eitaa logo
کانال نوای عاشقان
19.5هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
434 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. : عمریست که در این دل، من کرب و بلا دارم در سینه ی محزونم، کهفُ الشهدا دارم در دیده پر خونم، صحرای منا دارم من شاهدِ گودال و خود نیز عزادارم هفتاد و دو پیکر را، بی سر به زمین دیدم هجده سرِ بر نیزه، خونین و غمین دیدم اعضای مقطع را من دیده ام از یاران دستانِ جدا هر سو، از پیکر سرداران انگشتر و انگشت و غارت، ز جفاکاران من دیده ام از نزدیک خونبارش و خونباران از یوسفِ زهرا یک، پیراهن خونین را گه بر سرِ نِی دیدم، گه دستِ حرامی ها وای از دلِ مادرها، آه از غمِ خواهرها فریادِ ستم بود و نااَمنیِ دخترها دستورِ فرار آمد، از سَرورِ سَرورها من هیچ نمیگویم، از غارتِ معجرها انواعِ نوازش ها، با کعبِ نِیِ دژخیم یک باره برایم شد، محشر بخدا ترسیم دیدم به دو چشمِ خویش، من غربت زینب را در معبرِ آن گودال، غمهای لبالب را احوالِ اسیران را، سجاد و غم و تب را بر پیکر جدِ خود، جای سمِ مرکب را بودند در آن غوغا، عشاقِ خدا شیدا آهِ اُسرا بود و اشکِ شهدا پیدا دیدم به حرم آنگاه، انواعِ جسارت را در شدتِ ضرب و شتم، آغازِ اسارت را بر حرمتِ ناموسِ حق، اوجِ خسارت را اظهارِ شماتت را، اِعمالِ حقارت را آن چیز که در آن بِین، دلبسته به زهرا بود هشتاد و چهار آهِ پیوسته به زهرا بود در سلسله آل الله، غمهای فراوان دید با گریه ی ما دشمن، بدجور بما خندید از وحشتِ غم گاهی، جسمِ شهدا لرزید از نیزه عمو عباس، بر قافله بس گِریید این است حقوقِ ما؟ بارانِ جفا از بام؟ ناموسِ خدا همراه، با شمرِ لعین تا شام؟ از کوفه بگو اما، از شامِ خزان هرگز از نیزه بگو اما، از زخمِ زبان هرگز از گریه بگو اما، از اشکِ زنان هرگز از غصه بگو اما، از سوزشِ جان هرگز ناموسِ پیمبر را عنوانِ کنیزی چیست؟ هان! عترتِ زهرا را، این زخمه ی هیزی چیست؟ ✍ .
خونِ دندان در قدح ریزم، که مانَم تشنه لب سَرورِ من از سفر آید، گمانم تشنه لب گریه اَم بر شاهِ عطشان است و اطفال یتیم ترسم از اینکه شوند اینجا به درد و غم مقیم کاش میشد با تو گویم، سیدی! کوفه میا آه در حصرِ عدویم، سیدی! کوفه میا جانِ زینب گر میایی، پس میاور خواهرت می‌شوند اهلِ حرم بی کس، میاور خواهرت دختران رحمی نمی بینند، از این مردمان نان و خرما نذرشان کردند، بی دین مردمان آنچه آید بر سرِ من، بر سرِ تو آورَند بر سرِ دروازه ها، آخر سرِ تو آورَند نیزه هاشان سیدی! بَدجور پهلو میدرَد تیغ‌های تیزِشان، بَدجور اَبرو میدرَد رحم بر دندان و لعلِ لب ندارد نیزه ای ترسم از آنکه به کامت، لب گذارد نیزه ای شیرخوار اینجا امان هرگز ندارد، ای دریغ حرمله رحمی بر آن هرگز ندارد، ای دریغ با جوانانِ بنی هاشم بگو، جای کفن یک زِرِه پوشند، اینجا نیزه باران است و تن من بقربانِ نگاهِ نافذِ عباسِ تو میشود اینجا هدف، چشمانِ خیرالناسِ تو کعب نِی هاشان عجب، مهمان نوازِ کودکند بیشتر، نامردها در فکر گوشِ کوچکند گیسوی طفلِ یتیم اینجاست، دست آویزشان نیست از سیلی زدن بر کودکان، پرهیزشان هر کسی که بیشتر آتش بیارِ معرکه است بیشتر دنبالِ غارت، در میانِ مهلکه است این چه رسمِ ناجوانمردانه ای در کوفه هست؟ بیشتر آزارِشان در گیر و دارِ کوچه هست! چون غریبی را سرِ بازارشان، گیر آورند بر سرِ هر رهگذر، او را به تحقیر آورند چون میسر نیست گاهی، نیزه بر اندامها سنگ و خِشت و شعله میبارد ز روی بامها بردنِ نامِ تو آسان نیست، اما هر چه هست... گفتنِ نامِ علی، جرمش از آن سنگین تر است نامِ زیبای تو بر دارلاماره میبرم نامِ مولایم علی، با صد اشاره میبرم آخرین ذکرم شده، فریادِ یازهرا ز بام آخرین حرفِ سفیرت وقتِ جان دادن، سلام ✍ .
. علیه‌السلام گـدای کـوی تـو آقـاسـت یـا ابـاالحـجـة که زیـر سـایـۀ مـولاسـت یـا اباالحجة نـگـفـتـه، حـاجـتِ دل را بـرآوری آقـا ز بس که لطف تو با ماست یا اباالحجة به خـوان نـعـمت تو انـبـیاء بـنـشـسـتند که دست جود تو غوغاست یا اباالحجة هــزار حـاتـم طـایـی گـدای سـفـرۀ تـو که سفره دار تو یکتـاست یا اباالحجة که گفته گوشۀ تبعید فیض جاری نیست کـرامـت تـو ز بـالاسـت یـا ابـاالحـجـة بهارها همه دم صحـبت از گُلت دارند گُـل تو یـوسف زهـراسـت یا ابـاالحجة هزار یوسف مصری غـلام یـوسف تو دَمَت هزار مـسـیـحاسـت یا ابـاالحجـة خــبـر دهـنـد به اردوی ســوگـوارانت بـسـاط نـالـه مـهـیّـاسـت یـا ابـاالحـجة صـدای نـالـۀ مـهـدی به گـوش می آید که نـور چشـم تو تنهـاست یا اباالحجة عـزای غـربت تو بـوی مـجـتـبی دارد دلـت کـرانـۀ غـم هـاست یا ابـاالحجـة مخور که زهر جفا در طعام می ریزند کـنـار سفــره ات اعـداست یا اباالحـجة فراق و غربت و تبعید و رنج، قوت تو شد که غصه یـار تو مـولاست یا اباالحجة هـنـوز یـار نـداری که یــاری تو کـنـد که از مـزار تـو پـیـداست یا ابـاالحجـة شکسته باد نظامی که حرمت تو شکست مـزار تـو هـمه دل هــاست یا ابالحـجة هـزار گـنـبـد تابـان به مـرقـدت روشن که فرشت عرش معلّاست یا اباالحجـة مـلائک حـرمـت با وقـار می گــویـنـد: که کـربلای تو این جـاست یا اباالحجة . ✍ . @navaye_asheghaan
. گناهت چه بود ای عزیز پیمبر که از کودکی بود جایت به تبعید به همراهِ بابا، غریبانه تنها به یک پادگان شد سَرایت به تبعید پس از هادیِ دین، چه بد با تو کردند به حصری که دور از وطن بودی آقا به تهمت دلت را شکستند صد بار ز غربت شبیهِ حسن بودی آقا توجه به شَانِ شریفت نکردند ترا بارها خواست دشمن شبانه اهانت، پس از آنکه شد روز مرّه گرفتند جان و دلت را نشانه در اوج غریبی به صد بغض و کینه گهی شعله بر عصمتت می کشیدند ز بد سیرتی کار را از جسارت به فحاشیِ عترتت می کشیدند دلت را چو قرآن به آتش کشیدند که گفتند بد ناسزا مادرت را همه عمر با شک و تردید و نِخوَت چو تیری شدند آن دل مضطرت را ز نَمّامیِ مشرکانِ زمانه چو خانه بدوشانِ آواره بودی نه تحتِ نظر، بلکه تحتِ شکنجه دمادم ز غم، در پیِ چاره بودی در آن برکه ی شیرهای درنده ترا خواست دشمن خفیت نماید به تفتیشِ بیتت، عدو خواست هردم اِهانت به شَانِ شریفت نماید تو اما بیادِ خیامِ حسینی...  از این هجمه ها بارها گریه کردی بیادِ شبی که حرم گشته غارت از این غصه‌ها بارها گریه کردی تنت ای عزیز دلِ آلِ زهرا نشد طعمه ی شیرهای درنده سرت، حنجرت، دست و پایت، گلویت نشد طعمه ی تیغ های برنده سرت از قفا کِی جدا از تنت شد تنت گیر نعلِ ستوران نیفتاد خدا را همینقدر شکر ای امامم که پیراهنَت دستِ گرگان نیفتاد نشد اهلبیتت اسیرِ خوارج که با قصدِ قربت زنَد تازیانه نه زندان، نه ویران، نه بزمِ شرابی شده قسمتِ دختری نازدانه کجا تهمتی از کنیزی شنیدند به مهمانیِ شامیان دخترانت کجا خیزران خورده روی لب تو خدا رحم کرده به لعلِ لبانت - ۱۴۰۲✍ . @navaye_asheghaan
. می‌رود غم، فارغ از رنج و تعب خواهیم شد می‌رسد نصرت، ز شادی در طرب خواهیم شد دستِ غیبی هست در عالم، که می‌بخشد امید ما به ملت‌ها، توسل را سبب خواهیم شد چون به اَلخَلقُ عِیالُ الله، داریم اعتقاد در رهِ خدمتگزاری منتخب خواهیم شد از سرِ شب تا سحرها التماسش می‌کنیم آشنا با اشکِ اهلِ نیمه‌شب خواهیم شد راهِ صدساله به لطفش، یک‌شبه طِی می‌شود عاقبت هم بر شهادت منتسب خواهیم شد کِی فقط دستِ دعا داریم در ایوان طلا در عمل ما پیرو شاه نجف خواهیم شد نام فرزندان خود را، با علی زینَت دهیم در مسیرِ بندگی، صاحب لقب خواهیم شد بر ضریحِ خاکِ پایش، بوسه‌ی ما واجب است فارغ از این بوسه‌های مستحب خواهیم شد حمزه گونه، ضربه بر خصمِ پیمبر می‌زنیم باعثِ نابودیِ هر بولهب خواهیم شد شیوه‌ی عمّار بودن، روز و شب رزمندگیست در اطاعت از ولی، بی‌تاب و تب خواهیم شد ما به هر قیمت که باشد، یارِ مظلومان شویم در مصافِ ظالمان، کوهِ غضب خواهیم شد ما مسلمان و امامُ المسلمین مولای ماست در غمِ مظلوم، با اصل و نسب خواهیم شد شیعه نه، حتی اگر دینِ مسیحی داشتیم با نفَس‌های مسیحایش، وهب خواهیم شد سیره‌ی جدِّ غریبش، دل ز عثمانی بَرَد کِی زهیرِ کوی آن، عالی نسب خواهیم شد داغ نشناسیم در یاریِ اَحباب الحسین موسمِ خرماپَزانِ غم، رُطَب خواهیم شد فاتح و پیروزِ خرمشهرها خواهیم ماند گه شلمچه، گاه تا شام و حلب خواهیم شد جاده‌ی بیت المقدس، شاهراهش کربلاست بر نمازِ مسجدُالاقصی، سبب خواهیم شد بر ابوفاضل قسم، در کارزارِ امتحان تابعِ ارباب، چون میرِ ادب خواهیم شد زیرِ آوارِ بلایا، چاره‌ای جز صبر نیست همچو زینب شاکرِ درگاهِ رب خواهیم شد گفت زینب: یارسوالله حسینت کشته شد در میانِ خاک و خون، نورِ دو عینت کشته شد یارسوالله! صلی' عَلَیکَ مَلیکُ السَّماء هذا حسینُن بِالعَراء مَسلوبُ العِمامَةِ وَالرِّداء مُقَطَّعُ الاَعضاء مَقطوعَ الرَّاسِ مِنَ القَفا وَبَناتُکَ سَبایا وَاِلیَ اللهِ المتشکی' @navaye_asheghaan
. جانِ ناقابلی که من دارم، بفدای تو سیدی مولا کی بریزد ز حنجرم خونم، پیش پای تو سیدی مولا ای همه آرزوی دیرینم، با تو تکمیل می‌شود دینم بی وِلای تو مرده اَم سوگند، به وِلای تو سیدی مولا هنرِ عاشقی دفاع از توست، بی دفاع از تو عشق بی معناست آری این درس را گرفتم از، کشته های تو سیدی مولا کشته ها خواهد اشکِ چشمانت، دردها دارد آهِ سوزانت می‌رسد روزِ عید قربانت، با لقای تو سیدی مولا گر نگردد فدای تو شیعه، نشود همصدای تو شیعه اصل خود را به باد خواهد داد، آشنای تو سیدی مولا آنکه آتش کشد به قرآنها، یا اهانت کند به ایمانها رحم کی میکند به عمّامه، یا عبای تو سیدی مولا داعشی های این وطن امروز، نسلِ اِبنِ زیادها باشند شمر و خولی و حرمله هستند، خصم های تو سیدی مولا ما ولی با تو هم قسم هستیم، سرِ عهدی که با شما بستیم نسل سلمان و هم سلیمانیست، همصدای تو سیدی مولا می‌رویم ای سلاله ی زهرا، راه طهرانیِ مقدم را انتقام از یهود میگیریم، به وَلای تو سیدی مولا به پیمبر به حیدرِ کرار، نشود روزِ واقعه تکرار امتی هست راهیِ راهِ کربلای تو سیدی مولا کربلای ترا اسارت نیست، بهرِ ناموسِ تو جسارت نیست هست آنروز مادرت زهرا، مقتدای تو سیدی مولا از نسیمِ سحر خبر آید، کز حرم منجیِ بشر آید کعبه در انتظارِ دیدار و خطبه های تو سیدی مولا ✍ ‌. @navaye_asheghaan
. محبتی که دو عالم نمی‌شود جبران یقین محبت زهراست در دلِ یاران نبوده‌ایم بِوالله شئِ مذکوری که یادِ ما ز ازل بوده‌اند این خوبان صراط، چادرِ زهرا و سایۀ مولاست به ریشه های همین چادریم آویزان به او امامِ زمان گفت: اُسوۀ حَسَنَه که هست، الگو و سرمشقِ زمرۀ نیکان برآورندۀ آمالِ انبیا زهراست هم اوست سلسلۀ اولیاء را میزان اساسِ معرفتِ خلقت است این بانو معارفِ همه خلقت بنا شد از ایشان نه افضل است مقامش، ز بانوان تنها که برتر است شئوونش، ز جملۀ مردان سیادتش ز از ازل، فوقِ اول و آخر سیاستش همه را تا ابد کند حیران مقامِ عصمتِ او قلّه ای است، لا یُدرَک علُوِّ حجّیَتَش، حجة الحجج هر آن ولای اوست مسلّط، به کلّ موجودات خلافتش ز خدا مستقیم بر همگان چه رهبری که به حکمش، خدا چنین فرمود: اطاعتش به همه واجب است، هر دوران وجودِ اوست، تمامِ حقیقتِ ثَقَلِین خلاصۀ همۀ آلِ عترت و قرآن هم اوست دختِ نبی و هم اوست کفوِ علی هم اوست جلوۀ توحید و آیتِ سبحان تمامِ وصفِ جمال و جلالِ حق زهراست همه ظهور و بُروزش، مبیّنِ مَنّان ز کوثرِ برکاتش، رسید خیرِ کثیر به هیبتِ وَجَناتش، ز دین بلاگردان ____ حلولِ زهرۀ زهرا، طراوتی جوشان طلوعِ جلوۀ رویش، نجابتی رخشان به رقص آمده هر کهکشان ز مقدمِ او به وجد آمده خیلِ فرشته، زین رُجحان هرآنچه خواست کمک بانو از زنانِ قریش تمامِ اهلِ قریش از خدیجه روگردان چرا به خانۀ احمد درآمدی؟ حالا... بگو یتیمِ حجازت، بیاوَرَد یاران و اُمِ فاطمه بی قابله نمی‌ماند چهار قابله آمد به یاری اَش ز جنان ز ساره، آسیه، مریم، گرفته تا کلثوم برای آمدنِ فاطمه، به صف خندان زکیّه، راضیه، مرضیّه آمده دنیا خدیجه شادیِ خود را به سجده داد نشان چه خِلقتی، که به یک روزه رشدِ یکماهه و در طبیعتِ یکماهه، رشدِ یک سالان تَلألؤِ رخِ مهتاب و آفتاب از او چو آب و آینه دارد، دلی زلال از جان بزرگ‌زادۀ بیت نبوت است آری شهادتین بگوید، به سبکِ نوزادان چه دختری که پدر را به سانِ مادر اوست که نامِ اُمِ ابیها به شأنِ او شایان همینکه بهجتِ قلبِ رسول شد زهرا چه نقشه ها که کشیدند، دشمنان هر آن خبر ز شِعبِ أبی طالب آمد و تحریم ز کودکی سرِ دوشش کشید بارِ گِران کشید داغِ فراقی بزرگ، از تقدیر در آستانۀ هجرت، ز مادرش هجران شدند قومِ یهود و منافق و مشرک ز بوسه های پیمبر به دستِ او نِگران به یُمنِ سورۀ کوثر، جوان‌ترین معصوم سحابِ رحمتِ خود را بریخت، چون باران مبارزاتِ دمادم، جهادِ بی وقفه نمادِ عمرِ گِران، بهر مادرانِ جوان به دخترانِ جوان و به مادرانِ شهید پیام داد، سیرۀ زهرای اطهر از دل و جان حیا و عفتِ آن، ناز دخترِ خورشید نمود پشتِ حجاب، آفتاب را پنهان نخورد رایحۀ او به مردِ نابینا ندید سایه ای از قامتش، بجز نِسوان ز نورِ چهرۀ او هفت آسمان روشن ز نورِ چادرِ او، دسته دسته با ایمان گواهِ طولِ نمازش، تَوَرًَمَ قَدَماه دعا و صوم و صلاتش، به دوستان غفران نمود محورِ آلِ کساء را زهرا به نامِ نامیِ خود ثبت در بهار و خزان __ ز شرحِ فَقدَ نَبیِّک، همین اشاره بس است ندید روی خوشی بعدِ مصطفی، یک آن تنِ شریفِ پیمبر، هنوز روی زمین سقیفه بارِ خودش بست و شد عیان، عصیان قیامِ فاطمی از این به بعد شد آغاز امامِ جامعه چون گشت، کاتبِ قرآن دو دستِ فاتحِ خیبر، به ریسمان بسته شکست بازوی زهرا، ز حملۀ عدوان ز بیتِ وحی، چنان دودِ کینه بالا رفت که دست و صورتِ زهرا، ز شعله شد سوزان نه از مهاجر و انصار، یارِ حیدر ماند نه اوس و خزرج و نه مابقیِ مدعیان ز عهدِ خُمِ غدیر آن زمان که برگشتند فتاد دین و خلافت، به دستِ نامردان به انحراف کشاندند، اهل ایمان را به کنجِ خانه نشاندند، صاحبِ ایمان فدک ربوده شد و بابِ غم گشوده شد و ز رعدِ سیلیِ ابری سیاه، شد طوفان پیامِ ضاربِ سیلی، به کربلا که رسید هنوز مانده به ره، چشمِ منتقم گریان و ما ز خویش بپرسیم در طریقِ علی که ما کجای مسیریم با امام زمان؟ چقدر یارِ وصایای فاطمه شده ایم چقدر یاورِ مولا شدیم، ای یاران؟ ✍ . @navaye_asheghaan
. يادواره_شهدای_عزیزمان یادش بخیر ایام فجر آسمانی نوری درخشید از امام جمکرانی با انفجار نور شد آتش‌فشانی پیر جماران داد درسِ سرگِرانی پیر و جوانِ این وطن، شد نینوایی بی‌سر شدن رسم شهیدان خدایی روزیکه شد خونجامه‌ها تن‌پوش مردم با طبل جنگ آغاز شد چاووش مردم اعزام شد صد لشکر از آغوش مردم هر دم هزاران کشته شد، بر دوش مردم شد جبهه عاشورا و ایران کربلایی بی‌سر شدن رسم شهیدان خدایی با قطعنامه، قطع شد آیا شهادت؟ یا باز شد، بابِ جدیدی تا شهادت؟ ماندیم پای کارِ رهبر، با شهادت با جام زهر انشا شد: عشقِ ما شهادت خواندیم از مرصاد، هر قالوا بلایی بی‌سر شدن رسم شهیدان خدایی پیر جماران رفت، مسموم از جفاها یار خراسانی رسید، از آل طاها صدها سلیمانی ز اولاد شماها اعزام شد از کشور ما تا کجاها!... قدرت گرفت ایران، ز اسلام ولایی بی‌سر شدن رسم شهیدان خدایی باب شهادت باز شد، باز از حرم‌ها نسلی دگر برداشت، از هر سو علم‌ها لبنان و شامات و یمن، پُشتِ عجم‌ها لبیک بر سید علی، سر تا قدم‌ها شد چشم فتنه کور، از این هم‌گرایی بی‌سر شدن رسم شهیدان خدایی باب فرج شد، باز از اینجا تا فلسطین از فکه شد تا مکه، فتحِ جبهه‌ی دین ایران مُبدّل شد، به قطبِ دین و آئین شد عمق جبهه، تا به آمریکای لاتین خون در رگ عالَم بجوش آمد، کجایی؟ بی‌سر شدن رسم شهیدان خدایی امروز مائیم و خبرهای جهانی دارد به پایان می‌رسد، شام خزانی صبحِ بهار آید یقین از غَزّه، آنی از کربلا، از قدس، از مهدی نمانی! با طشتی از خونِ گلو، باید بیایی بی‌سر شدن رسم شهیدان خدایی هرچند دشمن در هجومش، بی‌امان است مَحوِ ستم، با خونِ پاکِ کودکان است زنده به گور از بمب، جسمِ دختران است اما جوابِ خصم، آهِ مادران است پرتابِ موشک، هَمرهِ دستِ دعایی بی‌سر شدن رسم شهیدان خدایی □ □ □ دانی چرا خونِ رفیقان بر زمین ریخت چون خون سالار شهیدان بر زمین ریخت از تن، سرِ اصحاب و یاران بر زمین ریخت یک یک تنِ پاکِ غریبان بر زمین ریخت هر کس حسینی شد، شود آخر فدایی بی‌سر شدن رسم شهیدان خدایی وقتی به نوکر، نوکری کردن بیاید از جانب زهرا، براتِ من بیاید با دست‌بافش، کهنه پیراهن بیاید بر من هم این عریان بدن، ماندن بیاید مادر دهد یک یک عزيزان را صَلایی بی‌سر شدن رسم شهیدان خدایی وقتی که از دل، عقده‌ها بیرون بریزد در روضه باید اشک‌ها، افزون بریزد حالا که اشکِ فاطمه، گلگون بریزد بایست خونِ ما، به جوی خون بریزد در روضه امضا می‌شود این سرجدایی بی‌سر شدن رسم شهیدان خدایی در کربلا آقای ما، دور از وطن ماند سرها به نیزه رفت، تن‌ها بی‌کفن ماند تنها پس از هَل مِن معین، اِبنُ الحسن ماند حتی ز شش‌ماهه جدا، سر از بدن ماند هَل مِن معینِ من، رسد آیا بجایی؟ بی‌سر شدن رسم شهیدان خدایی ✍ . @navaye_asheghaan
به "بسم الله الرحمن الرحیم" ایزد فرستاد این ندا بر حضرت احمد که از اِبن ابیطالب گلی سر زد "کریمِ بنِ کریمِ بنِ کریم" آمد حسن آمد، به ختم المرسلین جانان حسن آمد، امیرالمومنین را جان سلام ای مجتبای حضرت داور سلام ای سبط اکبر بهرِ پیغمبر سلام ای اولین سرمایه ی کوثر سلام ای زاده ی آزاده ی حیدر تو گر چه تا قیامت سِرّ مستوری ولی "نورُ علی نورُ علی نوری" علی مشکل گشای انبیا، اما تویی مشکل گشای مادرت زهرا بنازم پنجه ی مشکل گشایت را گِره افتاده در کار جهان آقا کریمی و کرامت کن، به یک یارب گِره وا کن ز کارِ عالمی امشب تو شاهِ سفره دارانِ جهان هستی امیرِ میزبانانِ جنان هستی تمامِ بی پناهان را امان هستی امامِ حضرتِ صاحب زمان هستی همه هستی بدستانِ تو میچرخد فَلک با نازِ چشمانِ تو میچرخد اگر خواهی، بباری ابرِ رحمت را ببخشایی گناه خیلِ امت را تو رونق میدهی بازارِ هیئت را مساجد را، حرمها را، زیارت را تویی که ابرِ رحمت را کنی نازل بِکُم یَختِم، بِکُم یَکشِف، بِکُم یَنزِل ترا گفتیم بی زائر بقیع است و... کنون خالی حرمهای رفیع است و... خدا با تو بر این امت شفیع است و... غفور است و بصیر است و سمیع است و... به عشقِ یک نگاهت، محشری بخشد به دلها با تو نورِ کوثری بخشد تو زهرا را به اول بار فرزندی تو مولا را بِروی ماه دلبندی تو آقای جوانانِ برومندی تو عبدِ صالحی، تو آبرومندی چو دستی بر دعا سوی خدا آری خدا را از گنهکاران رضا آری خدا را شکر، ماهِ انجمن داده به بیتِ وحی، عطر یاسمن داده نبی فرمود: حق، خود را بمن داده حسن داده، حسن داده، حسن داده حسن مولا، حسن آقا، حسن سَرور حسن احمد، حسن زهرا، حسن حیدر حسن یعنی تمامِ "هَل اَتا" آمد حسن یعنی بقای "اِنَّما" آمد حسن یعنی دوای دردها آمد شفا آمد، صفا آمد، وفا آمد به لبخندی که زد جبریل احمد را خدا خندان شده سبطِ محمد را حسن،، رویش حسن، مویش حسن باشد چو ختمی مرتبت، خویش حسن باشد گلِ باغِ جنان، بویش حسن باشد همه رفتارِ دلجویش حسن باشد اگر چه خود امامِ عالمِینم شد حسن، اما گرفتار حسینم شد گرفتارِ حسین است و غمِ زینب تمامِ عمر دارد ماتم زینب ندید اما دگر قدّ خم زینب نشد در شامِ ویران همدم زینب ولی از ابتدا تا انتها داند تمام روضه های کربلا داند برای کربلا از ابتدا گِریَد برای آن امامِ سرجدا گرید برای مادر خود در خفا گرید برای خواهر اما هر کجا گرید بمیرم، سِرّ زهرا را نگفت، اما غمِ پاره جگر، ناگفته شد پیدا @navaye_asheghaan
. غزّه مَهدِ ایمان و خطِّ اولِ اسلام در دفاع از قرآن، غزّه مشعلِ اسلام غزّه‌ی مقاوم شد، شِعبی از اَبی‌طالب در کمالِ مظلومی‌ست، خود به ظالمان غالب کودک و زن و مَردَش، در زمانه‌ی بیداد می‌کِشند با هیبت، بر سرِ سِتم فریاد کوچه کوچه‌ی این شهر، پایتختِ ایثار است کوچک و بزرگش یک، شهر را علمدار است در سکوتِ آوارِ خانه‌های ویرانه دادِ خویش بِستانند، از هجومِ بیگانه هیچکس نمی‌دانست، غزه در فلسطین است؟ یا که دین و آئینِ مردمش کدامین است؟ آیه‌های قرآن را، ذکرِ کودکان دیدند تازه مردمِ دنیا، رازِ غزه فهمیدند این جنودِ اسلام و اقتداری از غزه‌ست شیرمَردِ مِیدان هر، شیرخواری از غزه‌ست صبرِ مردمِ غزه، از رسانه‌ها برتر خوب درنَوَردیدند، فاتحانه هر کشور از مقاومت امروز، عالَمی خبردار است دستِ بَرتَرِ ایمان، بر سِلاح، اِخطار است نصرتِ شهیدان است، این مقاومت بی‌شک می‌رسد به پیروزی، این مداومت بی‌شک در کشاکشی از جنگ، رزمشان چو ابراهیم بِینِ شهری از آتش، عزمشان چو ابراهیم روحشان چنان پولاد، جانشان همه بر کف بی‌هراس و بی‌وحشت، بسته تا شهادت صف دستِ خالی اما پُر، قلبشان ز ایمان است هم‌چو کوه اِستاده، پُشتِشان به ایران است انتفاضه‌ی دیروز، شد شروع با یک سنگ انتفاضه‌ی امروز، کارِ موشک است و جنگ بی‌نظیر و بی‌همتاست، انتفاضه‌ی غزه کربلایی از دل‌هاست، انتفاضه‌ی غزه از حماسه‌های خود، شد حماس چون شمشیر پرچمِ فلسطین شد، با جهاد عالم‌گیر بشنو از روایت‌ها، لشکری جهانی را وعده‌های یارانِ آخرالزمانی را این خبر بزودی از، هر رسانه می‌آید در وطن فلسطینی، جاودانه می‌آید قدس می‌شود آزاد، سرفَراز می‌مانیم با امامتِ رهبر، ما نماز می‌خوانیم روزِ قدس می‌آییم، با امیدِ دیدارش کن دعا که می‌آید، روزِ رجعتِ یارش فتحِ مسجدالاقصی، رمز و راز موعود است وعده‌ی ظهورِ یار، عَن قریب مشهود است این دیارِ رمزآلود، رازِ سر به مُهری بود رمز فتحِ قدس این است؛ اَلدَّخیل یاموعود ✍ . @navaye_asheghaan
. غزّه مَهدِ ایمان و خطِّ اولِ اسلام در دفاع از قرآن، غزّه مشعلِ اسلام غزّه‌ی مقاوم شد، شِعبی از اَبی‌طالب در کمالِ مظلومی‌ست، خود به ظالمان غالب کودک و زن و مَردَش، در زمانه‌ی بیداد می‌کِشند با هیبت، بر سرِ سِتم فریاد کوچه کوچه‌ی این شهر، پایتختِ ایثار است کوچک و بزرگش یک، شهر را علمدار است در سکوتِ آوارِ خانه‌های ویرانه دادِ خویش بِستانند، از هجومِ بیگانه هیچکس نمی‌دانست، غزه در فلسطین است؟ یا که دین و آئینِ مردمش کدامین است؟ آیه‌های قرآن را، ذکرِ کودکان دیدند تازه مردمِ دنیا، رازِ غزه فهمیدند این جنودِ اسلام و اقتداری از غزه‌ست شیرمَردِ مِیدان هر، شیرخواری از غزه‌ست صبرِ مردمِ غزه، از رسانه‌ها برتر خوب درنَوَردیدند، فاتحانه هر کشور از مقاومت امروز، عالَمی خبردار است دستِ بَرتَرِ ایمان، بر سِلاح، اِخطار است نصرتِ شهیدان است، این مقاومت بی‌شک می‌رسد به پیروزی، این مداومت بی‌شک در کشاکشی از جنگ، رزمشان چو ابراهیم بِینِ شهری از آتش، عزمشان چو ابراهیم روحشان چنان پولاد، جانشان همه بر کف بی‌هراس و بی‌وحشت، بسته تا شهادت صف دستِ خالی اما پُر، قلبشان ز ایمان است هم‌چو کوه اِستاده، پُشتِشان به ایران است انتفاضه‌ی دیروز، شد شروع با یک سنگ انتفاضه‌ی امروز، کارِ موشک است و جنگ بی‌نظیر و بی‌همتاست، انتفاضه‌ی غزه کربلایی از دل‌هاست، انتفاضه‌ی غزه از حماسه‌های خود، شد حماس چون شمشیر پرچمِ فلسطین شد، با جهاد عالم‌گیر بشنو از روایت‌ها، لشکری جهانی را وعده‌های یارانِ آخرالزمانی را این خبر بزودی از، هر رسانه می‌آید در وطن فلسطینی، جاودانه می‌آید قدس می‌شود آزاد، سرفَراز می‌مانیم با امامتِ رهبر، ما نماز می‌خوانیم روزِ قدس می‌آییم، با امیدِ دیدارش کن دعا که می‌آید، روزِ رجعتِ یارش فتحِ مسجدالاقصی، رمز و راز موعود است وعده‌ی ظهورِ یار، عَن قریب مشهود است این دیارِ رمزآلود، رازِ سر به مُهری بود رمز فتحِ قدس این است؛ اَلدَّخیل یاموعود ✍ . @navaye_asheghaan
. ای صاحب پرچم امامت وی حافظ صبر و استقامت هم شاهد صحنه‌ی قیامت هم کرده به قتلگه اقامت تو صاحب سِر نینوایی در روضه، امیر کربلایی در اوجِ غمِ پیمبر و آل از قلّه‌ی تَلّ، به خسته احوال افتاد نگاه تو به گودال دیدی تنِ جدِّ خویش پامال دیدی تو ز لابلای نیزه شد کامِ حسین، جای نیزه بی سر شدنِ خدا تو دیدی سرهای به نیزه را تو دیدی تن‌های جدا جدا تو دیدی افتادنِ دست و پا تو دیدی شد کشته حسین، تا تو باشی افتاد حسین، تا تو پا شی تو حمد و ثنای روضه داری در سینه منای روضه داری تو طرحِ بنای روضه داری آهنگِ فنای روضه داری با روضه اگر منا بماند دانشگهِ دین بنا بماند شک نیست اقامه‌ی عزا را رسم است تمام اولیا را نازم شهدای کربلا را راویِ حدیثِ نینوا را این است قیامِ باقرِ دین وحی است کلامِ باقرِ دین ای معدنِ ناله بر دلِ تو درد است چو هاله بر دلِ تو از گلشنِ لاله بر دلِ تو تا داغِ سه‌ساله بر دلِ تو هفتاد و دوتا شهید دادی اما به دلت امید دادی در تنگِ غروب، محشری بود پیچیده صدای مادری بود چشمی به کمینِ دختری بود دستی به سراغِ معجری بود در پیشِ تو ای امامِ باقر فرمانِ هجوم، گشت صادر در حمله‌ی وحشیانه آنشب از شعله که شد حرم لبالب بابای ترا ز بسترِ تب می‌داد نجات، عمه زینب در تاخت و تاز وحشیانه غم بود و فرارِ دخترانه در آنهمه اتفاقِ جانکاه دیدی تو در آن میانه ناگاه فریادِ یتیم و سوزِ صد آه تاریکیِ شب رسید از راه ایتام به شب پناه بردند از ترس به زیر بوته مردند چون پای کشان کشان، کشاندی خود را تَهِ قتلگه رساندی تا صبح کنار عمه ماندی با عمه نماز شکر خواندی یک راز تو با حسین گفتی آنگاه شهادتین گفتی گفتی به حسین ای قرارم با توست شهادت افتخارم بگذار که چون تو جان سپارم من تاقت عمه را ندارم فرداست جسارت و حقیری ناموسِ خدا رود اسیری دیگر نَه عمو کنار ما هست نَه قاسم و اکبرِ شما هست نَه خامسِ آل مصطفا هست نَه مَحرمی از حرم بجا هست این جمع به شام و کوفه راهیست ناموسِ تو همرهِ سپاهیست در دشتِ شبِ منای زهرا شد فاش، صدای پای زهرا شب گریه‌ی بی صدای زهرا خون بود، به ناله‌های زهرا می‌گفت کجایی، ای بُنَیَّ لب تشنه فدایی، ای بُنَیَّ رو سوی تو با نوا و زاری فرمود: اگرچه بی‌قراری اما پسرم، تو یادگاری بر پرچمِ دین طلایه‌داری با مادر، عزا بپا نمودی قصد دهه‌ی منا نمودی ✍ .