eitaa logo
نوای قران(ربانی)
163 دنبال‌کننده
21هزار عکس
24.1هزار ویدیو
520 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها با دیدن پیراهن رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از هوش رفتند... در روایتی امیرالمومنین علیه‌السلام فرمودند: من رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را در لباسش غسل دادم؛ بعد از دفن آن حضرت ، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها پیاپی از من می‌خواست تا پیراهن پدرش را به او نشان بدهم؛ تا اینکه در نهایت روزی پیراهن رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را به او نشان دادم؛ فإذٰا شَمَّتهُ غُشِیَ عَلَیها؛ فَلَمّا رَأَیتُ ذٰلکَ غَیَّبتُهُ. 🥀 همینکه او آن پیراهن را گرفت، بوی رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را از آن استشمام کرد و در همان‌جا غش کرد و بر روی زمین افتاد؛ من که این صحنه را دیدم، دیگر آن پیراهن را از دید او پنهان کردم. 📚احقاق الحق،قاضی نورالله،ج۱۰ ص۴۳۶ ✍ پیراهنی که نه خونی بود و نه زخمی، با دیدن آن، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها از هوش رفتند ... وای از روزی که پیراهنِ عزیز از دست رفته‌ای، زخمی و خونی هم باشد... 🩸... نيمه‌های ظهر بود که زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به همسر خويش «عبدالله» فرمود: «بستر مرا در حياط به زير آفتاب قرار بده.» عبدالله گوید: او را در حياط جاي دادم كه متوجه شدم چيزي را روي سينه خويش نهاده و مدام زير لب حرفي مي‌زند. به او نزديك شدم ديدم پيراهن حسين عليه‌السلام را كه خونين و پاره پاره است، بر روي سينه نهاده و مدام مي‌گويد: «حسين، حسين، حسين!... » لحظاتي نگذشت که دیگر روح مطهرش از این عالم مفارقت نمود . 📚مصائب و کرامات حضرت زینب علیهاالسلام،عزیزی،ص۱۶۷ 🗓 شعلهٔ آه مرا هر دلی اِدراک کند دود آن رَخت عزا بر تن افلاک کند یوسفی بود مرا پیرهنی باقی ماند تا که تشریح غم سینه صد چاک کند جان اگر هم بدهم پیرهنش را ندهم کاش یارم به همین جامه مرا خاک کند دست از چاک گریبان نکشیدم بی او کاش دستش برسد اشک مرا پاک کند سر او را که شکستند شکستم سَرِ خود آیینه می‌شکند جامه اگر چاک کند
‬🩸حکایت جانسوز "بیت الأحزان" ... 🩸اصحاب سقیفه، بی‌رحمی را به کجا رسانند ... در نقل‌ها آمده است: بعد از اعتراض همسایه‌ها مولا علی علیه‌السّلام آمده و به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها فرمودند: ای دختر رسول خدا! پیرمردهای مدینه از من خواسته‌اند که از تو بخواهم یا شب گریه کنی یا روز. 🥀 فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها فرمود: «یا اباالحسن! من چندان در میان این مردم نمی‌مانم. به زودی از میان این مردم می‌روم؛ یا علی! به خدا قسم من شب و روز می‌گریم تا اینکه به پدرم ملحق شوم حضرت امیر علیه‌السلام فرمود: «ای دختر رسول خدا! تو صاحب اختیاری؛ هر چه می‌خواهی همان را انجام بده» 🥀 از آن به بعد، موقعی که صبح می‌شد، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها ، دست حسن و حسینش را می‌گرفت و از مدینه خارج می‌شد و در نزدیکی بقیع و قبور شهدا، مشغول گریه می شد. و إِذَا وَهَجَتْها الشَمسُ تَفيَّأَتْ بِظِلّ‌ِ أَراكَةٍ هُناك؛فَبَلَغَ ذلكَ الرَجُلَين فَقَطَعاها 🔻و وقتی که نزدیک ظهر شده و آفتاب سوزان می‌شد، به سایه درختی که در آن‌جا بود، پناه می‌بردند و آن جا می‌گریستند. اما وقتی که خبر آن درخت خشکیده و گریه‌های فاطمه زهرا و حسنین «علیهم‌السلام» به گوش اولی و دومی رسید، آن دو آمدند و آن درخت خشکیده را نیز قطع کردند. 🥀 روز دوم که فاطمه زهرا همراه حسنین «علیهم‌السلام» آمدند، دیدند که آن درخت را قطع کردند. پس در آن روز نشستند و زیر آفتاب سوزان گریه کردند. نزدیک غروب وقتی که امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام به دنبال آن ها آمد. وقتی که حال آن ها اینگونه را دید،نگاه بی رمقی به طرف آسمان انداخت و فرمود: أَللّهمَّ أنتَ شاهدُ كُلِّ نَجوَى و مَوضعُ كُلّ شَكوى؛اللهمَّ إنّكَ تَرىٰ ما يُفعلُ بِآلِ نَبيّك و صَفيّك. ▪️خدايا تو شاهد هر نجوایی و شنونده هر شکوایی؛خدا تو خوب می‌بینی که این قوم چه بلاها بر سر عترت رسولت می‌آورند! ثُمّ صَنعَ ظِلالًَا مِن جَريدِ النَخلِ و سمّاهُ ب‍‌«بيت الأحزان».فجَعلَتْ تخرجُ إليه. 🔻سپس امیرالمومنین علیه السلام از آن به بعد با چوبه نخلی یک سایبانی برای آن ها درست کرد تا زیر سایه آن گریه کنند و نام آن را " بیت الاحزان " گذاشت. فَاتَّفقَ المنافقوُن و هَدَّمُوه،فَجعَلتْ تَخرُج إلى مَقابر الشُهداء و تُبكي. ▪️اما باز منافقین دست به دست هم دادند و آن را نیز خراب کردند. دیگر از آن روز به بعد، فاطمه زهرا همراه حسنین «علیهم‌السلام» بر سر قبور شهدا در بقیع می رفت و در آن جا تا شب گریه و زاری می‌کرد. 🥀 و وقتی که شب فرا می‌رسید، حضرت امیر علیه السلام می‌آمد و فاطمه زهرا سلام الله علیها را به منزل خود باز می‌گرداند. 📚الزهراء عليهاالسّلام في السنة و التاريخ و الأدب؛ ص ٥٤٢ 📚 موسوعة الکبری،ج۱۴ ص۱۸۹، به نقل از مجالس الاحزان(نسخه خطی) 📚بحارالانوار ج۴٣ ص١٧۴(با کمی اختلاف) ✍ظاهرا زهرا به احمد، جان به جانان می‌رود پشت پرده باطنا قرآن به قرآن می‌رود بین محرابش که مشغول عبادت می‌شود نور زهرایی او تا عرش رحمن می رود خادمان خانه‌اش خیل ملائک می‌شوند این کرامت ها مگر از یاد سلمان می رود؟! حرف حیدر که وسط باشد هزینه می‌دهد با تمام هستی اش زهرا به میدان می رود ننگ بر دنیا و بر اهلش که ناموس خدا وقت گریه کردنش تا بیت الاحزان می‌رود دست در دست پسرهایش به سختی فاطمه بر مزار حمزه با چشمان گریان می‌رود بانویی که قامتش مثل رسول الله بود در میان چادرش حالا چه پنهان می‌رود از فضای خانه مولا مشخص می‌شود دارد عمر یاس حیدر رو به پایان می‌رود ...
🩸کسی جز خدا ، از شدّت اندوهِ صدّیقه کبری «سلام‌اللّه‌علیها» خبر نداشت... ➖ در روایتی امام صادق علیه‌السلام فرمودند: إِنَّ اللَّهَ لَمَّا قَبَضَ نَبِیَّهُ دَخَلَ عَلَی فَاطِمَةَ علیهاگ السلام مِنْ وَفَاتِهِ مِنَ الْحُزْنِ مَا لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَرْسَلَ إِلَیْهَا مَلَکاً یُسَلِّی غَمَّهَا وَ یُحَدِّثُهَا 🔹 چون رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از دنیا رفت، بر فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها چنان حزن و اندوهی وارد شد که کسی جز حق تعالی شدّت آن را نمی‌دانست. پس حق تعالی، جبرئیل را به سوی فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها فرستاد تا با او سخن گوید و شدت اندوه او را تسکین دهد... ➖ در تعبیر دیگری نیز امام صادق علیه‌السلام فرمودند: ... وَ کَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِیدٌ عَلَی أَبِیهَا وَ کَانَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام یَأْتِیهَا فَیُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَی أَبِیهَا 🔹 به خاطر شهادت پدر، حزن و اندوه شدیدی به سراغ صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها آمد تا اینکه هر روز جبرئیل به سوی او می‌آمد و به او دلداری می‌داد... 📚 الکافی؛ ج ۱ ص۲۴۰ و ۲۴۱. 📚بصائر الدرجات، ج۱ ص۳۱۸. ✍ نیمه‌جان علی، جوان علی گل نیلوفر کمان علی فاطمه جان بمان به جان علی سخنی، حرفی، همزبان علی رو نگیر از من اینقدر زهرا... صبح را تو چطور شب کردی دخترت سوخت بسکه تب کردی لعن «حَمّالة الحَطب» کردی همسرت را که جان به لب کردی آنقدر گفتی از سفر زهرا... غم گرفتی و حرف غم نزدی تا سحر سوختی و دَم نزدی شانه بر موی دخترم نزدی حرفی از زخم سینه هم نزدی با تو بَد کرد میخ در زهرا... با مدینه تو بی حساب شدی خانه به خانه‌اش عذاب شدی چقدر رو زدی جواب شدی سر من از خجالت آب شدی جلوی مردم گذر زهرا...
🩸یا فقط روزها گریه کن ... یا فقط شب‌ها ... امام صادق علیه‌السلام در روایتی فرمودند: حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها آن‌قدر بر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله گریه نمودند که اهل مدینه و‌ همسایه‌های آن حضرت ، از گریه‌های بی امان او، شکایت کرده و به آن حضرت گفتند: آذَيتِنا بِكثرةِ بُكائِك!! إمّا أنْ تَبكي بِاللَّيل، وَ إمّا أنْ تَبكي بِالنّهار. ▪️ما را با گریه‌هایت آزار می‌دهی! لا اقل یا فقط شبها گریه کن؛ یا فقط روزها. وكانَت عليهاالسلام تَخرُجُ إلىٰ مَقابر الشهداء، فتَبكي ▪️از آن به بعد، آن بانوی مظلومه به کنار قبور شهدا می‌رفت و در آنجا گریه می‌نمود. 📚المناقب ج۸ ص۲۱. 📚روضة الواعظين؛ ص۱۷۲. 📚مكارم الأخلاق؛ ص۳۱۵. 📚الأمالي، شیخ صدوق،ص۲۰۴ مجلس۲۹. ✍گریه ها می‌کرد تا امّت شود بیدار… حیف از صدای گریه‌اش اُمّت فقط بی خواب شد...
🩸از جمله ادعیه صدّیقه کبری «سلام‌اللّه‌علیها» در مثل این ایّام... در روایتی امام باقر علیه‌السلام فرمودند: وقتی که بیماری حضرت فاطمه دختر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله شدّت گرفت، از جمله دعاهایی که هنگام شِکوه به درگاه الهی، بر زبان جاری می‌نمود، این بود که می‌فرمود: « یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ بِرَحْمَتِکَ أَسْتَغِیثُ فَأَغِثْنِی؛ اللَّهُمَّ زَحْزِحْنِی عَنِ النَّارِ وَ أَدْخِلْنِی الْجَنَّةَ وَ أَلْحِقْنِی بِأَبِی مُحَمَّدٍ » 🔹یا حیُّ یا قیّوم، به واسطه رحمتت، از تو یاری می‌طلبم پس مرا یاری فرما! پروردگارا، مرا از آتش جهنم دور نگه دار و به بهشت وارد گردان و به پدرم محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله ملحق گردان؛ 🥀 امیرالمؤمنین علیه‌السلام با شنیدن این جملات، به فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها می‌فرمودند: خداوند تو را عافیت داده و نگه می‌دارد. اما فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها می‌فرمود: یَا أَبَا الْحَسَنِ مَا أَسْرَعَ اللَّحَاقَ بِاللَّهِ 🔹ای اباالحسن، پیوستن من به خدا چه سریع اتفاق می‌افتد... 📚بحارالانوار ج ٧٨ ص٢٣٣ ✍ حیدر بِنِگر که بودنم‌ سخت شده با این همه درد، ماندنم سخت شده از بس که نمانده نا دگر در تن من بر روی زمین نشستنم سخت شده شرمنده که پیش تو زمین‌گیر شدم در پای تو هم پاشدنم سخت شده از همسر رو گرفته‌ات، خُرده مگیر با روی کبود، دیدنم سخت شده اندوه گران فاطمه غربت توست بر داغ تو غصّه خوردنم سخت شده دشمن به بهانه‌ی عیادت آمد بر دشمن من نمردنم سخت شده از فضّه کمک گرفته‌ام پیش عدو چرخاندن کلّ گردنم ،سخت شده با این همه زخم در تنم، آه؛ علی با دست تو غسل دادنم سخت شده ای محرم بی‌کس و غریبم،حیدر در قبر ،نهادنِ تنم سخت شده ... 😭😭😭😭😭😭