#امام_باقر_علیهالسلام_شهادت
از «ندانستن»، از این خسران خجالت میکشند
عالمان عمریست از علم تو نعمت میبرند
حرفهایت درّ ناب و سیرهٔ تو معـتـبر
در احادیث تو سبک بندگی شد جلوهگر
ارث بردی از پدر فقه و اصولِ در کلام
با صحیفه میشدی مأنوس صبح و ظهر و شام
تا قـیامت در مدار توست! محـتاجِ کرَم
دور تو با احترامی خاص میگردد قلم
باقرالعلم النّبی قدری گشایش لطف کن
از وجودم جهل را بردار و دانش لطف کن
جهل تاریک است و من با نور، خوبم بیشتر
میدهـد آزار قـلـبـم را عـیـوبم بیـشـتر
آمدم با تـوبه، تا با حـالِ ناب و روبراه
دست بردارم به عشقت از گناه و اشتباه
ای امـیـدِ پنـجـمـیـنـم؛ ای امـام بیحـرم
سایهات را برندار؛ ای عشق از روی سرم
❇️ بررسی و نقد شعر: بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد میکنیم به منظور تطابق بیشتر با زیارت جامعه کبیره « و عادتکم الاحسان؛ و سجیتکم الکرم » و همچنین برای حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید
از «ندانستن»، از این خسران خجالت میکشند
عالمان عمریست از علم تو منّت میکشند
ادامه این مثنوی در فایل بعدی!
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
@navaye_asheghaan
#امام_باقر_علیهالسلام_شهادت
ادامه مثنوی شهادت امام محمد بافر از فایل قبلی
باقرالعلم النّبی قدری گشایش لطف کن
از وجودم جهل را بردار و دانش لطف کن
جهل تاریک است و من با نور، خوبم بیشتر
میدهـد آزار قـلـبـم را عـیـوبم بیـشـتر
آمدم با تـوبه، تا با حـالِ ناب و روبراه
دست بردارم به عشقت از گناه و اشتباه
ای امـیـدِ پنـجـمـیـنـم؛ ای امـام بیحـرم
سایهات را برندار؛ ای عشق از روی سرم
بیحـرم گـفـتم دلـم شد زائر خاکِ بقـیع
میُکشد آخر مرا اوضـاعِ غـمناکِ بقیع
کاش صحنی مثل سلطان خراسان داشتی
یک نگهبان لااقل از اهلِ ایران داشتی
هست اطراف تو اما فرقهای از کافران
عدهای إبـلـیـسزاده در لـبـاسِ پـاسـبـان
داده ظلم و کینه و خشم و تشر را یادشان
غصب کردن هست سبک و سیرهٔ اجدادشان
سخت نفرت دارم از آن بردههایِ لعنتی
جمع میشد کاشکی آن نردههای لعنتی
میزند آتش به جانم این همه غربت مدام
اشک میریزم! نداری خادمی با این مقام
دیدهای دور خودت در غربت و ماتم دچار
هم عمو را، هم پدر را، هم پسر را بیمزار
روضه میخوانَد زمین و میکشد قبرِ تو آه
روزها شد زائرت خورشید و شبها نور ماه
باز هم شد سوت و کور و نیست زائر باز هم
حاجیان رفـتـند مکـه! کاش من میآمدم
کاش من میآمدم تا روضهخوانَت میشدم
روضهخوانِ سوختنهای نهانت میشدم
تار میدیدی و نور از دیدگانت رفته بود
زهرِ سوزانی به خوردِ استخوانت رفته بود
زهر؛ آن زهری که پایت را سراسر زخم کرد
ذرهذره شعلهور کرد و مکرر زخم کرد
ذهن تو یادآوری میکرد داغی کهنه را
گریه میکردی به یاد روضههایِ کربلا
خیمهها میسوخت در آتش؛ «علیکُم بالفرار»
بار اول پایَت آنجا زخم شد با سنگ و خار
چـشمهایت شد دمـادم بـا بـلایـا روبـرو
دستهای بسـته و رنج اسارت پیـش ِرو
در میان خاک و خون با آه و واویلا گذشت
کودکیهای تو در اوج مصیبتها گذشت!
شاعر: مرضیه عاطفی
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
@navaye_asheghaan
#امام_باقر_علیهالسلام_شهادت
از «ندانستن»، از این خسران خجالت میکشند
عالمان عمریست از علم تو منّت میکشند
حرفهایت درّ ناب و سیرهٔ تو معـتـبر
در احادیث تو سبک بندگی شد جلوهگر
ارث بردی از پدر فقه و اصولِ در کلام
با صحیفه میشدی مأنوس صبح و ظهر و شام
تا قـیامت در مدار توست! محـتاجِ کرَم
دور تو با احترامی خاص میگردد قلم
باقرالعلم النّبی قدری گشایش لطف کن
از وجودم جهل را بردار و دانش لطف کن
جهل تاریک است و من با نور، خوبم بیشتر
میدهـد آزار قـلـبـم را عـیـوبم بیـشـتر
آمدم با تـوبه، تا با حـالِ ناب و روبراه
دست بردارم به عشقت از گناه و اشتباه
ای امـیـدِ پنـجـمـیـنـم؛ ای امـام بیحـرم
سایهات را برندار؛ ای عشق از روی سرم
بیحـرم گـفـتم دلـم شد زائر خاکِ بقـیع
میُکشد آخر مرا اوضـاعِ غـمناکِ بقیع
کاش صحنی مثل سلطان خراسان داشتی
یک نگهبان لااقل از اهلِ ایران داشتی
ادامه این مثنوی در فایل بعدی!
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
@navaye_asheghaan
#امام_باقر_علیهالسلام_شهادت
ای ذکر جان ثـنای تو یا باقرالعلوم
وی حرف دل دعای تو یا باقرالعلوم
ای مصطفی سلام فرستاده سوی تو
از جـانب خدای تو یا باقرالعـلوم
دشنـام داد دشمن و گردیـد عـاقبت
شرمندۀ از عطای تو یا باقرالعلوم
هـر دم هـزار قـافـلۀ دل کُـند صفا
در صحن با صفای تو یا باقرالعلوم
جرم من و شفاعت تو ای شفیع خلق
درد مـن و دوای تو یا بـاقرالـعـلوم
علم و کمال و حکمت و توحید جان گرفت
از نطق جانفزای تو یا باقرالـعلوم
فردا به خُلد ناز فروشم، اگر شوم
محشور با ولای تو یا باقرالعـلوم
یک لحظه وا کند گره از کار عالمی
دست گره گـشای تو یا باقـرالـعـلوم
دردا که صبح و شام هشام از ره ستم
کوشید بر جفـای تو یا بـاقرالـعـلوم
با اینهمه عنایت و لطف و عطا نبود
زهـر ستـم سزای تو یا باقرالعـلـوم
در گوشه بقیع مزار غریب تو است
تـاریخ رنـجهای تو یا بـاقـرالـعـلـوم
طفلی دو ساله بودی در شهر شام شد
کُنج خـرابـه جای تو یا باقرالعـلـوم
بالله قسم رواست که چشم تمام خلق
خون گرید از برای تو یا باقرالعلوم
گفتی که شیعـیان تو ده سال در مـنا
گریـند در عـزای تو یا باقرالـعلـوم
مظلوم زیست کردی و مسموم کین شدی
این بود ماجرای تو یا بـاقرالـعلـوم
دردا که شد نهان به دل خاک در بقیع
روی خـدا نـمای تو یا بـاقـرالعلـوم
شهر مدینه شهر نبی لالهزار وحی
گـردیـد کـربلای تو یا باقرالـعـلوم
هرجا سفر کنم دل من در بقیع تو است
دارم به سر هوای تو یا باقرالعلوم
این فخر میثم است که هم مادح شماست
هم مرثیـت سرای تو یا باقـرالعـلوم
@navaye_asheghaan
#امام_باقر_علیهالسلام_مدح_ومناجات
پیمبرزاده هستی، شیوۀ اعجاز میدانی
بگو با علم خود قدری به ما اسرار پنهانی
چنان نوری شتابان جاری از اقصای تاریخی
که بخشیدی بیابان را نجات از حجم ویرانی
ضریب نور در نوری، حسینی و حسن منسب
احادیث نـگـاه تو سرآغـاز گُل افـشـانی
نمی از قال باقرها میان هر دلی کافیست
که بشکافد دل هر ذره را در هر بیابانی
صدایت میزنم در خود، امیری ایهاالباقر
صدایت میزنم در دل، به پا کردی چه طوفانی
من از آن حُسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که پشت ابر تیره کی شود خورشید زندانی
نسیم مهربانی تا وزید از دستهای تو
بهاران را نشان دادی درآن عصر زمستانی
علی الظاهر تو کودک بودی اما یک ولی الله
که میبردند نامت را حسینیها به حیرانی
تو روح عدلی و حقاً توانستی به حرف حق
ستون کاخ ظلمت را چنان زینب بلرزانی
دلی که بیتو میماند، بیابان است، میخشکد
نگاهت نور خورشید است در یک صبح بارانی
گدای کوی تو بودن شرف دارد به اربابی
بیا مسکین! در این خانه که پشت در نمیمانی
بیا که سفرۀ احسان در این بیت الکرم پهن است
چه خوانی و چه احسانی، چه روزی فراوانی
منم خرده گدایی که کریمی چون تو را دارم
تو هم آنی که دستم را گرفتی کمتر از آنی
پـریـشـانم پـریـشـان هـوای آسـتـان تـو
زیارت هست پایان دلانگـیز پریـشانی
🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹
@navaye_asheghaan
࿇﷽࿇
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#زمزمه_با_امام_رضا_علیه_السلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
࿇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
ای حرمت جــلوهٔ عـــرش خدا
شمـــسِ معین الضعفا ، یا رضا
خـــادم درگـاه تو حـــور و مَلَک
خــم شـده بر پای تو چرخ فلک
دست کرم بر در تو ســائل است
ســائل درگــاه تو اهـل دل است
هـــر که به درگــاه تو روی آورد
روزی اش از خوان کرم می برد
شــــاه و گــدا بر در تو رو زدند
بر درِ احســــان تــو زانــو زدند
هر کـه از آن سفرهٔ تو نان گرفت
بــا دمِ نقـــارهٔ تو جـــان گرفت
بـــا دل زارم بـــه حــــرم آمدم
تشــنه به این خــوان کرم آمدم
ای تـــو پنـــــاه دل بیــــچارگان
ملــــجأ درمــانده ترین بنـــدگان
درگــه تو باب نجـــات من است
لطف شـما رمــز حیات من است
پنـــجره فــولاد تو باب رجاست
نام رضا ، معنی مشکل گشاست
عشق تو بر قلب هر ایرانی است
نوکری ات منصب سلطانی است
زائــر درگــاه شـــما بـی ریاست
با نظرت خاک درت "کیمیا"ست
ملتمـــسانه به حضـــور آمـدم
غــــرق تمنـــای ظهــــور آمـدم
تا به دعایت شود امضا ، ظهور
نور خـدا جلـــوه کند با ظهور
✍رقیه سعیدی(ڪیمیا)
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲
࿇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
@navaye_asheghaan
4_290769337478807758.mp3
783.3K
#حضرت_مسلم علیهالسلام
#شهادت_حضرت_مسلم علیه السلام
#نوحه_حضرت_مسلم علیه السلام
چيکار کنم ميون کوفه خيلى تنها شدم
چيکار کنم اسير دست اين نامردا شدم
چيکار کنم اخه شرمنده از تو اقا شدم
سوختم و ساختم با غم دلدار
سرميزارم بر گوشه ديوار خسته و بى يار
به حق خاک چادر مادرت کوفه نيا
تو رو قسم به حرمت خواهرت کوفه نيا
تو را قسم به غيرت علمدار کوفه نيا
خواهرت و نکش ميون بازار کوفه نيا
کوفه ميا ميگم من دلخون
کوفه ميا ميشى سرگردون
کوفه ميا ميگم بى سامون
واى حسين ميا به کوفه
اگه مياى يه فکرى کن براى قحطى اب
اگه مياى يه فکرى کن براى طفل رباب
اگه مياى يه فکرى کن براى بزم شراب
بى کفن موندم توکفن بردار
تا نشى عريان پيروهن بردار پيروهن بردار
با لب تشنه سرم و بريدن کوفه ميا
پيکرم روى زمين کشيدن کوفه ميا
تمام موهات و به هم ميريزن کوفه ميا
بعد رو سر اهل حرم ميريزن کوفه ميا
کوفه ميا جوونه اکبر
کوفه ميا ميشى بى ياور
کوفه ميا عزيزه خواهر
واى حسين ميا به کوفه
#قاسم_نعمتی
#شب_اول_محرم