#جناب_جون_ره
#بیست_محرم
من جُون توأم، روی سیاه آوردم
یک قلب پر از غصّه و آه آوردم
ناقابلم امّا به امیدی ارباب
بر جنّت خیمه ات پناه آوردم
عمریست که کاسه لیس تو هستم من
بر نوکری ات همیشه دل بستم من
بگذار که هست من فدایت گردد
حالا که به لشکر تو پیوستم من
نگذار که ناامید گردم آقا
اذنم بده روسفید گردم آقا
مانند زهیر و حرّ و عابس من هم
در محضر تو شهید گردم آقا
صدشکر، محبّتت امانم داده
حق را همه ی عمر نشانم داده
فرتوت شدم ولی زمان پیری
حبّ تو توان ِصد جوانم داده
ارباب بیا و اذن میدانم ده
آماده شدم فقط تو فرمانم ده
زنده ست شهید ِراه تو تا موعود
با کشته شدن به راه خود، جانم ده
با گوشه نگاه لطف و احسان خود
من را بنویس جزء یاران خود
شد حاجت آخرم، زمان مرگم
بگذار سر مرا به دامان خود
ده روز تنم، رها شود در صحرا
دشمن شود از کرامت من رسوا
مشمول دعای خیر تو گردیدم
با بوی خوش و روی سفیدم آقا
سر بر روی دامنت گذاری اینجا
از دیده ی خود سخت بباری اینجا
اما پسر فاطمه مضطر گردی
وقتی که دگر یار نداری اینجا
ای وای که بر خاک گذاری سر را
هی می شنوی شکایت خواهر را
آن لحظه که روی تل بگوید ای شمر
با چکمه نزن لگد گل حیدر را
یک خنجر کُند و حنجرت، واویلا
ده مرکب و جسم اطهرت، واویلا
بر نیزه رود سرت عزیز زهرا
در پیش نگاه خواهرت، واویلا
از غربت تو اگر سراسر دردم
در سینه اگر نشسته آه سردم
رجعت کنم و مثل تمام اصحاب
بر یاری مهدی تو برمی گردم
آن دم که رود به روی تخت شاهی
با منتقم تو می کنم همراهی
آتش بزنم به قاتلینت؛ ارباب
من هم بشوم شریک در خوانخواهی
#علی_مهدوی_نسب
@navaye_asheghaan