eitaa logo
کانال نوای عاشقان
23.8هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
619 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. یک جمعه ی دیگرم به حسرت طی شد در هجمه ی درد و آه و محنت طی شد ای اهل دو عالم به فدایت ، آقا... عمرم به امید یک عنایت طی شد .
. من که خوشحال از پریشان حالی‌ام سرخوشم با حال و روز عالی‌ام بر سر راه نگاهت مهربان می‌نشینم با دو دست خالی‌ام آبشار جاری لطف خدا یا عزیز الله اوف کیلنا دستهایم را ببین و رحم کن بنده را مولا ببین و رحم کن این اسیر سر به زیر خویش را خسته و تنها ببین و رحم کن ای پناه بی پناه بی نوا یا عزیز الله اوف کیلنا دوست دارم با تو باشم روز و شب تا بسوزم با غمت در تاب و تب دلنوازی دستگیری از شما از من بی دست و پا دست طلب با تمام دردهایم آشنا یا عزیز الله اوف کیلنا آه ... مولایی چه می‌آید به تو حُسن زهرایی چه می‌آید به تو بی سر و پایی چه می‌آید به من رسم آقایی چه می آید به تو ای نگاهت دردمندان را دوا یا عزیز الله اوف کیلنا دامن از دستان آه ما مکش خویش را دور از نگاه ما مکش عاقبت ما هم خدایی می‌شویم دست از اصلاح راه ما مکش آسمان عاطفه روح دعا یا عزیز الله اوف کیلنا 🔸شاعر:
. حالی بده همیشه بخوانم دعا فقط فهمی به من بده که بخواهم تو را فقط دردی حواله کن که بفهمم چه میکشی؟ بی فایده ست ناله ی آقا بیا فقط پایی بده که در به در خیمه ات شویم فانی شویم در جَلَوات شما فقط هوشی بده که وقت بلایا و فتنه ها تکیه کنیم بر غم آل عبا فقط جانی بده به پای نگاهت فدا کنم پرپر زدن ز عشق تو دارد صفا فقط... عزمی بده به دغدغه ی تو عمل کنیم کی میشود وصال تو با ادّعا فقط؟! شوری بده شرر بزند بر شعور من آهی بده به سوی تو باشد رها فقط سوزی بده به سینه ی من تا که روز و شب روضه بخوانم از شَه کرببلا فقط روزی خبر بده به غلام سیاه خود... یک شب بیا به خیمه ی ما... بی صدا فقط ما از کسی به جز تو نداریم انتظار عالم درست میشود... آقا بیا فقط! 🔸شاعر: _______________ 🔹 ای امام و‌ ای امیر اربعین یابن الحسن ای علمدار مسیر اربعین یابن الحسن میزبان و سفره دار اربعین یابن الحسن بهترین لبیک بر هل من معین یابن الحسن اربعین یعنی همان تجدید بیعت با شما عشق با پای پیاده از نجف تا کربلا اربعین یعنی قدم بگذاشتن در راه نور انتظار منجی و آمادگی بهر ظهور گرکنی امضا دوباره سمت جاده می روم اربعین، کرببلا، پای پیاده می روم مشکل مالی چه باشد عاشقت سر می دهد خرجی این راه را زهرای اطهر می دهد گرچه عبدی روسیاهم‌ دست من را هم بگیر پرگناهم بی پناهم دست من را هم بگیر خوب و بد در هم بخر ما را عزیز فاطمه کربلا با هم ببر ما را عزیز فاطمه گربیایم جان خود را را نذر رویت می کنم کو‌به کو،‌ موکب به موکب، جستجویت می کنم ای تمام عشق بر هجران رویت مبتلا در پی روی تو هستم از نجف تا کربلا میهمانت می شوم با اشک جاری از دو عین بر لبم جاریست ذکر «یا لثارات الحسین» اربعین می آید و جوشد سبوی کربلا بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا کربلا و‌مادری که ناله ها می زد حسین از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین 🔸شاعر: ___________ 🔹
گرچه عمری‌ست که زانوی غمت در بغل است همچنان منتظرش باش که خیرالعمل است مردن از چشم‌‌ به‌ راهیش گوارا عسل است ای که ذکر شب و ورد سحرت "العجل" است! بیش‌ از این در پی آن باش که دلداده شوی باید آماده‌ی آماده‌ی آماده شوی شب بی‌تابی ما را سحری در راه است باز هم بت‌شکنی با تبری در راه است در قد و قامت حیدر پسری در راه است بر یتیمان محمد پدری در راه است عاقبت منجی بین‌المللی می‌آید باز از کعبه یکی مثل علی می‌آید آن که گل‌ها همه وا می‌شود از لبخندش ابر و باد و مه و خورشید و فلک در بندش "یاحسین" است مزیّن شده بر سربندش یعنی ای مردم مشتاق! منم فرزندش آمدم جامعه را غرق در اعجاز کنم به نگاهی گره از کار جهان باز کنم هیبت حیدر و سیمای پیمبر دارد خاک زر می‌شود آن‌جا که قدم بردارد عالمی منتظر اوست علم بردارد کو جلودار اگر تیغ دودم بردارد؟ لشکری ساخته از نسل جمارانی‌ها و امیران سپاهند سلیمانی‌ها بی‌خود از خود شده خورشید خلاف آمده است آسمان هیبت او را به طواف آمده است آفتاب است که شب را به مصاف آمده است ذوالفقار است که بیرون ز غلاف آمده است همه جا پر شده از عدلِ گریبانگیرش خون بیدادگران می‌چکد از شمشیرش آی شیطان‌صفتان! هیبت‌تان پوشالی‌ست ژست آقای جهان بودن‌تان توخالی‌ست گرچه امروز رجزخوانی‌تان جنجالی‌ست حالتان لحظه‌ی موعود چه بد احوالی‌ست می‌رسد لحظه‌ی پایانی عیاشی‌تان شده نزدیک‌تر از پیش فروپاشی‌تان دست شب می‌شود از غائله کوتاه آخر می‌شود نوبت جولان سحرگاه آخر می‌دمد طلعت آن چهره‌ی دلخواه آخر چشم برهم بزنی می‌رسد از راه آخر آفتاب آن‌سوی این کهنه‌شب تاریک است شاعری گفت کمی صبر سحر نزدیک است 🔸شاعر :
اشعار ناب آئينے: شبی که ختم خواهد شد دمِ صبحش به دیداری هزاران ساعتش وَللّهِ می ارزد به بیداری سحر از تاب گیسوی‌َت به گوش باد گفتم..،گفت: عجب یاری عجب یاری عجب یاری عجب یاری منِ بی عُرضه حتی عرضِ حاجت‌هام می لنگد گره در کار خود انداختم وقت گرفتاری چه بر می آید از دستِ من درمانده جز گریه اَقَلّاً دلخوشم با چشم هایم کرده ام کاری برای سنگ‌ِ طفلان سر کوی‌َت..،سر آوردم بیا دیوانه ات را مفتخر گردان به آزاری وبال معصیت بال عروجم را ربود از من کبوتر را قفس وِل می کند امّا به دشواری قرار از ابتدا این بود..،بارِ هجر بردارم ببین حالا چگونه شُهره‌ی شَهرَم به سرباری! گریز از ناگزیریِ فراق‌اَت کاش ممکن بود... چه چاره دارد این بیچاره ی تو غیر ناچاری شهیدان تکلم،کُشتگان نُطق معشو‌ق اند بیا تکیه بزن بر کعبه..،ذبحم کن به گفتاری اگرچه ظرف من ظرفیَّتش در حدِّ مِهرَت نیست ندیدم کاسه ام را خالی از لبخند بگذاری "خودم خاک کف پای تو هستم حضرت‌عباسی‌ ع" به قول لات‌های بامرام کوچه‌بازاری به جز تو رو به هرکس می زدم..،رو می گرفت از من هوای این گدای رانده از هر خانه را داری به حق خانمِ‌پهلو‌شکسته خواهشاً برگرد به حقِّ ردِّ خون مانده بر تیزی مسماری ▪️ ▪️ نه تنها مادر ما سوخت..،بلکه گیر هم افتاد نه ول کن بود میخ در،نه مهلت داد دیواری 🔸شاعر: 👆 ____ در میان خلق با او بوده هم‌سر فاطمه از ازل ساقی علی بوده ست، کوثر فاطمه نام زهرا می درخشد در میان اهل بیت سیزده معصوم ما دُرّند، گوهر فاطمه چون کلام حق که با "هُم فاطِمَه" آغاز شد در میان پنج تن هم بوده محور فاطمه در بهای آفرینش از نبی و از علی با حدیث قدسی "لولاک" شد سر فاطمه هردو یک روحند اما در دوتن، با این حساب فاطمه شد حیدر کرّار و حیدر فاطمه سیب در معراج با دست پیمبر شد دو نیم نیم آن شد ذوالفقار و نیم دیگر فاطمه مرتضی با ذوالفقار انگار جولان می دهد خطبه خوانی می‌کند تا روی منبر فاطمه هر خطیبی که دم از فضل و دم از ایثار زد انتهای منبر او ختم شد بر فاطمه هرکسی در روضه های بچه هایش کار کرد پاسخش را می دهد چندین برابر فاطمه بر قلوب شیعیان مهر شفاعت می زند می تکاند چادرش را روز محشر فاطمه 🔸شاعر: 👆 ____ جز وقت حاجتش به تو این دل چکار داشت ؟ از تو تمام شــهر فقط انتظار داشت ... این سنگ زینتی که فراموش کرده است سنگ است و زینتش ز نگاهت عیار داشت گفتم بیا , تو آمدی اما به روی تو دل از گناه دور خودش یک حصار داشت مظلوم عالمی تو که سرباز لشکرت هر روز با سپاه مقابل قرار داشت هر ضربتی که خورده ای از یار بوده است ورنه که دست های تو هم ذوالفقار داشت از شهر خسته ام , غزلم یک بهانه بود امشب دلم به سمت تو قصد فرار داشت 🔸شاعر: 👆 _____________________________ چرا عزمِ سفر داری مگر در خانه مهمانی؟ پس از تو فاطمه ، بستر نشینم خوب میدانی برای چشمِ زهرا بینِ من نه سال ، یک آن بود نگو پس چند روزی بیشتر ، پیشم نمی مانی به پهلویت قسم اشکِ تو را من خوب میفهم به بازویت قسم بر غربتم ، اینگونه گریانی از آن وقتی که تا مسجد مرا با زور می بردند هنوز ای فاطمه جان ، غرقِ در ذکر علی جانی مفاتیح الجنانِ دستهایت باز شد اما چرا پس ای حیاتِ من دعای مرگ میخوانی بمان شیرینیِ این زندگانی ، مادرِ خانه که بی تو بر علی تلخ ست شیرینیِ هر نانی به سختی می روی راه و به سختی هم نفس داری بیا اما از این آزرده ، دل نستان به آسانی تو تنها ایستادی پیشِ روی جبت وَ الطاغوت الا ای ذوالفقار خانهٔ من ، مرد دورانی 🔸شاعر: 👆
به کجا می‌رود امروز جهانم بی تو؟ من به آینده‌ی دنیا نگرانم‌ بی تو از فراق تو اگر دق بکنم‌ نیست عجیب این عجیب است که من زنده بمانم بی تو سینه‌ام تنگ و دلم خون و نگاهم ابری‌ست چشمِ کم‌سو و دلی بی‌ضربانم بی تو اشک سرخ از رخ زردم به زمین می‌ریزد آه، عمری‌ست که همرنگ خزانم بی تو کیست تا اشک بریزیم غمت را با هم؟ رفته از دست ببین تاب و توانم بی تو تا تماشای تو در هر نفسم افسوس است آه می‌خیزد از آیینه‌ی جانم بی تو با تو می‌مانم و از عشق تو دم خواهم زد هرچه دنیا بزند زخم‌زبانم بی تو 🔸شاعر : بیا که روز سفیدم، سیاه می‌گذرد شبم به ناله و با اشک وآه می‌گذرد بیا که بی تو پریشان و نابسامانم بدون تو همه عمرم، تباه می‌گذرد چگونه آب نگردم ز شرم جرم و گناه که لحظه لحظه‌ی من با گناه می‌گذرد مرا پناه بده زیر سایه‌ی کرمت ببین چه بر سر این بی‌پناه می‌گذرد درست کن به نگاهی تو روزگار مرا خدا نکرده اگر اشتباه می‌گذرد تو را که داشته باشم کجا تهی‌دستم تمام زندگی‌ام در رفاه می‌گذرد تو را به حق حسین از گناه ما بگذر به حق آن که ز حُر با نگاه می‌گذرد منم مرید کسی که به خاک کرب‌وبلا زجان خویش به راه اله می‌گذرد اگر که بغض «وفایی» شکست با فریاد مسیر این غزل از قتلگاه می‌گذرد 🔸شاعر : @navaye_asheghaan
قومی که مسیرش همه بر عکس شهید است در حسرت دیدارِ کمی،خوابِ سفید است. جمعی که زر وسیم شود کعبه ی آنها، آمرزششان پیشِ خداوند بعید است در کوفه حسینی شدن امروز چه سخت است! وقتی که به بازار پر از وعده وعید است با مردم شهری که به هم رحم نکردند دیگر چه نیازی به ستمهای یزید است ‌ دیگر به سراپرده ی خورشید رسیدن از راهِ سیه گشته ی ما قطع امید است روزی که بیایی پسرِ حضرتِ زهرا؛ مردم همه گویند که دینِ تو جدید است اینجا به کسی خوش نگذشته است کجایی؟ هجران نفس از این دل دیوانه بریده است... تلخ است اگر زندگیِ منتظرِ تو... این زهر فراق است که از غصه چشیده است.. طوفان نکند رحم به هر برگ و درختی برگرد تن خفته ی ما شاخه ی بید است برگرد ببینی که چه اوضاع وخیمی است آری بخدا مرگ در این بُرهه مفید است @navaye_asheghaan
ازین همه فراق، دل کباب شد بیا دگر زمانه بی تو بر سرم خراب شد بیا دگر سکینه ی زمین و آسمان، امام مهربان زمانه، سینه اش پُر اضطراب شد بیا دگر مرا زیاد در گناه دیدی و دلت شکست دلم شکست و از خجالت آب شد بیا دگر خجالت آور است گفته ام، نمایِ شهرمان چقدر بی حیا و بد حجاب شد بیا دگر فقیرها به زیر پای اغنیا فدا شدند دوباره از حقیقت اجتناب شد بیا دگر هوا بدون بودنت، جهنم است بی گمان نفس زدن برای ما عذاب شد بیا دگر هزار و یک طریق خواندمت بیا، نیامدی به هر دری زدم دلم جواب شد بیا دگر هنوز می رسد نوا، حسین زیر دست و پا... میان خون محاسنش خضاب شد بیا دگر @navaye_asheghaan
قومی که مسیرش همه بر عکس شهید است در حسرت دیدارِ کمی،خوابِ سفید است. جمعی که زر وسیم شود کعبه ی آنها، آمرزششان پیشِ خداوند بعید است در کوفه حسینی شدن امروز چه سخت است! وقتی که به بازار پر از وعده وعید است با مردم شهری که به هم رحم نکردند دیگر چه نیازی به ستمهای یزید است ‌ دیگر به سراپرده ی خورشید رسیدن از راهِ سیه گشته ی ما قطع امید است روزی که بیایی پسرِ حضرتِ زهرا؛ مردم همه گویند که دینِ تو جدید است اینجا به کسی خوش نگذشته است کجایی؟ هجران نفس از این دل دیوانه بریده است... تلخ است اگر زندگیِ منتظرِ تو... این زهر فراق است که از غصه چشیده است.. طوفان نکند رحم به هر برگ و درختی برگرد تن خفته ی ما شاخه ی بید است برگرد ببینی که چه اوضاع وخیمی است آری بخدا مرگ در این بُرهه مفید است @navaye_asheghaan
🥀🥀🥀🥀🥀🥀 این جمعه هم گذشت تواما نیامدی.. خورشید خانواده ی زهرانیامدی... ، جمعه جمعه رفت و من پای قرارت بیقرار مانده‌ام پای قرارت چشمِ من در انتظار ای جهاندار و جهان‌ بخش زمان مولای من بی تو دل دارد به لب سازِ پرستوی بهار کی دهی آن مژده ی وصلت به این سرگشته‌ را در میانِ باغ بینم روی مجذوبِ نگار باز دلتنگی تو ما را به هر جا می کشد گاه در کرببلا و سامرا سردابِ یار عصرِ جمعه گریه بر شاهِ شهیدان میکنی همچو بارانِ بهاری بر کویرِ شوره زار کی رسد عطرِ نسیمت ای گلِ زهرا بیا تا جهان خرم شود تحتِ لواء شهریار 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
این روزها دیگر کسی یاد شما نیست دیگر کسی با نام‌هایت آشنا نیست مثل گذشته نیست دیگر کارهامان شبهای جمعه روی لبهامان دعا نیست حق با شما بوده اگر خیمه‌نشینی این جا میان ما برای تو که جا نیست تفریح بعضی‌ها مهم‌تر از نماز است یک عده‌ای هم کارشان غیر از ریا نیست دیگر گذشت آن هفته‌های جمکرانی دیگر سه‌شنبه‌های هفته با صفا نیست در بند نفس خود گرفتاریم از بس... که لحظه‌هامان از گرفتاری جدا نیست بیچارگی یعنی همین، روزی بفهمیم در دفتر چشم انتظاران نام ما نیست چیزی که از ما دیده‌ای تو بی‌وفائی‌ست چیزی که ما دیدیم از تو مهربانی‌ست اصلاً چه کاری بهتر از روضه گرفتن؟ حالا که روزیِ گدایان کربلا نیست
مناجات با خدا در روز و‌ شامِ آدینه غرق سوز و غرق آوایم خدا من گدای جمعه شبهایم خدا جمعه ها مهمان درگاه توام مستحقِّ غرق در آه توام جمعه ها از عشق آن مولای نور من نمایم من دعا بهر ظهور آیم و پیدا نمایم راه را ذاکرم من ذکر یا الله را جمعه ها بزم خوش هم عهدی است روز ذکر اَلعَجَل یا مهدی است جمعه ها آیم پشیمان و حزین بارالها دست خالیَم را ببین دست خالی آمدم راهم بده سوز و اشک و ناله و آهم بده ای خدای مهربان ای دستگیر جان زهرا و علی دستم بگیر هستی ام گردیده از عصیان تباه آمدم با کوله باری از گناه جمعه ها آیم به چشمی پر ز اشک از سرشک حسرتم پر گشته مَشک میزنم هردم تو را یارب صدا یا غیاثَ المستغیثین ای خدا جمعه اي کاش آید آن نور دوعین با نوای یا لَثارات الحسین کاش آید ناجی عالم همه طالب حق علی و فاطمه کاش آید معنی صوم و صلاه آنکه باشد جسم عالم را حیات نوشم از جام محبت شَهد را جمعه ها خوانم دعای عهد را شعر عجل في فرج خوانم به نور بلکه تعجیلی بگردد در ظهور جمعه ها دل را به دلبر میدهم جمعه شبها ناله ها سر میدهم یاد یار بی مجیبم میکنم یاد مولای غریبم میکنم جمعه ها با اشک جاری از دو عین میشود ذکرم حبیبی یا حسین جمعه ها با سوز و آوا و نوا میزنم ناله به یاد کربلا یاد آنکه بین گودال ظَفر شیعَتی مَهما شربتُم داد سر یاد آنکه دیده داغ اکبرش ناله زد از این مصیبت مادرش یاد آنکه در هیاهوی شَفَق داد شش ماهه به راه دین حق آنکه بر عالم شمیم یاس داد در کنار علقمه عباس داد یاد آنکه کعبه ی آمال بود تشنه لب افتاده در گودال بود یاد آنکه زینت گودال شد وای بر من ، پیکرش پامال شد یاد آن سرچشمه ی نورُالهُدیٰ یاد آنکه خونبهایش شد خدا 🔴 این ابیات در سال ۸۵ سروده شده شاعر امیرعباسی @navaye_asheghaan