eitaa logo
کانال نوای عاشقان
15.3هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
368 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
تیشه به نخل باغ امیدم دگر زدند در عرش شعله بر دل و جان پدر زدند دیگر خوشی زخانه ی ما پا کشید و رفت غمها فقط به خانه رسیدند و سر زدند با بودن تو زندگیم روبراه بود آخر تمام زندگیم ام را نظر زدند بردار سر زخاک و ببین کودکان تو ناله ز ماتمت همه شب تا سحر زدند دیدند ناکسان که همه لشگرم تویی ازمن تو را گرفته به جانم شرر زدند از ره رسید قنفذ و من آه میکشم کو با مغیره بر تن تو بیشتر زدند گیرم تو را زدند در آن کوچه ها ولی دیگر چرا مقابل چشم پسر زدند یارب چگونه زنده بمانم که دیده ام تا حد مرگ فاطمه را پشت در زدند محمود اسدی ای کاش کار کوچه به اینجا نمی رسید دست کسی به صورت زهرا نمی رسید میخواست تا سپر بشود بهر مادرش بیچاره مجتبی قدش اما نمیرسید آن لحظه ای که پشت در افتاد فاطمه با فضه کاش زینب کبری نمیرسید می برد سوی خانه علی را ،ولی اگر قنفذ در آن کشاکش و غوغا نمیرسید میخواست خصم کار علی را کند تمام زهرا اگر به یاری مولا نمیرسید ای کاش وقت غسل تن لاغرش دگر دست علی به بازوی زهرا نمیرسید دست علی به بازوی زهرا رسید و کاش دست حسین به بازوی سقا نمیرسید قبل از حسین فاطمه آمد به علقمه ای کاش وقت خنده اعدا نمیرسید دست بریده بر روی دست شکسته بود نوبت به دست بوسی سقا نمیرسید در خیمه ها سکینه لب تشنه منتظر اما عمو به همره بابا نمیرسید عباس اگر که بود حرم تکیه گاه داشت کارش دگر به غارت و یغما نمیرسید عباس اگر که بود که زینب غمی نداشت پای عدو به خیمه زنها نمیرسید عباس اگر که بود کجا دست زجر دون بر صورت رقیه دردانه میرسید آه ای فرات بر لب شش ماهه رباب یک قطره آب از آن همه دریا نمیرسد!؟ عبدالحسین میرزایی
ردند در مسجد عدو نگذاشت یارم را ز روی خاک بردارم بگو بغض گلو را پیش چشمم بشکند زینب سکوت سینه سوزش داده بیش از گریه آزارم استاد حاج غلامرضا سازگار فاطمه، دلواپسم ، خیز و پریشانم مکن دست و پا گُم کرده ام بازی تو با جانم مکن بین مسجد گریه ام را دیده ای ،پس صبر کن پیش این نامرد مردم باز گریانم مکن یک طرف تابوتِ خالی ، یک طرف تصویرِ تو بین این دو قاتلِ جان زار وحیرانم مکن هرنفس که میکشی زخم تو سر وا میکند بیش از این شرمندهٔ دارو و درمانم مکن تو رشیده بودی بودی و شعله تنت را جمع کرد با بهم پیچیدنت  سر در گریبانم مکن خُب نخند اصلا اگر پهلو اذیت میکند استراحت کن ازاین خواهش پشیمانم مکن بر حصیر خانه چندین قطرهٔ خون دیده ام بین خانه زائرِ آیاتِ قرآنم مکن فکرِ اینکه میروی خانه خرابم میکند یادِ ایام وصالم ،غرقِ هجرانم مکن از چه تو اِنقدر حساسی به گیسویِ حسین وقتِ بوسه برگلویش دیده گریانم مکن معجرتوسوخت،حرف از معجر زینب نزن صحبتی از دخترِ پاره گریبانم مکن رویِ ناقه دید باد افتاده در مویِ حسین گفت چون مویِ پریشانت پریشانم مکن منکه حتی مرد همسایه ندیده سایه ام در میان کوچه و بازار مهمانم مکن بالبت بازی شد و شخصیت من خورد شد بیش ازاین شرمنده اشک یتیمانم مکن قاسم نعمتی
ذکر شریف فاطمه را هر که دم گرفت سمت خدای خویش به سرعت قدم گرفت "یافاطمه" عزیزترین اسم اعظم است این ذکر را امان زمان دم‌به‌دم گرفت  روز جزا عجیب زیانکار می‌شود هر کس دعای فاطمه را دست‌کم گرفت دستش شکست دست علی را رها نکرد او یک تنه برای ولایت علم گرفت سیلی که خورد صورت حیدر کبود شد مادر که گفت "فضّه" پدر باز غم گرفت آتش گرفت درب و لگد خورد و ناگهان مسمار کج شد و به پر مادرم گرفت امیر عظیمی خانه را با رفتنت ماتم سرا دیگر مکن در حضورم چشمهایت را زغصه؛ تر مکن چند ماهی ست که نشنیده صدایت را علی اینچین این چند روزه عمر خود را سر مکن سوی من بنما نگاهی من پسر عم توام امتداد دیده هایت را به سوی در مکن زینبت را باور بی مادری مشگل بود از فراقت شعله بر جان و دل دختر مکن حتم دارم کودکانت بعد تو جان میدهند با نبودت کودکان خویش،غم پرور مکن از نگاهت گشته پیدا بسته ای بار سفر جان زهرا جان حیدر را پر از آذر مکن خواهشی دارم زتو ای پیش مرگ ِِمرتضی با نوای ناله ات خون بر دل حیدر مکن وا مکن در این سرا پای جدایی،فاطمه دست بردار زنالیدن،تو با غم سر مکن خانه بی فاطمه زندان حیدر میشود من پریشانم تو بیش ازاین مرامضطرمکن یا علی گوی و زجا برخیز ای بیمارمن پیکرت رابیش ازاین مانوس بابستر مکن اسلام مولایی زینب! مبـاد شکـوه ز بـی‌مادری کنی آمـاده بـاش تـا کــه پدرپروری کنی با مرگ من چو روز علی تیره می‌شود بایـد بـر او بسـوزی و روشنگری کنی آنسـان که مادرت به نبی مادری کند بایـد تــو از بـرای علـی مادری کنی من دیده‌ام زبان علی در دهان توست بایـد تـو بـا زبـان علی، حیدری کنی مـن کوثـر محمّـد و تو کوثر علی! آری تـو را سـزد کـه بـر او کوثری کنی مگذار تا حسین روَد تشنه لب به خواب بیـدار بـاش تـا کـه بر او ساغـری کنی از قتلگه گرفته الـی مجلس یزیـد بایــد تــو بـر حسیـن، پیام‌آوری کنی من پای کرسی سخنت می‌کنم جلوس وقتی به شهر شام، سخـن‌گستری کنی فریــادزن، خــروش برآور، سخن بگو! آنسـان کـه از رسـول خدا دلبری کنی «میثم» بگیر درس ولایت ز فاطمه خواهـی اگــر بـرای علی شاعری کنی استاد حاج غلامرضا سازگار پر از دردی و پیش من صدایت در نمی آید دلم میسوزدو کاری زدستم بر نمی آید به شب آهسته گریانی گمانت من نمیدانم شبیه شمع میسوزی ولی شب سر نمی آید به قلبم میزند آتش به چشم خود که میبینم چنان گردیده جسمت آب در باور نمی آید قنوتت را که میبینم به یاد کوچه می افتم زتو شرمنده ام دست تو بالاتر نمی آید چرا اصرار داری تا که برخیزی زجا‌پیشم چرا پا میشوی وقتی به همره سر نمی آید کنارسفره ایم و تو میان بستری زهرا نگاه زینبت گوید چرا مادر نمی آید نفس بادرد میگیری ولی ارام میخندی واین لبخند آرامت به این بستر نمی آید نمیدانم حسن جانت چه زخمی بر جگر دارد از آن روزی که افتادی پشت در نمی آید محمدجواد مطیع ها ظاهرا زهرا به احمد، جان به جانان می رود پشت پرده باطنا قرآن به قرآن می رود دختر خیرُ البشر اُم ابیها می شود رحمت موصوله ی باران به باران می رود بین محرابش که مشغول عبادت می شود نور زهرایی او تا عرش رحمن می رود جود و ایثار و کرم یک گوشه از اوصاف اوست شرح این اوصاف تا آیات انسان می رود خادمان خانه اش خیل ملائک می شوند این کرامت ها مگر از یاد سلمان می رود؟! گرچه شأن فاطمه همواره معراج است و بس در کنار مرتضی بالاتر از آن می رود حرف حیدر که وسط باشد هزینه می دهد با تمام هستی اش زهرا به میدان می رود ننگ بر دنیا و بر اهلش که ناموس خدا وقت گریه کردنش تا بیت الاحزان می رود نهی از منکر اگر که ترک شد در مردمی ذره ذره از دل آن مردم ایمان می رود مردمی که رو به طاغوت زمانه می زنند عزت این قوم همچون برکت از نان می رود آبرویش را وسط آورد زهرا ای دریغ حرف حق اصلا مگر در گوش اینان می رود؟! دست در دست پسرهایش به سختی فاطمه بر مزار همزه با چشمان گریان می رود بانویی که قامتش مثل رسول الله بود در میان چادرش حالا چه پنهان می رود از فضای خانه مولا مشخص می شود دارد عمر یاس حیدر رو به پایان می رود محمدجواد شیرازی منم تنهای تنها و تویی تنهاترین یارم مرو مگذار تنهایم که من تنها تو را دارم تو هم جان علی هم حافظ جان علی بودی چگونه پیکرت را در درون خاک بگذارم منم مشکل گشای خلقت و دست خدا زهرا! ببین بی تو چه مشکل ها که افتاده است در کارم همه غم های عالم بین ما تقسیم شد آری که تو از درد می نالی و من از غصّه بیدارم دو چشم بسته و قدِّ خم و ضعف تنت گوید که امشب می روی از دستم ای مظلومه بیمارم بزن چادر کنار از رخ که هنگام جدایی شد مپوشان روی خود را از من ای شمع شب تارم بنالید ای تمام چاه ها ای نخل ها بر من که زهرای مرا کشتند پیش چشم خونبارم دو دست بسته از خانه مرا ب
ست در خيمه ام اقامه – عزايش كه مي كنم مهمانِ روضه ام ز علي تا پيمبر است ياد شكسته پهلوي او مي كُشد مرا زهرا فرشته اي است كه بي بال و بي پر است تا گريه مي كنم كه چرا قامتش خميد احساس مي كنم كه چنان سايه بر سَر است آري خودش تسلّيِ غمديدگان شود با اينكه چشم پر گُهرم حوض كوثر است هرگاه ياد درد دل مجتبي كنم اسرار او به پيش نگاهم مُصَوّر است مادر! هنوز خيمه نشينِ تو مانده ام گويي هنوز معركه ی كوچه و در است اي مادرم! دعا كن و يا منتقم بخوان اَمَّن يجيب گو كه مُجيب تو داور است طي مي كنم ز كعبه مسير مدينه را از كربلا شروع كنم زخم سينه را محمود ژولیده
دستم بگیر تا که بهشتم بنا شود شاید سرم قبول کنی خاک پا شود بالی بده که بال بگیرد اسیر تو شاید کبوترِ حرمِ کربلا شود بی‌تو میان غفلت خود غوطه خورده است نوری که با مسیر شما آشنا شود زنگار بسته سینه‌ام از عمر رفته‌ام اشکم بریز خانه‌ی آئینه‌ها شود پیراهن سیاه من از جنس شال توست امشب نشسته‌ام نفسی خرج ما شود حسن لطفی تصویرِ هجرِ تو که به ذهنم خطور کرد آهِ فراق،آینه ام را نَمور کرد جز "اشک" چیست چاره ی یوسف‌ندیده ها! یعقوبِ چشم هایِ مرا گریه کور کرد ‌ بین من و تو پرده ی عصیان حجاب شد ما را گناه‌کاریِ مان از تو دور کرد یک بار هم گناه مرا رویِ من بیار آخر خدا چِقَدر شما را صبور کرد در راه دوست هرچه هزینه دَهی..،کم است اصلاً به پای یار نباید قصور کرد تمرین "سوختن" به تماشا نمی شود باید میان شعله همین را مرور کرد مست از شرابِ عشق به آغوش شمع تاخت پروانه سوخت..،مِیکده را غرق نور کرد گاهی صلاح طفل به تنبیهِ والد است باید به سر به راه شدن گاه زور کرد دست از "تَعَلُّقات" بِکش..،"وصل" را بگیر رودی به "بحر" ریخت که از "شِن" عبور کرد شرط ورود وادی حق..،پابرهنگی است باید کلیم‌وار عزیمت به طور کرد هجران بس است ای پسر فاطمه..،بیا شاید که مرگ جسم مرا سهم گور کرد! ما را به حق روضه ی "زهرا"..،درست کن حوریّه ای که در دل آتش ظهور کرد آئینه ی زلال نبی پشت در شکست این شیشه را چگونه علی جمع و جور کرد!؟ بردیا محمدی مبین ز فاطمیه شورشی در عالم نیست به روضه راه ندارد دلی که محرم نیست اگر مصائب زهرا نبود می گفتم غمی عظیم تر از ماتم محرّم نیست دوباره سفرهٔ اشک و به لطف صاحب عزا برای اهل مصیبت غذا و نان کم نیست هزار شکر که در روضهٔ خصوصی تو نشسته ایم و به تن جز لباس ماتم نیست دلم به لطف تو پیوند خورده با روضه مرا ببخش که این رشته گاه محکم نیست مگر تو گریه کنی زخم دست و پهلو را به درد فاطمه جز گریه ی تو مرهم نیست بیا بگو که نیفتاد بین کوچه ی تنگ بیا بگو که رخش نیلی و قدش خم نیست محمدعلی بیابانی چه باک کشتی آن دل که بادبان دارد میان زندگی اش صاحب الزمان دارد به هیچ کس نزند رو، کسی که منتظر است... تمام عمر نظر سوی آسمان دارد هم آبرو و هم ایمان و هم ولای علی هر آن چه دارد ازین بیت و آستان دارد نبسته دل به کسی غیر یار و دلدارش که دل سپردنِ در این جهان زیان دارد به غیر نوکر این خانه که خودش آقاست کجاست آن که چنین یار مهربان دارد نه حرف و صحبت دیروز باشد و امروز حکایتی شده این عشق، داستان دارد چه روزهای بدی شد بدون کرب و بلا دلم هوای حریمِ حسین جان دارد از آتشی که فراگیر باشد و باقی هر آن که کرب و بلا رفته است امان دارد به سوی زائر او مادری جوان آید تعجب است چرا قامتی کمان دارد؟! تعجب است چرا چهره اش کبود شده؟! ز دود و شعله به چادر، چرا نشان دارد؟! میان مجمع زوار کربلا، زهرا می آید و همه ی روضه را بیان دارد چه کرده است مگر با حسین و دندانش چنین گلایه از آن چوب خیزران دارد؟! محمدجواد شیرازی حسبی الله مرا یار بس است غصه ی دوری دلدار بس است خسته از تیرگی ام، صبح کجاست؟! ظلمت عمر و شب تار بس است بی ولی ماندن و آواره شدن این همه غربتِ دشوار بس است تا به کی هفته به هفته دوری جمعه هایم شده تکرار، بس است ظرف ما کوچک و غم ها دشوار لحظه ای دست نگهدار، بس است اشتباهات خودم یادم رفت شده ام باز طلبکار!!! بس است بر منی که همه طردم کردند نجف حیدر کرار بس است شیر حق گفت به زهرای بتول از رُخت پوشیه بردار، بس است هستی من، چقدر آب شدی گریه با این تن تب دار، بس است جان حیدر، طلب مرگ نکن جان من، این همه اصرار بس است خواست زینب که بیاید بغلت باز شد ملحفه گلدار، بس است... محمدجواد شیرازی حسرت اینبار مرا از نفس انداخته است شوق دیدار مرا از نفس انداخته است از فراقت چه بگویم؟که نگفتن بهتر زخم بسیار مرا از نفس انداخته است آمدم جمعه ی این هفته نفس تازه کنم دیدم انگار مرا از نفس انداخته است ندبه های سحری شاهد غم هایم شد دوری از یار مرا از نفس انداخته است روضه خوان روضه بخوان...مادرسادات چه شد؟؟ خون مسمار، مرا از نفس انداخته است یاد زهرا که می افتم دل من می لرزد در و دیوار مرا از نفس انداخته است وسط روضه ی زهرا غم سنگین علی صد و ده بار مرا از نفس انداخته است با دل خسته ی خود مادر ما مهدی گفت درد خود را همه شب فاطمه با مهدی گفت اسماعیل شبرنگ اين روزها نواي دلم مادري تر است هركس كه يار من بشود يار حيدر است گاهي شما شبيه بمن گريه مي كنيد در فاطميه اشك شما فاطمي تر است اي صاحبان ناله خدا خيرتان دهد سوز شما هماره تسلّاي مادر ا
👆 . 🎙 مهدی رسولی #️⃣ استودیویی #️⃣ مناجات با (ع) اومدم تنهای تنها من همون تنهاترینم اومدم تو این غریبی زیر سایه تون بشینم اومده دوباره اون که بیقرار و سر به زیره همه ی حاجتش اینه پای پرچمت بمیره اومدم با آه و گریه این قشنگترین سلامه همه ی دار و ندارم اشک روی گونه ‌هامه از خودم گلایه دارم منو از خودم جدا کن روم سیاهه یابن‌ الزهرا تو برای من دعا کن یا بن الزهرا یا بن الزهرا ... نکنه تو التهاب رو سیاهی ‌ها بمونم امشبم بگذره و من از رفیقام جا بمونم دل من هواتو کرده من هوامو از تو میخوام اومدم بگم که امسال کربلامو از تو میخوام .
AUD-20221112-WA0003.mp3
1.29M
🎤 ای وجودت بر تن بی جان عالم جان بیا ای ظهورت دردها را خوشترین درمان بیا ای جواب نالۀ مظلومی قرآن بیا ای همه جانها بخاک مقدمت قربان بیا ای امید بی کسان ای یار مظلومان بیا ای نجات هستی ای گمگشته انسان بیا زینب کبرا سر بازار می‌خواند تو را فاطمه بین در و دیوار می‌خواند تو را آفتابا طلعتت در پرده پنهان تا بکی؟ ماهتابا جلوه‌ای شبهای هجران تا بکی؟ باغبانا بی تو خون آب گلستان تا بکی؟ یوسفا از دیدنت محروم کنعان تا بکی؟ احمدا تنها میان جمع قرآن تا بکی؟ مهدیا بر نیزه سرهای شهیدان تا بکی؟ از جگرها آه می‌جوشد که یا مهدی بیا خون ثارالله می‌جوشد که یا مهدی بیا گاه دور کعبه با اشک روان می‌جویمت گه چو بلبل نغمه زن در بوستان می‌جویمت گه کنار خانه برگرد جهان می‌جویمت در منی من در زمین و آسمان می‌جویمت که به بزم دوستان با دوستان می‌جویمت گه درون خویشتن مانند جان می‌جویمت هرچه می‌گردم در این گلشن نمی‌بینم تو را تو مرا می‌بینی امّا من نمی‌بینم تو را دیده‌ها اختر شمار صبح دیدار تؤاند اختران آئینه‌دار ماه رخسار تؤاند گلعذاران بی قرار سیر گلزار توأند شهریاران خاکسار پای زوّار توأند سربداران پایدار دار ایثار توأند دوستان چشم انتظار صبح پیکار توأند یا بن مولانا العلی یا بن النبی المصطفی از تو عالم می‌شود چون نظم «میثم» با صفا
پنديات مجالس ترحيم حیاتم رو به پایان است، پایانم چه خواهد شد؟ هزارم دزدِ ایمان است، ایمانم چه خواهد شد؟ مرا با دوست از آغاز بوده عهد و پیمانی میان نفس وشیطان عهدو پیمانم چه خواهد شد؟ خور و خواب و هوا و غفلت افتادند بر جانم نمی دانم صراط و حشر و میزانم چه خواهد شد؟ چو مأموران حق در قبر می پرسند: “مَن ربّک” اگر آید زبانم بند، درمانم چه خواهد شد؟ بدم اما بود در دل امید عفو و غفرانم // اگر سوزی، امید عفو و غفرانم چه خواهد شد؟ طلب کارند مأموران حقّ، روز جزا از من اگر در دستشان افتد گریبانم چه خواهد شد؟ تو کز اول به رویم باز کردی باب جنت را اگر فردا بری در نار سوزانم چه خواهد شد؟ اگر با خنده ی اهل جهنم رو به رو گردم ثواب اشکهای چشم گریانم چه خواهد شد؟ سپاهم اشک چشم و ناله ام تیغ و سپر توبه اگر با نار خشمت،جنگ نتوانم چه خواهد شد؟ گنه یکسو، رجا و خوف یکسو،”میثم” ازیکسو نمیدانم نمیدانم نمیدانم چه خواهد شد؟ ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
💚═✾♡💚♡✾═💚 ﷽ ما گره گشا داریم ؛ دافع البلا داریم هر کسی کسی دارد ؛ ما امام رضا داریم امام رضا داریم سر تا به قدم دردیم ؛ رو به این حرم کردیم پشت پنجره فولاد ؛ ما دارالشفا داریم امام رضا داریم با همه تهی دستی ؛ شادیم که از هستی بر دامن لطف تو ؛ دست التجا داریم امام رضا داریم تو دست عطا داری ؛ این همه گدا داری ما دست تهی داریم ؛ ما فقط تو را داریم امام رضا داریم از درت مران ما را ؛ جان مادرت زهرا غیر کوی تو مولا ؛ ما مگر کجا داریم امام رضا داریم روح و جان حج اینجاست ؛ ثامن‌الحجج اینجاست با صفا تر از مروه ؛ مروه و صفا داریم امام رضا داریم حجّ فقرایی تو ؛ یار ضعفایی تو اغنیا کجا دارند ؛ ثروتی که ما داریم                امام رضا داریم هر چند گرفتاریم ؛ کی گفته که بی یاریم ما حضرت معصومه ؛ ما امام رضا داریم امام رضا داریم ما عاصی و شرمنده ؛ تو رئوف و بخشنده هم خوف از آن داریم ؛ هم به این رجا داریم                امام رضا داریم گر چه غرق عصیانیم ؛ در پناه سلطانیم چه واهمه ای دیگر ؛ از روز جزا داریم                امام رضا داریم رحمی به دل ما کن ؛ راه بسته را وا کن از تو خواستیم هر وقت ؛ میل کربلا داریم امام رضا داریم 💚═✾♡💚♡✾═💚
میبری دلامونو بگو تا کجا کشتی نجات حسین و تو ناخدا زینب(4) تاب و تب حسین زینب (4) ذکر لب حسین این خنده شیرین که روی لبات این شوق رسیدن که توی برق نگاته فقط کار حسین دل و دلدار اومد برای حسین یار اومد عشق علمدار اومد صاحب زمین و همه ما سوا کشتی نجات حسین و تو ناخدا زینب(4) ذکر شهادتین زینب(4) دلداده حسین با هر نفسش شونه به شونه با حسین زینب به خدا راه رسیدن به حسین فقط یار حسین دل و دلدار اومد برای حسین یار اومد عشق علمدار اومد لک زده دلای ما برای کربلا کشتی نجات حسین حسین و تو ناخدا زینب (4)قبله نمای عشق راه کربلا امشب از جاده دمشق سربباز و آماده سر دادنم هیهات در راه دفاع از حرم عمه سادات فداک بنت الحیدر دل و دلدار اومد برا حسین یار اومد عشق علمدار اومد ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
🌹 🌹 🌹سبک ستاره بریزید 💫💫💫💫💫💫💫 آچدی گوز جهانه زینب بنت مرتضا تاپدی مقدمیندن عالملر بوگون صفا عرش وفرش و کون و مکان زینب قدمیندن فرحلنوب ئوپه حورا بلکه ایاقین یر یوزونه عدنیدن انوب ✴️مددی یازینب کبرا زینب کبرا مددخانوم ✴️زینب زینب زینب یازینب مددخانوم عالمه عقیله الگوی حیادی بو الحق الحق الحق بنت المرتضادی بو شیعیه شفیعه فی یوم الجزادی بو بیر بئله جلال وعز و جاهه مرحبا مه عصمت بیر باخیشیندا بیلدیروب عالملره سوزون هامی تک تک آلدی قوجاقه آچدی حسینه اول گوزون ✴️مددی یازینب کبرا زینب کبرا مددخانوم ✴️زینب زینب زینب یازینب مددخانوم حمد ائدور خدایه زهرا یاس مرتضا جوش ائدور گورنده تز احساس مرتضا قامتی رشیده چون عباس مرتضا بلی قاندی اوخشار باجی بیله قارداشا آناسی زهرا کیمی شآن و مرتبت بی مثاله باخ قاپوسیندا خادمه سی مریمدی بو جاه و جلاله باخ ✴️مددی یازینب کبرا زینب کبرا مددخانوم ✴️زینب زینب زینب یازینب مددخانوم (حاج رضامحمدی ولایی) 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
صدا ۰۰۲_sd-۵۶.m4a
1.4M
🌹 🌹 🌹سبک: ستاره بریزید 🎤مداح :کربلایی سعید صادقی
🌹 🌹سبک:گل در اومد امشب 💫💫💫💫💫💫💫💫 دلم امشب امشب رفته مدینه آخه مست مست یه نازنینه میخواد هر جور هر جور هر جور شده باز بره حرم خواهر اربابو ببینه  گل در اومد امشب غصه سر اومد امشب همه ی هستی حسین اومد امشب دختر امیره بانوی عالمینه نغمه ی لالایئش حسین حسین حسینه 👏مددی یا زینب سیدتی یا زینب 👏 دل هر چی دلبر دلبر میبره زینب      آخه آیینه ی مادر زینب اومد اونکه اونکه زینت باباس همه میگن زینب ثانی زهراس شأن بی بی والاس فوق فهمیدن ماس اولیا مخدره خون حیدر تو رگهاش بر حسین اسیره مثل علی یه شیره  هیبت خطبه هاش چون یل هاشمیه 👏مددی یا زینب سیدتی یا زینب 👏 شدم من از اول غلام زینب منم سرباز روی بام زینب یه روزی هم میشم فدای بی بی میدم سر من به احترام زینب تو دلا چه شوری به پا تو کردی بانو ما رو با حسینت آشنا کردی بانو هزار تا قاسم سلیمانی مریدت الهی که منم بشم یه روز شهیدت 👏مددی زینب سیدتی یا زینب 👏 سرود میلاد حضرت زینب سلام الله علیها امشب از لطف خدا نور خدا شد جلوه گر نخل بستان امیرالمومنین  داده ثمر گل ز گلزار ولا        در مدینه وا شده گل بستان علی   زینت دنیا شده گل دین یا زینب حبل المتین یا زینب  دختر خورشید عالم ماه انجمن شده دیده ی مولا امیر المومنین روشن شده از سپهر دین حق     در جهان سر زده ماه شیعیان مرتضی      آمده چراغ راه گل دین یا زینب  حبل‌المتین یا زینب گلی از گلزار عصمت در مدینه سرزده دختر آقای بی مثل و قرینه آمده خواهر خون خدا     دختری زهرا نماست همچو زهرای بتول درجهان مشکل گشاست گل دین یا زینب حبل‌المتین یا زینب از سپهر دین حق ماه دل آرا اومده شیعیان مرتضی کعبه ی دلها اومده برحسین داده خدا  خواهری نیکوسرشت بیت بی بی فاطمه  می دهدبوی بهشت گل دین یا زینب حبل‌المتین یازینب شادمان گشته حسین وبوسه زد بر روی او گشته بابای حسین مست عطر و بوی او از خداوند ودود    بر گل حیدر درود این گل زهرا نما    دل ز بابایش ربود گل دین یازینب حبل‌المتین یازینب عالم هستی براین دخت علی مهمان شود دردهای عالمی با نام او درمان شود او بود اخت الحسین  حسنین را نورعین همچو زهرا مادرش  دستگیر عالمین گل دین یا زینب حبل المتین یازینب
شاعر (شاکر): یامهدی ☘☘☘☘ ای یادگارحیدر آقای  من کجایی محبوب حی داورآقای من کجایی نوردوچشم زهرا سلطان کل عالم دلبند شاه محشرآقای من کجایی ای حجت اللهی ای دلربای هستی ذکر دل پیامبر آقای   من کجایی پیروجوان بگویدشام وسحردمادم دنیا شده منور آقای   من کجایی درانتظارنشته پهلوشکسته زهرا ای قهرمان خیبر آقای من کجایی سرمایه امید درمانده گان دهری ای ماهتاب خاور آقای من کجایی    سلطان کائناتی محبوب بینوایان روح و روان مادر آقای من کجایی بالای قبر زهرا یا  صحن   کربلایی درغم شدیم شناور آقای من کجایی شاعر(شاکر )09197765613 ☘☘☘☘☘☘☘☘☘
دردانه دریای حیا زینب پروانه شاه شهدا زینب تندیس طلایی وفا زینب ای فاطمه ی کرب و بلا زینب چون یک عمر مجنونم از زینب ممنونم ممنونم فکر گداهاش افتاده ممنونم پشت غلاماش وایساده ممنونم جای دیگه نفرستاده ممنونم پیش حسین راهم داده خوشحالم چونکه پیمبر خوشحال زهرا باز شده مادر خوشحال چون دختر دار شده حیدر خوشحال اربابم از همه بیشتر خوشحال مولاتی سیدتی زینب زینب امشب چه قیامت شده میخونه تا صبح میزارم لب روی پیمونه امشب  مینویسن توی تقدیرم دیونه دیونه دیونه از این شغل میبالم سر مستم خوشحالم خوشحالم چونکه پیمبر خوشحال زهرا باز شده مادر خوشحال چون دختر دار شده حیدر خوشحال اربابم از همه بیشتر خوشحال مولاتی سیدتی زینب زینب سر لوحه مجد و شرفی زینب والله که در و صدفی زینب در معرکه تکرار علی هستی آیینه شاه نجفیزینب  این کعبه حساس  پاسدارش عباس ای سایه ات روی سرم زینب زینب ای اسمت روی علم زینب زینب جان ارباب کرم زینب زینب قربونیم کن تو حرم زینب زینب مولاتی سیدتی زینب زینب
همه اصحاب رو به ارباب تحت فرمان امیرن همه عاشق همه بی تاب که برای تو بمیرن میگه ساقیه حرم ای لشگر زینب کم نشه سایه ارباب از سر زینب تا خون در رگ ما باشه باید این پرچم تا روز محشر بالا باشه لبیک یا ثار الله
ای جانم به سفره کرامتت ای جانم به این همه عنایتت چشم تو چشمه ی محبته با تو بودن آقا سعادته دستمو بگیر تو این شبایی که بی کسم یه صدایی بم می گه یه روز به وصل تو می رسم حسن دنیا من رویای من حسن جونم فدات آقای من  مستم کن خراب جامتم حسن تو شاهی منم غلامتم حسن یه جوری عاشقت شدم آقا همیشه تو رو می زنم صدا سفره داری و برو بیا توی خونته نه فقط زمینیا تموم خلقت دیوونته حسن حیرونتم مجنونتم حسن تا قیامتم مدیونتم حسن دنیا من رویای من حسن جونم فدات آقای من  تو خلوت اسم تو صدا زدم نگام کن با صفا من اومدم کرم کن حال و روزم و ببین یه لحظه با گدات بشین پور حیدر و خودش شهنشاه عالمه کاشکی منم بشم فدای فرزند فاطمه حسن ای دلبرم تاج سرم تویی اربابم و من نوکرم حسن دنیا من رویای من حسن جونم فدات آقای من  درگیر نگاه مهربونتم محتاج عطای بی کرونتم یه عمره می دونی زیر دینم و مرید آقام حسینم و حاجت منو بیا و تو این شبا بده آقا جان مادرت به من یه کرببلا بده حسین ای با وفا جونم آقا حسین کرببلات خونم آقا
به نام خدا سروده ای در شآن و مقام و جایگاه قلم و علم و ادب **** یکی گوید که سیم و زر درعالم/بود بهتر ز علم و دانش و فهم زنند بر سینه از روی حماقت/گروهی سنگ پول و مال ثروت ولی آنانکه هستند اهل بینش/نمی گردند دمی غافل ز دانش چه زیبا کرده فرمایش پیمبر/بود شأن علوم از حد فراتر بفرموده نبی بر پیر و برنا/بجوئید علم را در آسمانها بداند بی گمان هر شخص حاذق/بوددانش گرامی نزد خالق هر آنکس در رَه خالق قلم زد/یقین او بر ستیغ عشق علم زد قسم خورده بر این نام مبارک/خدای لم یزل حی تبارک قسم برتک تک آیات قران/قسم برحرمت هر آیهٔ آن هر آنکس در مسیر غیر باشد/شبی مسجد شبی هم دیر باشد سحاب عقل او بارش ندارد/به قدر ارزنی ارزش ندارد در این دنیا بباید محترم بود/بباید حامی اهل قلم بود دیاری که قلم حرمت ندارد/در آنجا زندگی لذت ندارد تو هم فاخر مبر این نکته از یاد/جهان با علم و دانش گردد آباد قلم ما را به دولت می رساند/ز نادانی و غفلت می رهاند مکن دوری ز اهل بینش هرگز/مشو غافل ز علم و دانش هرگز مسلم فرتوت فاخر 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
با خبر کرد نسیمی همه ی دنیا را  متلاطم شده دیدند دل دریا را   گل سرخی که می از قطره ی شبنم می زد مست می کرد ز بوی نفسش صحرا را   چه صفایی چه هوایی چه دلی داشت زمین  شور می داد ز حال خوش خود بالا را   چشم هایی به روی چشم دگر وا شد و بعد   دل مجنون کسی برد دل لیلا را   بین آغوش برادر چقدر آرام است چقدر ناز ربودست دل بابا را   گوییا بار دگر حضرت پیغمبر دید  عکسی از ماه رخ کودکی زهرا را   زینت خانه ی مهتاب به دنیا آمد  زینب حضرت ارباب به دنیا آمد   چهره اش منعکس از طلعت روی زهراست  عشق بازیش از آن حال و هوایش پیداست   حضرت زینب کبری خودش اقیانوسیست  گرچه چشمان پر از گوهر نابش دریاست    اگر عباس علمدار صف کرب و بلاست  از ازل تا به ابد پرچم زینب بالاست    مادری کرد برای سه امامش زینب  پس ولایت به پرستاری او پا برجاست   سوره ی مریم قرآن نمی از تفسیرش وسعت روح بزرگش چقدر نا پیداست   بهترین خوبترین خواهر دنیا آمد  حضرت فاطمه ی دیگر دنیا آمد  
1. من کجا.mp3
5.74M
( سلام الله علیها ) من کجا ماه کجا کل دنیا کجا آسمونا کجا علمدار کجا من کجا ماه کجا کل دنیا کجا آسمونا کجا علمدار کجا کلنا جنودک عباسک یا زینب کلنا جنودک عباسک یا زینب رسانه ی انقلاب حسین ترانه ی انقلاب حسین رسانه ی انقلاب حسین ترانه ی انقلاب حسین اومده یکی یه دونه عشق یگانه ی انقلاب حسین ناخدای کشتی نجاته دختر امیر کائناته آی دل عاشق زینب کربلاته من کجا ماه کجا کل دنیا کجا آسمونا کجا علمدار کجا من کجا ماه کجا کل دنیا کجا آسمونا کجا علمدار کجا کلنا جنودک عباسک یا زینب کلنا جنودک عباسک یا زینب تویی همه جا ، نماد علی از عقیده و جهاد علی تویی تو اون عجائبی که اومده تو متن ناد علی بنده ای و راضی و صبوری با شکوه و عزت وغروری نور علی نور ، فوق کل نوری من کجا عشق کجا بانوی دمشق کجا نور خورشید کجا شب تار کجا کلنا جنودک عباسک یا زینب کلنا جنودک عباسک یا زینب تا نظر تو نباشه کسی مدافع اون حرم نمیشه عاشقم و غیر قانون عشق چیز دیگه ای سرم نمیشه تشنه ی زیارت حسین ام زنده با محبت حسین ام عاشق ام تا گردن زیر دین ام این سعادت کجا تب شهادت کجا گردن من کجا سر دار کجا کلنا جنودک عباسک یا زینب کلنا جنودک عباسک یا زینب من کجا ماه کجا کل دنیا کجا آسمونا کجا علمدار کجا من کجا ماه کجا کل دنیا کجا آسمونا کجا علمدار کجا کلنا جنودک عباسک یا زینب کلنا جنودک عباسک یا زينب