eitaa logo
کانال نوای عاشقان
23.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
619 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
برای ، ، بـه کعبـه روی نهـادم کـه دور یـار بگردم کجـای خانـه بـه دنبـال آن نگـار بگـردم میان این همه حاجی کجاست حاجی زهرا؟ کـه هـر نـفس بـه فدایش هزار بار بگردم مقام و زمزم و رکن و حطیم را همه گشتم کنـار حجـر روم، یـا بـه مستجـار بگردم؟ میـان خلـق دویـدم که در کنار تو باشم بگـو چقـدر بـه هر گوشه و کنار بگردم دلم گرفته بگـو ای عزیـز فاطمـه تا کی... تو را نبینم و بر گِرد ایـن جـدار بگردم؟ به شوق این که فقط زیر سایۀ تو بمیرم چو آفتاب به هر کوه و کوهسار بگردم اگر چـه گَردِ رهم، با نسیم در به درم کن که در هوات به هر شهر و هر دیار بگردم خدا گـواست که نـومید نیستم ز وصالت اگر چـه دور تو تـا دور روزگار بگردم بـه انتظار قسـم بـا خـود این قرار نهادم که در هـوای تـو تـا وقت انتظار بگردم عنـایتی کـه همـه عمـر «میثم» تو بمانم بسـانِ میثـمِ تـو دور چـوبِ دار بگردم ✍ @navaye_asheghaan
برای ؛ ؛ ای صفای حرم یار! کجای حرمی؟ حرم از عطر تو سرشار! کجای حرمی؟ سعی عشاق تو، ای کاش به جایی برسد ای صفای حرم یار، کجای حرمی؟ عطر جان‌بخش تو در حِلّ و حرم پیچیده‌ست وارث عترت اطهار، کجای حرمی؟ ای شده زمزمۀ منتظرانت لبیک مظهر عصمت و ایثار، کجای حرمی؟ خواب غفلت ندهد فرصت دیدار به ما آه ای دیدۀ بیدار، کجای حرمی؟ «همه جای حرم از پرتو حُسن تو پر است ای به صد جلوه پدیدار، کجای حرمی؟» تا شود چشم و دل عالم و آدم روشن پرده از آینه بردار، کجای حرمی؟ حج اکبر شود آن روز، که هنگام طواف برسد مژدۀ دیدار، کجای حرمی؟ رازدارِ دل زهرا و علی، غیر تو کیست آخر ای محرم‌اسرار، کجای حرمی؟ ✍ @navaye_asheghaan
باید که سوال کرد از هر عالم در معرفت امام حاضر، دائم فرمود که: "مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ القائِم" ای مظهر مظهر العجایب الغوث! مظلوم ترین حاضر غایب الغوث! جز آمدنت چه آرزویی داریم؟ ای رغبت لیله الرغایب الغوث! ای ماه در آسمان به دنبال توایم ما بی خبر از جهان به دنبال توایم از مسجد سهله دور هستیم، ولی در مسجد جمکران به دنبال توایم
صاحب عزای خون خدا صاحب الزمان دردآشنای صبح و مسا صاحب الزمان این روزها شبیه اسیران نینوا داری هوای مهد بلا صاحب الزمان پای پیاده با عَلَمی روی دوش خود راهی شدی به کرب وبلا صاحب الزمان خاک ِمسیر، گِل شده از اشک چشم تو داری همیشه سوز و نوا صاحب الزمان موکب به موکب از ته دل آه می کشی با یاد درد فاطمه ها صاحب الزمان لب تشنه و گرسنه در این راه رفته اند خسته بدون آب و غذا صاحب الزمان از خار و زخم پای رقیّه کنی تو یاد با تاول نشسته به پا صاحب الزمان با دیدن نی و علم و پرچم و کتل هستی به یاد رأس جدا صاحب الزمان هرجا طناب ،دیده ای از خاطرت گذشت بستند دست جدّ تو را صاحب الزمان خسته و دل شکسته اگر می رسی به طف زینب رسیده با قد ِ تا صاحب الزمان یک اربعین گذشته و هرگز نرفته است از خاطرش زمین جفا صاحب الزمان چل روز پیش رأس حسینش مقابلش از تن جدا شده ز قفا صاحب الزمان رفته میان مقتل و دیده به جسم او زخم سنان و سنگ و عصا صاحب الزمان چل روز پیش دیده تنش را میان بغض در زیر نعل تازه رها صاحب الزمان مهدوی نسب(عبدالمحسن) @navaye_asheghaan
آن صدایی که مرا سوی تماشا می‌خواند از فراموشیِ امروز به فردا می‌خواند آشنا بود صدا، لهجۀ زیبایی داشت گله از فاصله، از غربت و تنهایی داشت هم‌نفس با من از آهنگ فراقم می‌خواند داشت از گوشۀ ایران به عراقم می‌خواند یادم انداخت که آن سوی تماشا او هست می‌روم می‌روم از خویش به هر جا او هست جمکران بدرقه در بدرقه، تسبیح به دست سهله آغوش گشوده‌ست مفاتیح به دست رایحه رایحه با بوی خودش می‌خوانَد خانۀ دوست مرا سوی خودش می‌خوانَد خانۀ دوست که از دوست پر از خاطره است خانۀ دوست که نام دگرش سامره است آن اویسم که شبی راه قرن را گم کرد با دل ما تو چه کردی که وطن را گم کرد؟ وطن آن‌جاست برایم که پر از خویشتن است یعنی آن‌جا که در آن خانۀ محبوب من است سامرا! خانۀ محبوب من! از او چه خبر؟ از دل‌آرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟ ما همه غرق سکوتیم تو این‌بار بگو سامرا! طاقت ما طاق شد از یار بگو سایۀ روشنش آورده مرا تا اینجا بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند قَسَمت می‌دهم آری به همان راز و نیاز آخرین بار کجا در حرمت خواند نماز؟ آخرین مرتبه کی راهی میقات شده‌ست؟ آخرین بار کجا غرق مناجات شده‌ست؟ خسته از فاصله‌ام با منِ بی‌تاب بگو با من از گریۀ او در دل سرداب بگو سامرا! ای که بلندای شکوهت عرش است گرد و خاک قدمش روی کدامین فرش است؟ حرمت ساحل آرام‌ترین امواج است این گدا سامره‌ای نیست، ولی محتاج است از زمستان پیاپی به بهارم برسان بر لبم عرض سلام است به یارم برسان ما به تکرار دچاریم بگو با یارم غیر او چاره نداریم، بگو با یارم ـ رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد آنچه را مانع دیدار شد از دیده بگیر جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر تو فقط چارۀ هر دردی و برمی‌گردی وعدۀ بی برو برگردی و برمی‌گردی روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود جای دل، آن‌چه شکسته‌ست، قفس خواهد بود از سر مأذنۀ کعبه اذان می‌خوانیم قبلۀ کج شده را سوی تو می‌چرخانیم هر کجا می‌نگرم ردّ عبورت پیداست کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست تازه این اول قصه‌ست، حکایت باقی‌ست ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقی‌ست می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد یک نفر مانده از این قوم که برمی‌گردد ✍
از ما زمینیان به شما آسمان سلام مولای دلشکسته! امام زمان! سلام این روزها هزار و دوچندان شکسته‌ای حالا کجای روضه‌ی بابا نشسته‌ای؟ رخت سیاه داغ پدر کرده‌ای تنت قربان ریشه‌های نخ شال گردنت آماده می‌کنی کفن و تربت و لحد مرد سیاهپوش! خدا صبرتان دهد گویا دوباره بی‌کس و بی‌یار و خسته‌ای این روزها کنار دو بستر نشسته‌ای انگار غصه‌دار جراحات سینه‌ای گاهی به سامرایی و گاهی مدینه‌ای یکبار فکر زهر و دل پر شراره‌ای یکبار فکر واقعه‌ی گوشواره‌ای با این که بر سرِ پدرِ دیده بسته‌ای اما به یاد مادر پهلو شکسته‌ای آن مادری که بال و پرش درد می‌کند هم دست و شانه، هم کمرش درد می‌کند دو ماه ونیم گونه زخمی ماه! تر از چادر سیاه سرش هم سیاه‌تر تا اینکه با کبودی یک تازیانه رفت شمع شب مدینه هم آخر شبانه رفت ✍ @navaye_asheghaan
تنها نه اینکه بر تن تو جامه‌ی عزاست حتی سیاه‌پوش غمت سرّ من رئاست "غم"، واژه‌ای که بیشتر از هر کس دگر با چشم‌های دائم‌الاشک تو آشناست تنها، غریب، گوشه‌ی سرداب خانه‌ات بر گونه‌هایت اشک عزای پدر رهاست این روزها اگر که ندارید زائری ما را به سامرا ببر، اینجا پر از گداست انگار ماتم تو تمامی ندارد و هر روز، سینه‌ی تو به یک داغ مبتلاست تو سوگوار خانه‌ی آتش‌گرفته‌ای اما شکستن تو در این داغ، بی‌صداست مثل همیشه آخر شعرم رسید و باز دستم به دامن تو و امضای کربلاست ✍ @navaye_asheghaan
چه غصه ها که نخوردم برای غیبت تو چه گریه ها که نکردم برای غربت تو یتیم زاده و آواره ایم، در به دریم بگو چگونه بیاییم در کفالت تو؟ در انتظار طلوعم، نماز می خوانم به وقت شرعی عشاق، راس ساعت تو چه می شود که بگوید خدا به جبراییل بگو به حضرت مهدی، رسیده نوبت تو تمام خواست ما از خدا فقط این است ظهور یا فرج عاجل و سلامت تو برای مرقد زهرا ضریح می سازیم به حول و قوه ی الله، با نظارت تو خدا اگر که بخواهد اقامه خواهد شد «نماز جمعه ی» این هفته با امامت تو @navaye_asheghaan
به کام خلق نشاطی که می‌دهد رطبش هزار سال دگر هم نمی‌رود طربش طبابتی‌ست برای طبیب ما که هنوز نرفته هیچ مریضی به جانب مطبش ز فیض ریخته دستش چو عمر، کوتاه است کسی که نیست بلند آه آه نیمه‌شبش اگر نسوخت دلم پا به پای او هر شب خودم به دست خودم صبح می‌کنم ادبش برای من سحر وصل عید قربان است شب وصال نمردم اگر، یکی طلبش به خیل گوشه‌نشینان فراق را دادند همیشه خیر ببیند مسببش، سببش به وقت بردن نامش به سجده می‌افتم نگار ما به خداوند می‌رسد نسبش دلش به ما عجمی‌زادگان بُوَد مایل اگرچه دلبر ما را نوشته‌اند عربش خدا کند که تقرب از آن‌طرف باشد به جای صد قدمم راضی‌ام به یک وجبش ”ز بخت خفته ملولم‌ بُوَد که بیداری… “ دعا کند همه را باز در نماز شبش ✍ @navaye_asheghaan
الا که راز خدایی! خدا کند که بیایی! تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی! شبِ فراغِ تو جانا، خدا کند به سرآید سرآید و تو بر آیی، خدا کند که بیایی! دمی که بی تو بر آید، خدا کند که نباشد الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی! تو از خداست وجودت، ثُبات دهر ز جودت رجایی و همه جایی، خدا کند که بیایی! به گفت و گوی تو دنیا، به جست و جوی تو دل‌ها تو روح صلح و صفایی، خدا کند که بیایی! به هر دعا که توانم، تو را همیشه بخوانم الا که روح دعایی، خدا کند که بیایی! نظامِ نظمِ جهانی! امامِ عصر و زمانی! یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی! فِسرده عارضِ گل‌ها، فتاده عقده به دل‌ها تو دست عقده‌گشایی، خدا کند که بیایی دل مدینه شکسته، حرم به راه نشسته تو مروه‌ای، تو صفایی، خدا کند که بیایی! تو احترام حریمی، تو افتخار حطیمی تو آبروی منایی، خدا کند که بیایی! تو مشعری، عرفاتی، تو زمزمی، تو فراتی تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی! هنوز جسم شهیدان، فتاده است به میدان تو وارث شهدایی، خدا کند که بیایی بیا و پرده بر افکن، به ظلم، شعله در افکن که نور عدل خدایی، خدا کند که بیایی! الا که جانِ جهانی، جهانِ جان و نهانی نهان ز دیده‌ی مایی، خدا کند که بیایی! به سینه‌ها تو سُروری، به دیده‌ها همه نوری به دردها تو دوایی، خدا کند که بیایی ز هر دری به تظلّم، ز هر سری به ترنّم رسد به گوش نوایی، خدا کند که بیایی! اسیر بند جفا را، دچار رنج و بلا را به دست توست رهایی، خدا کند که بیایی! قسم به عصمت زهرا، بیا ز غیبت کبری دگر بس است جدایی، خدا کند که بیایی! "موید" است و دعایت، اگر قبولِ خدایت فِتد دعای گدایی، خدا کند که بیایی! ✍مرحوم @navaye_asheghaan
الا که راز خدایی! خدا کند که بیایی! تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی! شبِ فراغِ تو جانا، خدا کند به سرآید سرآید و تو بر آیی، خدا کند که بیایی! دمی که بی تو بر آید، خدا کند که نباشد الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی! تو از خداست وجودت، ثُبات دهر ز جودت رجایی و همه جایی، خدا کند که بیایی! به گفت و گوی تو دنیا، به جست و جوی تو دل‌ها تو روح صلح و صفایی، خدا کند که بیایی! به هر دعا که توانم، تو را همیشه بخوانم الا که روح دعایی، خدا کند که بیایی! نظامِ نظمِ جهانی! امامِ عصر و زمانی! یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی! فِسرده عارضِ گل‌ها، فتاده عقده به دل‌ها تو دست عقده‌گشایی، خدا کند که بیایی دل مدینه شکسته، حرم به راه نشسته تو مروه‌ای، تو صفایی، خدا کند که بیایی! تو احترام حریمی، تو افتخار حطیمی تو آبروی منایی، خدا کند که بیایی! تو مشعری، عرفاتی، تو زمزمی، تو فراتی تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی! هنوز جسم شهیدان، فتاده است به میدان تو وارث شهدایی، خدا کند که بیایی بیا و پرده بر افکن، به ظلم، شعله در افکن که نور عدل خدایی، خدا کند که بیایی! الا که جانِ جهانی، جهانِ جان و نهانی نهان ز دیده‌ی مایی، خدا کند که بیایی! به سینه‌ها تو سُروری، به دیده‌ها همه نوری به دردها تو دوایی، خدا کند که بیایی ز هر دری به تظلّم، ز هر سری به ترنّم رسد به گوش نوایی، خدا کند که بیایی! اسیر بند جفا را، دچار رنج و بلا را به دست توست رهایی، خدا کند که بیایی! قسم به عصمت زهرا، بیا ز غیبت کبری دگر بس است جدایی، خدا کند که بیایی! "موید" است و دعایت، اگر قبولِ خدایت فِتد دعای گدایی، خدا کند که بیایی! ✍مرحوم @navaye_asheghaan
ای آشکارِ از همه پنهان، ظهور کن تا جان به لب نیامده، ای جان! ظهور کن خورشید آسمان علی! آشکار شو ماه تمام ! ظهور کن جاء الحق است زینت دیوارهای شهر برگرد ای بشارت قرآن! ظهور کن خشکیم، بایریم، کویریم، تشنه‌ایم بی حاصلیم حضرت باران! ظهور کن من ظلمتم به تو نرسم دیر می‌شود پس لطف کن به قلب من الآن ظهور کن بر خاک‌های فکه، شلمچه، دوکوهه، فاو با خون نوشته‌اند شهیدان: ظهور کن :: مسمار شاهد است که زهرای مرضیه می‌گفت پشت آن درِ سوزان ظهور کن آقا به حق دست بریده بیا بیا آقا به حق ساقی طفلان، ظهور کن آقا به حق آن لب عطشان بیا بیا آقا به حق آن تن عریان، ظهور کن آقا به حق آن سر مابین طشت زر آقا به حق آن لب ودندان، ظهور کن ✍ @navaye_asheghaan