از پیرمرد حکیمی پرسیدند:
از عمری که سپری نمودی
چه چیز یاد گرفتی؟
پاسخ داد:
یاد گرفتم که دنیا قرض است
باید دیر یا زود پس بدهیم
که مظلوم دیر یا زود
حقش را خواهد گرفت
که دنیای ما هر لحظه ممکن است
تمام شود اما ما غافل هستیم
که سخن شیرین
گشاده رویی و بخشش
سرمایه اصلی ما در زندگیست
که ثروتمندترین مردم در دنیا
کسی است که از سلامتی
امنیت و آرامش بهرهمند باشد
کسی که جو را میکارد
گندم را برداشت نخواهد کرد
که عمر تمام میشود
اما کار تمام نمیشود
کسی که میخواهد
مردم به حرفش گوش بدهند
باید خودش نیز به حرف آنان گوش دهد
که مسافرت کردن
و هم سفره شدن با مردم
بهترین معیار و دقیق ترین راه برای
محک زدن شخصیت و درون آنان است
کسی که مرتب میگوید:
من این میکنم و آن میکنم
توخالی است و نمیتواند کاری انجام دهد
کسی که معدنش طلا است
همواره طلا باقی میماند بدون تغییر
اما کسی که معدنش آهن است
تغییر میکند و زنگ میزند
که بساط عمر و زندگیمان را در دنیا
طوری پهن کنیم که در موقع جمع کردن
دست و پایمان را گم نکنیم .
.
✨ توسل به مادر
حجت الاسلام حاج سيّد جواد موسوی زنجانی میگوید:
یکی از فرزندانم، ناگهان به شدّت سرگیجه گرفت و مدام حالت تهوع داشت. او را نزد پزشک بردم.
پزشک داروهایی تجویز کرد، ولی هیچ گونه اثر مثبتی نداشت تا این که رفته رفته وضع بیمار وخیم تر می شد. پس از نیمه شب با دکتر تماس گرفتم و وضعیت را گفتم. وی گفت فورا او را به بیمارستان منتقل کنید.
پس از معاینه، دکتر متخصص گفت: بیماری فرزندتان مننژیت حادّ است و تمام مغزش را چرک گرفته و زمان معالجه نیز گذشته است. با تلاش بسیار، شورای پزشکی تشکیل شد و پزشکانی از خارج از بیمارستان نیز برای معالجه بیمار حاضر شدند.
حتی وزیر بهداری وقت، در زمینه معالجه بیمار توصیه هایی کرد، ولی معالجه هیچ گونه تأثیری نداشت. فرزندم یک هفته در حال کُما و بیهوشی بود تا این که شب تاسوعا فرا رسید.
وقتی از یک سو، ناتوانی پزشکان در درمان بیمار و از سوی دیگر، نگرانی و شیون مادر و خواهران و بستگان را دیدم، دو رکعت نماز خواندم؛ سپس صد مرتبه صلوات فرستادم و ثوابش را به حضرت ام البنین علیهاالسلام ـ مادر قمر بنی هاشم ـ هدیه نمودم و خطاب به آن بانوی بزرگوار عرض کردم:
هر فرزند صالحی مطیع دستورهای مادر خود است، از شما میخواهم از فرزندت ـ باب الحوائج؛ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام ـ بخواهی که شفای فرزندم را از خدا بگیرد.
نزدیک سپیده صبح بود که از بیمارستان تماس گرفتند و گفتند: بیمار از حالت کُما بیرون آمده و شفا یافته است، چنان که گویا مریض نبوده است.
با عجله به بیمارستان رفتم و فرزندم را در حالت عادی دیدم. این در حالی بود که پزشکان گفته بودند: اگر به احتمال بسیار ضعیف، خوب هم بشود، حتما بینایی و شنوایی اش را از دست خواهد داد یا فلج خواهد شد.
همان شب، یکی از بانوان مؤمن محل، حضرت عباس علیه السلام را در خواب دیده بود که حضرت فرموده بود: موسوی شفای فرزندش را از مادرم خواسته بود و من شفای او را از خداوند گرفتم.
📔 ستاره درخشان مدينه؛ حضرت امالبنین عليها السلام
#وفات_حضرت_ام_البنین #داستان_بلند
🔰 @DastanShia
.
. 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
۱۳ جمادی الثانی
وفات حضرت ام البنين (عليها السلام )
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
در اين روز در سال ۶۴ ه
حضرت ام البنين (عليها السلام )
همسر امير المؤ منين (عليها السلام )
و مادر قمر بنى هاشم (عليه السلام )
از دنيا رحلت فرمودند.
نام مبارك آن حضرت فاطمه ،
و كنيه شريفش ام البنين است .
پدر آن حضرت حزام بن خالد،
مادرشان ليلى دختر شهيد بن ابى عامر است .
فضايل اخلاقي، کمالات انساني، نيروي ايماني، ثبات و پايداري، شکيبايي و بردباري، بصيرت و دانايي، نطق و سخنداني او را به شايستگي ، بانوي باعظمت وکرامت کرده بود.
حزام بن خالد بن ربيعة بن وحيد بن کعب بن عامر بن کلاب پدر ام البنين مردي شجاع و دلير و راستگو بود که شجاعت از صفات ويژه اوست. وي از استوانه هاى شرافت در ميان عرب به شمار مى رفت و در بخشش، مهماننوازى، دلاورى و رادمردى و منطق قوي وبه ولایت ومحبت أمیر المؤمنین علیه السلام مشهور بود.
امير المؤ منين آن حضرت را به همسرى برگزيد و خداوند چهار پسر به آن حضرت عنايت فرمود:
حضرت قمر بنى هاشم عباس (عليه السلام )، عبد الله ، جعفر و عثمان (عليهم السلام )
كه هر چهار پسر در كربلا شهيد شدند.
بانوانى كه از كربلا به مدينه مراجعت كردند، در خانه ام البنين (عليها السلام ) عزادارى مى كردند.
آن حضرت اگر چه در كربلا نبود ولى از ناله و گريه قرار نداشت و همه روزه به بقيع مى رفت و آنقدر جانسوز مرثيه مى خواند كه مروان با آن قساوت قلب گريه مى كرد.
هنگامى كه زنها او را ام البنين خطاب مى كردند و تسليت مى دادند، مى فرمود:
((ديگر مرا ام البنين نخوانيد...)).
گریه های حضرت مانند گریهای حضرت زهرا علیها السلام یک نوع جنگ فرهنگی بر علیه نظام های مستبد بود
اين گريه و زارى حضرت ادامه داشت تا بدرود حيات گفت .
🤲🤲🤲
رضوان الله تعالی علیها وأعلیٰ فی درجاتها
ورزقنا شفاعتها وعنایتها دنیاً و آخرةً
#وفات_حضرت_ام_البنین
رهبر انقلاب پس از سخنان همسر شیخ زکزاکی: این زن مثل کوه صبر کرده است
از خانم زکزاکی که اینجا صحبت کردند، تشکر میکنم. ایشان مادر شش شهیدند. سه پسرشان در یک حادثه، سه پسرشان در یک حادثه دیگر به شهادت رسیده و این زن مثل کوه صبر کرده و مدتها زندان و سختیهای فراوان را تحمل کرده است.
✨به جمع ما بپیوندید👇👇
🌱مختص خانم هاست🧕
🆔https://eitaa.com/joinchat/1235222999Cb45ff44a2d
.
♦️ معجزهای در قم
سید جلیل و فاضل جناب آقای سید حسن برقعی واعظ، ساکن قم چنین مرقوم نقل کردهاند:
آقای قاسم عبدالحسینی پلیس موزه آستانه مقدسه حضرت معصومه سلام اللّه علیها برای این جانب حکایت کرد که در زمانی که متفقین محمولات خود را از راه جنوب به شوروی میبردند و در ایران بودند من در راه آهن خدمت میکردم.
در اثر تصادف با کامیون سنگ کشی یک پای من زیر چرخ کامیون رفت و مرا به بیمارستان فاطمی شهرستان قم بردند و زیر نظر دکتر مدرسی و دکتر سیفی معالجه مینمودم،
پایم ورم کرده بود به اندازه یک متکا بزرگ شده بود و مدت پنجاه شبانه روز از شدت درد حتی یک لحظه خواب به چشمم نرفت و دائما از شدت درد ناله و فریاد میکردم،
امکان نداشت کسی دست به پایم بگذارد ؛ زیرا آنچنان درد میگرفت که بی اختیار میشدم و تمام اطاق و سالن را صدای فریادم فرا میگرفت و در خلال این مدت به حضرت زهرا و حضرت زینب و حضرت معصومه متوسل بودم و مادرم بسیاری از اوقات در حرم حضرت معصومه میرفت و توسل پیدا میکرد.
یک بچه که در حدود سیزده الی چهارده سال داشت و پدرش کارگری بود در تهران در اثر اصابت گلولهای مثل من روی تختخواب پهلوی من در طرف راست بستری بود و فاصله او با من در حدود یک متر بود،
و در اثر جراحات و فرو رفتن گلوله، زخم تبدیل به خوره و جذام شده بود و دکترها از او مأیوس بودند و چند روز در حال احتضار بود و گاهی صدای خیلی ضعیفی از او شنیده میشد و هر وقت پرستارها میآمدند میپرسیدند تمام نکرده است؟ و هر لحظه انتظار مرگ او را داشتند.
شب پنجاهم بود مقداری مواد سمّی برای خودکشی تهیه کردم و زیر متکای خود گذاشتم و تصمیم گرفتم که اگر امشب بهبود نیافتم خودکشی کنم؛ چون طاقتم تمام شده بود.
مادرم برای دیدن من آمد به او گفتم اگر امشب شفای مرا از حضرت معصومه گرفتی که هیچ و الا صبح جنازه مرا روی تختخواب خواهی دید و این جمله را جدی گفتم، تصمیم قطعی بود.
مادرم غروب به طرف حرم مطهر رفت همان شب مختصری چشمانم را خواب گرفت، در عالم رؤ یا دیدم سه زن مجلله از درب باغ (نه درب سالن) وارد اطاق من که همان بچه هم پهلوی من روی تخت خوابیده بود آمدند،
یکی از زنها پیدا بود شخصیت او بیشتر است و چنین فهمیدم اولی حضرت زهرا و دومی حضرت زینب و سومی حضرت معصومه سلام اللّه علیهم اجمعین هستند، حضرت زهرا جلو، حضرت زینب پشت سر و حضرت معصومه ردیف سوم میآمدند،
مستقیم به طرف تخت همان بچه آمدند و هر سه پهلوی هم جلو تخت ایستادند، حضرت زهرا علیهاالسّلام به آن بچه فرمودند بلند شو.
گفت نمی توانم. فرمودند بلند شو، گفت نمی توانم فرمودند تو خوب شدی،
در عالم خواب دیدم بچه بلند شد و نشست من انتظار داشتم به من هم توجهی بفرمایند ولی برخلاف انتظار حتی به سوی تخت من توجهی نفرمودند،
در این اثناء از خواب پریدم و با خود فکر کردم معلوم میشود آن بانوان مجلله به من عنایتی نداشتند.
دست کردم زیر متکا و سمّی که تهیه کرده بودم بردارم و بخورم، با خود فکر کردم ممکن است چون در اطاق ما قدم نهادهاند از برکت قدوم آنها من هم شفا یافتهام،
دستم را روی پایم نهادم دیدم درد نمیکند، آهسته پایم را حرکت دادم دیدم حرکت میکند، فهمیدم من هم مورد توجه قرار گرفتهام،
صبح شد پرستارها آمدند و گفتند بچه در چه حال است به این خیال که مرده است، گفتم بچه خوب شد، گفتند چه میگویی؟!
گفتم حتما خوب شده، بچه خواب بود، گفتم بیدارش نکنید تا اینکه بیدار شد، دکترها آمدند هیچ اثری از زخم در پایش نبود، گویا ابدا زخمی نداشته اما هنوز از جریان کار من خبر ندارند.
پرستار آمد باند و پنبه را طبق معمول از روی پای من بردارد و تجدید پانسمان کند چون ورم پایم تمام شده بود، فاصلهای بین پنبهها و پایم بود گویا اصلاً زخمی و جراحتی نداشته.
مادرم از حرم آمد چشمانش از زیادی گریه ورم کرده بود، پرسید حالت چطور است؟ نخواستم به او بگویم شفا یافتم ؛
زیرا از فرح زیاد ممکن بود سکته کند، گفتم بهتر هستم، برو عصایی بیاور برویم منزل. با عصا به طرف منزل رفتم و بعدا جریان را نقل کردم.
و اما در بیمارستان پس از شفا یافتن من و بچه، غوغایی از جمعیت و پرستارها و دکترها بود، زبان از شرح آن عاجز است، صدای گریه و صلوات، تمام فضای اطاق و سالن را پر کرده بود.
📔 داستانهای شگفت (شهید دستغیب)، ص٢١۵
#داستان_بلند
🔰 @DastanShia
بسته ی معنوی روزهای پنج شنبه
با لمس لینک ها به ادعیه ی مورد نظر دسترسی پیدا خواهید کرد
🌸دعای عهد
https://eitaa.com/12997056/9640
🌸دعای روز پنج شنبه
https://eitaa.com/12997056/9642
🌸زیارت روزپنجشنبه
https://eitaa.com/12997056/9644
🌸دعایهفتمصحیفهسجادیه
https://eitaa.com/12997056/9645
🌸دعای صباح امیرالمومنین علیهالسلام
https://eitaa.com/12997056/12347
🌸زیارت عاشورا
https://eitaa.com/12997056/8632
🌸نماز حاجت روز پنجشنبه
https://eitaa.com/12997056/9654
🌸#زیارت_آل_یاسین
https://eitaa.com/12997056/11937
🌸حدیث کسا
https://eitaa.com/12997056/12214
التماس دعا
═✧❁🌸❁✧═؛
شماهمدعوتیدبهایستگاهمعنویت
https://eitaa.com/joinchat/1371537606C0f79a2f3a3
═✧❁🌸❁✧═
آرامش آدمها با ارزشترین
حس دنیاست
براتون یک دنیا آرامش
یک دنیا تندرستی
و یک دنیا
خوشبختی و برکت
از خدای بزرگ خواستارم
✋سلام آخر هفته تون پر از عطر گلِ با طراوت.
@quran_ahlebeyt
4_5791931211618194089.mp3
1.62M
🎧 مرور سریع صوتی | جملات برگزیدهای از بیانات امروز رهبر انقلاب در دیدار اقشار مختلف بانوان
✏️ رویکرد غرب در موضوع زن برمبنای سودجویی و لذت جویی است.
✏️ دیدگاه اسلام به موضوع زن ،منطقی،استدلالی و عقلانی است و موضوع زن از نقاط قوت دین اسلام است.
✏️ شعار برابری جنسیتی رویکرد غلطی است،دیدگاه صحیح «عدالت جنسیتی» است.
✏️ برای حضور زنان در مشاغل اجتماعی و مدیریتها هیچ محدودیتی وجود ندارد، ملاک شایسته سالاری است.
✏️ اسلام برای حضور اجتماعی و سیاسی زنان دو خط قرمز دارد: ۱- آسیب ندیدن خانواده ۲- لغزشگاههای جاذبه جنسی
✏️ در مسائل مربوط به خانواده باید میان زن و شوهر تفاهم حاکم باشد، زن مطلقاً وظیفهای برای کار کردن در خانه ندارد.
✏️ حجاب محرومیت نیست، یک برخورداری امنیتآور است.
✏️ زنان و بهخصوص مادران میتوانند در انتخابات نقشآفرین باشند.
🖼 #دیدار_بانوان۱۴۰۲
❤️ @khamenei_reyhaneh
یا اميرالمؤمنين علی علیهالسلام 🌺🌸
رفت پیغمبر شبی تا عرش رب العالمین 🌸🌺
تا ببیند او نشانِ آیتِ حق بر زمین
🌸🌺
دید روی کرسیِ ربّ جلوه ای مقصود را🌸🌺
آیت العظمی ربّ، حیدر اميرالمؤمنين🌸🌺