eitaa logo
کانال نوای عاشقان
23.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
619 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. :قرآن ...فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ القرآن ...ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﺮﺍی ﺷﻤﺎ ﻣﻴﺴﺮ ﺍﺳﺖ ﺑﺨﻮﺍﻧﻴﺪ.... 📚سوره مبارکه آیه٢٠ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِّمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ:ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ! 📚سوره مبارکه آیه٣٠ پیامبر صلّی الله عليه و آله و سلّم اِن اَرَدتُم عَيشَ السُّعَداءِ و َمَوتَ الشُّهَداءِ و َالنَّجاةَ يَومَ الحَسرَةِ و َالظِّلَّ يَومَ الحَرورِ و َالهُدى يَومَ الضَّلالَةِ فَادرُسُوا القُرآنَ فَاِنَّهُ كَلامُ الرَّحمانِ و حِرزٌ مِنَ الشَيطانِ و رُجحانٌ فِى الميزانِ اگر زندگى سعادتمندان،مرگ شهيدان،نجات روز حسرت(قيامت)،سايه روزِ سوزان و هدايت در روز گمراهى را مى خواهيد،قرآن را ياد بگيريد كه آن سخن خداى مهربان است و سپرى است در مقابل شيطان و سنگينى در ترازوى اعمال. 📚الحیاه(ترجمه ی احمد آرام)جلد2 صفحه 234 امام عليه‏ السلام اِنَّ اللّه‏َ تعالى اَنْزَلَ كِتابا هاديا بَيَّنَ فيهِ الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ، فَخُذوا نَهْجَ الْخَيْرِ تَهْتَدوا وَ اَصْدِفوا عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ تَقْصِدوا خداى تعالى فرستاد و در آن خوب و بد را روشن ساخت،پس راه خوبى را پيش گيريد تا هدايت شويد و از راه بدى دورى جوييد تا به مقصد برسيد. 📚نهج البلاغه خطبه 167 @emame3vom کربلایی کاظم ساروقی یک روز عصر بعد از کار،روانه روستا شد و به باغ امامزاده مشهور به «هفتاد و دو تن» (محل دفن چندین امامزاده از جمله دو امامزاده به نام شاهزاده جعفر و امامزاده عبیدالله صالح) رسید و برای استراحت روی سکویی در کنار در امامزاده نشست،ناگهان دید دو جوان بسیار زیبا و جذاب نزدش می‌آیند و به او می‌گویند:نمی‌آیی برویم دراین امامزاده فاتحه‌ای بخوانیم؟محمدکاظم پذیرفت و با آنها داخل شد،آنها اول به امامزاده جلوتر وارد شدند و فاتحه‌ای خواندند و سپس به امامزاده بعدی رفتند و مشغول خواندن چیزهایی شدند که محمدکاظم نمی‌فهمید،در اینجا وی متوجه شد که در اطراف سقف امامزاده کلمات روشنی نوشته شده است و یکی از آن دو نفر به او می‌گوید:چرا چیزی نمی‌خوانی؟محمدکاظم گفت:من ملا نرفته‌ام و سواد ندارم،او می‌گوید:باید بخوانی،آنگاه دست به سینه او گذاشت و کمی فشار داد،محمدکاظم گفت:چه بخوانم؟آن شخص آیه‌ای را خواند و گفت:اینطور بخوان محمدکاظم آیه را خواند و برگشت که به آن آقا حرفی بزند و یا چیزی بپرسد ولی دید هیچکس همراهش نیست و خودش تنها در داخل حرم ایستاده و ناگهان دچار حالت مخصوصی می‌شود و بیهوش روی زمین می‌افتد،هنگامی که به هوش می‌آید احساس خستگی شدید می‌کند و ضمناً به این فکر فرو می‌رود که اینجا کجاست و او در اینجا چه می‌کند؟و سپس از امامزاده بیرون می‌آید و بار علوفه و گندم را برمی‌دارد و روانه دهکده می‌شود،ولی در میان راه متوجه می‌شود که دارد چیزهایی می‌خواند و آنگاه داستان آن دو جوان را به یاد می‌آورد و خود را حافظ همه قرآن می‌یابد،وقتی به مردم برخورد می‌کند از او می‌پرسند کجا بودی؟او چیزی نمی‌گوید و بی‌درنگ نزد پیشنماز روستا به نام حاج‌آقاصابر اراکی می‌رود و داستان خودش را هم می‌گوید،پیشنماز بدو می‌گوید:شاید خواب دیده‌ای شاید خیال می‌کنی؟محمدکاظم می‌گوید: خیر،بیدار بودم و با پای خودم به امامزاده رفتم و همراه آن دو نفر چنین و چنان شد،و حالا هم همه قرآن را حفظ دارم،پس از آن پیشنماز می‌آورد و آیات مختلف و چند سوره بزرگ را از او می‌پرسد و او همه را ازبرمی‌خواند،مردم دهکده دور او جمع شدند تا ببینند حاج‌آقاصابر در این باره چه می‌گوید،حاج‌آقاصابر پس از امتحانات فراوان،به زبان محلی جمله‌ای می‌گوید که معنیش این است:کارش درست شده،و یک مسأله مهمی برایش پیش آمده،و نظر کرده شده است. 📚ویکی شیعه،کربلایی کاظم ساروقی @emame3vom
:صلوات إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺧﺪﺍﻭﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻧﺶ ﺑﺮ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ صلی الله علیه وآله و سلم ﻭ ﺭﺣﻤﺖ ﻣﻰ ﻓﺮﺳﺘﻨﺪ،ﺍی ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ! ﺑﺮ ﺍﻭ ﻓﺮﺳﺘﻴﺪ ﻭ ﺁﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ،ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺍﻭ ﺑﺎﺷﻴﺪ. 📚سوره مبارکه آیه۵۶ پيامبر صلّی الله عليه و آله و سلّم أولَی النّاسِ بِی یَومَ القِیامَۀِ أکْثَرُهُمْ عَلَیَّ صَلاۀً (فِی دارِ الدُّنیا) نزدیک‌ترین شما به من در روز قیامت،کسانی هستند که در دنیا بیشتر از دیگران بر من فرستند. 📚بحارالأنوار پيامبر صلّی الله عليه و آله و سلّم مَنْ صَلّي عَلَيَّ في كتابٍ، لَمْ تَزَل الملائِكَةُ تَستَغفِرُ لَه مادامَ اسمِي في ذلكَ الكتابِِ كسی كه درنوشته‌ای بر من را بنویسد،تا زمانی كه نام من در آن نوشته باشد فرشتگان برای او استغفار می كنند. 📚بحار الأنوار امام علیه السلام أثقَلُ ما یوضَعُ فی المیزانِ یَومَ القیامَةِ الصَّلاةُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ اهل بَیتِهِ سنگین ترین چیزی که روز قیامت در ترازوی اعمال قرار داده می شود بر محمد و اهل بیت اوست. 📚وسائل الشیعه امام عليه السّلام الصَّلاۀُ علی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ تَعْدِلُ عِنْدَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ التَّسبیِحَ وَالتَّهلِیلَ وَالتَّکبِیرَ بر محمد صلی الله علیه وآله وسلم و آل محمد(علیهم السلام)نزد خدای عزوجل برابر است با تسبیح(ذکر سُبحانَ اللهِ)و تهلیل(ذکر لا إلهَ إلاّ اللهُ) و تکبیر(ذکر أللهُ أکبرُ) 📚بحارالأنوار پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم درشب معراج چون به آسمان رسید ملکی را دیدکه هزار دست داشت و در هر دستی هزار انگشت و مشغول حساب و شماره کردن با انگشتان بود،به جبرئیل فرمود که این ملک کیست و چه چیزی را حساب می کند؟جبرئیل فرمود:این ملکی است موکل بر دانه های باران،حفظ وحساب می کند که چند قطره از آسمان به زمین نازل شده،پس پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به آن ملک فرمود:که تو میدانی از زمانیکه حق تعالی دنیا را خلق کرده است چند قطره باران از آسمان به زمین آمده است؟ آن ملک عرض کرد:یا رسول الله قسم به آن خدایی که تو را به حق فرستاده به سوی خلق،غیر از آنکه من می دانم چند قطره باران از آسمان به زمین نازل شده،به تفصیل هم می دانم چند قطره به دریا فرود آمده و چند قطره در بیابان و چند قطره در معموره و چند قطره در بستان و چند قطره در شوره زار و چند قطره در قبرستان حضرت فرمود:من تعجب کردم از حفظ و تذکر او در حساب خود،سپس آن ملک عرضه داشت یا رسول الله،با این حفظ و تذکر و دستها و انگشتان که دارم حساب کردن یک چیزی را قدرت ندارم..! حضرت فرمود آن چیست؟عرض کرد قومی از امت شما که در جایی حاضر می شوند و اسم شما نزد ایشان برده می شود پس بر شما می فرستند من قدرت ندارم ثواب آنها را شماره و حساب کنم... 📚منازل الاخره،حاج شیخ عباس قمی
📕📔📗📙 ع 📚 مقتل امام حسین ع تألیف شیخ صدوق ره 📖📚 ابن شهر آشوب از ابن عباس روایت کرده است که: «هند ( هند جگرخوار ) از عایشه خواهش کرد که تعبیر خوابی که دیده بود از پیغمبر صلی الله علیه و آله بپرسد. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: او را بگوی که خواب خویش بیان کند. هند گفت: دیدم گویی خورشید بالای سر من طالع شده است و ماه از اندام من بیرون آمد و گویی ستاره ای سیاه از ماه جدا گشته و بر خورشید کوچک که از خورشید اولین جدا شده بود حمله کرد و آن را فرود برد، پس افق تاریک شد، آنگاه دیدم چند ستاره در آسمان حرکت میکنند و ستارگان سیاه در زمینند، آن گاه ستارگان سیاه از همه جا آفاق زمین را فروگرفته اند . 🖤 پس چشم پیغمبر صلی الله علیه و آله از اشک پر شد و دو بار فرمود: ای هند بیرون برو! ای دشمن خدای که اندوه مرا تازه کردی و خبر مرگ دوستان را به من دادی! پس چون هند بیرون رفت پیامبر ص فرمود : خدایا لعنت کن او را و نسل او را! 🥀 از تعبیر خواب پرسیدند، فرمود: اما آن ماه معاویه مفتون فاسق منکر خدای تعالی است، و آن تاریکی که میگوید و ستاره سیاهی که دید از آن ماه جدا میشود و بر آن خورشید کوچک که از خورشید اول جدا شده بود حمله کرد و آن را فروبرد و سیاه شد، پس تعبیر این واقعه آن است که پسر من حسین علیه السلام را پسر معاویه میکشد، پس آفتاب سیاه میشود و افق تاریک میگردد . اما آن ستاره های سیاه که زمین را از هر جا فروگرفته اند پس آنان بنی امیه اند». ╔═ 🍁 🌻════⚘ 🌾═╗ 🆔 @emame3vom ╚═ 🦋⚘════ ⚖☀️ ═╝
www.iranseda.ir@Ganjitaa.4.dastane rastan.mp3
زمان: حجم: 5.11M
🎧🎧🎧 📘 ( 4 ) ✍ استاد شهید مطهری 🎙 باصدای بهروز رضوی @emame3vom 📥 5 مگابایت
www.iranseda.irpart6.mp3
زمان: حجم: 5.85M
🎧🎧🎧 📘 ( 6 ) ✍ استاد شهید مطهری 🎙 باصدای بهروز رضوی ╔═ 🖤════⚘🕯🏴 ═╗ 🆔 @emame3vom ╚═⚘🚩════ ✨🌹 ═╝
. 🤔 ❔چرا به امام رضا ضامن آهو می گویند ❗️آیا آنچه مردم می گویند که امام ضامن مادر شد تا برود و فرزندش را شیر دهد و به نزد شکارچی باز گردد واقعیت دارد ❕ 💠💠 👌آنچه در بین مردم در مورد این نامگذاری رواج دارد آن است که می گویند قصد شکار آهویی را داشت ، آهو خود را به امام رضا رسانده و می گوید من دو بچه شیری دارم که گرسنه اند ، شما ضمانت مرا نزد شکارچی بکنید تا بروم و بچه هایم را شیر دهم و باز گردم ، امام هم ضمانت آهو را نزد شکارچی کرد ، آهو رفت و باز گشت ، شکارچی از این جریان منقلب شد و وقتی متوجه امام رضا شد آهو را آزاد و عذر خواهی کرد و امام نیز مبلغ قابل توجهی به شکارچی داد . ❕این جریان در مورد امام رضا علیه السلام در منابع ما نیامده است ، بلکه شبیه آن در باب معجزات پیامبر گرامی و امام سجاد نقل شده است . ❕نقل است که روزی پیامبر گرامی در صحرایی راه می رفت ، ناگاه شنیدند که منادی ندا می دهد یا رسول الله ، پیامبر نظر کرد و را دید که بسته اند ، آهو گفت این اعرابی من را شکار کرده است و من دو طفل در این کوه دارم ، مرا رها کن که بروم و آن ها را شیر دهم و برگردم .پیامبر او را رها کرد و رفت و فرزندان خود را شیر داد و بازگشت ، چون اعرابی این صحنه را مشاهده کرد ، آهو را آزاد کرد و مسلمان شد » 📚الخرائج ج1 ص37 📚قصص الانبیاء ص32 👌ابن شهر آشوب روایت می کند ؛ « آن آهو را شکار کرده بود ، آهو چون به نزد فرزندان خود رفت و قصه خود را برایشان گفت ، آنها گفتند رسول خدا ضامن تو شده است و منتظر است ، ما شیر نمی خوریم تا به خدمت آن حضرت برویم ، آنها به نزد پیامبر آمدند و دو بچه آهو صورت های خود را به پیامبر می مالیدند ، پس یهودی گریست و مسلمان شد و گفت آهو را رها کردم ...» 📚مناقب ابن شهر آشوب ج1 ص132 ❕شبیه این جریان در مورد امام سجاد علیه السلام نیز نقل شده است ؛ 📚کشف الغمه ج2 ص321 📚بحار الانوار ج46 ص30 👌اما آنچه در مورد امام رضا علیه السلام در منابع حدیثی ما نقل شده است زیر است ؛ ❕شیخ صدوق نقل می کند که حاکم رازی می گوید ؛ 💠 « مرا ابو جعفر عتبی به عنوان پیک پیش ابو منصور بن عبد الرزاق فرستاد ، روز پنجشنبه برای زیارت امام رضا از او اجازه خواستم. او در پاسخ به من گفت آنچه در بارۀ این مشهد یعنی مرقد امام رضا برای من اتفاق افتاده برای شما نقل می کنم ؛ ❕ در روزگار ، نظر خوشی به طرفداران این مشهد نداشتم و در راه به غارت زائران می‌ پرداختم ، لباس‌ها، خرجی، نامه‌ها و حواله‌هایشان را به زور از آنان می‌ستاندم. روزی به شکار بیرون رفتم و یوزپلنگی را به دنبال آهویی روانه کردم. یوزپلنگ همچنان به دنبال آهو می‌دوید تا به‌ ناچار، آهو به کنار دیوار حرم پناه برد و ایستاد. یوز هم در مقابل او ایستاد، ولی به او نزدیک نمی‌شد. 👌هرچه کوشش کردم که یوزپلنگ به آهو نزدیک شود، به سمت آهو نمی رفت و از جای خود تکان نمی‌خورد، ولی هر وقت که آهو از جای خود یعنی کنار دیوار حرم دور می‌شد، یوز هم او را دنبال می‌کرد. اما همین که به دیوار پناه می‌برد، یوزپلنگ باز می گشت تا آن که آهو به سوراخ لانه ‌مانندی، در دیوار آن مزار داخل شد. من وارد رباط شدم، پرسیدم که هم اکنون وارد رباط شد، کجا است؟ گفتند: آهویی ندیدیم. 👌آن وقت، به همان جایی که آهو داخلش شده بود آمدم، و رد پای او را دیدم، ولی خود آهو را ندیدم. پس با خدای تعالی پیمان بستم که از آن پس زائران را نیازارم و جز از راه خوبی و خوشی با آنان رفتار نکنم ...» 📚عیون الاخبار ، صدوق ، ج2 ص285 📚بحار الانوار ، ج49 ص334