#باز_بر_قرآن_تفأل_میزنم
#امام_رضا_ع_مدح
🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾
بـاز بـر قـرآن تفـأل می زنـم
از زمین تاعرش را پل می زنم
تا بگویم از علی مـوسی الرضا
بـاغ طبـع سینـه راگـل میزنم
سوی مشهدمی روم باپای دل
بـر رضـا دست توسل می زنم
مـی سـرایم شعری ازدلدادگی
نغمـه ها همپای بلبل می زنم
تــا کــه ذوبِ در ولای او شوم
در تنور عشـق قـل قـل می زنم
از ازل دربـــدرش بــوده دلم
محــو زره پـرورش بـوده دلم
مـی روم راهـیِ بــازارش شوم
با کلاف جان خریدارش شوم
گرچه موری پیش سلطان نیستم
جــز غـلام نـوکـرانش کیستم
دارم امید از حضورش بی عدد
تا در این مِدحَت مرا یاری دهد
من کجا مولا علی موسی الرضا
مـن کجـا قبـله ی حاجات دعا؟
آنکـه بــاشد آسمان پروانه اش
جنت الرضوان شده کاشانه اش
نور خورشیداست برق چشم او
خشـم مـی آیـد خـدا ازخشم او
هست مولایم رئوف و سفره دار
هـم عـزیـز دُردانــه ی پـروردگار
اوکه ازمهمان نوازی خسته نیست
دربهای خانه اش هم بسته نیست
هـر دل غمـدیـده را شـادش کند
چـون کـویـر طوس آبـادش کند
خانه ی او مأمن دلخسته هاست
اوطبیب هرچه دل بشکسته هاست
در وجـودش آنچـه آهو دیده بـود
خـوشدلی وخُـلق نیـکو دیـده بود
اوست با مخلوق و خالق همزبان
در پناهش هست هرکس دراَمان
خــار آیــد سـوی او گل می شود
هــر زبـانِ بستـه بـلبـل می شود
آستـانـش جَنَّـتِ رضــوان بُـوَد
خوش به حال زائری مهمان بود
آب سقاخـانـه اش را هرکه خورد
مِهــر مـــولا را دگـــر از دل نَـبُرد
هــر کــه زد در بــارگـاه او قـدم
تــا اَبــد گــردد عـزیـز و محترم
محضرش هرکس فرستدیک سلام
نــزد حــق دارد مقـام و احتـرام
فــرش بــارگــاه او بــال مَلَـک
بـرتـری دارد حــریمش بـر فَلَک
نـوکـری بهـر رضــا شاهانه است
عاقبت بخیری در این خانه است
هرکه اینجا کرده یک آن نوکری
بـر سـرش بگذاشت تاج سروری
هرکه باعشق رضاجان زد نفس
در گــرفتـاری شـد او را دادرس
بس رئوف است وکریم ومهربان
خانه اش شد جان پناه بیکسان
هرکه بـا بدخواه او گردیده غیر
شـک نـدارم گـردد عاقبت بخیر
این رضا با دشمنش هم بد نکرد
دسـت حتی منکـرش را رد نکرد
تابه کامت هست«مداح»این زبان
یا علـی موسی الرضا نیکو بخوان
🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»