۲۵ شوال سالروز شهادت رئیس مذهب تشیع امام صادق
رباعی و دوبیتی
🎋🌹🌺🌸🌷🎋
تا مذهب جعفری بود مذهب ما
این منصب نوکری بود منصب ما
ما عاشق مکتب و ولایت هستیم
چون مکتب احمدی بود مکتب ما
🎋🌹🌺🌸🌷🎋
ای صادق آل مصطفی ادرکنی
آئینه ذات کبریا ادرکنی
ما دست به دامان تو داریم مدام
تا حاجت ما شود روا ادرکنی
🎋🌹🌺🌸🌷🎋
از ظلم ستم گران امام صادق
مسموم شده ز کینه نخل باسق
منصور دوانقی گرفته از ما
آن صاحب مذهب و کتاب ناطق
🎋🌹🌺🌷💐🎋
مدح و منقبت
کنم وصف و مدح عظیم السوابق
همان که بود مظهر ذات خالق
🎋🌹🌺🌷💐🎋
بود شهریار دل و کشور عشق
امام الهدا پیشوای خلایق
🎋🌹🌺🌷💐🎋
ولی خدا جعفر ابن محمد
امام ششم رهنمای حقایق
🎋🌹🌺🌷💐🎋
همان مصلح و صالحُ بعد صالح
همان که به وصفش نبی گفته صادق
🎋🌹🌺🌷💐🎋
همان که بود مرتضی را شمایل
چو باقر به علم نبی گشته حاذق
🎋🌹🌺🌷💐🎋
همان که بود پیر و شیخ الائمه
صفاتش صفات خدا را مطابق
🎋🌹🌺🌷💐🎋
بود نور انور ، علمدار بینش
بود طلعت او فروغ مشارق
🎋🌹🌺🌷💐🎋
بود مذهب جعفری مذهب ما
به دانشسرایش همه گشته فایق
🎋🌹🌺🌷💐🎋
ز سر تا به پا محو آن روح دانش
ز پا تا به سر بر خدا گشته عاشق
🎋🌹🌺🌷💐🎋
بود در فضیلت کثیرالفواضل
دلیل الحقایق ، مدارالمناطق
🎋🌹🌺🌷💐🎋
کند دشمن و دوست تمجید و مدحش
به تائید او هر مخالف موافق
🎋🌹🌺🌷💐🎋
وجود شریفش چو بی مثل و مانند
ولی کن بود در مثل نخل باسق
🎋🌹🌺🌷💐🎋
خوش آنکو به آل نبی شد ملازم
بد آنکو ز دین نبی گشته مارق
🎋🌹🌺🌷💐🎋
ولی من چگویم ز احوال آن شه
که دل را نماید چو مجنون و وامق
🎋🌹🌺🌷💐🎋
چگویم که از داغ او عالمی سوخت
نه امروز سوزد که سوزد ز سابق
🎋🌹🌺🌷💐🎋
چه غمها که در دل ندارد ز سیلی
ز دیوار و مسمار و داغ شقایق
🎋🌹🌺🌷💐🎋
همان وارث درد و غمهای مادر
که در آتش کینه ها بوده لاحق
🎋🌹🌺🌷💐🎋
پس از رنج و آزار بی حد منصور
شده کشته با زهر خصم منافق
🎋🌹🌺🌷💐🎋
چرا تربتش گشته با خاک یکسان
شده پیکرش ارغوان چون شقایق
🎋🌹🌺🌷💐🎋
خدایا چه کردند با آل طاها
به سم و به شمیر ای حی رازق
🎋🌹🌺🌷💐🎋
به شهر مدینه ، عراق وبه مشهد
شهید ره دین و قرآنِ سامق
🎋🌹🌺🌷💐🎋
بیا تک سوار علی جان زهرا
بگیر انتقام از عدوی منافق
🎋🌹🌺🌷💐🎋
بسوزم بر آنکس که عمری نموده
الی الحق داع و بالحق "ناطق" (۱)
🎋🌹🌺🌷💐🎋
۱- این مصرع برای مرحوم کمپانی است به معنی دعوت بسوی حق و گویای حق
🎋🌹🌺🌷💐🎋
مثنوی مرثیه روضه و زمینه سینه زنی
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
آنکه عطر و بوی جنت می دهد
از چه قبرش بوی غربت می دهد
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
شیعه می سوزد برای غربتش
می زند پر در هوای غربتش
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
غربتش آتش به جان ها می زند
زخم غربت بر دل ما می زند
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
او که شیخ الاولیا دارد لقب
خلقت ایجاد را باشد سبب
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
وارث علم نبی جان علی
نجل زهرا مظهر ذات جلی
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
اختر برج ولایت صادق است
گوهر بحر رسالت صادق است
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
با همه فضل و شرف قو م دغا
بر حریمش تاختند از کینه ها
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
بر حریم خانه اش آتش زدند
نیمه ی شب در سرایش آمدند
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
وامصیبت یاد مادر کرده است
یاد سیلی یادی از در کرده است
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
دست بسته پا پرهنه از جفا
دشمن او را برده مثل مرتضی
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
ریسمان بر گردنش انداختند
چون علی بر حرمت او تاختند
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
هتک حرمت تا کجا باشد بر او
شد چو با منصور ملعون روبرو
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
تا که شمشیر از نیامش بر کشید
آن زمان رخسار پیغمبر بدید
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
دید پیغمبر رسول بی قرین
ایستاده در حضورش خشمگین
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
آن لعین شمشیر کردی در نیام
پس ز وحشت کرد او را احترام
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
یادم آمد از حسین تشنه کام
خاندانش را نکردند احترام
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
از دم شمشیر و تیر و نیزه ها
پاره پاره شد تن خون خدا
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
آه، زینب آمده از خیمه گاه
بر سر بالین او در قتلگاه
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
دید تا آن پیکر غرقه بخون
پیکر بی سر فتاده لاله گون
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
تا تن صد پاره ی او دیده است
حنجر ببریده را بوسیده است
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
شد عزادارش مه ثانی عشر
مهدی زهرا امام منتظر
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
زین مصائب دل پریشان "ناطق" است
چون عزای سبط احمد صادق است
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
غلامرضا محمودنژاد (ناطق)
@navaye_asheghaan
آقا تو را چون حیدر کرار بردند
در پیش چشم بچه های زار بردند
تو آن همه شاگرد داری پس کجایند!
آقا چه شد آن شب تو را بی یار بردند؟
این اولین باری نبود این طور رفتید
آقا شما را این چنین بسیار بردند
وقتی شما فرزند ابراهیم هستی
قطعاً شما را از میان نار بردند
آن شب میان کوچه ها با گریه گفتی
که عمه جان را هم سرِ بازار بردند
یاد رقیه کردی آن جا که شما را
پای برهنه از میان خار بردند
این ظاهرِ درهم خودش می گوید آقا
حتماً شما را از سر اجبار بردند
سخت است اما آخرش تابوتتان را
آقا هزاران شیعه در انظار بردند
#مهدی_نظری
#امام_جعفر_صادق_ع
@navaye_asheghaan
قسم به نان و نمک، ذرّهای مرام ندارید
نمک به سفرهی زخمید، التیام ندارید
آهای مردمِ مؤمن به دینِ ساختگیتان!
به دینتان سخن از یاری امام ندارید؟!
میان شهرِ زمستان کنار خانه و آتش
شمای یخزده کاری جز ازدحام ندارید
خبر دهید به هارون مکّی آتشِ غم را
شما که غیرتی اندازهی غلام ندارید
شکستْ حُرمتِ مویی که آیههای سپیدش
گواه شد که نشانی از احترام ندارید
چنان غبارِ سواران به خاکِ ظلم نشستید
چنان نشسته که دیگر سرِ قیام ندارید
آهای لشکرِ شاگردهای جنگندیده!
میان دفترتان درسِ انتقام ندارید؟!
سلاح دست گرفتید و شرحِ واقعه گفتید
شما که جز قلمِ لال در نیام ندارید
به مستحب که نشستید، واجبات قضا شد
شما که فعلِ ثوابی به جز حرام ندارید
#رضا_قاسمی
#امام_جعفر_صادق_ع
@navaye_asheghaan
پیرمردم نکشیدم ندهید آزارم
بگذارید به همراه عصا بردارم
به زمین می خورم و طاقت ره رفتن نیست
در همین اول ره، کاش که جان بسپارم
مویم آشفته شد از بس که کشیدید مرا
کاش می شد که عمامه به سرم بگذارم
پا برهنه، وسط کوچه به دست بسته
به خدا هر قدمم فکر سر بازارم
عمه ام را سر هر کوچه تماشا کردند
مثل یک ابر بهار، از غم او می بارم
جگرم سوخت همان لحظه که خانه می سوخت
خانه ام سوخت ولی یاد در و دیوارم
خانه پر دود شد و شُکر، که در میخ نداشت
دائماً یاد تن فاطمه و مسمارم
صورت همسرم از شعله ی در گُر نگرفت
صورت مادر ما سوخت و من بیمارم
زن و اطفال من از ترس به خود لرزیدند
نزند هیچ کسی لطمه به روی یارم
#محمود_اسدی
#امام_جعفر_صادق_ع
@navaye_asheghaan
قلبم از کینه ی دشمن چقَدَر ریخت به هم
تا که زد بر جگرم زهر شرر ریخت به هم
یاد بزمی که به پا کرد در آن شب منصور
از سر شب جگرم تا به سحر ریخت به هم
جگرم سوخته از زهر نباشد، که عدو
ناسزا داد به زهرا که جگر ریخت به هم
اثری نیست به جا جز سرم، از زهر ولی
صورت مادرم از شعله ی در ریخت به هم
خانه ام سوخت ولی سینه ای از میخ نسوخت
آن که شد بهر علی سینه سپر ریخت به هم
با لگد زد به در سوخته تا در افتاد
میوه از شاخه جدا گشت و ثمر ریخت به هم
دست بسته وسط کوچه کشاندند مرا
دیده ام از غم زینب شده تر، ریخت به هم
داغ های من و عمه چه تفاوت ها داشت
وای من عمه ام از تیر نظر ریخت به هم
می دویدم عقب مرکب و می سوخت دلم
بهر آن طفل که از پای به سر ریخت به هم
#محمود_اسدی
#امام_جعفر_صادق_ع
@navaye_asheghaan
◾دو دمه های
◾شهادت امامصادق(ع)
◾بنداول
دستهایم بسته شد همچونامیرالمومنین
یا الهالعالمین(۲)
◾بنددوم
زهر کین آتش زده بر قلب زارم این چنین
یا الهالعالمین(۲)
◾بندسوم
بین کوچه پاره شد تا رشته حبلالمتین
یا الهالعالمین(۲)
◾بندچهارم
خانهام آتش گرفت و خوردهام من بر زمین
یا الهالعالمین(۲)
#مرتضی_محمودپور
@navaye_asheghaan
چون لحظه ای که صیاد در کف گهر بگیرد
ای صبح! شب برآن است از تو خبر بگیرد
دزدان ز روی دیوار حمله به خانه کردند
می خواست هرکس از تو خونِ جگر بگیرد
زهراست پشت این در؟ یا که عزیز زهرا؟!
بار دگر قرار است خانه شرر بگیرد
من اعتقادم این است تو ناجی خلیلی
راضی مشو که این بار شعله به در بگیرد
دور سرت بگردم خیلی تو را کشیدند
ای کاش یک نفر بود راه گذر بگیرد
گفتند پشت مرکب خیلی تو را دواندند
شیعه دگر چه خاکی زین غم به سر بگیرد
با این همه مصیبت صد جای شکر باقیست
قسمت نشد دلت را داغی دگر بگیرد
ناموس تو به خانه در حجره های بسته
کس نیست این زنان را تحت نظر بگیرد
ترسیده اند امشب این دخترانت اما
آیا کسی قرار است درد کمر بگیرد؟
فرق است بین آن که در خانه گریه کرده
با آن که در خرابه یاد پدر بگیرد
فرق است بین آن که رفته به مجلس مِی..
با آن که پشت پرده حسِّ خطر بگیرد
#سید_پوریا_هاشمی
#امام_جعفر_صادق_ع
@navaye_asheghaan
مرحمی نیست که این زخم مداوا بکند
کاشکی با جگرش زهر مدارا بکند
زهر آهسته تمامِ جگرش را سوزاند
حق بده این همه از درد تقلا بکند
چند روز است که کارش شده از بسترِ مرگ
خانهای سوخته را خوب تماشا بکند
غربت این است که در شهرِ مدینه هر شب
باید او با درِ آتش زده احیا بکند
رسم این است در این شهر که حُرمت شکنند
چقدر روضه مهیاست که برپا بکند
این حرامی که رسیده است که او را بکشد
از زن و بچهاش ای کاش که پروا بکند
پیرمرد است عصا یا که عبا با نعلین
فرصتی حیف ندادند مهیا بکند
عادتش بود که در آخرِ هر مجلسِ درس
رویِ زانو بزند وای حسینا بکند
عمهاش تا دل گودال ندارد راهی
باید او داد زنَد با همه دعوا بکند
تا مگر بعدِ سه ساعت برسید پیشِ حسین
قبل از آنی که بر آن سینه کسی جا بکند
بعد از آن هم بدود خیمه به خیمه تنها
تا مگر دخترِ آتش زده پیدا بکند ...
#حسن_لطفی
#امام_جعفر_صادق_ع
@navaye_asheghaan
همه افلاک تو را بحر حقایق گویند
اهل تفسیر، تو را مصحف ناطق گویند
چارده صادق و معصوم همه نسل به نسل
که خلایق همه را جلوه ی خالق گویند
کذب و کذاب فزون بوده به دوران شما
زین جهت بین امامان به تو صادق گویند
پدر علم به هر رشته تویی در عالم
نه من این را همه جا مؤمن و فاسق گویند
شیخ عشاق شمایی به حقیقت نه مَجاز
وَ طبیب دل هر بنده ی عاشق گویند
قالَ صادق همه جا راه گشای علماست
که به هر علم تو را منبع واثق گویند
شیعه ی جعفری ات را متخلق بنما
که جهانی به تو ما را متعلق گویند
شکر حق گر نشدم رهرو شایسته ی تو
به «رئوفی» نه که شیعه، به تو عاشق گویند
#حسین_رئوف
#امام_جعفر_صادق_ع
@navaye_asheghaan
دوبیتی
يا رب تو به حقِّ جعفر آن صدق تمام
آن كاو به حياتِ علم، بخشيده دوام
همت بده ما را به بلندای نماز
تا شيعه ی جعفری بمانيم مدام
◾️
سخت است به محتضر، دمی راز و نياز
حتی چه رسد به خلق گردد دمساز
هنگام وداع، حضرت صادق بود
جان بر لب و می كرد سفارش به نماز
#حسین_رئوف
#امام_جعفر_صادق_ع
@navaye_asheghaan
همای قدسم و در آشیانه می سوزم
غریب و غمزده با درب خانه می سوزم
هر آنچه خیر که باشد پُر از نشانه ی ماست
دریغ و درد که خود بی نشانه می سوزم
برای آن که تسلی دهم به طفلانم
کنار یک یکشان کودکانه می سوزم
نفس نفس زدنم هم نکرد تأثیری
دوان دوان پی مرکب روانه می سوزم
میان شعله گرفتم دم حسین حسین
به یاد کعب نی و تازیانه می سوزم
به یاد جد غریبم حسین هر شب و روز
بنالم از دل و با هر بهانه می سوزم
چو دیدم این همه شاگرد، گرد پیکر خود
به یاد مادر و دفن شبانه می سوزم
#حسین_رئوف
#امام_جعفر_صادق_ع
@navaye_asheghaan