#حضرت_زهرا
دیر است ای اجل به نجاتم شتاب كُن
جانم بگیر و خانه ی غم را خراب كُن
چشم انتظارِ مرگِ من اهلِ مدینه اند
یارب دعایِ شهرِ مرا مستجاب كُن
با التماس گفت بمان خوب می شوی
ای زخم سینه ام تو علی را جواب كُن
دستِ شكسته ام كه تكانی نمی خورَد
زینب بیا و ظرفِ حُسینم پُر آب كُن
سر را نمی شود كه گذاری به سینه ام
جایی برایِ خُفتنِ خود انتخاب كُن
سنگینیِ دری كه مرا پشتِ خود شكست
از زخم هایِ سرخ و كبودم حساب كُن
حسن لطفی
زمزمه مصیبت در و دیوار و وداع شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
ای خدایا
سرِ حق خوردن حیدر شده بلوا
وسط صخره ها گیر افتاده دریا
آتیش افتاده به جون بیت مولا
ای خدایا
داد بیداد
فاطمه مثل سپر پشت در ایستاد
غنچه ش افتاده ولی تو معرض باد
یه دفعه لگد زدن در به روش افتاد
داد بیداد
نمرودای تو مدینه رسیدن
خونه رو بد جوری آتیش کشیدن
در رو یاس افتاده بود چهل نفر
رفت و برگشت از روی در دویدن
بذر نفاقُ اونی کاشت
که پا به روی یاس گذاشت
ای کاش در این باغبون خسته میخ نداشت
...........
کودتا شد
زهرا دست رو زانوهاش گذاشت و پا شد
مانع از کشیدن شیر خدا شد
دستش از شال علی بدجور رها شد
کودتا شد
چه هجومی
کوچه پر شد یه هوئی پر از حرومی
چی بگم چی بگم از کار کدومی
یه غلاف به دست ، گذاشت سنگ تمومی
چه هجومی
میون اون همه داد و همهمه
هرچی از نامردی ها بگم کمه
صدای شکستن اومد تو کوچه
شد دوتا آرنج دست فاطمه
اهل مدینه بد شدن
پیش ولایت سد شدن
زهرا با سر رو خاکا بود
که از رو زهرا رد شدن
...............
یاس پرپر
سایه تُ کم نکن از رو سر حیدر
جون من دوباره پاشو از تو بستر
علی این جدائیُ نداره باور
یاس پر پر
مهربونم
بی خبر چرا میری از توی خونه م
میری آتیش میزنی به آشیونم
همه غمها رو میزاری روی شونه م
مهربونم
نرو روزگار من سیاه میشه
علی بی تو تنها بی سپاه میشه
هیچکی به درد دلام گوش نمیده
بی تو حیدر دیگه سر به چاه میشه
نفس نفس نزن نرو
یا لااقل بی من نرو
خودت بگو چیکار کنم
باهق هق حسن نرو
................
بهترین یار
میشه بی تو آسمون رو سرم آوار
کشته من رو این مصیبت شرربار
مونده جای صورتت به روی دیوار
بهترین یار
نوبهارم
اگه قول بدی نری باشی کنارم
هر جوری شده برات طبیب میارم
تو بری رفته به باد دارو ندارم
نوبهارم
داره دق میکنه از غصه حسن
پلکاتُ دوباره باز به هم بزن
من میخوام بچه هاتُ آروم کنم
تو میدی به دست دخترت کفن؟
ای شمع رو به کاهشم
ببین که غرق خواهشم
غمت زمین زده منُ
دیگه بعیده پا بشم
.............
دل غمینه
نفسام یه گوله آهِ آتشینه
پاشو کار کردنتُ علی ببینه
نگو این وداع ، وداعِ آخرینه
دل غمینه
جون مولا
زندگیم بنده به مویی نرو زهرا
خوب میشه تاول های تنت ایشالله
افتاده علی به منّت کشی حالا
جون مولا
ضربهء در تن خسته تُ فشرد
زخم رو بازو امون تو رو بُرد
حق داری بری آخه بعد سه ماه
دندهء شکستهء تو جوش نخورد
تو کوچه تو گرد و غبار
با ما زدن تو رو کنار
آره تو حق داری بری
خوب تا نکرد این روزگار
التماس دعا
مجتبی صمدی شهاب
#فاطمیه
@navaye_asheghaan
زمزمه؛ بمون کنار من.mp3
2.1M
#فاطمیه
#زمزمه
🔹بمون کنار من🔹
فاطمه جان ببین، این اشک و شیونو
نخون امید من، دعای رفتنو
بیطاقتن آخه، حسین و زینبت
حسن با اشک بیصداش، که میکشه منو
بمون، بهار خونۀ علی
بمون، قرار خونۀ علی
بمون، دوباره خونۀ علی،
ببینه خندهتو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ببین چه زود رسید، شب غم و عزا
ببین چه زود گذشت، روزای خوب ما
هیچی تو زندگی، نخواستی از علی
ولی حالا با خواهشت، میسوزه مرتضی
چرا؟ ای مهربون من چرا؟
حالا، تابوت میخوای از مرتضی
بیا، یه رحمی کن به حال ما
به حال بچهها
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خورشید خونهمو، شبونه میبرن
تموم هستیمو، رو شونه میبرن
با تو بهار اومد، به خونۀ علی
دارن بهار خونهمو، از خونه میبرن
نرو، امید من، بهار من
نرو، آرامش و قرار من
نرو، بمون بازم کنار من
دار و ندار من
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
غمش آتیش زده، همه وجودمو
به کی بگم غمِ یاس کبودمو
بهار خونهمه، قرار خونهمه
آخه چطور کفن کنم، بود و نبودمو
پاشو، پناه من تو کوچهها
پاشو، افتاده از پا مرتضی
پاشو، بدون من میری چرا؟
عزیز مصطفی
شاعر: #جمعی_از_شاعران
نغمهپرداز: #محمدرضا_رضایی
من به جان زخم علی را میخرم...mp3
5.49M
#میرداماد 👆
من به جان زخم علی را میخرم
پیشزمینه؛ سلام الله علی الزهرا.mp3
938.5K
#فاطمیه
#پیش_زمینه
🔹سلامُ الله عَلی الزَّهرا🔹
توی این دنیای وانفسا
هَرَبتُ اِلیکِ یا زهرا
تو اون مادر مهربونی
که سایهت هست روی سر ما
میخونم باز، تو این شبها
«سَلامُ الله عَلی الزَّهرا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو این دنیای سرد و خاموش
نگاهت گرمابخشِ دلهاست
تو اون خورشید عالمتابی
که نورت روشنایِ دنیاست
تو خورشیدی، تو این شبها
«سَلامُ الله عَلی الزَّهرا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با یک دنیا امید اومدم
گذاشتم سر رو خاکِ این در
منم اون یتیم آواره
تویی مهربونترین مادر
پناهم باش، تو این دنیا
«سَلامُ الله عَلی الزَّهرا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جوونیم نذر راه حیدر
اگه قابل میدونی مادر
فدای حسین تو میشم
یه روزی مثل علیاکبر
برات من، میشه امضا؟
«سَلامُ الله عَلی الزَّهرا»
شاعر و نغمهپرداز: #یونس_سبزی
زمزمه؛ بمون کنار من.mp3
2.1M
#فاطمیه
#امام_عصر علیهالسلام
#زمزمه
🔹بیا با ذوالفقار🔹
غروب جمعهها، که اشکا جاریه
تموم لحظههاش، که بیقراریه
کار دلم فقط، لحظهشماریه
آخه یکی بگه که این، چه روزگاریه؟
کجاست، پناه بیکسیِ ما؟
کجاست، همون غریب آشنا؟
کجاست، تو این شبا صاحبعزا؟
کجاست پناه ما؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چی میشه این همه، «آقا بیا»ی ما
شاید نمیرسه، به تو صدای ما
تو سینه حبس شده، شاید دعای ما
آقا بیا دعایی کن، خودت برای ما
بیا، ببین که غرق آهم و...
بیا، ببین که بیپناهم و...
بیا، به روم نیار گناهمو
آقای مهربون
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این روزا، روزایِ غربت حیدره
این شبا رو لبت، روضۀ مادره
شاید نگاه تو، هنوز به اون دره
کدوم دلی از اون کوچه، میتونه بگذره؟
بیا، برا دلای بیقرار
بیا، آقا یه مرهمی بیار
بیا، همین روزا با ذوالفقار
یابن الحسن بیا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این روزای غریب، عجب روزاییه
مدینه این روزا، برو بیاییه
میون کوچهها، سر و صداییه
نکنه باز حکایتی، از بیوفاییه
میان، آتیشبیار فتنهها
میان، بازم یه عده بیحیا
میان، سمت بهشت مصطفی
با تازیانهها
شاعر: #جمعی_از_شاعران
نغمهپرداز: #محمدرضا_رضایی
.
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#مناجات زیبای فاطمیه_امام زمان(عج)
بانوای سیدمهدی حسینی
" دل شکسته" مرا صدا کنید، کافی است
نظر بر این سرای بی بها کنید، کافی است
قبول... لایقِ زیارت شما نبوده ام
فقط کمی برای من دعا کنید کافی است
کسی که تحبس الدعا شود، غریب می شود
کمی به این غریبه اعتنا کنید کافی است
بس است در به در شدن، بس است خون جگر شدن
به روی من در انابه وا کنید... کافی است...
دوا نخواستم، همین هم از سرم زیادی است
مرا فقط همین که مبتلا کنید، کافی است
به دستْ پخت نان فاطمه عزیز می شود
حقیر را دخیل این سرا کنید، کافی است
قسم به ربنای فاطمه به این شکسته دل
کمی حلاوت دعا عطا کنید، کافی است
فدای مادری که با دل شکسته ناله زد
بس است حیدر مرا رها کنید... کافی است...
صبور شهر را چرا به دست بسته می برید
ز روی دختر نبی حیا کنید... کافی است...
شاعر: #محمد_جواد_شیرازی
@navaye_asheghaan
تو خونهی ما چه خبره
صدا به صدا نمیرسه
توی مدینه یه نفرم
به داد ماها نمیرسه
آی مردم فاطمه تو آتیش گیر کرده
منتظر چی هستید
آی مردم این غما حیدرو پیر کرده
منتظر چی هستید
هیزم و آتیشِ امروز
فتنهی دیروزه مردم
میونِ آتیشِ باطل
حق داره میسوزه مردم
"وای مادرم، مادرم، مادرم"
همه اومدن ولی مگه
کسی برای یاری میاد؟
نمیدونم این شهر دورنگ
از علی و زهرا چی میخواد؟
آی مردم، دختر مصطفی بییاره
منتظر چی هستید
آی مردم، جنگِ با چهلنفر دشواره
منتظر چی هستید
فاطمه پُردرد و غصهس
از دست مردمِ بیدرد
فاطمه و یک مدینه
فاطمه و چهل تا نامرد
"وای مادرم، مادرم، مادرم"
اینجا غنچهی ششماههای
با ضرب لگد فدایی شد
صحبتِ یه ششماهه شد و
روضهی ما کربلایی شد
آی مردم، خون محسن میشه باز تازه
منتظر چی هستید
آی مردم، حرمله داره تیر میندازه
منتظر چی هستید
داغی که زهرا به دل داشت
رباب توی کربلا دید
خدا کنه دروغ باشه
بچهشو رو نیزهها دید
"وای مادرم، مادرم، مادرم"
*شاعر: حمید رمی
.
|⇦•مدینه شاهدِ شب هایِ ..
#روضه و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه ۹۸ _ حاج محمود کریمی•✠•
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
مدینه شاهدِ شب هایِ خاموشیست این شبها
علی چون شمع میسوزد کنارِ پیکر زهرا
زِاشکِ خویش بِنوشت این سخن بر تربت پاکش
بیا برگرد با من! سویِ خانه ای گلِ زیبا
منم شمعُ تویی گل؛ کودکانت همچو پروانه
به بزم ماتمت سوزند با یاد تو بی پروا
چگونه بی تو برگردم بسویِ خانه زهراجان
*سرشُ از رویِ مزار بلند کرد یه حالت خواب یه مرتبه بلند شد .. گفت بریم ابن عباس بریم، عرضه داشت آقا کجا! شما گفتی کاش شبها طولانی بشه بشینیم راحت گریه کنیم برا خانم .. گفت بریم حسین داره گریه میکنه .... آقا از کجا فهمیدی گفت فاطمه م گفت .. برو حسین داره گریه میکنه ...*
چگونه بی تو برگردم بسویِ خانه زهراجان
که میخواهند ازمن کودکانِ خسته مادرا
*فضه که اومد خونه ی مولا، خانه سلطانِ زمینُ آسمان اومدتو در و دیوار رو نگا کرد دلش سوخت بلدِ کار بود میگه یه ظرفِ گلی رو برداشت علمشُ داشت یه دستی روش کشید یه ذکری گفت اومد خدمت امیرالمومنین ، آقا هیچی تو خونه نیست اگه اجازه بدی من اینو تغییرش دادم، بفروشیم مولا فرمود فضه اگه اینو میخوندی این کارو میکردی ایارش بالاتر نمیرفت گفت چرا اقا! شما هم بلدی ؟! گفت فاطمه م بلدِ حسنینمم بلدن ...
آنان ک خاک را به نظر کیمیا کنن..
امر خداست ما اینطوری زندگی کنیم .. دو خط روضه و التماسِ دعا .. دیدن بینِ بچه های فاطمه از همه بیشتر امام مجتبی بی تابه .. یه گوشه از خونه زانویِ غم بغل گرفته .. هر کاری میکنن آروم نمیشه ..آقا ، شما بزرگه بچه های فاطمه ای شما هم باید باباتُ آرام کنی همه داداشتُ و هم خواهراتُ .. اینا هم داغ دیدن آخه چرا اینطوری گریه میکنی فرموده باشد آخه اینا که تو کوچه نبودن ...*
بردم پناه هرچه به دیوار بیشتر
او پیش تر رسیدُ رَهم بیشتر گرفت
قدم نمیرسید که خود را سپر کنم ..
همرنگ صورت تو شده رخت ماتمم
ــــــــــــــــــ
#حاج_محمود_کریمی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه