتد و خطی کار نکنید. در ادامه عملیات هم باید آماده باشید که جاده شلمچه را به‌طرف دشمن وصل کنید که بعد از عملیات از آن استفاده کنیم. جلسه با آقای یعقوبی فرمانده تیپ مهندسی به اتمام نرسیده بود که اسماعیل قاآنی فرمانده لشکر21 امام رضا(ع)، احمدی فرمانده تیپ 12 قائم، مهندس طبری و برادر مهدیان‌پور وارد شدند و به جمع حاضر در اتاق فرماندهی پیوستند. پس از سلام و احوال‌پرسی، برادر غلامپور گزارشی از پیشرفت اقدامات مهندسی داد و در ادامه بحث قبلی رو به آقای فرهاد یعقوبی کرد و گفت، اگر می‌توانید دپوی شن را به کنار نهر عرایض انتقال بدهید که یگان‌ها در چند محور بتوانند استفاده کنند. جمله آقای غلامپور هنوز به پایان نرسیده بود که برق قرارگاه رفت. سکوتی ناخواسته بر جلسه حاکم شد. شرکت‌کنندگان در جلسه یکی پس از دیگری چراغ‌قوه‌های خود را روشن کردند. در همین لحظه یک سینی پر از پرتقال و چند بشقاب و چاقو در میان اتاق و شرکت‌کنندگان جلسه گذاشته شد. غلامپور بلافاصله نقشه‌ای را که فرماندهان و مسئولان دور آن حلقه زده بودند، جمع کرد و به کناری گذاشت و همه با استفاده از تاریکی مشغول پوست‌کندن و خوردن پرتقال شدیم. اگر انصاف به خرج دهیم، مزه و شیرینی پرتقال‌های دزفول کم‌نظیر است. ساعت، 10:45 دقیقه را نشان می‌داد که موتور برق کنار قرارگاه روشن و برق وصل شد. با روشن‌شدن چراغ اتاق و پس از چند لحظه سینی پرتقال‌ها به کناری گذاشته شد و مجدداً نقشه عملیاتی منطقه در میان حاضرین پهن شد. پیگیر باشید http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
 من و عشق و دل دیوانه ، بساطی داریم..... عقل هی فلسفه می بافد و ما می خندیم!!   @defae_moghadas 🍂
💐 کشکول (99/116):👇 📣‏همه ماجرا این است: در چهار سال نخست، همه آوار ناکارآمدی و بی‌کفایتی خود را روی سر ‎ خراب کردند؛ و در چهار سال دوم که دیگر دولت قبل خودشان بودند، علیه نظام شمشیر کشیدند تا همچنان کسی از کفایت آنها سوال نکند!  🔴 اقتصاد جزیره‌ای... 🔹 یکی از ریشه‌های اصلی وضع امروز، مدیریت جزیره‌ای اقتصاد توسط دولت آقای روحانی است. از بانک مرکزی می‌خواهند به تنهایی نرخ ارز را کنترل کند، از وزارت راه و شهرسازی می‌خواهند به تنهایی مسئله مسکن را حل کند، از وزارت صمت می‌خواهند به تنهایی مسئله خودرو را حل کند، از وزارت خارجه می‌خواهند به تنهایی دیپلماسی اقتصادی را تنظیم کند و قس علی هذا...✅ تصور این است که مثلا اگر دیپلماسی  اقتصادی را وزارت خارجه با برجام درست کند، مسئله آب خوردن هم حل می‌شود. 🔹 این نگاه تقلیل‌گرایانه و تک‌بعدی به مسائل، آفت مدیریت کلان است و نتیجه هم البته از پیش روشن است. اگر بخواهیم راهکاری برای اصلاح وضع موجود ارائه کنیم، باید بگوئیم در اولین فرصت مدیریت اقتصاد باید از این حالت جزیره‌ای خارج شود. ✅ ظرفیت نهادی آن نیز وجود دارد. ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی برای همین تشکیل شده است که فی‌المثل وقتی بناست قیمت ارز کنترل شود، وضع موجود احصاء، وضعیت مطلوب هدف‌ گذاری، مسیر رسیدن به مقصد نیز تعیین، بین دستگاه‌های مختلف تقسیم کار، و بر پیشرفت کار دقیقا نظارت شود. 💢  اما مع‌الاسف این ستاد را تبدیل به یک نهاد تشریفاتی و بی‌خاصیت کردند. ✍️ 💥چرا فقط از موجرین انتظار دارید اجاره بها نگیرند!؟... چرا مردم باید رئوف و بخشنده باشند!؟... شماها که خود را مظهر رأفت انسانی می دانید چرا در این تنگنا کنار مردم نیستید!؟... چرا سیل قبوض آب، برق، گاز و تلفن همراه را روانه خانه های مردم کردید با👈قید پرداخت فوری ومهر اخطار قطع!؟...چرا بعد از چهل سال حتی حاضر نشدید یک ماه آب و برق را قسطی و یارانه ای جامه عمل بپوشانید!؟... توی این شرایط سخت بیکاری وکرونا پیامک فرستادید که شماره کنتور خود را برای ما ارسال کنید تا قبض پیامکی برای شما بفرستیم...! به خدا که سنگ پا از خجالت سر به زیر افکنده است...! بعد می گویید چرا مردم در خانه نمی مانند ورعایت نمی کنند...! خوب شما اندکی از فشار بر این خرخره را کم کنید تا قشر زیر خط فقر بتوانند نفس بکشند آنگاه در خانه هم می مانند...! دست پینه بسته پدر کارگر ، چشم اشکبار مادر کارگر، فقط یک چیز رامی فهمد شکم فرزندش نباید گرسنه بماند آقای مسٸول کاخ نشین ومیلیاردر...! 👈 او کرونا نمی شناسد، نان می خواهد...! 💥 شهید_رجایی: مردم ما از کمبودها و کسریها گله ندارند، آنچه مردم را می آزارد و صدای  را در می آورد وجود تبعیضات ناروا و سوء استفاده از بیت المال است و بس...
🌷 چند دقیقه بین شهدا گشتند تا اینکه یک جنازه را روی خاک، روبه‌روی دکتر قرار دادند و گفتند: این پیکر آقا مجید شماست. جنازه سر نداشت. رگ‌های گلویش پیدا بودند. لحظه‌ای ایستاد، سپس بلند گفت: انا لله و انا الیه راجعون...😰 📣دکتر دوزانو روی زمین نشست و به جیب لباس مجید که خونی بود، خیره شد. روی یک تکه پارچه سیاه کوچک، نوشته شده بود مجید ابوترابی....😰 💥خم شد و رگ‌های گلوی مجید را بوسید و کنار پیکرش سجده شکر بجا آورد.. این فقط فصل شهادت تنها پسر مرحوم دکتر محمد علی ابوترابی را از زندگی پرفرازونشیبی برایتان روایت کردیم؛ بخشی که گویای عمق شخصیت قوی وی بود که هشت سال در اورژانس‌ های خط مقدم جبهه‌ها با انجام سخت‌ ترین و حساس‌ترین عمل‌های جراحی، جان رزمنده‌های بسیاری  را که زنده ماندنشان به دقیقه‌ها وابسته بود، نجات داد...👌✌
‏تک تک افرادی که می بینید در اوضاع امروز کشور و افتضاحات دولت روحانی شریک هستند. دلار 21 هزار تومانی، پراید 100 ملیونی و سکه 10 ملیونی نتیجه انتخاب غلط اینهاست. 💥دموکراسی فقط رای دادن نیست، «مسئولیت رای غلط را برعهده گرفتن» هم بخشی از دموکراسی است. آقایان و خانمها! پاسخگو باشید!