4_5974050800064792003.mp3
9.74M
🕥 💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
🌹 مهربانی #امام_رضا(ع)
🎙حجت الاسلام #دانشمند
@emame3vom
🌹مقام «رضا»
👳🏻 به #امام_جواد (علیه السلام) گفتم: بعضی ها می گویند #مأمون به پدرت لقب #رضا داد وقتی به #ولایت_عهدی راضی شد!!
⚜ گفت: دروغ می گویند، پدرم را خداوند «رضا» نامید چون خداوند او را پسندید و اهل آسمان، رسول خدا و ائمه در زمین از او خشنود بودند.
👳🏻 گفتم مگر بقیه پدرانتان پسندیده خدا و ائمه نبودند؟
⚜ گفت: چرا؟
👳🏻 گفتم: پس چطور فقط او رضا شد؟
⚜ گفت: چون دشمنانش هم او را پسندیدند و فقط پدرم بود که جمع دوست و دشمن از او راضی بودند.
@emame3vom
📚 منبع: برگرفته از کتاب آفتاب هشتمین، از مجموعه کتب ١۴ خورشید
#روایت
#داستان_کوتاه
#سـیـره_اهـل_بیـٺ
4_5983348081410704779.mp3
4.6M
🎧 #بشنوید | #شور دلنشین
🎼 اسم حسن یه عمره برکت زندگیمه...
🎤 کربلایی #جواد_مقدم
🏴 #شهادت_امام_حسن_مجتبی (ع)
🌐 @emame3vom
🌟 کراماتی از حضرت #امام_حسن_مجتبی (علیه السلام) - {٢}
🌌 اسرار علوم
🍪 روايت شده است كه امام حسن - عليه السّلام - و برادرانش و #عبداللَّه_بن_عباس، بر سر سفره اى نشسته بودند كه ناگهان ملخى بر سفره آنها افتاد.
👳 عبداللَّه از امام حسن - عليه السّلام - پرسيد: بر بال اين #ملخ چه نوشته شده است؟
🌹حضرت فرمود: نوشته شده است:
🔅«من خدايى هستم كه بجز من خدايى نيست».
🏞 «چه بسا ملخها را براى قوم گرسنه اى به عنوان رحمت مى فرستم تا از آنها استفاده كنند. و چه بسا براى قومى موجب بلا هستند و محصولات آنها را مى خورند».
👳 عبداللَّه ايستاد و سر حضرت را بوسيد و گفت: اين سخن از اسرار علوم است. [۱]
@emame3vom
[۱]. بحارالأنوار، ۴۳/ ۳۳۷، حديث ۸.
📙 جلوههاي اعجاز معصومين (ع) / مولف قطب الدين راوندي؛ مترجم غلامحسين محرمي با همكاري مجتبي طبري فراهاني صفحه ١٩٢ - ١٩١.
#کرامات
#روایت
#داستان_کوتاه
#پندها
hassanataie-@yaa_hossein.mp3
7.95M
شهادت #حضرت_رقیه
🎵بابا گریه...
🎤حسن #عطایی
#زمینه
🆔 @emame3vom 🏴
4_5974050800064792007.mp3
5.35M
🕥 💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
🕯 #سیره_پیامبر_اعظم (ص)
🎙حجت الاسلام #حسینی_قمی
🌐 @emame3vom
عطایی-لطمه_زنی2.mp3
8.35M
#سبک_شور👆
🎧 #هر_شب_جمعه
🎤کربلایی حسن #عطایی👌
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📝 #متن_نوحه👇
🔻هر شب جمعه
عطر یاسه که میگیره قتلگاهه
🔻هرشب جمعه
دست به پهلو زهرا میرهرقتلگاهه
بوی خون میاد
از تو مقتلت
داره با سر
شمر دون میاد
ساربون میاد
پیش پیکرت
از تو مقتلت
بوی خون میاد
ای وای ای وای ای وای
بوی خون میاد
شمر دون میاد
ساربون میاد
بوی خون میاد
ثارالله ای اقام ثارالله
ــــــــــــــــــــ▫️◾️◽️ــــــــــــــــــــــ
🔻هرشب جمعه
اشک مادر رو میبینه قتلگاهه
🔻هرشب جمعه
با دل پر خون میشینه قتلگاهه
اضطراب میاد
تو دلش اگه
هر دفعه با ی
ظرف آب بیاد
با رباب میاد
بالای سرت
تو دلش اگه
اضطراب میاد
ای وای ای وای ای وای
اضطراب میاد
ظرف آب میاد
با رباب میاد
اضطراب میاد
بوی خون میاد
شمر دون میاد
ساربون میاد
بوی خون میاد
ثارالله یا حسین ثارالله
ــــــــــــــــــــــ◽️◾️◽️ـــــــــــــــــــــــ
🔻هرشب جمعه
داره زهرا رو میکشه قتلگاهه
🔻هرشب جمعه
روضه خونش روبروشه قتلگاهه
یک نفر میاد
با ی چکمه و
با سنان میره
با ی سر میاد
از کی برمیاد
ک کمک کنه
با ی چکمه و
یک نفر میاد
ای وای ای وای ای وای
یک نفر میاد
با ی سر میاد
با ی چکمه و
یک نفر میاد
بوی خون میاد
شمر دون میاد
ساربون میاد
بوی خون میاد
ـــــــــــــــــــــ◽️◾️◽️ــــــــــــــــــــ
♻️ #پیشنهاد_دانلود💯
#شب_جمعه
#امام_حسین ع
@emame3vom
#حضرت_رقیه علیها السلام
#شب_سوم_محرم
#زمینه
بند1⃣
حرفای دلم رو میگم به تو با زبون ساده
همه ی راه و تا اینجا اومدم پای پیاده
@emame3vom
همسفرای خوبی نداشتم باباجون
حرمتم و شکستن تو این راه فراوون
گوشواره هامو بردن واسه دختراشون
اگه میبینی پاهام زخمه دنبالم خیلی دویدن
اگه میبینی سرم زخمه موهامو خیلی کشیدن
اگه میبینی لبام زخمه اسمتو از لبم شنیدن
تنم مثه لبات کبوده
این هنر قوم یهوده
ما رو زدن تا میتونستن
مگه گناه ما چی بوده
بابا من الذی ایتمنی
بند2⃣
باهمین دست شکسته سرتو بغل میگیرم
چی به روز تو آوردن الهی برات بمیرم
دندون تو بابایی مثه من شکسته
موی من و تو از خون شده دسته دسته
چشام شبیه چشمات نه باز نه بسته
واسه چی موهات بهم ریخته چند وقته نخورده شونه
واسه چی لبات بهم ریخته کار چوب خیزرونه
واسه چی گلوت بهم ریخته عمه فکر کنم بدونه
گرون تموم شد این جدایی
برام نمونده دست و پایی
حوصله زجر و ندارم
خسته شدم بریم بابایی
بابا من الذی ایتمنی
شعر و سبک: امیر آهمند و احسان نوری
تکیه نوکری
#حضرت_رقیه علیها سلام
#شب_سوم_محرم
#واحد
بند1⃣
بابای خوبم با یادت
مثه هرشب باز بیدارم
تا برگردی ای ماه من
ستارهها رو میشمارم
میدونم از درد باباجون
تو هم مثل من بیداری
تو از سنگ و من از سیلی
امون از درد تکراری
بزار سر تو روی پای من
بخواب آروم با قصه های من
داره حکایت از تنهاییام
بغض صدای من
ببین دوریمون چقدطول کشید
که از داغ تو موهام شد سفید
بابا من الذی ایتمنی
بند2⃣
نمیدونم دیدی یا نه
که از رو ناقه افتادم
دیدی زجر اومد زجرم داد
زیر دست و پاش جون دادم
شبیه زهرا قد من
داره از غصه تا میشه
ورم کرده زیر چشمام
به زحمت پلکام وامیشه
بابا این آدما چقد بدن
عجب یتیم نوازی بلدن
همه به نیت کشتن من
باهم میومدن
میبینی بی تو چقدپیرشد
تو این سن وسال زمین گیر شدم
بابا من الذی ایتمنی
بند3⃣
دیشب خوابت رو میدیدم
چه رویایی بود آغوشت
شده بودی باز همبازیم
نشسته بودم رو دوشت
تموم دردام یادم رفت
چقد خوب شد هم رو دیدیم
دوباره بعد از مدت ها
باهم گفتیم و خندیدیم
صدام زدی که قند عسلم
بیا عزیز بابا بغلم
دیگه نبینه بابا اشکتو
ای میوه ی دلم
پریدم از خواب شدم نا امید
دیدمشمر اومد سرم دادکشید
بابا من الذی ایتمنی
@emame3vom
شعر و سبک: حسین نوری
تکیه نوکری