eitaa logo
نوای قران(ربانی)
161 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
18.8هزار ویدیو
458 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⛔️ شکایت از مشکلات 🔰مفضل می گوید: محضر امام صادق علیه السلام رسیدم و از مشکلات زندگی شکایت کردم. امام علیه السلام فرمودند کیسه ای که چهار صد درهم در آن بود، به من بدهند و فرمودند: با این پول زندگیت را سامان بده. 🌿 عرض کردم: فدایت شوم! منظورم از شرح حال این بود که در حق من دعا کنید. امام صادق علیه السلام فرمودند: دعا هم می کنم. ⛔️ و در آخر فرمودند: مفضل! از بازگو کردن شرح حال خود برای مردم پرهیز کن! اگر چنین نکنی نزد مردم ذلیل و خوار می شوی. بنابراین برای دوری از ذلت، درد دلت را هرگز به کسی نگو! 📚 بحار ج 74، ص 76 @Menbaraali
🔰 میهمانى ساده 🌿 شخصى اميرالمؤمنين عليه السلام را به میهمانى دعوت كرد. حضرت فرمودند: دعوت تو را مى پذيرم اما به سه شرط. عرض كرد: آن سه شرط چيست ؟ حضرت فرمودند: 1️⃣ خارج از منزل چيزى برايم نياورى! 2️⃣ چيزى كه در منزل هست از من مضايقه نكنى (هر چه هست از آن پذيرايى كن). 3️⃣ خانواده ات را هم به زحمت ميندازی. ✅ ميزبان شرايط را قبول كرد و حضرت نيز دعوت او را پذيرفتند. 📚بحارالانوار، ج 75، ص 455 ⚠️ در اسلام میهمانى هاى تحميلى و تجملاتى درست نيست. @Menbaraali
💠 عنایت امام کاظم علیه السلام به شیعیان 🔸روزی هارون الرشید مقداری لباس از جمله جبه زرباف سیاه رنگی را (که پادشاه روم به هارون فرستاده بود) به عنوان قدردانی به علی بن یقطین، هدیه کرد. علی بن یقطین تمام آن لباسها، همراه همان جبه و مبلغی پول و خمس اموال خود را به محضر امام کاظم سلام الله علیه فرستاد. 🔹امام علیه السلام پول و لباس ها را قبول کردند اما جبه را باز گرداندند و نامه ای به علی بن یقطین نوشتند و تأکید کردند جبه را نگهدار و آن را هرگز از دست مده! چون به زودی به آن نیازمند خواهی شد. علی بن یقطین علت برگرداندن جبه را نفهمید و به شک افتاد در عین حال آن را محفوظ نگه داشت. 🔸چند روز گذشت، علی به یکی از غلامان خدمتگزارش خشمناک شد و او را از کار بر کنار کرد. غلام متوجه بود علی بن یقطین هوادار امام کاظم سلام الله علیه است، ضمناً از فرستادن هدیه ها نیز باخبر بود، لذا پیش هارون رفت و از او سخن چینی کرد، گفت: علی بن یقطین، موسی بن جعفر را امام می داند و هر سال خمس اموال خود را به ایشان می فرستد، به طوری که جبه ای را که خلیفه برای احترام از وی داده بود همراه خمس اموال فرستاد. 🔹هارون الرشید بسیار غضبناک شد گفت: اگر صحت داشته باشد علی را خواهم کشت. همان لحظه دستور داد علی را آوردند و گفت: جبه ای را که به تو دادم چه کردی؟ گفت: نزد من است آن را عطر زده، در جعبه ای در بسته محفوظ نگه می دارم، هر صبح و شام در جعبه باز کرده به عنوان تبرک آن را می بوسم و دوباره به جایش می گذارم. 🔸هارون گفت: هم اکنون آن را بیاور! علی گفت: هم اکنون حاضرش می کنم، به یکی از غلامان خود گفت: برو کلید فلان اتاق را از کنیز کلیددار بگیر اتاق را که باز کردی فلان صندوق را بگشا! جعبه ای را که رویش مهر زده ام بیاور! طولی نکشید غلام جعبه مهر شده را آورد و در مقابل هارون گذاشت. دستور داد جعبه را باز کردند. 🔹هنگامی که هارون جبه را با آن کیفیت دید که عطر آگین است خشمش فرو نشست، به علی بن یقطین گفت: جبه را به جایش بازگردان و به سلامت برو! هرگز حرف سخن چینان را درباره تو نخواهم پذیرفت و نیز دستور داد به علی جایزه بدهند. سپس امر کرد به سخن چین هزار تازیانه بزنند در حدود پانصد تازیانه زده بودند که از دنیا رفت. 📚 بحار ج 48، ص 137 @Menbaraali
🚫 کنترل زبان 🔰 شخصی محضر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) مشرف شد. حضرت به او فرمودند: آیا می خواهی تو را به کاری راهنمایی کنم که به وسیله آن داخل بهشت شوی؟ مرد پاسخ داد: بله یا رسول الله! 🔰 حضرت فرمودند: از آن چه خداوند به تو داده است انفاق کن و به دیگران بده! مرد: اگر خود نیازمندتر از دیگران باشم، چه کنم؟ 🔰 فرمودند: مظلوم را یاری کن! مرد: اگر خودم ناتوان تر از او باشم، چه کنم؟ 🔰 فرمودند: نادانی را راهنمایی کن! مرد: اگر خودم نادان تر از او باشم، چه کنم؟ فرمودند: در این صورت زبانت را جز در موارد خیر نگهدار! 🔰 سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: آیا خوشحال نمی شوی که یکی از این صفات را داشته باشی و به بهشت داخلت نمایند؟ 📚 بحار ج 71، ص 296 @Menbaraali