eitaa logo
کانال نوای عاشقان
13.7هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
313 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 بنویسید خداوند و پس از آن زینب بنویسید علی در دلِ میدان : زینب بنویسید که زهراست در ایمان زینب بنویسید حسن بعد حسن جان زینب بنویسید حسین است بقرآن زینب بنویسید همه،جان سن قربان زینب نام تو می‌برم و کرببلا برخیزد شیرزن می‌رسی و شیر خدا برخیزد چه قیامی بشود فاطمه تا برخیزد حق بده عرش اگر پیشِ شما برخیزد گِرد گردِ کرمت دست دعا برخیزد سلطنت کُن به همه دختر سلطان زینب نعره تو هیمنه تو خطبه‌یِ بنیان کَن تو رعد تو صاعقه تو معنی سوزاندن تو برق تو تیغ تو و فاتحه‌ی دشمن تو مَرد تو کوه تو وحیدرِ بی جوشن تو شمع تو آینه تو گریه‌ی بی شیون تو بنویسید فقط هیبتِ طوفان زینب تو قدم می‌زنی انگار علم می‌کوبند پشتِ تو اکبر و عباس قدم می‌کوبند کاخها را به سرِ آلِ ستم می‌کوبند کوفه تا شام همه بر سرِ هم می‌کوبند بیرقِ کیست که بر اوج حرم می‌کوبند کوفه تا شام کُنَد یک تنه ویران زینب کاش می‌شد که فقط از تو فقط بنویسم با تبِ عشقِ تو تا آخرِ خط بنویسم زورَقی باشم و از جذبه‌یِ شط بنویسم من که باشم بنویسم که غلط بنویسم باید از شورِ شهیدِ حرمت بنویسم می‌نویسم که تویی شمعِ شهیدان زینب غرق در دود زمین بود که بارانی شد باز شد بابِ شهادت حرمت بانی شد سپرِ تو ، نه فقط سینه‌ی ایرانی شد مرد این جاده رزمنده‌ی افغانی شد هرکه شد جَلدِ حریم تو سلیمانی شد تشنه بودیم و شدی ریزشِ باران زینب آمدی تا که به خورشید بخوانی ما را آمدی تا به حسینت برسانی ما را دستِ ما گیری و تا او بکشانی ما را چادرت را بتکانی بتکانی ما را چو غباریم به صحنت بنشانی مارا گریه داریم بخوان یادِ عزیزان زینب آه گفتی که نیایید تنش را نبرید مادرم می‌نگرد پیرهنش را نبرید نیزه ها صبر کنید و بدنش را نبرید لااقل زود عقیقِ یمنش را نبرید به اسارت من و اطفال و زنش را نبرید ای امان از دلِ تو ، آی پریشان زینب (حسن لطفی۹۵/۱۱/۱۴) @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 درختي کاشت پيغمبر علي پيوند زد آنرا حسينش گشت ميراب و شد آ خر باغبان زينب شريعت بود کشتي و محمد بود کشتي بان علي لنگر حسن مشعل حسين مه بادبان زينب
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 از جان شیرین هست ما را روح و جان تر یک زن که هست از قهرمان ها قهرمان تر بانوی من الگوی مردان جهان است کوه.اهنی از آب دریا هم روان تر از هر چه عالم- بوده بی استاد برتر از هر چه عاقل- بوده زینب نکته دان تر دسته گل زیبای زهرا و علی اوست هم لاله تر هم یاس تر هم ارغوان تر تقوا خلاصه می شود آنجا که بوده از هر زمانی بر خدایش خوش گمان تر او در مصیبت غیر زیبایی ندیده در اوج غم ها می شود ایمان عیان تر با خطبه ی طوفانی ش در شام ظلمت شد نهضت سرخ حسینی جاودان تر ... ای آنکه هستی وارث رنج و مصیبت ای از تمام قهرمان ها قهرمان تر چشم من از داغ مصیبت هايتان هست مانند چشم مهدی صاحب زمان تر سیده فرشته حسینی @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 خیرت قبول ، دست تو دست بگیر داشت چشمت عنایتی به من سر به زیر داشت حاتم نشسته بود که با دست بشمرد ؟ بیت کریم پرور تو چند اسیر داشت؟ دستش شکست بس که حریمت فقیر داشت لطف خدا میان کمان تو تیر داشت دستت درست ، روح صغیرم کبیر شد پس کو برات دیدن شش گوشه ، دیر شد خانم نگاه کن ز تو جاهی نخواستم سختی بده ، من از تو رفاهی نخواستم من راضیم اگر که بریزی دو تکه نان بودن کنار سفره ی شاهی نخواستم گفتی : خودت به درد دلم می خوری فقط من هم به غیر تو که پناهی نخواستم دستت درست ، کار مرا هم درست کن این قلب تابدار مرا هم درست کن قلبم گرفت ، تا ز تو گفتم کلام ها چشمت ندید بعد حسین احترام ها بانو شنیده ایم که از پشت بام ها سنگت زدند جمعیت بی مرام ها نامرد پست گفت : بچرخید دورشان .... دورت زدند چرخ ، تمام غلام ها .... .... بعد از حسین ، ام بنین را چه می کنی؟ اشکی که ریخت روی زمین را چه می کنی ؟ بعد از حسین ، سایه ی بر سر نداشتی پیش رباب ، ساقی و ساغر نداشتی بهتر بمیرم و ننویسم ، نخوانمش قاسم نداشتی علی اکبر نداشتی نامش ببر ، جنازه بگیر از دو دست من بانو که گفته بود که معجر نداشتی ؟ در زیر آفتاب ، چرا گریه می کنی ؟ با این دل خراب ، چرا گریه می کنی؟ جعفر ابوالفتحی @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 شکر خدا که نام مرا مبتلا نوشت از حاجیان کعبه سبز شما نوشت شکر خدا که دست قدر ، دست سرنوشت نام مرا شریف ترین خاک پا نوشت صبح ازل به خاک تو پیشانی ام رسید این سجده را فرشته به پای خدا نوشت از ما سوال شد که اسیر تو می شویم؟ ما خواستیم و آیه ی «قالو بلی» نوشت بالای سر در حرم کبریاییش نام تو را به خط خودش با طلا نوشت یعنی تمام جلوه آل عبا تویی آیینه تمام نمای خدا تویی اعجاز بی مثال شما تا ادامه داشت موسی ادامه داشت مسیحا ادامه داشت بانو اگر به آینه ها سر نمی زدید تاریکی همیشه ی دنیا ادامه داشت تا زندگی ات را به تماشا گذاشتی آن عمر جاودانه زهرا ادامه داشت ای آفتاب روشن شبهای کربلا ای زینب مدینه و زهرای کربلا گفتیم آسمانی و دیدیم برتری گفتیم آفتابی و دیدیم بهتری گفتیم دختر اسد الله غالبی ایام کوفه آمد و دیدیم حیدری تو از زمان کودکیت تا بزرگیت شیوا ترین مفسر الله اکبری تو از کدام طایفه هستی که مستقیم فیض از حضور علم خداوند می بری بر شانه های سبز تو بار رسالت است تو اولین پیمبر بعد از پیمبری خورشید روی تو شرف مشرقین شد یک نیمه ات حسن شد و نیمت حسین شد ای ماورای حد تصور کمال تو بالاتر از پریدن جبریل بال تو از مادری چنین-چنین دختری شود هم خوش به حال فاطمه هم خوش به حال تو غیر از حسین فاطمه، چیزی ندیده ایم در انعکاس آینه های زلال تو نزدیک سایه های عبورت نمی شویم نامحرمان عشق کجا و خیال تو ؟ از گوشه های چشم تو ساحل درست شد محض رضای پای تو محمل درست شد تو زینبی و شیر زن بعد کربلا تفسیر نفس مطمئن بعد کربلا زهرا، نبی ،حسین و علی و حسن تویی بانو تویی تو «پنج تن » بعد کربلا گاهی که طعنه می شنوی صبر میکنی یعنی تویی همان حسن بعد کربلا ای گریه غریبی عریان بی کفن حالا تویی و پیرهن بعد کربلا قلبت تپید وسوره مریم شروع شد غمگین ترین غروب محرم شروع شد ای سایه بلند اباالفضل بر سرت ای بال جبرئیل گلستان معبرت عباس هم رشیدی قد تو را ندید از بس که سر بزیر بُود در برابرت شب زنده دار شام غریبان کربلا دل بسته بر نماز شب تو برادرت ای خطبه صدای تو نهج البلاغه ات وی محمل بدون جهاز تو منبرت هجده سربریده به دنبال چشم تو هجده سر بریده نگهبان معجرت ای قله نجابت توحید ، جای تو عطر حضور فاطمه دارد حیای تو علی اکبر لطیفیان @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 دختر بوتراب، یا زینب نوه ی آفتاب، یا زینب دست پرورده ی بتولِ علی عالم بی معلّم ازلی سوره ی مریم لب زهرا حیدر کوفه، زینب زهرا به سراپرده ها نه اینکه زنی تو بوقتش حسینی و حسنی ای علمدار بعد کرببلا چشم بیدار بعد کرببلا ای که اوصاف تو صفات حسین بیرق کشتی نجات حسن تو به هر دشمنی هماوردی چه کسی گفته تو کم آوردی در قدم های تو وقار علیست در کلام تو ذوالفقار علیست در دل تو شجاعت حیدر قدرت بی نهایت حیدر ای پناه امام چارم ما تکیه گاه امام چارم ما چادر تو کسای پیغمبر آستان خدای پیغمبر چادرت مأمن سلاله ی نور جای خوابیدن سه ساله ی نور چادرت پرچم یَدُالله است دست نامحرم از تو کوتاه است عرش حق دل پریشِ چادر تو گریه افتاده پیش چادر تو ماه بانوی خیمه های حسین سرّ مستوره ی خدای حسین چادرت از چه وصله دار شده از چه خاکی و زرد و زار شده چه کسی معجر تو را برده استتار سر تو را برده کوه احساس تو نبود آنجا؟ مگر عباس تو نبود آنجا؟ شاعر : امیر عظیمی @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 ریحانه ی زهرایی و دردانه ی حیدر ای آیه ای از کوثر بی مثل پیمبر از بعد حسین وحسن آن مظهر خوبان در بیت علی آمده ای چون مه انور زینب تویی ونام تو یک نام الهی ست الحق که تویی بر پدرت زینت وزیور با آمدنت عرش خدا غرق طرب شد بگشود در رحمت خود حضرت داور تو دختر انسیه ی حورای بهشتی شد شهر مدینه ز شمیم تو معطر آغوش حسین رفتی وآرام گرفتی یعنی که بود رامش قلب تو برادر با دیدن تو روی حسن غرق تبسم شاکر شده از اینکه بود صاحب خواهر تا دید نبی روی ترا برهمه گفتا روی تو بود شبه رخ مادر مادر برهاشمیان عابده هستی وعقیله برعلم تو میزانی وبر صبر تو مظهر عشاق حسینی همه از زینبیانند پر کرده همه از می الطاف توساغر تو یار حسینت به صف کرببلایی مجنون حسینی وبر او همره ویاور میلاد تو شادی به دل شیعه ببخشد پنجم زجمادی همه را مهر منور دل در هوس رفتن ودیدار دمشق است خواهم ز خدا تا که شود زود مقدر جانم بفدای تو وآن صحن وسرایت سرداد هرآنکس برهت، هست مظفر شعر:اسماعیل تقوایی @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 خیرت قبول ، دست تو دست بگیر داشت چشمت عنایتی به من سر به زیر داشت حاتم نشسته بود که با دست بشمرد ؟ بیت کریم پرور تو چند اسیر داشت؟ دستش شکست بس که حریمت فقیر داشت لطف خدا میان کمان تو تیر داشت دستت درست ، روح صغیرم کبیر شد پس کو برات دیدن شش گوشه ، دیر شد خانم نگاه کن ز تو جاهی نخواستم سختی بده ، من از تو رفاهی نخواستم من راضیم اگر که بریزی دو تکه نان بودن کنار سفره ی شاهی نخواستم گفتی : خودت به درد دلم می خوری فقط من هم به غیر تو که پناهی نخواستم دستت درست ، کار مرا هم درست کن این قلب تابدار مرا هم درست کن قلبم گرفت ، تا ز تو گفتم کلام ها چشمت ندید بعد حسین احترام ها بانو شنیده ایم که از پشت بام ها سنگت زدند جمعیت بی مرام ها نامرد پست گفت : بچرخید دورشان .... دورت زدند چرخ ، تمام غلام ها .... .... بعد از حسین ، ام بنین را چه می کنی؟ اشکی که ریخت روی زمین را چه می کنی ؟ بعد از حسین ، سایه ی بر سر نداشتی پیش رباب ، ساقی و ساغر نداشتی بهتر بمیرم و ننویسم ، نخوانمش قاسم نداشتی علی اکبر نداشتی نامش ببر ، جنازه بگیر از دو دست من بانو که گفته بود که معجر نداشتی ؟ در زیر آفتاب ، چرا گریه می کنی ؟ با این دل خراب ، چرا گریه می کنی؟ جعفر ابوالفتحی @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 جمع صفات پنج تن یکجاست زینب اثبات ذات مادرش زهراست زینب نور حقیقت در شب ظلمت فقط اوست "اِنّا هَدَیناهُ السَّبیلِ" ماست زینب او را صداکردم" وَ ما اَدراک" گفتند از بس مقام و رتبه اش بالاست زینب دربارگاه قدس، در سیر اِلَی الله مرکز نشین حلقهء سرهاست زینب زنجیرهء وصل امامت بر امامت در امتداد روز عاشوراست زینب گفتیم " عَرِّفنی" ندا آمد که حاشا مثل خدا معروف ناپیداست زینب بَینی و بَین الله، مجذوب حسین است زینب نگو که محشر کبراست زینب دارد گره وا میکند از کار عالم وقت نماز شب اگر تنهاست زینب دادند دستم را به دستان ابالفضل هربار که حاجات من را خواست زینب محکم گره زد معجر خود را از امشب یعنی علمدار حرم فرداست زینب رضا دین پرور @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 ای خاک کف پای تو از تربت ارباب گران تر ای اشک غمت در کفم از باده ی نایاب گران تر هر چند که در بودن آب است حیات همه عالم در روز عطش عشق تو در پیش من از آب گران تر گفتند که شب مایه ی آرامش خلق است ولی باز بیداریِ با یاد تو در چشم من از خواب گران تر هر برکه شبانگاه خورد حسرت دیدار رخ ماه یک گوشه ی چشم تو در این برکه زمهتاب گران تر در گوشه ی ابروی تو عمریست که در حال سجودم محراب دو ابروی تو از قبله و محراب گران تر اعجاز همین است که بر ذره نگاهت چو‌ بیفتد آن ذره ی ناچیز ز خورشید جهان تاب گران تر هر ناله که از داغ تو در سینه ی من شعله بگیرید در گوش من از سوز نی و نغمه ی مضراب گران تر از هر مژه ات خون چکد از هلهله و درد اسارت در شام بلا رنج تو از صید به غرقاب گران تر چشمِ تَرِ من را تو بکش سرمه به خاک کف پایت ای خاک کف پای تو از تربت ارباب گران تر سجاد احمدیان @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 بانوی دل سپرده به تقدیر زینب است در بیشه ی رضای خدا شیر زینب است بر آیه های صبر که در مصحف آمده شأن نزول و معنی و تعبیر زینب است مرد آفرین زنی که زبان خطابه اش دارد شکوه و شوکت شمشیر زینب است در محمل جلال و سیادت نشسته است در قاب نور ، صبر به تصویر زینب است دیدند اهل کوفه که با نطق حیدری توحید را نشسته به تفسیر زینب است از عصر روز واقعه در امتداد دهر چون آتشی به خرمن تزویر زینب است غمدیده خواهری که فقط نصف روز دید اندوه شش برادر و شد پیر زینب است کمیل کاشانی @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 ساكنان نُه فلك حیران ز كار زینب است در سما فوج ملائك با شعار زینب است ای سلیمان از چه مینازی به جاه و حشمتت صد هزاران چون سلیمان ریزه خوار زینب است نهضت سرخ حسینی پایدار از نام اوست سكۀ صبر و متانت با عیار زینب است عزت دخت علی بین، همت زینب نگر سیّد سجاد در هر جا كنار زینب است داد قربانی دو كودك در منای كربلا احسن احسن فاطمه آموزگار زینب است زن بدین لحن و بلاغت زن بدان شرم و حیا فتح شام و كوفه هر دو شاهكار زینب است لحظه ای در شام بر غاصبگران فرصت نداد انهدام كاخ ظلم از اقتدار زینب است زن بدان عزم و صلابت زن بدان قلب قوی بر ستمكاران شدن تسلیم عار زینب است گرچه دور افتاده از قبر برادر قبر او در عوض روح حسین شمع مزار زینب است كربلا خواهی اگر از زینب كبری بگیر چون كلید كربلا در اختیار زینب است نوحه خوانی گر كنی (خوشزاد) تقوی پیشه كن نوحه خوانی در حقیقت یادگار زینب است سید حسن خوشزاد @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 کیست زینب اختر تابان عشق کیست زینب دختر سلطان عشق نور چشم مرتضی. شاه نجف کیست زینب حامی یاران عشق یادگار فاطمه فخر علی کیست زینب قاری قران عشق عطر یاس و او مثال حیدر است کیست زینب شمسه ایوان عشق مالک قلب حسین است و ز جان کیست زینب صبر درفرمان عشق در میان قتلگه جانش چه شد کیست زینب شاهد قربان عشق هر کجا رفت حسین دنبال او کیست زینب حامل پیمان عشق در اسیری مثل کوهی استوار کیست زینب شام سرگردان عشق عمه سادات باشد مهربان کیست زینب خواهر ایمان عشق بیقرارم شعر من در وصف او کیست زینب دختر سلطان عشق بیقرار اصفهانی. پرویز بیابانی @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 از تو هر کس دور شد عقبا ندارد وسلام نسبتی با حضرت زهرا ندارد وسلام رو سفیدم با سیاهی های داغت ، روز حشر اعتباری کس شبیه ما ندارد وسلام سنگ شام و کوفیان را با دعا پس داده ای رحمتت را شانه ی دریا ندارد وسلام چون نهادی پا درون کربلا ، شد کربلا اعتباری بی تو این صحرا ندارد وسلام عاشق تو هر که باشد احترامش واجب است زشت و زیبا خوب و بد اینجا ندارد وسلام مثل خورشیدی همه سیراب از مهر تواند بت پرست و عابد و ترسا ندارد وسلام سر به زیر پای تو بگذارم و دل در کفت نوکری بر خوان تو اما ندارد وسلام لاف عشق شاه بی سر را نزن چون دیده ایم عاشقی جز زینب کبری ندارد وسلام سجاد احمدیان @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 درختي کاشت پيغمبر علي پيوند زد آنرا حسينش گشت ميراب و شد آ خر باغبان زينب شريعت بود کشتي و محمد بود کشتي بان علي لنگر حسن مشعل حسين مه بادبان زينب @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 كيستم من دختر شا ه عرب رازق بي منت نان و رطب كيستم من عشق را معنا منم دختر انسيه الحورا منم كيستم من عاشقي دلسوخته سرنوشتش را به دلبر دوخته كيستم من در هجومي بي امان غم طوافم مي دهد چون حاجيان كيستم من آسمان را اخترم ذوالفقار در نيام حيدرم(ع) كيستم من بهر حيدر زينتم دختري نيكو سرشت و طينتم كيستم سرمايه آل عبا كيستم پيغمبر كرب و بلا كيستم من عشق در بنيان من صدچومريم ميهمان خوان من كيستم من ماه شبهاي حسين خواهر بي مثل وهمتاي حسين كيستم من نافله خوان شبم زينبم من زينبم من زينبم زينبم من ياروغمخوار حسين آمدم تا كه شوم يارحسين زينبم من آرزوي فاطمه(س) از تلاطمها ندارم واهمه زينبم صبرم زجنس آهن است سربه محمل كوفتن كار من است زينبم استاد دانشگاه عشق هستي ام را داده ام در راه عشق @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 سِر علی سِتر علی سُکر علی راز علی همه‌ی حرف خداوند از آغاز علی گفت معراج علی آنهمه اعجاز علی در حرا یاکه حرم باز علی باز علی از علی گفتم و گفتند که اما زینب نقطه‌ی با علی و نقطه‌ی زهرا زینب پنج تَن می‌شود اینگونه مجسم : زینب همه از جَدّ و اُم و اَب همه باهم زینب پنج تَن نقطه شده تا بنویسم زینب پنج نقطه زده‌ام تا بزنم دَم زینب نامِ او اول علی بعد ، علی زینب شد آیه‌ی اعظم علی آیتِ عُظمی زینب واژه‌ای کو که کُنَد شرح و بیان بانو را قلمی کو که نویسد به زبان بانو را که چُنین خاک ندیده است چُنان بانو را که جهان حیرتِ محض است جهان بانو را فاطمه باید از این نام بگیرد پرده بسکه در فهمِ جهان هست معما زینب از همان روزِ تولد نظرش گفت حسین بین آغوشِ همه چشمِ تَرش گفت حسین مادرش گفت حسین و پدرش گفت حسین از دلش گفت حسن از جگرش گفت حسین همه دیدند حسن را به حجاب و غیرت همه دیدند حسین است سراپا زینب آمده تاکه ببینند غمی جاری را آمده تاکه بگوید به بلا آری را به سرِ دوش کشد بیرقِ بیداری را تا به عباس دهد درسِ علمداری را آمده تا بنویسند پس از اعجازش کربلا کربُبلا گشت ولی با زینب معنیِ محض شهود است که آرایه ندید عینِ نوری است پسِ پرده که پیرایه ندید سایه‌ی روشن او را زنِ همسایه ندید غیرِ عباس و حسینش به سرش سایه ندید بعد از آن خطبه شد و خطبه‌ی او تیغِ دو دَم بعد از آن خصم خس و پهنه‌ی دریا زینب فاطمه رفت ولی نه دلِ خانه او بود جایِ زهرا همه شب شمعِ شبانه او بود سه امام‌اند به گِردش که بهانه او بود سپرِ هر سه در آن ظلمِ زمانه او بود مادری کرده برای سه امامش جا داشت که بگویند به او اُمِ ابیها زینب زیرِ دینش همه مدیون بلاءِ زینب کعبه تا کرببلا زیر لواءِ زینب زنده شد دینِ خدا پس به خداءِ زینب باء بسمِ لله ما هست زِ باءِ زینب اول فاتحه شد آخر نامش یعنی مانده قرانی اگرمانده به یک یازینب مثل یک آه بلند آه که جانکاه گذشت عمرش اندازه‌ی پنجاه و چهار آه گذشت با حسین و حسنش آه چه کوتاه گذشت کَس نفهمید چه بر او همه‌ی راه گذشت همه‌ی راه بجای همه او خورد زمین همه‌ی راه سپر بود به هرجا زینب آن پیمبر که به هنگام سخن گریه کُنَد گفت هرکس به غمِ زینب من گریه کُنَد می‌بَرد گرچه به یک پلک زدن گریه کُنَد اَجر آنکه به حسین و به حسن گریه کُنَد در حدیث است که فرمود برای فَرَجَم هفت دفعه قسم ماست به عُلیا زینب روضه‌اش بود که دیدی کفنش را بُردند ناله‌اش بود چرا پیرهنش را بُردند تیغ‌ها زودتر از نیزه تنش را بُردند خورجین‌ها سرِ دور از بدنش را بُردند همه را بُرده ولیکن به تو سوگند نرفت نخی از مقعنه‌ی عصمتِ کبری زینب (حسن لطفی) @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 بانوی مرد آفرینِ مُلکِ غیرت زینب است شیر زنِ میدانِ ایثار و شجاعت زینب است شهرِ حلم و بینش و ایمان و احسان و وقار بحرِ علم و دانش و عرفان و حکمت زینب است چشمه ی صاف و زلالِ پاکی و شرم و حیا قلّه ی کوهِ صبوری و صلابت زینب است بر دلِ غمدیده ی تفتیده ی همچون کویر بارشِ ابرِ بهارِ جود و رحمت زینب است دستِ خالی رد نمی گردد زِ درگاهش کسی دخترِ مردِ بزرگِ با کرامت زینب است ای سلیمان ، بر جلال و شوکتت ، کمتر بناز صاحبِ جاه و جلال و قدر و شوکت زینب است ظاهراً اسمش نباشد در میانِ چار و ده باطناً امّا نگینِ آلِ عصمت زینب است بابِ حاجت ، بر همه باشد ابوفاضل ولی رمزِ قفلِ بر روی این بابِ حاجت زینب است گر حکومت می کند بر کشورِ دل ها حسین مالکِ اصلی این مُلکِ حکومت زینب است خیلِ عُشّاقُ الحسین ، دارد هزاران مدّعی بی گمان ، در این میان ، در اوجِ رتبت زینب است زینبیون غم ندارند روز حشر ، دانی چرا؟ نایب الزّهرا ، شفیعه ، در قیامت زینب است محرمِ رازِ دل و غمخوارِ اصحابِ کسا مطلعِ دیوانِ شعرِ رنج و محنت زینب است با ولای حیدری و با حجابِ فاطمی حامی جان بر کفِ دین و ولایت زینب است کربلا شد کربلا ، از صبرِ اُختُ المجتبی قافله سالارِ راهِ استقامت زینب است معنی قلبِ صبور و اُسوه ی صبرِ جمیل باغبانِ باغِ خونینِ شهادت زینب است شانه اش در زیرِ بارِ داغِ طفلان خم نشد مصحفِ تفسیرِ صبرِ بی نهایت زینب است روحِ نستوهِ علی ، گردیده در او منجلی در فصاحت ، در بلاغت ، با شهامت زینب است دشمنان ، یکسر همه ، از خُطبه اش در واهمه وارثِ زهرایی دارای قدرت زینب است روز ها از قِصّه ی پُر غُصّه اش ، شب می شود در مصیبت مادرِ اندوه و کُربت زینب است یک تنه بارِ اسارت را به دوش خود کشید در اسارت پاسدارِ اهلِ عترت زینب است دیده تر ، بر کودکانِ خون جگر ، همچون سپر سلسله ، بر دست و بر پا ، بی شکایت زینب است آن که در کرببلا وکوفه و شامِ بلا تازیانه بر تنش خورده به شدّت زینب است شاعر : حمیدرضا گلرخی
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 به نام نامی زینب که آیت العظمی است قسم به نام عقیله که علم الاسماست بلند مرتبه بانوی فاطمی علی تمامی وجناتش تمامی مولاست غلامزاده ی ایلش قبیله ی مجنون کنیز خادمه هایش عشیره ی لیلاست نفس نفس نفحاتش چکامه ای شیوا و حرف حرف کلامش قصیده ی غراست قلم چگونه نویسد که خامی محض است کلام پخته ی عمان بخوان که روح افزاست زنی که دست خدا را در آستین دارد زنی که یک تنه مرد آفرین کرببلاست برای آل عبا بوده واجب التعظیم حسین، فاطمه، احمد، حسن، علی، زهراست عقیله ای که عقول از مقام او حیران فهیمه ای که فقاهت ز فهم او رسواست ندیده سایه ی او را نگاه همسایه اگرچه مدت سی سال پیش این دریاست ندیده سایه ی او را مدینه یا مکه که شهر در قرق چند حضرت سقاست نسیم هم نوزد سمت چادرش حتی که این حریم ؛ حریم فرشته های خداست نه خاک بر دهنم رخصتی فرشته نداشت مقام چادر خاتون فاطمه بالاست هزار مرتبه شوید دهان به مشک جبریل هنوز بردن نامش برای او رویاست ز مادحین بزرگی این سرا مریم ز واصفین بلندی این حرم عیسی ست رکاب ناقه که سر قفلی علمدار است ستون خیمه که قلب خیام عاشوراست پناهگاه تپش های خسته ی سجاد امام هاشمیان و شفیعه ی فرداست اگر حسین در اعماق سینه ها جاری ست اگر حسینیه ای در تمامی دل هاست ولی حسین خودش زینبیه ای دارد که در تمامی افلاک بیرقش برپاست... حسن لطفی @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 زینب ای شیرازه ی اُمّ الکتاب ای به کام تو، زبان بوتراب از بیانت سربه سر توفان خشم نوح می دوزد به توفان تو چشم درکلامت، هیبت شیر خدا در زبانت، ذوالفقار مرتضی بازگو ای جان شیرین علی داستان درد دیرین علی ازهمان نخلی که ازپای اوفتاد خون پاکش نخل دین را آب داد رازدل را با زبان آه گفت دردهایش را به گوش چاه گفت بازگو با ما ز درد فاطمه زاشک گرم و آه سرد فاطمه بازگو کن قصه مسمار را ماجرای آن در و دیوار را بازگو آن شب علی چون می گریست در فراق فاطمه خون می گریست از بهار و از خزان او بگو از مزار بی نشان او بگو گو به ما از مجتبی، ابن علی دردهای آن ولیّ بن ولی از همان طشتی که پرخون شد ازو دامن افلاک گلگون شد ازو زینب ای شمع تمام افروخته یادگار خیمه های سوخته بازگو از کربلای دردها قصه نامردها و مردها بازگو از باغهای سوخته نخلهای سربسر افروخته بازگو از کام خشک مشکها گریه ها وناله ها واشک ها بازگو از مجلس شوم یزید وان تلاوتهای قرآن مجید بازگو از آن سر پُر خاک و خون لاله رنگ و لاله فام و لاله گون ماجرای آن گل خونین دهان وان لب پرخون زچوب خیزران با دل تنگ تو این غمها چه کرد؟ دردها و داغ و ماتمها چه کرد؟ فاطمه! گر تو علی را همسری وز شرافت مصطفی را مادری کار زینب هم گذشت از خواهری کرد در حق برادر، مادری چون تو، در دامان، که دختر پرورد؟ کی صدف، اینگونه گوهر پرورد شاعر : محمد علی مجاهدی @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 کربلا هر آنچه دارد از جنابِ زینب است بهترین درسِ ولایت از کتابِ زینب است برگِ زرّینش گشاییم از شعور و معرفت معرفت زیباترین آئین نابِ زینب است بهترین عنوانِ آن تسلیم حق در بندگیست عشق و عرفان آخرین درسِ حسابِ زینب است شرحِ این عنوان بیاموزیم حدیثِ عاشقی عاشقی چون راه و رسم و انتخابِ زینب است از سرِ عرفان بخوانیم این حکایت مو به مو امرِ طاعت در ولایت باز تابِ زینب است باید این درسِ گران را جوهری با خون نوشت دفترش آن سینه ی پُر التهابِ زینب است شیوه ی دشمن شناسی از پدر آموخت او راه و رسمش در حقیقت انقلابِ زینب است سینه اش نورِ ولی است و ضمیرش منجلی گفت هر تسلیمِ دشمن اجتنابِ زینب است هم فصاحت هم بلاغت در بیانِ نطقِ او درسِ زهرا و علی و اکتسابِ زینب است آن زمان افتاده روی چاک چاکِ پیکرش در میانِ قتلگه خون تا رکابِ زینب است شمع جانش ذره ذره آب شد در کربلا راوی این قصه آن حالِ خرابِ زینب است بوسه بر حلقومِ بی سر گو چگونه ممکن است ‌این صدا آمد از آن سر دل کبابِ زینب است راسِ تو امشب اسیران را جلو داری کند در دلِ شب روی نیزه آفتابِ زینب است کوفه و شام و اسارت را من از جان میخرم گر چه این محمل نشینی یک سرابِ زینب است مجلس و تختِ یزید و کوفیانِ تیره بخت خطبه های آتشین فَصلُ الخطابِ زینب است بهترین آموزه ها در صحنه ی کرببلا از همه بالاتر آن نقشِ حجابِ زینب است آنکه درسِ معرفت از مکتبِ زینب گرفت تا ابد در زمره ی اجر و ثوابِ زینب است‌ آنچه گفتیم این اثر شرحِ تمامِ قصه نیست این فقط یک گوشه از رنج و عذابِ زینب است کربلا این جلوه ی آیات و اسرارِ خدا چهره ی گلگونِ او خونِ خضابِ زینب است نامِ او عنوانِ این هم حاکی از رنج و بلاست تا ابد آیینه ی روی نقابِ زینب است حکمتِ نامِ بلندش را خدا داند وَ بس هر کجای روی او آذینِ بابِ زینب است گر شدی زائر کنارِ قُبّه ی شاهِ ولا هر دعا کردی بدان آن مستجابِ زینب است کربلا آیینه ی زیبایی و شیدایی است بهترین درسِ ولایت از کتابِ زینب است هستی محرابی @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 به شیعه آبرو داده وجود زینب کبری یقین و صبر بوده تار و پود زینب کبری اگر خالی است جایش در کَسا امّا خدا بگذاشت نماد پنج تن را در وجود زینب کبری نه تنها زینت باباست بلکه زینت دنیاست علی پیداست در حین شهود زینب کبری پس از چشمان مادر، آن همیشه مَحرَم حیدر غم از رُخسار بابا می زدود زینب کبری حسین از یادها می رفت و پرچم ها زمین می خورد نبود از عشق، رَدّی در نبود زینب کبری کسی که هستیَش را داد تا که مَعجَرَش باشد نمی داند قَلَم، حَدّ و حدود زینب کبری شهادت، خواستگاه کربلا بود و حسین امّا اسارت شد عروج بی فرود زینب کبری اسارت رفت امّا معنیَش ذلّت نمی باشد اسارت را خدا کرده صعود زینب کبری چه محکم ما رایت اِلّا جَمیلا ضربه زد آنجا به گوش دشمن کور و حسود زینب کبری چنان کوهی که از طوفان نیاید خم بر اَبرویَش حرم را تکیه گاه اَمن بوده زینب کبری طنین خطبه اش را کوفه فهمیده است یعنی چه هراسان شد دل شام از ورود زینب کبری به اشک شَرم می شویَد به نِی، خورشید چشمش را ببیند هر زمان، چشم کبود زینب کبری حسن کردی @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 صبر هم قامت کمان از این وقار زینب است ماه هم شرمنده از رخسار ماه زینب است زینب است الگوی آزادی به نسوان جهان بهترین راه سعادت چون که راه زینب است مادرش زهراست بی شک پروریده شیر زن شاه مردان است پدرهم پاد شاه زینب است درد را از کودکی آموخت در پیمان عشق هجر مادر رخت غم تنها گواه زینب است عالمی عاشق شده بر نام زیبای حسین خود حسین هم عاشق رخسار ماه زینب است عشق را مدرک اگر خواهی ببین در کربلا نا گران چشم برادر در نگاه زینب است بعد عباس علمدار است علم در دست گرفت کودکان هم بعد غارت در پناه زینب است حیف شد قامت کمان دارد ز دست غصه ها داغ هفتادو دو تن تنها سپاه زینب است دم مزن سنگ صبور از عشق بی حد حسین چون حسین هم عاشقی بریک نگاه زینب است (سنگ صبور) @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 آیِنه در آیِنه نورِ مُکَرَم زینب است جلوه در جلوه تجلیاتِ خاتم زینب است خطبه در خطبه امیرالمؤمنین دَم زینب است زُهره در زُهره ظهورِ اسمِ اعظم زینب است آنکه با عشقِ حسینی گَشته همدم زینب است با مُسَمَط با قصیده با غزل با مثنوی صائِبی از اصفهان و بیدلی از دهلوی جودی و یَغما و نَیِر شهریار و مولوی می بَرَد اما دلم را مصرعی از مُنزوی این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است (اين حسين عاشق يكی دارد كه آن هم زينب است) نامِ او پُر کرده عالم را حجابش بیشتر خُطبه‌اش بنیان کَن و فصلُ الخِطابش بیشتر غیرتش مبهوت ساز است ، انقلابش بیشتر محملش دارد تماشا و رکابش بیشتر گفت با عباس پُشتیبانِ پرچم زینب است شمع اگر این است دل پروانه باشد بهتر است مِی اگر این است پُر پیمانه باشد بهتر است سر اگر خاکِ درِ میخانه باشد بهتر است عقل در توصیفِ او دیوانه باشد بهتر است در شهامت برتر از سارا و مریم زینب است عشق وقتی می‌تپد عاشق پرستو می‌شود دستِ عاشق زود از حالِ دلش رو می‌شود هر که با خورشید شد آئینه‌ی او می‌شود دخترِ شاهِ نجف هم شاه بانو می‌شود یک تن اما حامیِ ناموسِ عالم زینب است از همان اول خدا می‌خواست او را شُد حسین اصلاً او با اولین پلکِ تماشا شُد حسین فاطمه شُد مرتضی شُد پیش از آنها شُد حسین گرچه نامش بود زینب بعدش اما شُد حسین او حسین است و حسینش هم مُسَلَم زينب است گرچه بر بال و پرِ خود سلسله دارد هنوز او که باشد سایبانی قافله دارد هنوز می‌رود پشتِ برادر فاصله دارد هنوز با سرِ هر زلفِ او صدها گله دارد هنوز آنکه ریزد در فراغت اشک ماتم زینب است (حسن لطفی) @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 بانوی مرد آفرینِ مُلکِ غیرت زینب است شیر زنِ میدانِ ایثار و شجاعت زینب است شهرِ حلم و بینش و ایمان و احسان و وقار بحرِ علم و دانش و عرفان و حکمت زینب است چشمه ی صاف و زلالِ پاکی و شرم و حیا قلّه ی کوهِ صبوری و صلابت زینب است بر دلِ غمدیده ی تفتیده ی همچون کویر بارشِ ابرِ بهارِ جود و رحمت زینب است دستِ خالی رد نمی گردد زِ درگاهش کسی دخترِ مردِ بزرگِ با کرامت زینب است ای سلیمان ، بر جلال و شوکتت ، کمتر بناز صاحبِ جاه و جلال و قدر و شوکت زینب است ظاهراً اسمش نباشد در میانِ چار و ده باطناً امّا نگینِ آلِ عصمت زینب است بابِ حاجت ، بر همه باشد ابوفاضل ولی رمزِ قفلِ بر روی این بابِ حاجت زینب است گر حکومت می کند بر کشورِ دل ها حسین مالکِ اصلی این مُلکِ حکومت زینب است خیلِ عُشّاقُ الحسین ، دارد هزاران مدّعی بی گمان ، در این میان ، در اوجِ رتبت زینب است زینبیون غم ندارند روز حشر ، دانی چرا؟ نایب الزّهرا ، شفیعه ، در قیامت زینب است محرمِ رازِ دل و غمخوارِ اصحابِ کسا مطلعِ دیوانِ شعرِ رنج و محنت زینب است با ولای حیدری و با حجابِ فاطمی حامی جان بر کفِ دین و ولایت زینب است کربلا شد کربلا ، از صبرِ اُختُ المجتبی قافله سالارِ راهِ استقامت زینب است معنی قلبِ صبور و اُسوه ی صبرِ جمیل باغبانِ باغِ خونینِ شهادت زینب است شانه اش در زیرِ بارِ داغِ طفلان خم نشد مصحفِ تفسیرِ صبرِ بی نهایت زینب است روحِ نستوهِ علی ، گردیده در او منجلی در فصاحت ، در بلاغت ، با شهامت زینب است دشمنان ، یکسر همه ، از خُطبه اش در واهمه وارثِ زهرایی دارای قدرت زینب است روز ها از قِصّه ی پُر غُصّه اش ، شب می شود در مصیبت مادرِ اندوه و کُربت زینب است یک تنه بارِ اسارت را به دوش خود کشید در اسارت پاسدارِ اهلِ عترت زینب است دیده تر ، بر کودکانِ خون جگر ، همچون سپر سلسله ، بر دست و بر پا ، بی شکایت زینب است آن که در کرببلا وکوفه و شامِ بلا تازیانه بر تنش خورده به شدّت زینب است شاعر : حمیدرضا گلرخی