زمینه شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
افتاد حسین
تا رسید بالاسرش، افتاد حسین
چند قدم به پیکرش افتاد حسین
روی نعش اکبرش افتاد حسین
افتاد حسین
پیش اکبر آخرش افتاد حسین
جلو چشم خواهرش افتاد حسین
یهو یاد مادرش افتاد حسین
خدا میدونه، داره چی میگذره توی دلش
یه دست گرفته به کمر از مصیبت گُلش
با دست دیگهش، تو خاک و خون میگرده دنبالش
کجای این دل، بذاره خندههای لشکرو
تو خاک میگرده، پیدا کنه یه جوری اکبرو
نشد بذاره روی عبا تموم پیکرو
"عَلَی الدُّنیا یا علی بَعدَکَ العفا"
کُشتیم علی
دیگه دست و پا نزن، کشتیم علی
تو با این پرپر زدن، کشتیم علی
یه نگاه کن جون من، کشتیم علی
مُردم علی
تا تو رو زمین زدن، مُردم علی
همه دورت جمع شدن، مُردم علی
به غمم میخندیدن، مُردم علی
میدونی واسهت چه آرزوها داشته مادرت
حالا کجاست که ببینه که چی اومده سرت
به مادر تو، چهجور بگم که چی شد اکبرت
نفس زدنهات، میبینی دردسر شده برام
گذشته از من، یه جوری با غمت کنار میام
فقط علی جون، بگو که چی بگم به خواهرام
"عَلَی الدُّنیا یا علی بَعدَکَ العفا"
رعنا شدی
اومدی همه کس بابا شدی
عصای پیری واسه لیلا شدی
حالا تو چقدر مثل زهرا شدی
زمین که خوردی، رسیدن و چه بیهوا زدن
علی بودی پس تو رو با بغض مرتضی زدن
وضو گرفتن، برا رضایت خدا زدن
چشاتو وا کن، الهی خیر نببینه دشمنت
آخه چهجوری، دلشون اومده که کشتنت
برای بوسه، جای سالم نمونده رو تنت
"عَلَی الدُّنیا یا علی بَعدَکَ العفا..
ای علی اکبر حسین ثانی حیدر حسین
ای علی اکبر حسین
ای یل کرب بلا
ای علی اکبر حسین
ثانی حیدر حسین
ای امید خیمه ها
ای شبیه مصطفی
آی ای نفس های حسین
یار رعنای حسین
ماه زیبای حسین
ای علی اکبر حسین
#حاج_حسین_سیب_سرخی
#محرم_97
#شب_هشتم
#زمینه
#پیش_چشم_من
پیش چشم من دست و پا نزن پسرم
دست و پا نزن داره میسکنه کمرم
کاش میشد یه بار دیگه نفس بکشی
نیزه خوردی ناله کردم اخ پسرم
دارم جون میکنم چشماتو وا کن
این پیرمردو بازم بابا صدا کن
نیمه جون بگو بابا
ناتوان بگو بابا
وقت نمازه پاشو
باز اذون بگو بابا
علی اکبر
من نمیتونم جسم تو حرم ببرم
باید از عبام برات کفن در بیارم
باید قبل از اینکه عمه زینب ببینه
خودم نیزه هارو از دهن دربیارم
بر میدارم تورو باز میمونی که😭
باید تو رو جمع کنم من تیکه تیکه
به دادم برس عباس
بیا که حسین تنهاست
ببین پهلوی اکبر
مثل مادرم زهراست
علی اکبر
ـــــــــــــــــــ
✍استعداد عمر سعد شدن همه ما...
در حادثه کربلا با سه نمونه شخصیت روبرو میشویم.
#اول: #حسین (ع)
حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود.
تا آخر میایستد.
خودش و فرزندانش شهید میشوند.
هزینه انتخابش را میدهد
و به چیزی که نمیخواهد تن نمیدهد.
از آب میگذرد، از آبرو نه
#دوم: #یزید
همه را تسلیم میخواهد.
مخالف را تحمل نمیکند.
سرِ حرفش میایستد.
نوه پیغمبر را سر میٔبرد.
بی آبرویی را به جان میخرد
تا به چیزی که میخواهد برسد
#سوم: #عمر_سعد
به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است.
هم خدا را میخواهد هم خرما،
هم دنیا را میخواهد هم اخرت.
هم میخواهد حسین (ع)را راضی کند هم یزید را.
هم اماراتِ ری را میخواهد،هم احترامِ مردم را.
نه حاضر است از قدرت بگذرد،نه از خوشنامی.
هم آب میخواهد هم آبرو.
دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی است
که به هیچکدام از چیزهایی که میخواهد نمیرسد.
نه سهمی از قدرت میبرد نه از خوشنامی
ما آدمهایِ معمولی راستش نه جرات و ارادهِ حسین (ع) شدن را داریم،
نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را
اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست!
بیش از همه از عمر سعد شدن بترسیم...
زمینه شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
پاتو روو زمین نکش، پیش چشم من علی
جونمو به لب نیار، دست و پا نزن علی
کاش می شد بازم جلوم، می زدی قدم علی
ای تموم زندگیم، ریختنت به هم علی
زانوهام، بابا دیگه جون نداره
چه کنم، با این تن پاره پاره
ایستاده بودن و، منو می دیدن
اشکم که جاری شد، همه خندیدن
جونم فدای تو، یا علی اکبر
اینجوری نفس نزن، ای به قربون صدات
اولین دفه س دیدم، خوابیدی جلو بابات
هی می خوام بگم پاشو، حال و روزمو ببین
اما می بینم تنت، له شده روی زمین
فهمیدن، علی بودی پس زدنت
می کُشه، بابا رو نفس زدنت
حتی نمی تونم، که برم خیمه
این پیکرو چجور، ببرم خیمه
جونم فدای تو، یا علی اکبر
دنبال تنت میام، من نفس نفس زنون
دومین دفه س میرم، تشییع تن جوون
هرچی زور زدم روو پام، وایسم آخر افتادم
سینه ی تو که شکست، یاد مادر افتادم
غم تو، منو می کشه پسرم
تو جوون، بودی شبیه مادرم
دنبال پیکرت، نفسم می بره
بعد از تو من دیگه، نباشم بهتره
جونم فدای تو، یا علی اکبر