eitaa logo
کانال نوای عاشقان
23.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
619 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. ای نخله ی تناور اقلیم یاس ها سرو رشید خطه ی غیرت شناس ها از رود رد شدی و لبت تر نشد که ماه در آب هست و نیست تر از انعکاس ها بر دوش خود بگیر علم را و باز گرد پایان بده به دلهره ی التماس ها از ساحل فرات دوباره طلوع کن ماه خسوف دیده ی دور از قیاس ها وقتش رسیده خشم خدا را نشان دهی آتش زنی به باور این نا سپاس ها مثل علی که روز احد دفع فتنه کرد فرصت نده به غائله ی عمر و عاص ها وحشت نشسته در دل آلاله های وحی ای وای از پلیدی لبخند داس ها آه ای عمود خیمه عموی بدون دست بعد از تو دشت پر شده است هراس ها ✍ ‌
کسی که پشت لبخندش غمی آکنده از آه ست مرور روزهایش، روضه‌های تلخ و جانکاه ست ندارد گنبد و گلدسته و ایوان طلا؛ اما مسیر آسمان تا مرقدش بسیار کوتاه ست برایش دشت‌ها صحن و تمام آسمان گنبد چراغ روشنِ صحن و سرایش تا سحر ماه ست اگر مخفی ست قبر فاطمه، قبر حسن خاکی ست عزیز فاطمه با مادرش همواره همراه ست به دستان کریم اوست در عالم اگر خیری ست که لطف دیگران با منت و خواری و اکراه ست جذامی‌ها کنار او نشستند و جهان فهمید کرامت، گردی از دامانِ خاک‌آلود این شاه ست برای شادی زهرا بگو ذکر "حسن جان" را  اگر توفیق می‌خواهی، فقط راهش همین راه ست به سمت روضه می‌گردد مسیر شعر و می‌دانم پریشان می‌شود قلبی که از این راز، آگاه ست * * * نمی‌گویم که در کوچه چه پیش آمد، تو هم بگذر فقط سر بسته می‌گویم که زهرا عصمت الله ست مپرس از من چه دید آنجا، فقط این درد را بشنو سپیدی‌های موی او، غمِ سیلیِ ناگاه ست ✍ @navaye_asheghaan
دنیا چه می‌فهمد که ما یک‌گوشه از مشهد دارالشفایِ دردهایِ بی دوا داریم ✍ @navaye_asheghaan
تمام باور زینب حسین بود حسین همیشه یاور زینب حسین بود حسین چنانکه چشم به چشمش گشود در آغاز کلام آخر زینب حسین بود حسین عجب نبود اگر بی برادرش غم داشت که نیم دیگر زینب حسین بود حسین در آن خزان که  زمین غرق حُسن یوسف بود گل معطر زینب حسین بود حسین کشید شعله آهی ز دامن محمل که در برابر زینب حسین بود حسین دلیل آنکه در آن ظهر پیش چشم خدا شکسته شد سر زینب حسین بود حسین به گوش کوفه ی نامرد در کشاکش درد خطاب منبر زینب حسین بود حسین شاعر: @navaye_asheghaan
اگرچه گرد نشسته به دامن حرمش ستاره می‌شکفد از غبار هر قدمش نسیم می‌رود از صحن او به سوی بهشت که عطر فاطمه دارد نسیم صبح‌دمش "حسن" کلام بزرگی‌ست، فهم ناقص ما، چه درک می‌کند از جایگاه محترمش! کسی که دامن او را گرفته می‌داند امید می‌چکد از دست‌های با کرمش به نام فاطمه پیوند خورده نام حسن به داغ فاطمه پیوند خورده است غمش خیال کرده حرم را خراب کرده، بگو: بیا ببین که دل شیعیان شده حرمش... ✍
شکر خدا که دست خدا دستگیر ماست لایق‌ترین خلیفه‌ی عالَم امیر ماست گیرم که دیگران همه سویی دگر روند راه علیِ عالیِ اعلا، مسیر ماست راهی که می‌رسد به حقیقت، به عاشقی راهِ امام منتخب بی نظیر ماست خاکیم، خاک مَقدم پُر فیض بوتراب در این مقام، مهر فروزان حقیر ماست در فکر چیست آدم کج فهم حق ستیز؟! روشن‌ترین چراغ هدایت غدیر ماست خَندق علی و بَدر علی و اُحد علی فتح الفتوح، کار امیر دلیر ماست نورش فروغ روشنِ شب‌های کائنات یادش شروع رویش گل در کویر ماست تا عالَمی به نام علی آشنا شود نامش مدام ذکر صغیر و کبیر ماست @navaye_asheghaan
کبوترم که غزل صحن آسمان من است کلام پهنه‌ی پرواز بی‌کران من است به عارفانه‌ترین اوجها رسیده پرم به عاشقانه‌ترین شعرها نشان من است همیشه در پی توصیف عشق می‌گشتم که عشق نقطه‌ی آغاز داستان من است «همه قبیله‌ی من عالمان دین بودند» کنون ببین که جنون سهم دودمان من است به فکر واژه‌ای از جنس عاشقی بودم حسین گفتی و گفتم حسین "جان" من است حسین گفتی و آتش گرفت ابیاتم که یاد خون خدا آتش نهان من است شراره‌ای است که پنهان نمی‌شود در دل حرارتی است که در سینه میهمان من است قداستی است که در قلب می‌تپد شب و روز محبتی است که آیین خاندان من است در این زمانه که هر گوشه تیره‌گی چیره است چراغ روشن تاریکی جهان من است منم که فطرسم و نادم از گذشته‌ی خویش حسین پاسخ الغوث و الامان من است چگونه با تو بگویم من از حقیقت او حسین بغض فرو خورده‌ی بیان من است حسین نام بلندی که بعد نام خدا همیشه و همه جا بر سر زبان من است کسی که عبد خدا بوده است از آغاز یگانه‌ای است که مولای مهربان من است حسین گفتی و گفتم "حسین" یعنی "عشق" بلی حسین فقط "عشق جاودان" من است ✍ @navaye_asheghaan
دوید فتنه و از کوچه‌ها به خانه رسید و شعله شعله به انبوهی از زبانه رسید میان همهمه از بغض مرد رد شد و بعد به گریه‌های هراسان کودکانه رسید درست پیش نگاه بدون درد زمین زمان تلخ‌ترین حسرت زمانه رسید به بال‌های کبوتر، دروغ چنگ انداخت شراره‌های حسادت به آشیانه رسید صدای ناله که پیچید، باغبان فهمید که چشم زخم خزان بر تن جوانه رسید وزید کینه و طوفان کفر زوزه کشید وزید کینه و رگبار تازیانه رسید ✍
قسم بر چهره‌ی چون ماه تابان علی اکبر جهان دیگر نخواهد دید همسان علی اکبر حسین بن علی کار تمام نوکرانش را سپرده از سر رحمت به دستان علی اکبر اگر چه می‌دهد روزی عالم را ابو فاضل به شیعه می‌رسد پیوسته احسان علی اکبر شبی پایین پا خلوت کن و بنگر جهان آنجا گرفته دست خواهش را به دامان علی اکبر شب جمعه که مهمانان ثارالله بسیارند ببین با چشم دل زهراست مهمان علی اکبر ضریح از بوی سیب سرخ لبریز است و می‌آید شمیم یاس از سمت گلستان علی اکبر بساط روضه بر پا می‌شود با گریه‌ی زهرا پریشان می‌شود عالم، پریشان علی اکبر در آن باران اشک و آه پایین پای ثارالله بمیرم کاش از داغ فراوان علی اکبر دل غم دیده‌ای دارم که نذر شاه خواهم کرد سر ناقابلم را هم به قربان علی اکبر پسرها از پدرها یاد می‌گیرند بخشش را کرم کن بازهم بر ما تو را جان علی اکبر ✍ @navaye_asheghaan
امین الله می‌خوانم به چشم خیس و می‌گویم امانت پیش تو ای شاه، ایمانی که من دارم @navaye_asheghaan
ببار ای روح باران بر بیابانی که من دارم بتاب ای ماه، در شام غریبانی که من دارم در این قحطی عشق و سردی لبخندها گاهی بگیر ای مهربان دستانِ لرزانی که من دارم به سویت آمدم با غصه‌هایی تازه، می‌دانم_ که آگاهی تو از اندوهِ پنهانی که من دارم به جز تو ای امید مردم درمانده‌ی عالم که درمان می‌کند درد فراوانی که من دارم برایت بازگو کردم دلم را چون یقین دارم تو تسکین می‌دهی قلب پریشانی که من دارم چراغ گریه را برداشتم در صحن آزادی که شاید بگذرد یوسف به زندانی که من دارم جواب التماسم را بده، ای ضامن آهو ببین در اشک‌ها قلب هراسانی که من دارم دلم مثل کبوتر می‌پرد در صحن‌ها، آری به کاخ آسمان می‌ارزد ایوانی که من دارم جهان هرگز نمی‌بیند شکستِ شیعیانش را همیشه رأیتش بالاست سلطانی که من دارم امین الله می‌خوانم به چشم خیس و می‌گویم امانت پیش تو ای شاه، ایمانی که من دارم @navaye_asheghaan
ببار ای روح باران بر بیابانی که من دارم بتاب ای ماه، در شام غریبانی که من دارم در این قحطی عشق و سردی لبخندها گاهی بگیر ای مهربان دستانِ لرزانی که من دارم به سویت آمدم با غصه‌هایی تازه، می‌دانم_ که آگاهی تو از اندوهِ پنهانی که من دارم به جز تو ای امید مردم درمانده‌ی عالم که درمان می‌کند درد فراوانی که من دارم برایت بازگو کردم دلم را چون یقین دارم تو تسکین می‌دهی قلب پریشانی که من دارم چراغ گریه را برداشتم در صحن آزادی که شاید بگذرد یوسف به زندانی که من دارم جواب التماسم را بده، ای ضامن آهو ببین در اشک‌ها قلب هراسانی که من دارم دلم مثل کبوتر می‌پرد در صحن‌ها، آری به کاخ آسمان می‌ارزد ایوانی که من دارم جهان هرگز نمی‌بیند شکستِ شیعیانش را همیشه رأیتش بالاست سلطانی که من دارم امین الله می‌خوانم به چشم خیس و می‌گویم امانت پیش تو ای شاه، ایمانی که من دارم @navaye_asheghaan