#روضه
#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
#محمدرضاطاهری
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
زهر از راه رسیدست به دادم برسد
میرود زخم جگر سوز به مرحم برسد
مرگ آبی است که بر آتش قلبم برسد
چشک بارانی از گریه روی هم برسد
سینه من دم آخر چقدر سنگین است
زیر پا نیست ولی مثل پدر سنگین است
به خدا زندگی ام سخت تر از مردن بود
کار هر روز و شب خون جگر خوردن بود
مشکی از اشک سر دوش مژه بردن بود
از دل خاطره ها روضه درآوردن بود
روز و شب کرب و بلا در نظرم بود فقط
سختی شام بلا در نظرم بود فقط
نیمه شب دیدن مهتاب عذاب میداد
گریه ی بچه بی خواب عذابم میداد
دیدن ظرف پر از آب عذابم میداد
گریه کن ها
ضبح قربانی و قصاب عذابم میداد
گذر از کوچه و بازار مرا آتش زد
رفتن و دیدن گلزار مرا آتش زد
دیدن سفره نان بوی غذا کشت مرا
حضرت برای خودش انقدر سخت نبود. اینو اهل روضه و گریه میدونن
آخه نیمه شب از جا بلند شد اومد رو دامن عمه
گفت جانم عمه قربونت برم چرا نخوابیدی؟
گفت عمه جان گرسنگی امونمو برده
بوی غذای اینا توی خرابه پیچیده
دیدن سفره نان بوی غذا کشت مرا
مجلس فاتحه و ختم و عزا کشت مرا
دیدن پیرهن اما عمامه عبا کشت مرا
غیرتی ها
غارت معجر ناموس خدا کشت مرا
صید افتاده ی دربند کمند آبم کرد
دیدن دختر با موی بلند آبم کرد
چه چهل سال غریبی که در افسوس گذشت
در شرار محن و غربت محسوس گذشت
هرشب خاطره آشفته به کابوس گذشت
روز من با عرق شرم ز ناموس گذشت
آه
مارا که در انظار گذر میدادند
از سر بام همه هلهله سر میدادند
بذار برات روضه ای که امام زمان خون گریه میکنه عرض کنم
مونس بی کسی و غربت ما سلسله بود
سر آزردن ما شام چه بی حوصله بود
آتش از چهار طرف منتظر قافله بود
نمک زخم دلم قهقه ی حرمله بود
تا رسید عمه مظلومه من بزم یزید
سر مِی شد موی عباس به یکباره سفید
من بمیرم از روی تخت نگاهی به تکر میکرد
شعر میخواند و ز می هی قدحی پر میکرد
مست از شمر سر آورده تشکر میکرد
به سر زخم از این فتح تفاخر میکرد
با سر چوب سر قاری قرآن افتاد
هم لَبَش ریخت بهم هم دو سه دندان افتاد
حسین.... آه....
ــــــــــــــــــــ
#آجرکاللهیاصاحبالزمان ..•🥀•
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
« صلی الله علیک یا اباالفضل العباس(ع) »
روضه حضرت ابالفضل (ع)
الریم اولمادی دیدیم اوزی اوستونده یره ننه ننه ننه
وای اگر ام البنین بیلسه بله جریانی...
گرچی اتدان یره دوشدی ولی گورتارمادی ایش
آیری بیر درده توشب فاطمه نین مهمانی..
حلقه ی بند رکابه ایاغی بند اولدی اقام اقام اقام اقام
سورونوب توپراقین اوستونده رخ رخشانی...
اوقدر آل الیدن بیرینی سسلمدی
دیل دوتا دوتمیا سسلندی خانم زهرانی...
آتون اوستن یخلاندا چاغرب یا زهرا
باشی اوستونده گوروب فاطمه زهرانی...
خانمی گوردی اورهلندی بیاز آغلادیلار
سورادان عرضه ورب مهنت بی پایانی
دئدی گل یاخشی گلبسن ننه قوربانون اولوم...
عجبا یاد الدون سن بو بلا گردانی...
سوئدوغوم تک ننه بو قومیله جنگ ائدممیشم
هرندن باشدی منه چون آقامین فرمانی
سن دوعا ایله دوشن گول بدنه وصل اولسون...
اذن ور جنگه تماشا ائله دشتستانی
ننه کیمدی سعد اوغلی دونب خیمه لره چپ باخسن
آندولا حقوه نسلین کسرم من آنی...
اوز گوزوم چخدی یادمنان گوزویی گوردوم آنا...
گوییا وردلار بیردن باشیما دونیانی...
اولمسم منی بو قانلی گوزون اولدورجخ...
یانیام روحیمه از بس کی سالب طوفانی
اوزدکی سیلی یرون دردیمی آرتیردی ننه
نجه ورمیشدی سنی کوچه ده ملعونی سانی
ننه اله بیر وقت ده گلبسن نه گوزوم وار نه الیم....
عاجزم نیلیه بیلم داخی بی اعدانی
ننه من اشیدیم کوچه ده بیر حسنی میش بیر اوزوم
ساغ ال سیلی ورب سول یوز گوئردی....
یخلدی ساغ یوزی دیواره دیدی...
سید مهدی میرداماد
واحد شهادت امام سجاد ع
گـردن شیر کجا غـل و زنجیر کجا
نخل توحید کجا سنگ تکفیر کجا
شامیان سنگ به ریحانه ی زهرا نزنید
خنده بر زخم دل زینب کبری نزنید
الامان واویلا الامان واویلا
نیزههــا دور زنــان همگــی دور زنـــان
یک طرف سر به سنان یک طرف شمر و سنان
یا که از تیر حیا، دیده ی خود کور کنید
یا ز محمـل، سـر بابای مرا، دور کنید
الامان واویلا الامان واویلا
نقش گلبوسۀ سنگ مانـده روی بدنم
غـل و زنجیــر کنـد گریه بر زخم تنم
اجـر و مـزد نبـی و عتـرت پیغمبرتـان
آمده سوت و کف و آتش و خاکسترتان
الامان واویلا الامان واویلا
#یاحسین
در روز چهاردهم محرم الحرام سال 61 هجری در حالی که خاندان و اهل بیت امام حسین (ع) در اسارت به عزاداری مشغول بودند، ابن زیاد در روز چهاردهم محرم به یزید ملعون نامه نوشت و جریانات کربلا را گزارش داد و از وی پرسید که با سرهای بریده و اسرا چه کند؟
به اسرا و خاندان امام حسین (ع) بسیار بد می گذشت مخصوصا اینکه عزادار بوده اند و مشکلات از هر جهت و از جانب عبید الله ابن زیاد به ایشان وارد می آمد.
در طول مدتی كه در كوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حركت میكردند سرها بالای نیزه بود و اسرا در كجاوههای جا داده شده بودند و آنان كه خیال میكردند اسرا از خارجیان هستند و بر خلیفه یزید عاصی شدهاند، جسارت و اهانت میكردند.
در خبرها آمده كه ابن زیاد بعد از آنكه یك روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرها را در كوچهها و محلههای كوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد[9]
روز دوازدهم محرم سال ۶۱ هجری همان روزی بوده که کاروان اسیران کربلا که در رأس آنها امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب سلامالله علیها حضور داشتند، وارد شهر کوفه شد؛ همان شهری که مردمش به ظلم و ناجوانمردی مشهور بودند و زمانی با نامههای بسیار و درخواستهای متعدد امام حسین علیه السلام را به شه خود دعوت کردند اما در بین راه و در صحرای کربلا مقابل آن حضرت صف کشیده و به روی ایشان و یاران غریبشان شمشیر کشیدند.
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
2.ورود به شهر کوفه:
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
عمر بن سعد ملعون که امام حسین علیه السلام و یاران آن حضرت را در روز دهم محرم به شهادت رسانده بود، زنان و کودکان را به عنوان اسیر گرفته و از کربلا به سوی کوفه برد. در این میان، امام سجاد علیه السلام که به اذن الهی بیمار شده بودند تا در این جنگ صدمهای به جان مبارک ایشان وارد نشود نیز همراه اسیران بودند.
فاصله بین صحرای کربلا و محل شهادت امام حسین علیه السلام تا شهر کوفه حدود ۱۲ فرسخ بود و عمر بن سعد ملعون از شهر تا شب کاروان اسرا را به کوفه رسانده بود. بنابراین وقتی کاروان به کوفه نزدیک شد، زمانی بود که هوا تاریک شده بود و عمر بن سعد ملعون ناچار مجبور شده بود شب را در کنار دروازههای کوفه بگذراند تا صبح بتواند وارد شهر شود و اسرای کربلا را به دارالاماره عبیدالله بن زیاد برساند.
آن طور که در بعضی منابع نوشته شده، عمر بن سعد ملعون اخبار کربلا را از طریق پیکی به ابن زیاد اطلاع داده بود و به همین علت از صبح روز دوازدهم محرم، شهر کوفه در محاصره و مراقبت شدید نیروهای ابن زیاد بود و جاسوسان او هر نوع حرکت مشکوک را تحت نظرداشتند. در آن مدت هیچ کسی حق حمل سلاح یا خروج مسلحانه از خانه را نداشت.
وقتی خورشید روز دوازدهم محرم به شهر کوفه تابید، عمر بن سعد ملعون جلوتر از کاروان و لشکرش، خود را به دارالاماره رساند. بعد از او مأموران، کاروان اسیران کربلا را داخل شهر آوردند. این در حالی بود که شهر کوفه آن روز در محاصره و مراقبت شدید مأموران حکومتی بود.
مردمی که هنوز نمیدانستند، چه کسانی به عنوان اسیر وارد شهر آنها شدهاند، وقتی کاروان آنها را میدیدند، سؤال میکردند: «شما اسیر از کدام سرزمین و قبیله هستید؟» و جواب میشنیدند که: «ما اسیرانی از آل محمد صلواتاللهعلیه هستیم!»
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#زمینه
#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
#حمیدعلیمی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
عمریه میبارم، از داغ حسین
غمی کهنه دارم، از داغ حسین
هنوز تو گوشمه نالهٔ رباب
تو خیمه ها نبود یه قطره آب
گریه میکنم برا غم حسین
غرق رنج بلا، ای وای حسین
امون از داغ شاه، ای وای حسین
امون امون امون از قوم یهود
که ظلم کینه ها حق ما نبود
هنوز تو گوشمه نالهٔ رباب
تو خیمه ها نبود یه قطره آب
گریه میکنم برا غم حسین
#آجرکاللهیاصاحبالزمان ..•🥀•
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#شهادت_امام_سجاد_(ع)
#نوحه
بند اول
قلبم از زهر کین شد ای خدا پاره پاره
گریهها دارم امشب بهر ماه و ستاره
همچو نی در نوایم وارث کربلایم(۲)
من غریبم غریبم(۳)
بند دوم
دیده ام خیمهها را در شراره فتاده
روی خاک بیابان دختری سر نهاده
من اگر تشنه بودم یاد لعل کبودم(۲)
من غریبم غریبم(۳)
بند سوم
آسمان دو چشمم ابری و پر ستاره
پیش چشمم ربودند از حرم گاهواره
رنگ مادر پریده خون زچشمم چکیده(۲)
من غریبم غریبم(۳)
#مرتضی_محمودپور
3.چرخاندن سرهای شهدا و اسیران کربلا در کوفه:
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
عبیدالله بن زیاد ملعون به مأموران خود دستور داده بود که کاروان اسیران کربلا را به همراه سرهای شهدای عاشورا در بین بازار و کوچههای شهر کوفه بچرخانند تا همه شاهد اوج وقاحت او باشند.
در آن روز سر مبارک شهدا در بین کاروان تقسیم شده بود. این کار به این علت بود که ترس و وحشت مردم از عبیدالله بن زیاد ملعون و گستاخی او به حداکثر برسد و کسی جرأت ایستادن در برابر او را نداشته باشد.
آن روز شهر کوفه شاهد مردمی بود که هر کدام چهرهای به خود گرفته بودند. گروهی از مردم گریه میکردند و نالان بودند از اینکه چرا سر قدس نوه رسول خدا صلواتاللهعلیه و امام زمان خود را بر سر نیزه میبینند و گروهی احمقانه و گستاخانه میخندیدند و شادی میکردند تا شریک شادی دشمنان حضرت سیدالشهدا علیه السلام باشند.
در کنار کاروان اسیران کربلا، مأموران و نیروهای لشکر عمر بن سعد ملعون حرکت میکردند تا به مردم فخر بفروشند که ما بودیم که مقابل امام حسین علیه السلام ایستاده و آن حضرت را مظلومانه به شهادت رساندیم.
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴