🌤السلام علیک یا صاحب العصر و الزّمان🌤
🍁اى رفته سفر ، يوسف گمگشته كجايى؟
🍁هيهات از اين خونِ دل و دردِ جدایی...
🍁دنيا شده لبريز ز ظلم و ستم و جور...
🍁ای كاش خدا امر كند تا كه بيايی...
#جمعه های انتظار
#روضه_حضرت_ام_البنین_س
#بدون_صوت⏬
اللهم صل علی فاطمهٔ و أبیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک
السلام عليكِ يا زوجة ولِي الله، السلام علَيكِ يٰا زوْجةَ أمِيرالمومِنِينَ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكِ يٰا أُم الْبنِينَ، اَلسلاٰمُ عَلَيْكِ يٰا أُمَّ الْعباسِ بْنِ أَمِيرالْمؤمِنِينَ عَلِي بْنِ أَبِي طٰالِب، رَضي اللّٰهُ تَعٰالىٰ عَنْكِ، وَجَعَلَ الجنَّةَ مَنْزِلكِ وَمَاوٰاكِ، ورحْمة اللّٰهِ وبَرَكٰاتُه
اللهم کن لولِیکَ....
آهم چرا از سوزِ هجرت آتشین نیست
قلبم چرا چون قبل از دوری غمین نیست
من را همیشه در بدی می بینی اما
دیگر شرارِ قهرت آقا، در کمین نیست
آنقدر که غیر از تو را با چشم دیدم
چشمم دگر با گریه در روضه قرین نیست
دیگر ندارم انتظارِ دیدنت را
تقدیرِ این آلوده دامن، اینچنین نیست
تنها مسیری که نجاتِ من در آن است
جز کربلایِ روزهایِ اربعین نیست
روضه بخوانم، مادری جانسوز می گفت
بعد از حسین، ام البنین ، ام البنین نیست
*آقاجان یابن الحسن! خودتون فرمودید: هرجایی نام عموم عباس برده بشه سراسیمه میام، آقا جانم! امشب مجلس روضه ی اُم البنین مادرِ عموجانتون عباسِ، نمی دونم کجای مجلس نشستید دارید روضه گوش میدید...
روضه روضه ي همون خانومی است که وقتی آقا امیرالمومنین فرمود یه همسری میخوام با چنین خصوصیاتی، بی بی اُم البنین رو انتخاب کردن
وقتی میخواست برا اولین بار بره خونه ی امیرالؤمنين، دَم در ایستاد وارد خانه نشد گفتن وارد نمیشی؟ گفت اجازه بدید زینب بیاد، یه عدهگفتن هنوز نیومده داره بزرگی میکنه، نقل میکنن: وقتي حضرت زينب سلام الله عليها اومد خودش رو روی پای زینب انداخت صدا زد: خانوم! نیومدم توی این خونه خانومی کنم، من کنیز این خونه ام
تو خانه فاطمه صداش میزدن یه روز سرش رو پایین انداخت فرمود: یا امیرالمومنین! مادر و پدرم خیلی سفارش کردن تو این خونه از شما چیزی نخوام، اما ازت یه خواهش دارم، دیگه من رو فاطمه صدا نزن
نام به این زیبایی چرا؟ صدازد: آقا وقتی من رو فاطمه صدا میزنی، بچه های فاطمه غصه دار میشن
وقتی عباسش به دنیا اومد بی بی دید آقا بند قنداق رو باز کرد، دستهارو بیرون آورد شروع کرد بوسیدن، دید چشای امیرالمؤمنین خیس شده گریه میکنه، آقا بچه ام ایرادی داره اینطور بی تاب گریه میکنید؟فرمود نه اُم البنین نمیدونی این دستها قراره قطع شه، این چشمها قراره تیر بخوره *
عهدی است بین اُم بنین و خدای خود
من دل نبسته ام به دل بچه های خود
اصلا حسین و زینب و کلثوم جای خود
عباس من فدای علی اصغر حسین
*یه وقت صدا تومدینه بلند شد"یا اهل المدینه قُتِلَ الحُسینُ بكربلا" همه پریشان دور بشیر جمع شدن، گفتن: اُم البنین هم اومده راه رو باز کردن، یه نگاه کرد اُم البنین فرمود:"أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین" بشیر گفت:کیه این خانم احترام میکنید؟ گفتن این خانوم ،خانوم امیر المؤمنینِ، مادر عباسِ ،یه نگاه کرد گفت خانم عباست رو کشتن، دوباره اُم البنین صداش بلند شد "اأخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین" باز بشیر صدا زد: عثمانت رو کشتن ، جعفرت رو کشتن، اُم البنین صدا زد:"أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین"همه ی بچه هام فدای حسین، یه نگاه کرد بشیر صدا زد: خانوم! حسینت رو بین دو نهر آب لب تشنه، درحالی که دوره اش کرده بودن سرش رو از قفا جدا کردند، یه آه اُم البنین کشید و از حال رفت.
چند روز بعد بشیر رو صداش زدن بیا بی بی اُم البنین کار باهات داره، رسید محضر خانوم، صدا زد: بشیر! چندروزی دارم فکر میکنم باورم نمیشه از خبری که آوُردی.... بشیر گفت: خانم! هرچی دیدهو شنیده بودم عرض کردم، گفت: هیهات اگه کسی بتونه به سر عباسم عمود بزنه! عباس من رشید بود، شنیدم با عمود به سرش زدن،گفت: خانوم! چون سؤال میکنی میگم.. اول دستاشو قطع کردن، جرأت نمی کردن به چشاش نگاه کنن، با سه شعبه به چشمش زدن .. خانوم جان! خم شد تیر رو بین زانو قرار بده، کلاه خود ازسرش افتاد... حَکیم بن طُفَیل صدا زد: عباس اگه دست به بدن نداری من دست دارم، چنان با عمود به سرش زد...
لذا مقتل نوشته: حسین مثل باز شکاری اومد طرف علقمه، یه وقت متحیر ایستاد ..میدونید چی شده بود؟ صدا زد: عباس! *
دیدم از دور که با نیزه بلندت کردند
بی سبب نیست که بال و پر تو می ریزد
*یه وقت یه سرباز زمین میخوره یه نفر سراغش میره کارش رو تموممیکنه .. اما عرب رسم داره برا خودش افتخار میدونه وقتی سردار زمین میخوره همه میرن، افتخار میکنن میگن ما این نیزه رو تو تن فلان سردار شکستیم .. فلان بزرگرو ما این طور شمشیر زدیم .. لذا همه حمله کردن ..*
نیزه زار آمده ام یا تو پُر از نیزه شدی؟!
چو ملائک بدنت پُر شده از بال و پر است
سقای دشت کربلا اباالفضل
دستش شده ازتنجدا اباالفضل
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅
@navaye_asheghaan
.
🏴 #زمینه یا #شور شهادت حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها
#زمینه_حضرت_ام_البنین
#شور_ام_البنین
#سلام_مادر_ابالفضل
🏴بند اول
سلام،مادر ابالفضل/سرِ،سفرتون نشستم
از این،که دادی لیاقت/بِهِم،ممنون تو هستم
سلام،ای زن دلاور/دادی،دل به مهر حیدر
بودی،واسه بچه های/علی،تو به جای مادر
سلام،ای معلم عشق/تویی،جلوه ی رشادت
تویی،معنیِ سخاوت/تویی،مادر شجاعت
به تو،مدیونه ولایت/واسه،دین کشیدی زحمت
خدا،واسه زحماتت/به تو،هدیه داد یه نعمت
بهت ثمر داد
یه گل پسر داد
زیبا قمر داد
تربیتش کردی که ولایی شه
بزرگ بشه و یه کربلایی شه
برا حسینت بره فدایی شه
تربیش کردی واسه عاشورا
بشه غلام بچه های زهرا
تو کربلا منصبش بشه سقا
سلام،مادر ابالفضل...
🏴بند دوم
چرا،منتظر نشستی/مگه،تو خبر نداری
خبر،از گلات نداری/دیگه،ام بی بنینی
چرا،منتظر نشستی/مگه،تو خبر نداری
خبر،از قمر نداری/دیگه،ام بی بنینی
چرا،منتظر نشستی/دیگه،تو حسین نداری
دیگه،تو پسر نداری/دیگه،بی تاج و نگینی
میخوای،بشنوی چیارو/میگم،اصل ماجرا رو
برات،یه سپر آوردم/میفهمی خیلی چیزارو
گلات و چیدن
به خون کشیدن
و سر بریدن
سراشونو روی نیزه ها بردن
به کوفه و به شام بلا بردن
مجلس یزید بی حیا بردن
خون به دل آل مصطفی کردن
سه روز بدنهاشونو رها کردن
پاره زیر سم مرکبا کردن
حسین،ای غریب مادر...
#وفات_حضرت_ام_البنین
🎤 کربلایی #جواد_مقدم
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
.👇
@navaye_asheghaan
(حضرت ام البنین)
حضرت ام البنین حساس بود
عاشق زهرا و عطر یاس بود
خادمه بر کودکان فاطمه
یار حیدر مادر عباس بود
بیقرار اصفهانی
@navaye_asheghaan
سلام بر تو هنگامے که در راهِ ملتت به شهادت رسیدے...😭
#شهید_خدمت
#سیدابراهیمرئیسےعزیز
تولدت در آسمانها مبارڪ عزیز ما💔
هیچ وقت تلاشها و بے خوابےهایت را براے ملتت فراموش نمےڪنیم
زود رفتے آقا سید😭
به قول رهبر انقلاب مگر در زیر این آسمان چند نفر مثل او را داشتم!؟‼️
رهبر انقلاب چند روز پس از شهادت سید:
اگر دولت سیزدهم #شهیدرئیسی ادامه پیدا مےکرد مشکلات اقتصادے ایران حل مے شد...
یارا نگاهے مےکنے
دلتنگ چشمان
توایم...😭
#حضرت_مهدی_عجلاللهُتعالیفرجه_عصرجمعه
کویر تشنه شده قـلبم، ای سحاب! بیا
تمـام زنـدگیام بیتو شد سـراب؛ بیا
هزار جمعه گذشت و نقاب نگشودی
به جان فاطمه این جمعه بینقاب بیا
مـباد آنکه بـیـایی و مـرده بـاشـم من
شتاب کن که اجل میکند شتاب؛ بیا
گذشت عمر و ندیدم تو را به بیداری
کرامتی کن و امشب مرا به خواب بیا
به کوچه کوچۀ شهرم ز خون دل همهشب
بـرای آمـدنـت ریـخـتـم گـلاب؛ بــیـا
گـنـاه من ره دیـدار بـسـته بر رویـم
تو بـهـر دیـدن من از رهِ ثـواب بـیـا
غروب جمعه شده، بیتو روزهای دلم
به صبح جمعـۀ من همچو آفـتاب بیا
به دردهای به حـیـدر نگـفـتـۀ زهـرا
به نـالـههای سـحـرگـاه بـوتـراب بیا
به سینهای که شکست از سُم ستور، قسم
به صورتی که شد از خونِ سر خضاب بیا
سرشک دیدۀ "میثم" به سیل شد تبدیل
هـنـوز نـالـۀ او مـانده بیجـواب؛ بیا
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
@navaye_asheghaan
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نذر_باب_الحوائج_اباالفضل_العباس_ع
خوشا آندل که یارش شد اباالفضل
همه جا اعتبارش شد اباالفضل
خوشا آندل سرای هر دو عالم
که شاه و شهریارش شد اباالفضل
سلام حق به جانِ عاشقی که
همه دار و ندارش شد اباالفضل
اگر مشکل فتد در کار و بارش
کلید قفلِ کارش شد اباالفضل
خوشا آن در کلاسِ عشق و ایثار
فقط آموزگارش شد اباالفضل
به او می بالد از عهد و وفایش
مدالِ افتخارش شد اباالفضل
مرادِ او دو دستانِ جدایش
شکوه و اقتدارش شد اباالفضل
اگر شد سینه اش تنگ از زمانه
همه صبر و قرارش شد اباالفضل
چو آبشاریست از نورِ حقیقت
بهشتِ لاله زارش شد اباالفضل
اگر خواهد شود بر خصم غالب
دو تیغِ ذالفقارش شد اباالفضل
اگر چه سینه اش غم دارد امّا
طبیبِ غمگسارش شد اباالفضل
خوشا آندل که در بزمِ محبت
مَهِ زیبا نگارش شد اباالفضل
چه نیکو باشد آنکه بعدِ مرگش
همه نقشِ مزارش شد اباالفضل
خدا را حمد گوید بابتِ آن
که فیضِ بی شمارش شد اباالفضل
#هستی_محرابی
@navaye_asheghaan