15.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۶ کلاس سواد داره این همه موفقیت کسب کرد اگه لیسانس داشت چه میکرد!☺️
╭━━⊰❀🌹🌹🌹❀⊱━━╮
🆔 لینک کانال تسنیم 👇
https://eitaa.com/joinchat/337510455C02b545fd7e
╰━━⊰❀🌹🌹🌹❀⊱━━╯
جمع شدن بساط.mp3
9.78M
🎙 استاد میرباقری | مقدّمات جمعشدنِ بساط صهیونیسم، در نبرد اخیر (۱۴۰۲/۷/۲۸)
💠 مؤمن، وقتی از دلِ سختیها و فتنهها بیرون میآید، خالصتر میشود. ابتلائات عصر غیبت، بستر رشد و تقرّب و خلوص مؤمنین است. باید از این ابتلائات و سختیها استقبال کنیم.
💠 یکی از مهمترین آثار ابتلائات و فتنههای عصر غیبت، غربال شدن انسانها و جدا شدن خطها و تفکیک صفوف است.
💠 هرچه جبهۀ حق مقاومت کند، دشمن، بیشتر خباثت باطنی خود را آشکار میکند و پردهها را کنار میزند و جنایتها و کشتارها و کارهایی انجام میدهد که وقتی خداوند اراده میکند بساط آنها را جمع کند، هیچکس بر آنها ترحّم نمیکند؛ «فَمٰا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمٰاءُ وَ الْأَرْضُ وَ مٰا كٰانُوا مُنْظَرِينَ».
💠 این جنایتها و صحنههای سختی که شما در فلسطین میبینید، مقدّمات و بستر جمعشدنِ بساط صهیونیسم است.
💠 ما نباید نگران سختتر شدن نبرد باشیم. هرچه کار سختتر باشد، جبهه حق خالصتر و قویتر میشود و جبهه باطل آشکارتر و افشاءشدهتر. و کار به نقطهای میرسد که خداوند بساط آنها را جمع میکند.
در نقطۀ جمعشدن بساط آنها، باید بهگونهای آشکار و افشاء شده باشند و باطن خبیثشان معلوم شده باشد که کسی نگوید خداوند اَرحَمُالرّاحمین چرا این کار را انجام میدهد؟
☑️ @mirbaqeri_ir
╭━━⊰❀🌹🌹🌹❀⊱━━╮
🆔 لینک کانال تسنیم 👇
https://eitaa.com/joinchat/337510455C02b545fd7e
╰━━⊰❀🌹🌹🌹❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دانشگاه هاروارد!
«بمیر برای غزه»👌
╭━━⊰❀🌹🌹🌹❀⊱━━╮
🆔 لینک کانال تسنیم 👇
https://eitaa.com/joinchat/337510455C02b545fd7e
╰━━⊰❀🌹🌹🌹❀⊱━━╯
❣#سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَابْنَ عَلِيٍّ اَلْمُرْتَضَى...
🌱سلام بر تو ای یادگار امیرالمومنین .
سلام بر تو و بر روزی که زمین درد کشیده را، با عدالت علوی التیام خواهی داد.
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
✅ داستان کوتاه (159)
🌷 داود و حزقیل
روزي حضرت داود (ع) از شهر بیرون آمد و به سوي کوهی حرکت نمود. در آن حال مشغول خواندن زبور بود. وقتی که زبور را می خواند، کوه و دشت و پرندگان و چرندگان با او هم آواز می شدند!
داود به کوه رسـید. در بالاي کوه یکی از پیـامبران به نـام حزقیـل سـاکن بود، او از هم آهنگی سـنگ ها و کوه ها و حیوانات متوجه شد شخصی که می آید داودِ پیامبر است. داود از حزقیل اجازه خواست نزدش برود، او اجازه نداد.
داود سخت گریست. خداوند به حزقیل وحی کرد به داود اجازه ملاقات بده و او را سرزنش مکن.
حزقیل برخاست و دست داود را گرفت و بالاي کوه برد. داود (ع) گفت: اي حزقیل! آیا لحظه اي شده فکر گناه کنی؟
حزقیل گفت: نه.
داود پرسید: هیچ دچار عجب و خودبینی شده اي؟
حزقیل گفت: نه!
داود پرسید: هرگز دل به دنیا داده اي و از شهوت و لذتش خواسته اي؟
گفت: آري! گاهی چنین شده ام.
پرسید: آنگاه که اندیشه ي دنیا به دلت راه یافت چه کردي؟
گفت: وقتی چنین شدم به این دره رفتم و عبرت گرفتم.
حضـرت داود خود به آن دره رفت. در آنجـا تختی از آهن بود و جمجمه ي پوسـیده و اسـتخوان هـاي از میان رفته و لوحی از آهن که نوشته اي در آن بود. داود آن لوح را خواند. نوشته شده بود:
من ازوي پسـر مسـلم هسـتم. هزار سال سـلطنت کردم. هزار شـهر ساختم. هزار دختر گرفتم. ولی در آخر، بستر من خاك شد و بالینم از سنگ و همنشین هایم کرمها و مار. هر کس از وضع من با خبر شد، فریب دنیا را نخورَد.
📚 داستانهای بحارالانوار، ج 9، ص 206