eitaa logo
کانال نوای عاشقان
15.8هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
6-Zamine - Hajjalilmohammadi - Haftegi9811103 - Sarallahzanjan.mp3
16.55M
زمینه ترکی مراسم هفتگی (روضه فاطمیه) پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۸ هیئت ثارالله زنجان بامداحی: حاج جلیل محمدی 🆔 •| Join → @emame3vom |🏴
9-Shor - Hajmahdirasuli - Haftegi981103 - Sarallahzanjan.mp3
19.16M
شور | ته خوشبختی.. مراسم هفتگی (روضه فاطمیه) پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۸ هیئت ثارالله زنجان بامداحی: حاج مهدی رسولی 🆔 •| Join → @emame3vom |🏴
2-Monajat - Hajmahdirasuli - Haftegi9811103 - Sarallahzanjan.mp3
21.02M
مناجات | در لجن زار معاصی.. مراسم هفتگی (روضه فاطمیه) پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۸ هیئت ثارالله زنجان بامداحی: حاج مهدی رسولی 🆔 •| Join → @emame3vom |🏴
5-Roze - Karbaleidavodmasomi - Haftegi9811103 - Sarallahzanjan.mp3
23.11M
روضه مراسم هفتگی (روضه فاطمیه) پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۸ هیئت ثارالله زنجان بامداحی: کربلایی داوود معصومی 🆔 •| Join → @emame3vom |🏴
3-Doakomeil - Hajmahdirasuli - Haftegi9811103 - Sarallahzanjan.mp3
37.83M
فرازهایی از دعای کمیل مراسم هفتگی (روضه فاطمیه) پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۸ هیئت ثارالله زنجان بامداحی: حاج مهدی رسولی 🆔 •| Join → @emame3vom |🏴
4-Roze - Hajjalilmohammadi - Haftegi9811103 - Sarallahzanjan.mp3
20.32M
روضه حضرت زهرا(س) مراسم هفتگی (روضه فاطمیه) پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۸ هیئت ثارالله زنجان بامداحی: حاج جلیل محمدی 🆔 •| Join → @emame3vom |🏴
4_5846168582618089480.mp3
13.2M
‍ 📝 🖊 🖊 ۲۸_دیماه 🖊 حوریه شده از تازیانه کبود خون لبان شده از میخ و سینه خون آلود شعله ور شده در بین آتش و دود محسن افتاده زمین و فضه آمده زود ‌غم گرفته فضا دل شده چه غریب پیش چشم همه خورد مادری به زمین میرسد به فلک ناله های حزین دست بسته علی رو تو کوچه ها نبرید وااای مادرم وااای مادرم وااای مادرم میچکد خون از گوشه ی مقتل سر شکسته شده از شتاب ضربه ی در میدود پشت شوهرش حیدر خط ممتد خون میکشد زمین مادر یک طرف حیدر یک طرف زهرا با تمام وجودش گرفته مولا را میزند بر سر زینب کبری دست چهل نامرد تا که میرود بالا وای مادرم وای مادرم وای مادرم بی هوا زدنت شده گرفتار حلقه ی اشرار فاطمه وسط کوچه مانده در وسط انظار نوبت قنفذ شد باز انگارم تازیانه گرفته میزند زینب ناله ای از درد با لگد نزنیدش که مادرم غش کرد وای مادرم وای مادرم وای مادرم مادرمونو بی هوا زدن مگه چه سنی داشت فاطمه.😭 همش هیجده بهار زندگی کرد هی میگفتن یا صبح گریه کن یا شب گریه کن 😭 همسایه ها از دستت خسته شدن شد گرفتار حلقه اشرار فاطمه وسط کوچه مانده در انظار نوبت قنفذ شده باز انگار تازیانه گرفته میان دست اینبار میزند زینب ناله ای از درد با لگد نزنینش که مادرم غش کرد تازیانه نزن قنفذ نامرد مادرم به زمین خورده بی حیا برگرد جوان ننه ... جوان ننه😭 کربلا اینبار در مقابل من نیزه بر پهلو تن عریان تو افتاده زمین از رو خواهر تو اسیر شد به دست عدو السلام علی من هتک الحرمته وای مادرم وای مادرم 🆔 •| Join → @emame3vom |🏴
4_5850189543885507183.mp3
10.58M
‍ 📝 🖊 🖊 ۲۸_دیماه 🖊 چقدر راحت از دست دادم تو رو چقدر بیقرار یه بار خندتم برا روزایی که بهت بد گذشت به جون خودت خیلی شرمندتم دیگه تیره و تار این زندگی بدون تو دنیام بی رنگ میشه به اون روزایی که باهم داشتیم دلم خیلی خیلی برات تنگ میشه روزای خوب و غم گرفت از سرنوشت ازم گرفت دنیا تو رو ازم گرفت، وفا نداره از روزگار امون امون بعد از تو دیگه مهربون روز و شبای خونمون صفا نداره وای مادرم وای مادرم ...یا فاطمه جان خجالت کشیدم که اون روز تو رو جلو چشم همسایه هام میزدند یکیشون نیومد بگه بس کنید چقدر ادما بی تفاوت شدن یهودی مسلمون میکرد چادرت چقدر راحت از روی اون رد شدند یه عمره فقط خوبی از ما دیدند چرا مردم انقدر به ما بد شدند تو خونمون قدم زدن همه چیمو بهم زدن خدایی آتیشم زدن ای وای از این غم به زندگیم نظر زدن تو رو چهل نفر زدند هلاک و بی خبر زدند ای وای از این غم خوشی ز عمر ندیده خدانگهدارت سنوبری که خمیده خدانگهدارت قرار بعدی ما کربلا زمان غروب کنار راس بریده الشمر جالس علی صدر مادرش آمده گودال مچرخان بدنش استخوان های گلویش ز قفا ریخت بهم 🆔 •| Join → @emame3vom |🏴
4_5854693143512876319.mp3
16.72M
‍ 📝 🖊 🖊 ۲۸_دیماه 🖊 "ع" تشنه لب کربلا وای حسینم حسین وای حسین وای حسین وای حسین کربلا وای حسین کربلا وای حسین راس حسین به نیزها حسین وای حسین وااای حـــســیـن حـــسین واااای حــسـیــن وااای نوا و ذکر اباعبدالله (ع) تشنه لب تو طاقت خندق نداشتی یا غریب بودی و مادر نداشتی خطابی کرد زینب مادرش را ببین دیر آمدی بردن سرش را 😔 جمعیتی به پاس محلمشان داد جبریل گشتند بی عماری و محمل شتر سوار وای حسین وای حسین وای حسین وای حسین به کربلا وای حسین وااااااااااای واااااااااای وااااااای حـسـین 🆔 •| Join → @emame3vom |🏴 .
4_5845819053884576037.mp3
40.26M
‍ 📝 🖊 🖊 ۲۸_دیماه 🖊 سخته ندینت سخته بدون تو بری غریب میمونم جان علی نرو نرو اشک منو ببین من از خدا فقط تو رو میخوام همین بری سلامم بی جواب میشه دنیا برام هنوز عذاب میشه حسن داره از غصه آب میشه زهـرا نــرو من با همین چشام دیدم تو روز زدن هم من دیدم هم زینب هم چشمای حسن نشد سپر بشم برات شرمنده ام ازت از تو و بچه هات قلاف قنفز بازو تو کبود کرده سهم من اشکِ سهم تو فقط درده کاشکی میشد روزا عقب برگرده زهـرا نــرو مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم زهــرا نــرو خاک میریزم ولی رو تو نرون خودم چه سرنوشتی دارم چقدر غریب شدم بریز آب پیکرش اسماء خودت ببین چی اومده سرش تموم نمیشه غسل فاطمه امشب تنت میسوزه فاطمه هنوز تو تب چقدر کرده بچه ام ولی از اشکای زینب زهــرا نـــرو میبیمنت یه روز دوباره عشق من قرارمون تو گودال کنار بی کفن بیا بالا سر تنش ببین تو قتلگاه چجوری کشتنش مهریه تو آبِ فاطمه اما بچه م به کام تشنه جون میده زهرا زینب اسیر میشه غروب عاشورا حـــسـیـن وااای 🆔 •| Join → @emame3vom |🏴
Babolharam Arzi.mp3
8.42M
ذکر توسل ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها با نوایِ استاد _ فاطمیه98
. . . همه عالم ز داغ فاطمه اشک روان دارد علی مرتضی امشب به دل داغی گران دارد قدِخم، دیده گریان، همرهِ طفلانِ مظلومش به سینه سوز داغی را ،ز زهرای جوان دارد سِتاده با دو چشم تر،غریبانه ولی مضطر کنار پیکر زهرا علی قدی کمان دارد دهد این ناله و افغان،خبر از رفتن مادر حسن،زینب،حسین،دستی بسوی آسمان دارد حسن سبط پیمبر،اشک میریزدچنان حیدر به یادکوچه و مادر به دل دردی نهان دارد عزیز مرتضی زینب، رسیده جان او بر لب به یاد مادر خود قامتی از غم کمان دارد حسین بن علی هنگام غسل مادرش زهرا بیادغربت بابا دو چشمی خون فشان دارد گل پیغمبر اکرم ،به وقت رفتن از دنیا ز سیلی عدوی دین،برخسارش نشان دارد خدا باشد گواهِ این غلامِ حیدر و زهرا (رضا)هر آنچه را دارد، از این دارالامان دارد @yaghubianreza .
4_162514763547410836
5.45M
روضه جانسوز حضرت زهـرا(س) "کاشکی پشت در منو صدا میزد" حــاج سیـــد مهــدی میردامــــاد @emame3vom
. ذکر توسل ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها با نوایِ استاد حاج منصور تقدیم به روح شهید والامقام سردار دلها و همۀ آزادی خواهانِ جهان ┅═•┄◉⊰↭⊱◉•┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═•┄◉⊰↭⊱◉•┄═┅ این شهر بی وفا به علی مرحمت نداشت این داغ دیده را نظرِ تسلیت نداشت غربت ببین که سامِری اینجا عزیز شد اما علی برایِ کسی منزلت نداشت ای روزگار ، قبلِ جسارت به فاطمه قنفذ درین حکومتِ غاصب سمت نداشت دیوارهایِ سنگیِ کوچه که جایِ خود دیوار خانه نیز به من معرفت نداشت عالم کنارِ من همه در امنیت ولی زهرا درونِ خانۀ من امنیت نداشت مسمار در مقابلُ دیوار پشتِ سر راهِ نجات ، همسرم از هر جهت نداشت یک بار هم برایِ شفایش دعا نکرد غیر از وفاتِ خویش زِخدا مسئلت نداشت مرهم نیاز نیست کسی را که رفتنی ست او بعدِ کوچه آرزویِ عافیت نداشت او را نبی به دست گرفت و به عرش برد زیرا برایِ دفن زمین ظرفیت نداشت @emame3vom ◉↭◉
کاشکی پشــت در منـــو صــدا میکــرد در خونــــه رو نسوختـــــه وا میکـــرد کاشکــی قبـــل از اینکــه قنفــذ برســه دستشـــو از شــال من جـــــدا میکــرد همـــه چی در نظـــرم آتیـــش گرفـــت به خـــدا چشـــم تـرم آتیـــش گرفـــت در خونـــــه رو یـــه بـــار آتـــــش زدن ولــی صدبـــار جیگـــرم آتیش گرفــت یادمــه داشتــم می افتـــادم نذاشــت تو دلــم حتـــی یه ذره غـــم نذاشـــت رو به قبلـــه شد کـــه رو به راه بشـــم فاطمـــه هیچی بــرا من کـم نذاشـــت یادمـــه کـــه شالمـــو گرفتـــــه بــــود راه اشــــک و نالمــــو گرفتــــه بـــــود یادمــه بال خــودش شیکستــه بــــود ولــــی زیـــر بالمـــو گرفتــــــه بـــــود حالا اونکــه دســت به دیـــواره منـــم اونکـــــــه درد داره و بیــــداره منـــم دستــــــم از خجالتــــت بر نیومــــــد این وســـط اونکـــه بدهـــکاره منـــم یادمـــه چطـــور به خونـــم ســر زدن دستشــون پـر بـــود و بــا پــا در زدن چهــار نفـر روی ســرم ریختـه بـــودن ولــــی زهرامـــــو چهــــل نفـــــر زدن @emame3vom .
. آتش زبانه زد در خانه ی علی در بین شعله سوخت پروانه ی علی زینب به سر زنان سوی کی می دود از پشت در چرا خونابه می رود شد خاک چادرش بر شانه کوه درد از میخ درد بپرس با مادرم چه کرد ای وای مادرم ای وای مادرم راس تو می رود بالای نیزه ها، من زار می زنم در پای نیزه ها اه ای ستاره ی دنباله دار من، زخمی ترین سر نیزه سوار من عمه جانم عمه جانم عمه جانِ قد کمانم @emame3vom .
0d11d4bb9b6abd786b98542e55096a97e72eaa1f.mp3
3.14M
آتش زبانه زد در خانه ی علی در بین شعله سوخت پروانه ی علی
. مواظب دلم نبودم که این بلا سرش اومد بارمو سفت نچسبیدم تا غریبه آخرش اومد قول داده بودم کسی رو غیرِ تو راه ندم توی دلم اما بازم زدم زیر قولم کی غیر تو هوامو داشت ارباب تو تنهایی صدامو داشت ارباب دستشو رو سرم میذاشت ارباب حالا تازه میفهمم آقا عشق فقط روضه‌ی مادره تا میگم یاحسین این دلم سمت کرببلا میپره “جونم حسین ، دوا درمونم حسین” چقدر دل تورو شکستم یه بار به روم بیار حسین یه بار شد حتی امتحانی بهم محل نذار حسین ببین که زندگیم میپاشه از هم وقتی که اسم تو نباشه چیزی نداره واسه شادی قلبم رفیق شیش بچگیمی ارباب والا تموم زندگیمی ارباب لذت خوب بندگیمی ارباب حالا تازه میفهمم آقا کی مثِ سایه پشت من حالا تازه میفهمه دلم داره واسه حسین میزنه “جونم حسین ، دوا درمونم حسین” سایه‌تو از سرم نگیری کجا دارم برم حسین روضه میام آروم میگیرم میگیره تا دلم حسین دست منو گرفتی آوردی تو روضه‌های هرشبت بردی چقدر آقا غصه برام خوردی آبروتو بردم آقا اما بازم نیاوردی به روم جانا گرفته باز راه گلوم آقا هرجا بهم احترام میکنن محض اینه غلام توام من رو میشناسن آقا به تو چون یه عمر ه به نام توام “جونم حسین ، دوا درمونم حسین” @emame3vom .
. اسم تو میبارد از نفس باران نور رخت دارد جلوه ی بی پایان بر دل خسته میدهد اسمت لذت عشقی مدام بر روح بلندت سلام سلام ای گوهر دریای نور ای آیه ی زیبای عشق ریحانه ی روح خدا سلام ای دار و ندار علی ای بود و نبود حسن ای مادر ارباب ما ذکر لب نوکر ها سیدتی لبیک یا فاطمة الزهرا صلی الله علیک اسم تو میبارد از نفس باران نور رخت دارد جلوه ی بی پایان بر دل خسته میدهد اسمت لذت عشقی مدام بر روح بلندت سلام سلام ای گوهر دریای نور ای آیه زیبای عشق ریحانه روح خدا سلام ای دار و ندار علی ای بود و نبود حسن ای مادر ارباب ما ذکر لب نوکر ها سیدتی لبیک یا فاطمة الزهرا صلی الله علیک مهر تو در دلها آیه ی توحید است جلوه ای از نورت صورت خورشید است آیه به آیه از دل قرآن داده خدا این پیام بر روح بلندت سلام سلام ای کوثر و توحید و حمد ای وصف تو یاسین و قدر ای روی تو شمس الضحی سلام ای معنی ام الکتاب ای مدح تو با جبرئیل ای مادر ارباب ما روی لبم اعطینا سیدتی لبیکِ یا فاطمة الزهرا صلی الله علیکِ ذکر لب نوکر ها سیدتی لبیکِ یا فاطمه الزهرا صلی الله علیکِ نام تو تنها بر زخم دلم مرهم با تو شود محشر صبح قیامت هم سایه ی لطفت بر سر دنیا تا به ابد مستدام بر روح بلندت سلام سلام ای جان کلام رسول ای عطر تو بوی بهشت ای رحمت بی انتها سلام ای سیده ی اولیا ای نور دل انبیا ای مادر ارباب ما ای بانوی بی همتا سیدتی لبیکِ یا فاماة الزهرا صلی الله علیکِ ذکر لب نوکر ها سیدتی لبیکِ یا فاطمة الزهرا صلی الله علیکِ اسم تو میبارد از نفس باران نور رخت دارد جلوه ی بی پایان بر دل خسته میدهد اسمت لذت عشقی مدام بر روح بلندت سلام @emame3vom .
1_178958819.mp3
6.02M
اسم تو میبارد از نفس باران نور رخت دارد جلوه ی بی پایان بر دل خسته میدهد اسمت لذت عشقی مدام بر روح بلندت سلام
دم، علی(ع) را خبر کن. اسما می‌گوید: ساعتی گذشت و وارد خانه شدم و دیدم حضرت پاهای خود را به سمت قبله دراز کرده و روپوشی روی خود انداخته و هر چه صدا زدم، جوابی نشنیدم. روپوش را کنار زدم و دیدم بی بی دو عالم دست را زیر صورت گذاشته و روحش با عالم بالا مفارقت کرده است. کسی را دنبال علی(ع) فرستادم. وقتی امیرالمومنین(ع) خبر را شنید، به صورت روی زمین آمد و در فاصله کوتاه مسجد و منزل، هی می‌نشست و بر می‌خاست. ای گل صد برگ من پر پر مشو/ شمع من خاموش وخاکسترمشو / از حدیث کوچه غرقِ آتشم / فاطمه، از توخجالت می‌کشم.. پی نوشت : [1].بحارالأنوار، مجلسی، ج43، ص 191، باب 7، ما وقع عليها من الظلم و بكائها...، ص155. [2].همان . [3].بحارالأنوار، مجلسی، ج79، ص27، باب 12، الدفن و آدابه و أحكامه ...، ص14.
سفارش‌های حضرت فاطمه(س) به امیرالمؤمنین(ع): وقتی حضرت احساس کرد که دیگر هنگام رحلتش فرا رسیده، ام ایمن و اسما را دنبال امیرالمؤمنین(ع) فرستاد و امیرالمؤمنین حاضر شدند. ایشان به حضرت عرضه داشتند: احساس میکنم که خدا دیگر مرا دعوت کرده و دیگر همین ساعت‌ها به پدرم ملحق می‌شوم. اموری را در قلب و سینه خودم نگه داشتم که می‌خواهم آنها را با شما در میان بگذارم. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: "دختر رسول خدا، آنچه در دل داری، با من در میان بگذارید و وصیت‌هایتان را بفرمایید." نقل است: «فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهَا وَ أَخْرَجَ مَنْ كَانَ فِي الْبَيْتِ ثُمَّ قَالَتْ يَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِي كَاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً وَ لَا خَالَفْتُكَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِي فَقَالَ ع مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَكْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنْ اللَّهِ مِنْ أَنْ أُوَبِّخَكِ بِمُخَالَفَتِي».[1] برای اینکه حضرت اسرار را می‌خواهند بگویند، بالا سر فاطمه زهرا نشستند. آخرین ساعات بی بی دو عالم است و هر که در اتاق و خانه بود، بیرون فرستادند. فاطمه زهرا(س) به امیرالمؤمنین(ع) عرضه داشت: «يَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِي كَاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً وَ لَا خَالَفْتُكَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِي». تو در دوره ای که با من بودی، مرا دروغگو نیافتی. من به تو خلاف نگفتم. در حق تو خیانت نکردم. در هیچ امری با تو مخالفت نکردم. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: همسر عزیزم، به خدا پناه می‌برم، این حرف‌ها چیست که می‌زنید؟ «فَقَالَ ع مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَكْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنْ اللَّهِ مِنْ أَنْ أُوَبِّخَكِ بِمُخَالَفَتِي». دختر رسول خدا، خداشناس‌تر از این حرف‌ها و متقی‌تر از این درجات هستی. درجات تو بالاتر از اینهاست. تو گرامی هستی نزد خدا و خائف درجات تو بالاتر از اینهاست که من بخواهم فردای قیامت از تو حساب بکشم و بگویم: چرا با من مخالفت کردی و شأن شما رفیع‌تر از این حرف‌هاست که بخواهی من از تو راضی شوم. بعد امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «قَدْ عَزَّ عَلَيَّ مُفَارَقَتُكِ وَ تَفَقُّدُكِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ اللَّهِ جَدِّدْتِ عَلَيَّ مُصِيبَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُكِ وَ فَقْدُكِ فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ مِنْ مُصِيبَةٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا هَذِهِ وَ اللَّهِ مُصِيبَةٌ لَا عَزَاءَ لَهَا وَ رَزِيَّةٌ لَا خَلَفَ لَهَا ثُمَّ بَكَيَا جَمِيعاً سَاعَةً وَ أَخَذَ عَلَى رَأْسِهَا وَ ضَمَّهَا إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ أُوصِينِي بِمَا شِئْتِ».[2] جدایی تو برای من خیلی سخت است. مصیبت پیغمبر با رفتن شما دوباره برای من زنده شده است. مصیبتی که برای امیرالمؤمنین فاجعه آمیز و ناگهانی است. چقدر تلخ و سخت است. کسی جز خدا نمیداند سختی این مصیبت را. چقدر این مصیبت مرا غصه‌دار کرده. این مصیبتی است که نمی‌شود جبران کرد. ساعتی امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا در این خلوت گریستند. امیرالمؤمنین سر فاطمه را از روی بستر برداشتند و به سینه چسباندند. بعد فرمودند: فاطمه جان! هر وصیتی داری، بفرما. اگر چه من مأمور به صبرم، ولی خواهی دید که وصیت تو را عملی می‌کنم. در این امر مأمور به صبر نیستم. هر چه وصیت کنی، وفا می‌کنم. بعد بی بی دو عالم وصیت کردند و فرمودند: علی جان! برای من تابوتی درست کن و بدن مرا در تابوت قرار بده. بعد شکل تابوت را ترسیم کردند. شاید برای این بود که این پیکر نحیف و چیزی که جز یک سایه از آن نمانده، مقابل چشم امیرالمؤمنین(ع) و عزیزانش قرار نگیرد. بعد فرمود: علی جان! وصیت من این است که آنهایی که ظلم کردند، نباید در تشییع جنازه من حاضر شوند. شبانه خودت مرا غسل بده و خودت مرا کفن کن و مخفیانه بدن مرا بردار و خودت مرا در قبر بگذار. وقتی روی قبر مرا پوشاندی، مقابل صورت من بنشین و در تاریکی شب برای من قرآن تلاوت کن. بعد فرمودند:«وَ أَنَا أَسْتَوْدِعُكَ اللَّهَ تَعَالَى وَ أُوصِيكَ فِي وُلْدِي خَيْراً ثُمَّ ضَمَّتْ إِلَيْهَا أُمَّ كُلْثُومٍ».[3] تو را به خدا می‌سپارم. مراقب فرزندان باش. ایشان دختر کوچکش را در آغوش گرفت و آخرین وداع را با این دختر کرد و فرمود: علی جان! وقتی این دخترم به سن رشد رسید، آنچه در منزل دارم، به این دخترم بسپارید. سپس امیرالمؤمنین و حسنین را به مسجد فرستاد. در بعضی مقاتل هست که خودش با حسنین به مسجد النبی رفت و دو رکعت نماز خواند. روز آخر حضرت از جا برخاستند و بعد به حسنینش فرمود: عزیزانم! شما پیش پدرتان بمانید. و خودش به منزل برگشت. ایشان به اسما فرمود: من داخل حجره می‌شوم. در بعضی نقل ها دارد که نماز مغرب را خواند و فرمود: اسما من داخل حجره می‌شوم. بعد از ساعتی بیا و مرا صدا بزن. اگر دیدی که جواب ندا
«السَّلامُ علیکِ یَا فَاطِمَة الزَّهرا یَا بِنْتَ رَسُول الله.» از مظلومیت زهرا(سلام الله عليها) مخفی بودن قبر اوست طوریکه حتی زمان شهادتش نیز مخفی است. اما چرا باید یادگار پیغمبر زمان، مکان و محل دفنش مخفی باشد؟! در نقل آمده است امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌گوید، آمدم کنار زهرای مرضیه سلام الله علیها؛ امام حسن، امام حسین، زینب و ام کلثوم از اتاق بیرون رفتند، تعبیر اینست: «أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْت»[1] امیرالمؤمنین فرمودند: بچه‌ها بیرون بروید برای اینکه مادرتان زهرا می‌خواهد وصیت کند. امام علی(ع) نشست کنار زهرای مرضیه «و ضَمَّ رَأسَها علی صَدْره» زهرای مرضیه شروع کرد به وصیت کردن، اولین مطلبی که گفت این بود علی جان! از من راضی هستی یا نه؟! اشک در چشمان علی حلقه زد و فرمود: فاطمه جان! تو حتی یک بار مرا ناراحت نکردی. «فَوَ اللهِ... لَا أَغْضَبَتْنِی» به خدا قسم فاطمه یک بار ناراحتی مرا بر نیانگیخت. «لَا عَصَتْ لِی أَمْرا» در هیچ امری با من مخالفت نکرد. به امیرالمؤمنین می‌فرمود: «اِن کُنْتَ فی خَیْرٍ مَعَک ان کُنْتُ فی شَرٍّ مَعَک». «رُوحِی لِرُوحِکَ وِقَاءً وَ نَفْسِی لِنَفْسِکَ فِدَاء» علی جان! زهرا فدایت گردد! هر چه تو بگویی من مطیع هستم. آری، عمل زهرا شاهد بر این گفته است زیرا جانش را در راه علی داد. اما علی جان سفارش هایی دارم، نخست اینکه مرا شب غسل بده، شب کفنم کن و شب بدنم را به خاک بسپار؟! مگذار آن دو نفر بر بدنم نماز بخوانند و در تشییع جنازه‌ام حاضر گردند. علی جان! وقتی بدنم را به خاک سپردی، زود از کنار قبرم نرو؛ «اجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِی» بالای سرم بنشین، برایم قرآن و دعا بخوان! لحظه نخست دفن و قرار گرفتن در قبر، لحظه‌ایست که انسان احتیاج به مونس دارد،[2] چه مونسی بالاتر از امیرالمؤمنان. ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَ لَاتَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاق[3] علی جان! برای من و یتیمانم اشک بریز و گریه کن! حسینم را فراموش نکن و از یاد مبر! پیراهن خود، در غم من چاک مکن از فاطمه یادگار اگر میخواهی جز نیمۀ شب جسم مرا خاک مکن خون‌های مرا ز روی در پاک مکن علی جان! مرا غسل چو نیمه شب به پیش کودکان دهی/ مبادا سینۀ مرا به زینبم نشان دهی علی جان! مبادا بچه هایم تنها بمانند و احساس غربت کنند! یا بقیة الله! یا فاطمة الزهرا شما سفارش کردید که کسی سر بچه‌هایت داد نزند تا آنها احساس غربت نکنند و آنها تنها نمانند؛ اما نبودی کربلا تا ببینی نازدانه‌های حسینت را چگونه با تازیانه رو به روی بدن مقدس بابا می‌زدند. «وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.» پی نوشت(منابع) : [1]. بحارالانوار، ج43، ص 191. [2]. بحارالانوار، ج43، ص 134؛ کشف الغمه، ج1، ص 362. [3] بحارالانوار، ج79، ص 27؛ سوگنامه آل محمد، ص 29.
«يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يَا سَيِّدَتَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكِ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنَا يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِي لَنَا عِنْدَ اللَّهِ».[1] مصیبت بی بی دو عالم آنقدر سنگین است که کمر امیرالمومنین علی(ع) زیر بار این مصیبت خم شده. در طول این چند روز چه بر علی گذشت؟ آیا حضرت فاطمه(س) که رسول خدا(ص) خم می‌شد و دستش را می‌بوسید و به استقبالش می‌رفت و او را در جای خود می‌نشانید؛ دخترش را می‌بویید و می‌فرمود: «فِدَاهَا أَبُوهَا»،[2] بوی بهشت را از فاطمه می‌شنوم. فاطمه ای که حضرت درباره او می‌فرمود: «إِنَّ اللَّهَ يَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا»؛[3] به کسی یا چیزی یا امری غضبناک شود خدا غضب می‌کند. اگر حضرت فاطمه(س) راضی شد، خدا راضی می‌شود. حضرت فاطمه ای که حضرت می‌فرمود: «إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي، وَ هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ»؛[4] فاطمه(س) روح من و جان من است. حضرت فاطمه ای که می‌آمد درب خانه‌اش، پیغمبر اجازه می‌گرفت و وارد می‌شد. بی‌اجازه وارد خانه نمی‌شد. حضرت فاطمه ای که پیغمبر خدا وقتی مسافرت می‌رفت، آخرین خانه برای وداع، خانه حضرت بود. وقتی برمی‌گشت، اولین خانه ای که وارد می‌شد خانه حضرت فاطمه(س) بود. آیا این حقایق تاریخ رد کردنیست؟! مدینه طوری غریب شود که بریزند خانه‌اش را آتش بزنند! او را بین در و دیوار بگذارند! نامحرم‌ها در کوچه او را محاصره کنند! از امام صادق(ع) سؤال شد: آقا! سبب وفات حضرت فاطمه(س) چه بود؟! حضرت فاطمه(س) که جوان بود. فرمود: قنفذ فلانی به دستور او حضرت را هدف قرار داد؛ وقتی آمد کمربند امیرالمومنین(ع) را گرفت، دومی دستور داد مغیره، دست حضرت فاطمه(س) را کوتاه کن. چه کردند؟ هجوم دسته جمعی به حضرت فاطمه(س) بردند. تعبیری که از امام مجتبی(ع) نقل شده، این است که حضرت به مغیره رو کرد و فرمود: تو همان کسی هستی که آنقدر مادرم را زدی که غرق در خون شد. امیرالمومنین علی(ع) صحنه ها را دیده و طبق پیمانی که از وی گرفته شده صبر کرد. در نقل کافی شریف هست که وقتی بعضی از این صحنه ها را جبرئیل نقل کرده که یا رسول الله(ص) باید علی(ع) میثاق به صبر کند. حضرت به رو افتاد و بعد عرض کرد: یا رسول الله(ص)! اگر خدا مي خواهد صبر کنم، صبر می‌کنم. حضرت علی(ع) صبر کرد. وقتی شب بدن حضرت فاطمه(س) را غسل و کفن کرد، تحویل رسول خدا داد عرض کرد: «قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِي»؛[5] فرمودی صبر کن، تحمل کردم ولی دیگر صبرم کم شده. «يَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ»؛ [6] دیگر غصه من پایان پذیر نیست؛ دیگر تا آخر عمر از این غصه خواب به چشم علی راه ندارد. یا رسول الله(ص) خودت می‌دانی چه بر ما گذشته. «وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا»؛[7] به زودی دختر عزیزت به تو خواهد گفت که امت تو پشت به پشت هم دادند که حضرت فاطمه(س) نباشد و او را نابود کنند. یا رسول الله(ص)! با علی اسراری است که حضرت فاطمه(س) در میان می‌گذاشت. تو از حضرت فاطمه(س) سؤال کن چه بر سر ما آمد و ما در این میثاق و عهدمان کنار شما ایستادیم. تعبیرم این است که یا رسول الله(ص) تو مرا وصیت کردی. آن چنان خاموش که کار حرف زدن به اشاره افتاده؛ اگر می‌بینی مخفیانه حضرت فاطمه(س) را آوردم و به خاک سپردم؛ اگر می‌بینی همه را دعوت به سکوت و آرامش می‌کنم که مبادا دشمن با خبر شود، این‌ها از وصیت و سفارش شماست یا رسول الله(ص). به وصف غربتم این بس بود که با سیلی ز گوش همسر من گوشواره افتاده پی نوشت (منابع) : [1]. مفاتيح الجنان، حاج شيخ عباس قمى/1/108/، دوم دعاى توسل .....، ص: 108. [2]. بحارالأنوار، مجلسی/43/20/باب 3، مناقبها و فضائلها و بعض...، ص: 19. [3]. بحارالأنوار، مجلسی/21/279/باب 32، المباهلة و ما ظهر فيها من....، ص: 276. [4]. اعتقادات الإمامية و تصحيح الاعتقاد، شیخ صدوق، شیخ مفید/ج 1/105/38، باب الاعتقاد في الظالمين.....، ص: 102. [5]. شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید/10/265/195، و من كلام له ع .....، ص: 265. [6]. الكافي، شیخ کلینی/1/458/، باب مولد الزهراء فاطمة(سلام الله علیها) .....، ص: 458. [7]. همان.
. وقتی حضرت زهرا(س) از دنیا رفته بود و جنازه ایشان روی زمین بود، «لَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَةُ(س) قَامَ عَلَيْهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع)» آنگاه که زهرا درگذشت، امیرالمؤمنین کنار جنازه اش ایستاد. «وَ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي رَاضٍ عَنِ ابْنَةِ نَبِيِّكَ» اینطور دعا کرد: خدا! من از دختر پیغمبرت راضی هستم. «اللَّهُمَّ إِنَّهَا قَدْ أُوحِشَتْ فَآنِسْهَا»؛ خدا! اکنون که فاطمه تنها شده، تو خودت همدم او باش. «اللَّهُمَّ إِنَّهَا قَدْ هُجِرَتْ فَصِلهَا» خدایا! فاطمه جدا شد، ولی تو وصلش کن. آخرین جمله اش اینست: «اللَّهُمَّ إِنَّهَا قَدْ ظُلِمَتْ فَاحْكُمْ لَهَا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ»[1] خدایا! به فاطمه ستم شد، خودت دادِ او را بستان که تو بهترین دادستانی. علی چه می‌خواهد بگوید؟ یک ستم این بود که فدکش را غصب کردند. اما ستم بالاتر چه بود؟ ستم بالاتر روایتی است که از خود فاطمه(س) نقل شده است. می‌گوید: من پشت درب بودم، درب خانه‌ام را آتش زدند؛ شعله آتش زبانه می‌کشید؛ «وَ رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَيَّ»؛ چنان لگدی به این درب نیم سوخته زد که این درب روی من افتاد؛ «وَ أَنَا حَامِلٌ»؛ در حالی که من باردار بودم؛ «فَسَقَطْتُ لِوَجْهِي »[2] با صورت به زمین خوردم... در این حال فاطمه دو نفر را صدا کرد. اوّل گفت: «يَا أَبَتَاهْ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ»؛ ای پدر، آیا با دخترت اینطور رفتار می‌کنند؟! نفر دوم فضّه بود؛ گفت: «آهِ يَا فِضَّةُ إِلَيْكِ فَخُذِينِي! فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْل»[3] فضه بیا، محسنم را کشتند.. پی نوشت : [1].بحارالأنوار، ج 100،ص 256 . [2].بحارالأنوار،ج 30،ص 349. [3].بحارالأنوار،ج 30،ص 293.