متن شعر مرثیه حضرت زهرا (س)
آفتاب جلوه ات از کهکشانها هم سر است
وسعت تابندگیِ تو تعجبآور است
طبقِ نَصِّ : ما عَرَفنا قَدرَکِ…،اثبات شد:
درک شأنَت از شعورِ هر بشر بالاتر است
شرطِ ختمالمُرسلینی ، دستبوسیِ تو بود
قدردانی از تو تنها کار یک پیغمبر است
کِسوَتِ اُمِّ اَبیهایی فقط مخصوص توست
کیست مانند تو که هم مادر و هم دختر است
حول دستاس تو می چرخد زمین و آسمان
گردش ایّامِ ما بر پایه ی این محور است
روح اَسما را تنور خانه ی تو شکل داد
نانِ گرمِ سفره ی سبزِ تو خادمپرور است
مات و مبهوت وقار فاطمی ات مریم است
هاج و واج اقتدار هاشمیات هاجر است
کمترین لطف تو بیش از ظرفیتهای گداست
بخششِ حدِّاَقلیِّ تو حدِّاکثر است
بینیازی از فدکهای زمینی،فاطمه!
در خورِ مهریهی تو چشمه،چشمه کوثر است
تکسواریِ تو در صبح قیامت دیدنیست…
بهترین تصویر در قاب عظیم محشر است
سایهی روی سرِ ما چادر خاکی توست
میتوان پس گفت : ایران، زیر چتر مادر است!
مادر هر کس که بابایش علی باشد..،تویی
بچّهشیعه نسل پشت نسل بر این باور است
عالمی پابند تو بود و تو پابندِ علی
کُلِّ فکر و ذکر تو در هر زمانی، حیدر است
این شبِ جمعه مرا با خود ببر پیشِ حسین
کربلایِ شاه رفتن ، آرزوی نوکر است
یک دقیقه گریه کردن بر مصیبتهای تو
فیض آن بالاتر از صدها هزاران منبر است
▪️
ای که روی صورتت گلبرگ هم رد می گذاشت
زیر پلکت جای ضربِ سیلی آن کافر است
تیزیِ مسمارِ کجرفتار با پهلو چه کرد؟!…
قاتل هر ساله ی ما روضه ی میخ در است
متن شعر مرثیه حضرت زهرا (س)
ویران شود آن کوچه که مادر زمین خورد
بین گذر با دیدههای تر زمین خورد
زهرا و حیدر آینه بودند هم را
زهرا زمین که خورد، پس حیدر زمین خورد
در سر وقار مرتضی را با خودش داشت
بد شد میان جمعیت با سر زمین خورد
اهل زنا که صحبت از دینِ خدا کرد
هم حُرمت محراب، هم منبر زمین خورد
میگفت اگر صدّیقهای، شاهد بیاور
چه طعنهها از مردم این سرزمین خورد
حوریّهای که با تلنگر لطمه میدید
با پا لگد که خورد محکمتر زمین خورد
هر جا پیمبر بوسهاش میزد کبود است
یعنی سفارشهای پیغمبر زمین خورد
طفلی حسن در کوچه خیلی دست و پا زد
تا پا شود مادر، ولی آخر زمین خورد
این رفتن و این آمدن، چه دردسر داشت
یک گوش سنگین شد، دو تا گوهر زمین خورد
خیلی دلش میخواست که زینب نفهمد
امّا نرسیده به پشت در زمین خورد
یک روز زیر دست و پا مادر زمین خورد
یک روز زیر دست و پا دختر زمین خورد
زهرا زمین که خورد، با معجر زمین خورد
زینب ولی، صد بار بیمعجر زمین خورد
متن شعر مرثیه حضرت زهرا (س)
از من گرفتی رو نبینی شوهرت را؟
یا اینکه پنهان می کنی چشم ترت را؟
من خوب میدانم دلیلش چیست خانم
اینکه نبینم صورت نیلوفرت را
دست تو که بالا نمی آید عزیزم
انقدر زحمت پس نده بال و پرت را
گفتم به زینب شانه نه!مادر مریض است
عشقم خودت دستی بکش موی سرت را
وقتی که میخوابی حسن دلشوره دارد
می ترسد اخر بر نداری تو سرت را
این روز ها از بس پریشانی حسینت
بو می کند وقتی که خوابی بسترت را
متن شعر مرثیه حضرت زهرا (س)
چند ماه است که رنگ غم و ماتم دارد
خنده ی فاطمه را بیت علی کم دارد
از قنوت سحر فاطمه باید پرسید
گیسوی زینب او را، که منظم دارد؟!
تا که پا می شود از بستر خود، می افتد
چون که جز دیده ی تارش، قد خم هم دارد
آب شد آب ولی باز غم حیدر را
بر تمامیِ غم خویش مقدم دارد
همه ی خانه بهم ریخته، یعنی حیدر
تا ابد، روضه درین بیت مکرم دارد
دردش انداخته از فایده مرهم ها را
شکوه از وضع بد فاطمه، مرهم دارد
هر که آمد به عیادت، دل زهرا خون شد
بس که از مردم این شهر به دل غم دارد
می شود گریه و حسرت همه ی روز و شبش
محسنش را که در آغوش، مجسم دارد
قول داده به حسینش که به جای کفنش
جامه ای با پر زخمی اش فراهم دارد
ساربان کاش نمی دید، میان گودال
بین دستش پسر فاطمه، خاتم دارد
متن شعر مرثیه حضرت زهرا (س)
ناراحتم که گریه ی بسیار کردم
با سرفه ام همسایه را بیدار کردم
هرچند این مردم دل من را شکستند..
من بهرشان هرروز استغفار کردم
طاقت ندارم فضه را خسته ببینم..
جان دادم و مثل گذشته کار کردم
از چوب دلگیرم…بدم می آید از در..
با چه عذابی صحبت از مسمار کردم
در خانه ی من خون من مانده به دیوار..
خیلی گلایه از در و دیوار کردم
یادم نرفته نانجیبی پشت در بود
من تا پشیمانش کنم اصرار کردم
جوری به در زد استخوانهایم صدا کرد
با چهل نفر زیر لگد پیکار کردم
حوریه ای بودم که آتش اذیتم کرد..
در سوخت و باشعله ها دیدار کردم
جان علی بادا سلامت..جان من هیچ
هرکار کردم من به عشق یار کردم
متن شعر مرثیه حضرت زهرا (س)
من مصیبتزدهی بزم گناهم چه کنم
با دل مُرده و با روی سیاهم چه کنم
سینهام سوخته از شدت اندوه و فراق
راه، طولانی و بیتوشهی راهم چه کنم
به خدا منت اغیار کشیدن سخت است
روز و شب همنفس غصه و آهم! چه کنم
لکّه افتاده به پروندهی پُر معصیتم
ماندهام با هوس گاه به گاهم چه کنم
دیگر از دست خودم جازدهام در دنیا
شرمسار از کرَم حضرت شاهم چه کنم
کاش میشد رسد از ابر هدایت باران
تا بفهمم وسط حال تباهم چه کنم
قصه این است که افتادهام از چشم خدا
تشنهی جرعهای از جام نگاهم چه کنم
عبدِ آلوده، زمینخوردهی رفتار خود است
آخر ای آینه! بیپشت و پناهم چه کنم
دست کوتاه من از دامن محبوب جداست
بیمناجات و غم ای فاطمه با هم چه کنم
غربت کوچه به جانم زده آتش ای وای
من اگر عمر پس از داغ نخواهم چه کنم
متن شعر مرثیه حضرت زهرا (س)
فاطمه در آتش ظلمی نمایان سوخته
مرتضی از دیدن این داغ سوزان سوخته
آمدند آتش زدند اهل جهنم بر بهشت
قدسیان را با خبر سازید رضوان سوخته
کوچههای شهر از عطر گلاب آکنده است
اشک میریزند گلها چون گلستان سوخته
ناله جانسوز زهرا شهر را آتش زده
آنچنان سوزانده حتی بیت الاحزان سوخته
این طرف دست امیر مومنان را بستهاند
آن طرف در شعلههای فتنه ایمان سوخته
سوره کوثر میان شعلهها افتاده است
ای مسلمانان به پا خیزید قرآن سوخته
لااقل از منظر انسانیت کاری کنید
پیش چشمان شما مردم یک انسان سوخته
آتش از یک سمت و داغ محسن از سوی دگر
با چنین وضعیتی زهرا دو چندان سوخته
ظلم در حق پیمبر بیش از این ممکن نبود
پاره جان نبی تا حد امکان سوخته
فاطمه در کربلا هم سوخت آنجایی که دید
در میان خیمه ها طفلی هراسان سوخته
گرگها سالار زینب را به نحوی کشتهاند
قلب حیوانات وحشی بیابان سوخته
زیر نور آفتاب داغ دشت کربلا
پیکر صدپاره شاه شهیدان سوخته
ظاهراً شام غریبان آب نوشیده رباب
پس عروس فاطمه شام غریبان سوخته
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
سرنوشت آن گل پرپر نمیدانم چه شد
شرح این خونگریه را آخر نمیدانم چه شد
احترامش را پدر خیلی سفارش کرده بود
آن سفارشهای پیغمبر نمیدانم چه شد
روزگاری مرغ عشقی این حوالی خانه داشت
آشیانش سوخت، بال و پر نمیدانم چه شد
چند نامرد آمدند و هیزمی آماده شد
«در» که کلاً سوخت، میخ در نمیدانم چه شد
بعد از آن سیلی که چون طوفان به رخسارش وزید
حالت گلبرگ نیلوفر نمیدانم چه شد
شد فدک سیراب از سرچشمهی پهلوی او
لالههای رسته بر بستر نمیدانم چه شد
دستهای شوهرش زخمی شد از ردّ طناب
ریسمان بر گردن حیدر نمیدانم چه شد
هیچ کس قبر شریفش را نمیداند کجاست
آخرِ این قصه را دیگر نمیدانم چه شد
✍ #عباس_احمدی
.
#زمینه
#فاطمیه ۱۴۰۲
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#بستر_بیماری #شهادت
#مهدی_ستارزاده ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
شونه به شونهی علی / اومدی خونهی علی
برای زندگی فقط / تویی بهونهی علی
گفتی که دور شمع تو / همیشه پروانه میشم
گفتی که تا تو رو دارم / یه لحظه تنها نمیشم
حالا - داری میری بدون من
نرو - ببین چشای خون من
نرو - آتیش نزن به جون من
نرو - بمون ۲
بمون که غم نصیب نشم
بی یار و بی حبیب نشم
بیشتر از این غریب نشم ۲
[نرو نرو - فاطمه جان] ۴
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
خیلی غذا کم میخوری / داری همش غم میخوری
توو کابوس حسن شبا / سیلی محکم میخوری
امون من رو بریده / همین یه صحنه فاطمه
گوشهی خونه بسترت / سه ماهه پهنه فاطمه
سه ماه - کشیدی درد بی حساب
سه ماه - جلو چشام شدی تو آب
سه ماه - دل منو کردی کباب
سه ماه - عذاب ۲
فدای این قد خمت
قربون این عمر کمت
تو قتلگاه میبینمت ۲
[نرو نرو - فاطمه جان] ۴
.
.
.
#واحد
برای: #فاطمیه #حضرت_زهرا
به قلم: عباس زاده (منتظر) مشهد
سبک: مَجَانِيْنَهْ _ محمد جنامی
متن: وقتی که تو هیئت _ پامیذاریم و...
بند ۱
وقتی که تو هیئت
پامیذاریم و همینجاییم
تو باغ ملکوتیم و
تو دامن زهراییم 2
باز فاطمیه اومد
عزادار بی بی هستیم
از کودکیمون ما به
این روضه ها دل بستیم 2
کاش با ناله ی مادر،
مادر ببرند ما رو
تا عرش بفهمد که
داریم حضرت زهرا رو 2
(یا فاطمه یا فاطمه
یا فاطمة الزهرا)**
بند ۲
نه دیده نه شنیده
کسی چون تو پسندیده
ای حضرت زهرا و
ای صدیقة ی شهیده 2
پنهانی و پیدایی و
تو خورشید دنیایی
تو کشتی دریایی و
تو حضرت زهرایی 2
با اذن بی بی فاطمه
محب علی هستیم
به علی و فرزندهاش
از کودکی دل بستیم 2
(یا فاطمه یا فاطمه
یا فاطمة الزهرا)**
📌نذرفرج امام_زمان
.
voice-changer-۲۰۲۳-۱۲-۱۳-۰۱-۰۹.mp3
1.8M
🔴درخواستی🔴 شماره ۴
به سبک: مَجَانِيْنَهْ _ محمد جنامی
سبک: واحد
برای: #فاطمیه #ایام_فاطمیه
به قلم: عباس زاده (منتظر) مشهد
متن: وقتی که تو هیئت _ پامیذاریم و...