#یک_داستان_یک_پند
✍مردی جوانش به دست جوان شروری کشته شد. زمان قصاص رسید، جوان ملتمسانه پای چوبۀ دار درخواست عفو جان خویش از او میکرد. پدرش آنگاه از خون فرزندش گذشت. به او گفتند: روزی پشیمان میشوی، روزی خواهی دید این جوان قابل عفو نبود و فرد دیگری را کشت. مرد گفت: روزی اگر ببینم او فرد دیگری را کشته است قطعا پشیمان میشوم که چرا امروز او را بخشیدهام. این پشیمانی بر من آسانتر است از پشیمانی از اینکه او را قصاص کرده باشم و روزی بگویم اگر او را قصاص نمیکردم به عنوان انسان درستکاری در جامعه زندگی میکرد. گاهی بین دو پشیمانی یکی از دیگری برای انتخاب بهتر است.
در اصول کافی از امام باقر علیه السَّلام آمده است: پشیمانی که از گذشتی بر انسان آید بهتر از آن پشیمانی است که از یک کیفر و عذاب بر انسان وارد شود.
🍃🍃⚡️⚡️⚡️🍃🍃
✅کانال منبرهای عالی 👇
http://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca1368da7dc
. •••❈📜( #یک_داستان_یک_پند )📜❈•••
✍🏾 شاگردی با استادش از باغى عبور میکردند،
چشمشان به يک جفت کفش کهنه افتاد.
شاگرد گفت: گمان ميکنم اين کفشهاي کارگرى است که در اين باغ کار ميکند. بيا با پنهان کردن کفشها، عکس العمل کارگر را ببينيم و بعد کفشها را پس بدهيم و کمى شاد شويم...!
استاد گفت: چرا براى خنده و شادی خودمان او را ناراحت کنيم؟ بيا مقدارى پول درون کفش قرار بده تا عکس العمل او را ببینیم.
شاگرد پذيرفت و بعد از قرار دادن پول در کفش، مخفى شدند.
کارگر براى تعويض لباس کنار وسائل خود آمد. هنگامیکه پا درون کفش گذاشت متوجه شيئى درون کفش شد و بعد از بررسی، پول ها را ديد. با گريه فرياد زد :
خدايا شکرت! ای خدايی که هيچ وقت بندگانت را فراموش نميکنى شکرت.
میدانى که همسرم مريض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز دست خالى، با چه رويی به نزد آنها باز گردم و همينطور اشک ميريخت.
استاد به شاگردش گفت: هميشه سعى کن براى خوشحالىات، ببخشى نه بستانی.
✍🏾سعی نکنیم با ظلم کردن به کسی، و اذیت و آزار کسی، اسباب شادی خود را فراهم کنیم. زیرا، خداوند تعالی در آیه ۱۹ سوره فرقان میفرماید:
«هر كس از شما ظلم كند، عذاب شديدى به او مىچشانيم.»
🤲 اَللهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفـَرَج 🤲
#یک_داستان_یک_پند
✍مردی جوانش به دست جوان شروری کشته شد. زمان قصاص رسید، جوان ملتمسانه پای چوبۀ دار درخواست عفو جان خویش از او میکرد. پدرش آنگاه از خون فرزندش گذشت. به او گفتند: روزی پشیمان میشوی، روزی خواهی دید این جوان قابل عفو نبود و فرد دیگری را کشت. مرد گفت: روزی اگر ببینم او فرد دیگری را کشته است قطعا پشیمان میشوم که چرا امروز او را بخشیدهام. این پشیمانی بر من آسانتر است از پشیمانی از اینکه او را قصاص کرده باشم و روزی بگویم اگر او را قصاص نمیکردم به عنوان انسان درستکاری در جامعه زندگی میکرد. گاهی بین دو پشیمانی یکی از دیگری برای انتخاب بهتر است.
در اصول کافی از امام باقر علیه السَّلام آمده است: پشیمانی که از گذشتی بر انسان آید بهتر از آن پشیمانی است که از یک کیفر و عذاب بر انسان وارد شود.
🍃🍃⚡️⚡️⚡️🍃🍃
✅کانال منبرهای عالی 👇
http://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca1368da7dc
✍اهل معرفتی را سؤال کردند مردم در دنیا و آخرت به چه مانند؟ گفت: درنگ کنید تا بگویم. او سؤال کنندگان در زمستان به باغی برد و گفت: کدام یک از شما می توانید به من نشان دهید کدام درخت خشک شده و کدام درخت تَر است؟
🔹گفتند: نمی دانیم. گفت: مردم در دنیا مثال باغی در زمستان هستند که کسی از ظاهرشان نمی داند کدام یک دلشان به نور خدا زنده است و کدام یک مرده؟ اما چون بهار شود و حرارت خورشید بر زمین دمَد درختان خشک از درختان زنده آشکار شود و در روز قیامت است که مردم مشخص شوند کدام یک در دنیا به نور ایمان زنده بودند و کدام یک به ظلمت شیطان مرده بودند.
#یک_داستان_یک_پند
✅کانال منبرهای عالی 👇
http://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca1368da7dc
✍در کتاب معراج آیت الله دستغیب (ره) آمده است:
🔸در شب معراج، نبی مکرم اسلام (ص) را ندا رسید: یا محمد! در امت های گذشته محل خاصی را برای قربانی شان مشخص گردید، ولی برای امت تو هر جا خواهند برای رضای خدا قربانی کنند. اگر تقوی داشتند قبول می کنیم و اگر بدون تقوی قربانی کنند از برکات دنیوی قربانی محروم شان نمی سازیم.
🔸در امم قبل عبادت خلق را در محل های مشخص خاصی می پذیرفتم. در امت تو هر کجا خواستند عبادت من بجای آورند از آنان می پذیرم. در امم قبل کسی اگر گناه می کرد سال ها باید توبه می کرد تا می پذیرفتم ولی امت تو را توبه اش بعد از گناه می پذیرم.
🔸در امت قبل، کسی اگر خیال گناهی می کرد آن را بر او گناه می نوشتم و اگر همان گناه را که خیال اش کرده بود انجام می داد، گناه دیگری بر او می نوشتم، اما از امت تو کسی خیال گناه کند آن را بر او گناهی نمی نویسم تا زمانی که آن را مرتکب شود. در امت قبل اگر کسی یک حسنه می کرد، یک حسنه بر او می نوشتم، اما برای امت تو، ده حسنه در مقابل یک حسنه می نویسم.
🔸و این است فضل امت تو بر سایر امت های پیامبران گذشته!!!
#یک_داستان_یک_پند ۲
✅کانال منبرهای عالی 👇
http://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca1368da7dc
به احترام نزدیک شدن به روز مادر و زن ؛ هر گونه کینه و کدورتی دارید را فراموش کنید مخصوصا اگر در مورد مادر یا خواهرتان باشد👌😊🌸☺️
#یک_داستان_یک_پند
دختر بچه کوچکی سوپر مارکت پدربزرگ خود رفت. خیلی ناز و شیرین بود و پدربزرگ عاشق نوه خود بود.
روزی پدربزرگ به نوهاش گفت: برو یک مشت شکلات بردار. دختر بچه خیلی زرنگ و باهوش بود، دستی از شرم بر صورت خود نهاد و گفت: بابابزرگ اگر اجازه بدهید دوست دارم خودتان برای من بردارید و بدهید. میخواهم از دستان شما بگیرم.
پدر بزرگ تبسمی کرد و از پشت قفسههای مغازه بیرون آمد و مشت خود را پر کرد و در جیب نوه نازنین خود خالی کرد.دختر کوچولو خندهای کرد و گفت: پدر بزرگ عزیزم، دستان تو بزرگ است و مشت تو زیاد شکلات برمیدارد، و من اگر طالب شکلات زیادی بودم باید دستهای خودم را کنار میکشیدم و از دستهای تو استفاده میکردم.
گاهی باید آنچه نیاز داریم خودمان برنداریم و به خدا بسپاریم که دستهای او بزرگ است و بخشش زیاد.
اگر باز شدن مشکلات را به دست خود ببینیم کارمان سخت و با تردید است ولی اگر به او بسپاریم کارمان آسان و قطعی ست.
خدای مهربونم شکرت شکرت 🦋🌿💫
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍ در رم جوانی بود که شبها یک ساعت در محلی کنار جاده مینشست و بعد از یک ساعت به خانه بر میگشت. از کار او همه تعجب میکردند که چرا به آن محل میرود.
برخی گمان میکردند دیوانه است. برخی گمان میکردند از صدای ماشین و دیدن ماشینهای لوکس لذت میبرد.
اما واقعیت چیز دیگری بود. آن جوان فردریک نام داشت که در یک کارگاه شیرینیفروشی کار میکرد. او هر چه فکر کرد تا برای مردم خیری برساند، نه پول داشت نه زمان.
مدت 10 سال در ساعتی از شب که آن جاده شلوغ میشد، در کنار جاده مینشست تا مسافرانی که میخواستند از رم خارج شوند و دنبال آدرس بودند، آدرس نشان دهد تا کار نیکی کرده و سهمی از عمل صالح با خود از دنیا ببرد.
آری، برای کار خیر کردن حتما نیاز به داشتن ثروت نیست. فردریک از برخی توریستهای پولدار بهخاطر آدرس نشان دادن، هدیه میگرفت. او این هدیهها را جمع کرده و در همسایگی خود به پیرزن بینوا و مستمندی میبخشید.
بعد از 10 سال که مردم نیت فردریک را از این کار فهمیدند، به پاس و یاد این خیرات او نام آن جاده را بهنام فردریک تغییر دادند.
✅کانال منبرهای عالی 👇
https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
#یک_داستان_یک_پند
✍پیرمردی با پسر جوان خود در ماه رمضان برای جمع کردن خار به صحرا رفت. شدت گرما بر عطش پسر جوان افزود. پدرش گفت: پسرم! از دهان خود برای خود آب قرض کن. پسر گفت: چگونه پدرم؟! پدر انگشتر خود به پسر داد تا در دهانش گذاشت و از کام او بزاق ترشح کرد و اندکی حال پسر بهتر شد.
پدر گفت: پسرم! بدان در روزهای سختی، از تو به تو نزدیکتر کسی نیست. زمانی که در سختی زندگی گرفتار شدی، بجای قرض گرفتن از دیگران و بجای سیر کردن شکم خود، از خود قرض بگیر و در زمان تمتع و دارایی کمتر بخور تا شکم تو به کم خوردن روی کند، آنگاه خودت به خودت قرض خواهی داد، بدون منت و کسر عزتی از تو!!!
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
✅کانال منبرهای عالی 👇
https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
#یک_داستان_یک_پند
✍روزی، پیرمرد دنیا دیدۀ عارفی به فرزندش چنین نصیحت کرد: «ای فرزندم! همیشه تو را به عبادت خدا و دعای خالصانه به درگاهش توصیه میکنم؛ چرا که یکی از این دو سود را برای تو خواهد داشت:
یا گره از مشکلات تو خواهد گشود یا صبری به تو خواهد داد تا مشکلات خود را براحتی تحمل کنی و ناله نکنی و تن خود را فرسوده نسازی و بعد از وفات بخاطر این صبر در برابر مشکلات از صابرین و بهشتیان شوی.»
#یک_داستان_یک_پند
✍روزی، پیرمرد دنیا دیدۀ عارفی به فرزندش چنین نصیحت کرد: «ای فرزندم! همیشه تو را به عبادت خدا و دعای خالصانه به درگاهش توصیه میکنم؛ چرا که یکی از این دو سود را برای تو خواهد داشت:
یا گره از مشکلات تو خواهد گشود یا صبری به تو خواهد داد تا مشکلات خود را براحتی تحمل کنی و ناله نکنی و تن خود را فرسوده نسازی و بعد از وفات بخاطر این صبر در برابر مشکلات از صابرین و بهشتیان شوی.»