.
متن روضه و توسل شهادت #امام_هادی علیه السلام_ حاج حیدر خمسه
خورشید در کرامت بی انتهای توست
جنس ستاره وصله ی رو عبای توست
یا ایهاالنقی غم عشقت برای من
یا ایهاالنقی سر و جانم برای توست
قلبم که بین سینه به عشق تو می تپد
از عاشقان کنیه ی ابن الرضای توست
غصه نخور برای کبوتر نداشتن
جبرییل خود کبوتر صحن و سرای توست
*اونایی که رفتن سامرا،دیدن،میدونن،بزرگترین گنبد آل الله رو سامرا داره،خراب کردن،اما دوباره درست کردن،از اول بهتر،بگم دلتون هم بسوزه نرفته ها، یه قبر شش گوشه هم اونجاست، اصلا می رفتی وارد حرم میشدی،انگار شش گوشه ابی عبدالله جلوته،آره،پدر و پسر، یه پدر و پسر هم یه جای دیگه است، آی کربلای ها*
مثل پیمبری ولی از جنس مرتضا
سرداب خانه ی تو همانا حرای توست
مثل پیمبری ولی از جنس مرتضا
سرداب خانه ی تو همانا حرای توست
چشمان ما به درک حریمت نمی رسد
بر بام عرش سایه ی گلدسته های توست
*وقتی آوردنش سامرا،متوکل حرامی،دائم در صدد این بود مقام آقارو پایین بیاره،اما از اونجایی که اولاد،اولاد فاطمه است،چنان محبوبیتی در دل مردم پیدا کرد. یک روز خبر آوردن برا متوکل، یه زنی، ادعای این رو داره که من زینب زهرام،دختر امیرالمؤمنینم،گفت: از این فرصت بهترین استفاده رو میکنم،اینو مقابل امام هادی قرار بدم،مهمونی گرفت،بزرگان شهر رو آورد،امام هادی هم تشریف آوردن،جمعیت رو به سکوت دعوت کرد،گفت:تو میگی پسر زهرا و علی هستی؟آره،گفت:این زنم میگه من زینب کبری هستم،دختر علی. رنگ از صورت امام هادی رفت،یه نگاه کرد،گفت:عمه جان ما،فلان موقع،فلان روز از داغ برادر دق کرد، یاد و خاطره کربلا زنده شد.
اصرار کرد اون زن،نه، من به امر خدا عمرم طولانی شده،متوکل فریاد زد تو باید این داستان رو حل بکنی، یه وقت امام هادی نگاهش به قفس شیرها افتاد، فرمود:بدن ما آل الله، به حیوانات درنده حرامه،اگه این،ادعا رو داره بره داخل،اون وقت معلوم میشه، زنه ترسید،گفت: اگه راست میگید خودتون اول برید،یه وقت دیدن با اون هیبت زهرایی و حیدری، آقا ذکر گفت،وارد شد،دیدن حیوانای درنده دارن دورش می گردن،دست رو سرشون می کشید،یکیشون اومد جلو انگار درد و دل می کرد."من همین جان روضه دارم"غروب بود،هوا تیره و تار،دیدن حیوانای درنده اومدن دور گودال، گریه می کردند، این چه بلایی است سر ابی عبدالله آوردن.
یا امام هادی شما مشهورید بر این که مستمندان رو دستگیری می کردید،امشب گداهای مادرت اومدن،توی این چند سال که دیدن به شما توهین شد، دم دمای شهادتت که میشه از جونشون مردم مایه میذارن، مردم عالم بدونید خط قرمز ما،بچه های فاطمه اند.
حتی وحوش گریه نمودن بر غمت، کار به جایی رسید خواهرش اومد گودال،دست به کمر وارد شد،"اگه می خری بگم؟"*
آرام جانِ خستهدلان پیکرت کجاست؟
جانم به لب رسیده برادر سرت کجاست
از ما هر آنچه بود به تاراج برده اند
*گفت:حسین! گوشواره رو کشیدن،بچه هات رو زدن،خیمه ام رو غارت کردن،اما اینا عیبی نداره،فدای سرت داداش*
از ما هر آنچه بود به تاراج برده اند
خاکم به سر عمامهی پیغمبرت کجاست؟
*حسین...صدای ناله ات برسه سامرا،آقا هم راضیِ،تو برا حسین گریه کن،حسین...*
@emame3vom
#حاج_حیدر_خمسه
#روضه_امام_هادی_علیه_السلام
👇👇
#ذکر توسل و روضه ویژۀ شهادت امام هادی علیه السلام
اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ ، وَمَهْبِطَ الْوَحْىِ ، وَمَعْدِنَ الرَّحْمَةِ ، وَخُزّانَ الْعِلْمِ ، وَمُنْتَهَى الْحِلْمِ، وَاُصُولَ الْكَرَمِ، وَقادَةَ الاُْمَمِ ، وَاَوْلِياءَ النِّعَمِ ، وَعَناصِرَ الاَْبْرارِ ، وَدَعائِمَ الاَْخْيارِ ، وَساسَةَ الْعِبادِ ، وَاَرْكانَ الْبِلادِ ، وَاَبْوابَ الاْيمانِ ، وَاُمَناءَ الرَّحْمنِ ، وَسُلالَةَ النَّبِيّينَ ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلينَ ، وَعِتْرَةَ خِيَرَةِ رَبِّ الْعالَمينَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ ...
یا وَلِیَّ اللّهِ إنّ بَیْنى وَ بَیْنَ اللّهِ عز و جل ذُنُوبا ... شرمنده ام ، گنهکارم ، رو سیاهم .. یا ولی الله ... لا یَأْتى عَلَیْها إلّا رِضاکُمْ اگه شما نگذری کارم زارِ ... خوش به حاله اونایی که ناله دارن .. امام هادی حاجت داشت یه نفر فرستاد کربلا فرمود برو تحتِ قبۀ حسین برا من دعا کن .. میخوای زائرِ ابی عبدالله بشی به نیابت امام هادی ؟ ...
کربلا .. کربلا .. کربلا ... کربلا ...
باز گویا هوایِ دل ابری است
آسمان غصه دارِ مهتاب است
ولی من همنشینِ با اشکم
چشم هایم شبیه سرداب است
دارد از عرش ناله می بارد
ملک و جن و انس نالانند
چشم هایِ فرات بارانی ست
سامرا باز بیتُ الاحزان ست
باز امشب دلم به دریا زد
در یَم معرفت شنا کردم
باز امشب یه عشقِ یادِ شما
جامعه خواندم و دعا کردم
معدن رحمه ، مهبطِ الوحی
حافظِ بی بدیلِ سرالله
هادیِ قلب هایِ گمراهان
آه ، ذریۀ رسول الله ...
معتصم از شما شفا یابد
متوکل ، توکلش به شماست
دوستانت که جایِ خود دارد
دشمنت هم توسلش به شماست
جان مهدی بیا دعایمان فرما
ما غریبیمُ آشنایِ توییم
پُر کن ار مهر کاسۀ ما را
ما گدایانِ سامرایِ تواییم
*میگه ایستاده بودم تو صفِ مردم منتظر بودم امام رو ببرن ، دیدم امام هادی سوارِ بر مرکب ، بالایِ مرکب سر مبارکشون رو پایین انداختن ، کَاَنَ دارن به زمین نگاه می کنن ، سنی مذهبِ داره این حرفُ میزنه ، میگه امام اصلاً به جمعیت اطرافش توجهی نداشت . همینطور که از دور میومد دیدم چقدر نورانیِ ، چقدر این چهره دلرباست ، تو دلِ خودم گفتم این آقا رو برا چی اسیر گرفتن ؟" چه گناهی کرده ؟ همینطور که میومد از راهِ دور تو دلم دعا کردم گفتم خدایا شرِ دشمنایِ این آقا رو از سرش کوتاه کن .. آقا روبروم که رسید سر رو آورد بالا یه نگاهی به من کرد گفت دعایِ تو در حقِ من مستجابه .. کسی نمی تونه آسیبی به من برسونه ، خیالت راحت همون جا سر بالا کرد گفت خدا برکت بده زندگیت ، خدا کمکت کنه .. (سنی مذهبه ها ..) خدا خیرت بده میگه وقتی برگشتم به شهر و دیارم ، رزقم ده ها برابر شد ، زندگیم رو به راه شد . آقا برا سنیِ دعا کردی ، امشب برا منم دعا کن آقاجان ... آماده ای روضه بخوانم ؟*
در شبِ شوم کاخِ عباسی
مثله خورشید منجلی هستی
دست هایِ مبارکت بسته س
هرچه باشد تو هم علی هستی ...
رسم این خانواده شد غربت
مثله زینب چرا اسیر شدی
مو سپیدی برایتان زود است
در جوانی چقدر پیر شدی
* اما ملعون ، آقا رو دعوت کرد مجلس خودش ، بیش از 120 سرباز گذاشته امام هادی که وارد شد تعلل نکنید با شمشیر تکه تکه ش کنید .. اما وقتی وارد شد دید کسی از جایِ خودش تکون نمی خوره ، کوچکترین تعرضی به امام هادی نمیشه .. مجبور شد بلند شد آقا رو در بغل گرفت ، کنارِ خودش جا داد ، بعدشم با احترام آقا رو روانۀ منزل کرد ، آقا که رفت اینا رو جمع کرد گفت مگه بهتون نگفتم تکه تکه اش کنید ؟ چرا همه وایستادید نگاه می کنید ؟.. گفتن اخه وقتی وارد شد نگاه کردیم دیدیم بیش از صد شمشیر دوره آقا داره میگرده ، کسی رو نمی بینیم اما مچ دست و شمشیرُ میبینیم .. دورِ آقا حلقه زدن مگه کسی میتونست نزدیک بشه .. ذریۀ پیغمبرِ ... مگه کسی میتونه نزدیک بشه ، تعرضی کنه ؟ ... ملائکه دوره آقا حلقه زدن محافظ آقا هستن .. اما بمیرم زینب اومد بالایِ تل زینبیه .. دید نیزه دار داره با نیزه میزنه .. شمشیر دار داره با شمیر میزنه .. اونی که شمشیر و نیزه نداره ، سنگ به بدنِ حسین .....
#حاج_مهدی_سلحشور
#روضه_امام_هادی_علیه_السلام
#فارسی
@emame3vom
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#روضه_امام_هادی_علیه_السلام
اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا اَبا الحَسَنِ یا عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الهادیِ النِّقِیُّ
_اشڪ را روز جــــزا با نـور قیـــــمت میڪنند
_بر تو هر ڪس گریه ڪرده وقف جنت میڪنند
مولای من،،، یا امام هادی(ع)،،،
_ایهــــا الهـــــادی گــــــدایان درِ تـو تا ابـد
_بر هــــزاران حــاتم طائی ڪرامت میڪنند
_سینه زن های تو با سینه زدن در روضه ات
_مـثل موسی در مـیان طـور عبادت میڪنند
ایام شهادت امام هادی(ع)،،،دلها رو روانه ڪنیم سامرا،،، چه ڪردند با امام هادی(ع)،،،
_نیمه ی شب ریخـــتند آقا سر سجاده ات
_قدری انگاری در این روضه شبیه حیدری
نیمه های شب،،،امام هادی(ع)،،،مشغول نماز شب و مناجات با خدا،،،
فَهَجَمُوا دَارَهُ لَیْلًا
یڪ عده نانجیب،،، بدون اجازه،،،وارد خانه امام هادی شدند،،، حضرت رو با سر برهنه و،،،با پای برهنه،،، ڪشان ڪشان بُردند،،،
_بُردنت از خـــــانه ات اما دری دیگــر نسوخت
_در میان شعله دست و پای یڪ مادر نسوخت
یا امام هادی(ع)،،،
خیلی به شما ظلم ڪردند،،،خیلی جسارت ڪردند،،، اما آقاجان هر ڪاری ڪردند،،، دیگه خونه شما رو آتیش نزدند،،،دیگه جلو چشمان شما، به همسرتون جسارت نڪردند،،،
اما دلها بسوزه برای امیرالمومنین(ع)،،،طاقت داری بگم یا نه،،،
_میــــزد مرا مغیره و یڪ تن به او نگفت
_زن را ڪسی مقابل شــــوهر نمیـــزند
_بیش از همه به حالت زینب دلم بسوخت
_آخه مــــادر ، ڪسی مقابل دختر نمیزند
ناله بزن یا زهرا(س)،،،،
─┅══༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
بالاتری ز مدح و ثنا أیها النقی
اِبن الرضای دوم ما أیها النقی
با حبّ تو عبادت ما عین بندگیست
هادی آل فاطمه یا أیها النقی
دارم ولی شناسی خود را ز نور تو
مولای من! ولی خدا! أیها النقی
بخشنده تر ز حاتم طائی تویی تویی
مسکین ترم ز هرچه گدا أیها النقی
با صد امید همچو گدایان سامرا
پر میکشیم سوی شما أیها النقی
*اومد محضرامامِ هادی ،گفت: آقاجان! حرام بودن عَمَلم رو میدونم اما چه کنم رغبت به این کار دارم، آقا! من خاک میخورم، نمیدونم چیکار کنم؟ امام یه نگاهی بهش کردن و فرمودند: دیگه از این به بعد خاک نمیخوری...
از امام جدا شد، رفقاش بهش گفتن: حالا میخوای چیکار کنی با این حکم؟ یه نگاه کرد به رفقاش گفت: والله به خودم توجه میکنم، بعد از فرمایش مولا منفورترین چیز در نزد من خاک خوردنه...
یا امام هادی! کاش شما یه امر به ما هم بکنید، آقا شما با حرفتون منشأ میل و هوا و هوسِ مارو عوض کنید آقا...*
باید برای غربت تو بی امان گریست
با نالههاي حضرت صاحب زمان گریست
شرمنده از قدوم تو چشمان جاده بود
دشمن سواره آمد و پایت پیاده بود
بارانی است از غم تو چشم سامرا
با دیدن تو اشک مَلَک بی اراده بود
زهر ستم چه با جگر پاره پاره کرد
دیگر نفس،نفس، به شماره فتاده بود
شکر خدا که دشمن تو خیزران نداشت
هر چند دل، شکسته از آن بزم باده بود
#شاعر: یوسف رحیمی
"" فهجموا دارَ اللَيلَ" شبانه ریختن دَرِ خونه ی آقا.. "فَحُمِلَ عَلَى حَالِهِ تِلْكَ إِلَى الْمُتَوَكِّلِ وَ كَانَ الْمُتَوَكِّلُ جَالِساً فِی مَجْلِسِ الشَّرْاب" امامِ مارو وارد بزم شراب کردن، حال و اوضاع جلسه خوب نبود، چقدر بی احترامی محضر آقاجان ما شد... نانجیب شراب تعارف کرد، امام هادی فرمودند : گوشت و پوست ما عاری و پاکه از این نجاسات..متوکل توحال خودش نبود، صدا زد گفت: برا ما شعر بخون، آقا فرمودن: منو معافمکن، اصرار کرد امام هادی شروع کرد اشعاری در مذمت دنیا و زندگی گفتن، اینقدر این شعر اثر کرد خود نانجیب متوکل زد زیر گریه، گریه کرد، آخرم گفت: من از شما عذر میخوام ... صدا زد: با احترام همراهیش کنید.
اما یه جایی هم توی بزم شراب، مجلس یزید، وقتی بچهها رو وارد بزم یزید کردن، این بچه ها که وارد بزم که میشدن آروم آروم برمیگشتن، همه دور زینب رو گرفتن ... بچه ها میلرزن از ازدحامجمعیت، اما دختر علی یه جوری وسط این مجلس ایستاده .. صدا میزد: حسین! به بابام قسم یه جوری قدم برمیدارم همه عالم بدونن شام در تسخیره زینبِ...*
هیچ کس اینقدر پلید نشد ...
*همه ی بچهها دارن نگاه میکنن، همه سُفرا نشستن، نانجیب بالا نشسته، با نگاهه تحقیر داره به بچه های حسین نگاه میکنه .. نانجیب شراب میخورد، یهو دیدن دست برد به اون چوب شروع کرد جسارت کردن .. انگار دنیا دور سر زینب چرخید ... غیرت علوی به جوش آمد ..دخترا نشستن خانم بلند شد، یه نگاهی کرد .. شروع کرد خطبه خواندن...*
هیچ کس اینقدر پلید نشد ...
خیزران خسته شد یزید نشد
*هرچه ناز دانه رقیه خواست قد بکشه نگاه کنه نشد، عمه جان دست هارو جلو چشم ناز دانه گذاشت، میدونی معما کی حل شد؟ نیمه های شب، وقتی سَرِ بابا رو آوردن تو خرابه با اوندستای کوچیک شروع کرد رو صورت بابا کشیدن، تا حالا دستت به یه جای داغ خورده دست و یهو بکشی؟ همینجوری دست روی صورت بابا میکشید، یهو دستش ر و کشید، صداث زد: عمه! میخواستی اینو نبینم ..عمه ! تازه فهمیدم اون خیزران بالا میرفت کجا پایین می اومد عمه ، عمه دندونای بابام .......*صدا بزن حسین!...*
کرب و بلا ده هلهلدن قورخموشام بابا
اصغر اولنده حرملدن قورخموشام بابا
بابا !منه گولدولر،بابا منه وردول
#روضه_امام_هادی_علیه_السلام
•يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة...
#سینه_زنی و توسل به امام هادی علیه السلام اجرا شده در سال۱۴۰۰
يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة، سَعِدَمَنْ والاكُمْ
هَلَكَ مَنْ عاداكُمْ، هَلَكَ مَنْ عاداكُمْ
رنگ و بوی درد داره، کوچه های سامرا
گریه می کنیم هر شب، پا به پای سامرا
این غربت آغازش مدینه است
دنبالش کربلاست
تا همیشه جاریه، غربت بی انتهاست
مظلومیم و مقتدریم، تا عالم بهاری بشه
خون از رگ رگِ شیعه ها، پای هدف جاری بشه
يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة، سَعِدَمَنْ والاكُمْ
هَلَكَ مَنْ عاداكُمْ، هَلَكَ مَنْ عاداكُمْ
خط به خط کلام تو، از بصیرتِ دینِ
بغض تو صدات واسه، درد غربتِ دینِ
این غصه اندوه فاطمه است
اشکِ خونه خداست
تا به ابد نورش، با ظلمت آشناست
باید سر سپرده بشیم، تا موعودِ صبح ظهور
شیعه پای عهدی که بست، می مونه همیشه صبور
يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة، سَعِدَمَنْ والاكُمْ
هَلَكَ مَنْ عاداكُمْ، هَلَكَ مَنْ عاداكُمْ
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#کربلایی_حنیف_طاهری
#روضه_امام_هادی_علیه_السلام
#روضه_امام_هادی_علیه_السلام
#ماه_رجب
السلام علیکم یا اهل بیت النبوة
و مَوضِعَ الرِّسالَة وَ مُختَلَفَ المَلائِکة
بِمُوالاتِکُم عَلَّمَنا اللهُ مَعالِمَ دینِنا
وَ أصلَحَ ما کانَ فَسَدَ مِن دُنیانا
بِکُم اَخرَجَنا الله مِنَ الذُّلّ
وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَراتِ الکُروب
آن نازنین که وصف جمالش خدا کند
امشب خدا کند که نگاهى به ما کند
آن دلنواز از دل و از جان عزیزتر
باشد که درد جان و دل ما دوا کند
آن چشمه دعا که دعا مستجاب از اوست
آیا شود به حالت ما هم دعا کند
چارم على ز عترت و نور دل جواد
او چون جواد لطف نماید، عطا کند
پیوند خورده زندگی ما به مهر او
این رشته را نتواند کسی ، جدا کند
ای زاده ی جواد و بسان پدر جواد
مهرت نشد که قهر به سوی گدا کند
تو هم بگو با من....
افتاده ام بدام بلا یا ابالحسن
غیر از تو کیست؟ آنکه ز دامم رها کند
نصرانی است
متوکل احضارش کرد
هر کی هم متوکل احضارش می کرد ، مرگش حتمی بود
راه افتاد اومد سامراء
خیلی هم ترسیده بود
توی راه توی دلش گفت
ما که اعتقادی به امامت مسلمونا نداریم
اما حالا که دارم میرم
بگذار یه تیری توی تاریکی بیندازم
صد سکه نذر امام هادی کرد
توی دلش...
رسید سامراء ، دید اختیار مرکبش رو نداره
مرکب ، کوچه ها رو یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت
رسید در خانه ای
زانو زد
با خودش گفت اینجا کجاست
منکه غریبم
یه مرتبه در خانه باز شد
قاصد حضرت صداش زد
بیا داخل
اینجا منزل امام هادی است
تا وارد شد
حضرت فرمود
یوسف نصرانی
توی راه ، نذر ما کردی
نذرت رو ادا کن
داری میری نزد متوکل ، نترس
آسیبی بهت نمی رسونه
سومین مطلبی که حضرت فرمود
فرمود به ما ایمان بیار
اون هنوز متعجب بود
اسمم رو از کجا می دونه این آقا
نذرم رو از کجا میدونه
از نیت دلم خبر داد
حالا هم میگه ایمان بیار
هنوز خحرفی نزده بود ، حضرت فرمود تو مسلمان نمیشی ،
اما خدا به تو پسری میده
از شیعیان من میشه
بعد که یوسف نصرانی رفت
حضرت فرمود
دروغ میگند اونایی که میگند
محبت ما به داد نصرانی هم نمی رسه
فهمیدی چی گفتم
یعنی حتی غیر مسلمونا ، در خونه ی امام هادی حاجت گرفتند
افتاده ام بدام بلا یا ابالحسن
غیر از تو کیست؟ آنکه ز دامم رها کند
چندتا روضه داره امام
حضرت رو بارها تبعید کردند
بارها ریختند توی خونه اش
خونه اش رو تفتیش کردند
بارها زن و بچه اش رو ترسوندند
بارها با دست بسته بردنش
بارها بردنش مجلس شراب
یه دونه اش رو من اشاره کنم
این یه دونه برا مرگ ماها بسه
این آقا مطهَّر به آیه ی تطهیرِ
متوکل ، شبانه او رو احضار کرد ، وارد بزم شرابش کرد
یا صاحب الزمان
شراب به جدت تعارف کردند
همه تون فهمیدید کجا میخوام ببرمتون
آقا رو وادار کرد اشعاری بخوانند
اشعاری در مذمت دنیا و اهل دنیا ، خواند
نوشته اند متوکل ، متنبه شد
جام شراب رو به زمین زد
عذرخواهی کرد
به چه احترامی این علی بن محمد رو برگرداند
آخ لایوم کیومک یا حسین
ماه زیارتی ابی عبدالله است
یاعلی بن محمد
اگرچه شمارو ، جام شراب تعارف کردند
بزم مِی بردند
اما دیگه اهل و عیالتون رو به اسیری نبردند
جلو چشمت ، اهل و عیالت رو توی بزم شراب ....
اما زن و بچه ی ابی عبدالله رو به طنابی بستند
در ملأ عمومی نامحرما و دلقک ها ....
کاری کردند که هرکه وارد مجلس یزید می شد
جسارت می کرد....
آی حسین.....
====================
✍ حجتالاسلام میرزامحمدی
@navaye_asheghaan