حسين آرام جانم
حسين روح و روانم
حسين باغ و بهارم
حسين دار و ندارم
حسين آرام جانم
حسين روح و روانم
توئى سالار زينب
توئى غمخوار زينب
حسين آرام جانم
حسين روح و روانم
وجودم خاك بايت
سر و جانم فدايت
حسين آرام جانم
حسين روح و روانم
تو جان مصطفائى
تو قلب مرتضائى
حسين آرام جانم
حسين روح و روانم
برچسبها: حسين آرام جانم
224.1K
نوحه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
#فاطمیه🏴🥀
بمیرم من برای،حرمی که نداری
الهی من فداتشم،چقدر غصه داری
روی در رد خونت،میکشه دخترت رو
تو میری و میمونه،اون براش یادگاری
دوماهه سرده خونه،پره از درده خونه
تو تو بستر خوابیدی،میمیره مرده خونه
سلامش بی جوابه،دلش از غم کبابه
اگه تنهاش بذاری،علی خونه خرابه
بیا و آتیش نزن،به قلب زار علی
از این سفر کن حذر،بمون کنار علی
(فاطمه یا فاطمه)🥀
دوماهه که میخونی،نمازت رو نشسته
میخونی زیر لب هی،حدیث دسته بسته
بمیرم من برا تو،شبو تا صبح بیداری
سخته که جابجاشی،با پهلوی شکسته
بیا و ناله کم کن،داری آب میشی مادر
بیا و جون زینب،پاشو از توی بستر
مشکلات بابا رو،با نگاهت تو حل کن
بیا و دخترت رو،یه بار دیگه بغل کن
بیا و داغ جوون،نده به بابا نشون
از این سفر کن حذر،کنار بابا بمون
(مادرم ای مادرم)🥀
صدای تو گرفته،همش از گریه زاری
نفست در نمیاد،زخمه رو سینه داری
نمی تونم ببینم،میری دائم تو از حال
برای مرگت ای وای،روزارو میشماری
نگو از وقت رفتن،نگو داری وصیت
به کفن ها اشاره،نکن از روی نوبت
میدونم از کفن ها،یی که میدی نشونم
غم حسین رو داری،تو نگاهت میخونم
حدیث غربت نگو،تو با دلی پر محن
بین کفن ها چرا،حسین نداره کفن
(مادرم ای مادرم)🥀
یا مولاتی یا فاطمه الزهرا اغیثینی😭
اجرای سبک:⬇️
#حاج_احمدمتولی_طاهر🎤
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
کانال نوحه یا زینب سلام الله علیها
@
2. وصیت.mp3
3.46M
#شهادت_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#حاج_کاظم_دانایی
دخترم ،
ارثیه ی غربت مادر مال تو
پر کشیدن مال من ،
این دو سه تا پر مال تو
داغِ من ، مال علی ،
داغ علی هم مال من
حسنین و غم این
دو تا برادر مال تو
خطبه خونی ،
توی مسجدِ مدینه مال من
خطبه خوندن ،
توی کوفه مثل حیدر مال تو
خنده ی همسایه ها ،
تو راه کوچه مالِ من
صدای هلهله و
خنده ی لشگر مال تو
این سه تا کفن ،
واسه من و علی و مجتبا
زینبم ، پیرهن حسینِ بی سر
مال تو ..
قصه ی میخ در و
کُشتن محسن مال من
غِصه ی سه شعبه و
حنجر اصغر مال تو
بوسه های بی رمق ؛
این دم آخر مال من
بوسه های لب گودالِ برادر
مال تو ..
زخم بستر مال من ،
اشکای حیدر مال من
یک هزار و چندتا زخمِ تنِ بی سر
مال تو
قتل و غارت مال تو ،
رخت اسارت مال تو
دیدن بزم شراب و
مِی و ساغر مال تو
شاعر : #امیر_عظیمی
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
بابا تو مجلس شام
هر چی سرک کشیدم
به جز یه چوب خونی
چیزی دیگه ندیدم
دارم می فهمم امشب
که چوب کجا میخورده
باید برای این غم ،
دختر تو میمرده ...
.
#تک
#فاطمیه ۹۹
#عباس_قلعه ✍
می لرزه صدات
گریونه چشات
حالت بده و
غم داره نگات
دستاتو به پهلوو میگیری
توی خونه هم روو میگیری
جون به لب میشم تا میبینم
وقتی دست به بازوو میگیری
الهی خیر نبینن اون چهل نفر
زدن تو رو با تازیوونه بی خبر
آتیش گرفتی بین شعله پشت در
به زیر دست و پا شدی تو بی پسر
آه مادر مادر مادر
بالت رو شکست
مردیکه ی پست
روو چادر تو
خونابه نشست
حمله ور شدن حرومیا
بین اون همه شلوغیا
میخ در امونتو بُرید
میزدی صدا فضه بیا
نکردن اعتنا به اشک چشم ما
می خندیدن به حال و روز مرتضی
یه مادر و زدن جلوی بچه ها
نمک زدن به زخم قلب مجتبی
آه مادر مادر مادر
غوغا شد و وای
بلوا شد و وای
تازه غم و درد
برپا شد و وای
قنفذ و مغیره اومدن
بی بهونه مادرو زدن
بین کوچه ها با یه غلاف
می زدن روو بازوی یه زن
خدا میدونه مادرم دیگه برید
توو اون برو بیا چقدر بلا کشید
با بال زخمی توی کوچه می دوید
از زخم پهلو هاش خونابه میچکید
آه مادر مادر مادر
#عباس_قلعه
https://eitaa.com/emame3vom/36399
.👇
.
#شور_حضرت_زهرا_س
بسم الله النور
#فاطمیه
#امیر_حسین_الفت ✍🎼
______________________
اونکه واسم یاره مادره
اونکه دوسم داره مادره
اونکه دستای پر مهرشو
رو سرم میزاره مادره
فاطمه مولاتی فاطمه
زهرا یا زهرا
______________________
منکه عشق نابم فاطمه اس
مهر و هم مهتابم فاطمه اس
خیلی دوسش دارم اخه چون
مادر اربابم فاطمه اس
فاطمه مولاتی فاطمه
زهرا یا زهرا
______________________
به پر شال سبز علم
مادری بودم از اولم
میمیرم یک روز آخر براش
به امیرالمومنین قسم
فاطمه مولای فاطمه
زهرا یا زهرا
__________________________
زندگیم مدیون فاطمه اس
توی سفرم نون فاطمه اس
روزگارش با حیدر خوشه
هر کسی مجنون فاطمه اس
فاطمه مولاتی فاطمه
زهرا یا زهرا
______________________
من فدای قد و قامتش
من فدای اشک صورتش
ارزوم لبخند فاطمه اس
زندگیمو میدم بابتش
فاطمه مولاتی فاطمه
زهرا یا زهرا
______________________
.👇
#حضرت_زهرا
اشکش چکید آرام؛ دانه دانه در بستر
دارد به پایان میرسد پیمانه در بستر
بال و پرش در شعله مانده در هجومی سخت
تب می چکد از صورتِ پروانه در بستر
همسایه ها با خاطری آسوده میگفتند
افتاده دیگر مادرِ این خانه در بستر
تا که نبیند لرزش ِ دستِ کبودش را
موهای زینب(س)شد شبانه شانه؛ در بستر
پهلو شکسته! ضربه خورده سخت بازویش
مجروح می پیچد به خود دردانه در بستر
دلداده بود و عاشقانه از علی(ع) میگفت
جانِ دو عالم با غمی جانانه در بستر
دیگر جوابِ «کلّمیني» یک تبسم بود
از درد می لرزید وقتی چانه در بستر
دست علی(ع) در دستهایِ ناتوانش بود
با دلخوشی های جهان بیگانه؛ در بستر...
داغش به دل ماند و نفس محکم زد و یخ کرد-
انگشتهایش دانه دانه دانه در بستر!
مرضیه عاطفی
#حضرت_زهرا
دختری از سینهاش آهی مُکرر را کشید
زیرِ پایِ مادرش چشمی مکدر را کشید
آمد و آرام بوسیدش ولی آهی شنید
باز هم رویِ سرش آن دستِ لاغر را کشید
تا که در را وا کنَد بر روی مَردش فاطمه
فضه گویا سمتِ در بر حجره بستر را کشید
با سرانگشتش حسن پیشِ دری که سوخته
روی آن دیوارِ دودی یک کبوتر را کشید
بعد از آن گهوارهای خالی کنارش نقش زد
جایِ محسن بِینِ گهواره کمی پَر را کشید
یادش اُفتاد آتش و جمع ارازل جمع بود
یادش اُفتاد ابتدا نامرد خنجر را کشید*
وایِ من آتش که کارش کرد او در را شکست
وایِ من دنبالِ خود تا خانه لشگر را کشید
بعد از آن بر روی آن در رفت و آمد داشتند
بعد از ان این کوچه و آن کوچه حیدر را کشید
بچهها کَندند در را تا که مادر پا شود
یک نفر او را کشید و یک نفر در را کشید
پشت بابا بود اما ضربهی سخت قلاف
روی سنگ کوچه مادر نه پیمبر را کشید
حال امشب بُغچهای را باز کرد و گریه کرد
روضه خواند و پیشِ زینب حرفِ آخر را کشید
کربلا می گوئیم :"مادر تماشا میکنی
از همانجایی که بوسیدیش خنجر را کشید
یک حرامی آمد و پیراهنش را کَند و بُرد
یک حرامی رویِ خاک و خار دختر را کشید"
هر دو میگفتند از آن سر که نیزه میبَرد
تا حسینش باز زیر پای او سر را کشید
*بعضی از مقاتل به این موضوع اشاره کرده اند
حسن لطفی
#حضرت_زهرا
#امام_زمان_عج
چه باک کشتی آن دل که بادبان دارد
میان زندگی اش صاحب الزمان دارد
به هیچ کس نزند رو، کسی که منتظر است...
تمام عمر نظر سوی آسمان دارد
هم آبرو و هم ایمان و هم ولای علی
هر آن چه دارد ازین بیت و آستان دارد
نبسته دل به کسی غیر یار و دلدارش
که دل سپردنِ در این جهان زیان دارد
به غیر نوکر این خانه که خودش آقاست
کجاست آن که چنین یار مهربان دارد
نه حرف و صحبت دیروز باشد و امروز
حکایتی شده این عشق، داستان دارد
چه روزهای بدی شد بدون کرب و بلا
دلم هوای حریمِ حسین جان دارد
از آتشی که فراگیر باشد و باقی
هر آن که کرب و بلا رفته است امان دارد
به سوی زائر او مادری جوان آید
تعجب است چرا قامتی کمان دارد؟!
تعجب است چرا چهره اش کبود شده؟!
ز دود و شعله به چادر، چرا نشان دارد؟!
میان مجمع زوار کربلا، زهرا
می آید و همه ی روضه را بیان دارد
چه کرده است مگر با حسین و دندانش
چنین گلایه از آن چوب خیزران دارد؟!
محمدجواد شیرازی
#حضرت_زهرا
شبیه درد رفتی و شدی در استخوان پنهان
نمی یابم تو را، ای در جهان مانند جان پنهان!
فرشته مست دنبال صدایش راه می افتد
کسی که می برد نام تو را زیر زبان پنهان
رمان آفرینش با علی جذاب شد اما
تو قََدرت در تمام جمله های داستان پنهان
زمان جاهلیت هیچ فکرش را نمی کردند
کمال مردها باشد میان دختران پنهان
در اطراف رسول الله (ص) آگاهانه می دیدی
چه شیطانی ست پشت چهره های مهربان پنهان
همه دیدند حق تنهاست، پهلوی تو زد فریاد
صدایش ماند اما در سکوتی بی امان پنهان
خزان زودرس وقتی سراغ باغ می آید
که گل خوب است باشد از نگاه باغبان پنهان
تو از قلب علی دلبازتر قبری نمی خواهی
از اول بوده ای در بهترین جای جهان پنهان
تو جان حیدری، یعنی دوتایی یک نفر هستید
پس او خود را درون خاک کرده نیمه جان، پنهان
به جز لاهوت، هر جا دفن شد کوثر چنان باشد
که دریا را کنی زیر حباب استکان پنهان
قیام تو در اعماق زمین ساکت نمی ماند
که دارد دخترت در حنجره، آتشفشان پنهان
و هجده سالگی پایان جریانت نخواهد بود
شدی چون خون به رگ ها، زیر جریان زمان پنهان
به حدّی محوم از داغت که پیدایت نمی کردم
اگر می شد تنت در قبر حتی با نشان پنهان
هادی جانفدا