#روضه_حضرت_ابالفضل_ع
ما ارث گریه از پدر خویش برده ایم
پا جای پای حضرت آدم گذاشتیم
این اشک ها برای تو باشد ، حسین جان
شاید به روی زخم تو مرهم گذاشتیم
تفسیر روضه هاست ، حروف مقطعه
جان را میان سوره ی مریم گذاشتیم
خیلی حسین زحمت مارا کشیده ای
خیلی برای روضه ی تو کم گذاشتیم
یک اربعین زیارت مارا ردیف کن
ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم
اینجا رسیدم تا عزایت را بگیرم
از دستِ سرنیزه لوایت را بگیرم
حالا بجای اینکه دستم را بگیری
باید که زیر کتفهایت را بگیرم
زود آمدم از دستِ آن مردِ حرامی
تا بیرقِ کرببلایت را بگیرم
شرمندهام شرمندهای ، آخر رسیدم
شایدجلویِ هایهایت را بگیرم
دیگر عبایی نیست جانی نیست با من
ماندم چگونه دست و پایت را بگیرم
خیلی خجالت میکشم از بچههایم
ای کاش میمردم که جایت را بگیرم
گفتی برادر ، نیزه اما حنجرت دوخت
زود آمدم اَدرِک اَخایَت را بگیرم
قدر سپاهی غارتت کردند ای وای...
از دستِ که خوود و ردایت را بگیرم؟
چشمان تو بَس بود ناموسم نلرزد
کاش از سهشعبه چشمهایت را بگیرم
صدا زد
حسین جان من داغ برادر ببینی
من نبینم امکان نداره
مثل ارباب خودشم داغ برادر دیده
دیگه سینم تنگ شده
دیگه بیشتر از این تحمل غربتت رو ندارم
فرمودن
تو پرچم دار منی
تو بری لشکر من میریزه بهم
یعنی عباس برا حسین یه تنه یه لشکره
حالا میخوای بری
برای بچه هام آب بیار
سکینه سریع مشک رو آورد
عمو رو برد گفت میخوام یه
چیزی نشون بدم
تا صحنه رو دید
که بجه ها به شکماشون سنگ بستن
گریه کرد گفت من آب میارم اینکارو نکنید
زد به دل لشکر
وارد فرات شد مشک رو پر آب کرد نگاه به اب کرد
بهانه کرد اسب آب بخوره
یاد تشنگی بچه ها اب افتاد
اب اورد بالا تذکر داد
مگر تو مهریه حضرت زهرا نیستی
راه افتاد سمت خیمه دست هاشو بریدن
مشکو به دندون گرفت
بارون تیر میومد
مراقب بود تیر به مشک نخوره
نوشتن
یه تیر خورد به مشک اب ریخت رو زمین
یه تیرم زدن به قلب عباس
اینجا بود که روی برگشتن به خیمه رو نداشت
تا دید اب ریخت متحیر شدم و ایستاد یعنی دیگه بیاد کار منو تموم کنین
تیر نشست به سینه
یکی اومد جلو ناسزا گفت از صبح تا الالن همه رو معطل خودت کردی
گفت یه زمان اومدی که دست ندارم
گفت تو نداری من که دارم
چنان عمود رو زد که عباس از اسب افتاد
دید صدای گریه میاد
گفت عباس من حسینم
چی اومد سر من برادرم
بهم ریخته لشکرم پاشو ابوالفضل
نکش بازوهاتو به پای من
نمیخواد بلند شی برای من
ببین یاس رو توی چشمای من
پاشو ابوالفضل
میلرزه دست من
میلرزه پای من
میخنده این سپاه
به گریه های من
من بوسه میزنم دست قلم شده
اما توی حرامیا حرف حرم شده
سه شعبه ردن بی هوا به تو
زدن تیر به مشک پر آب تو
چه بد کردن این نیزه ها به تو ای وای ابوالفضل
تنت رو خاک قمر من
گمونم که اینجاست مادر من
ابوالفضل میسوزه جگر من
دیدی کبودی اطراف گونشو
گم کرده بود یه روز راه خونشو
هیچ کی نبود بگه این گل که پرپره
این زن که میزنی ناموس حیدره
به تو گفته بودم برو بسه
تو زورت به قنفذ نمیرسه
یه جوری تو رو زد که نفس علی بگیره
از صبر شوهرت سواستفاده کرد
دیدی که نقششوآخر پیاده کرد
پشتش مغیره بود ملعون نگام کرد
چندتا لگد زدو کارو تمام کرد
هشام میگه دم دروازه کوفه بودم
دیدم یه سواره میومد
دیدم چیزی به گردن اسب بستست
این اسب میخوره به زمین
دیدم سوار حرملست
دیدم سر بریده ی ابوالفضله...
سقای دشت کربلا دلواپسم کردی
یک خیمه گاه چشم انتظارن بر نمیگردی
غصه نخور عیبی نداره
زده رقیه قید اب رو
خودم جواشونو میدم
نخور تو غصه ی ربابو
ای وای علمدارم ابوالفضل
مردونگی کن پاشو که میدونم بی دستی
بی دست هم باشی میگن پشت حسین هستی
پاشو نذار هر بی حیایی
به اشک ناموسم بخنده
پاشو نذار هرکی بیاد دست رقیه رو ببنده
کمتر بزن بازوی خودت را بر زمین
شرمنده ام کردی یل ام بنین
اگه تو بری داداش رقیه اواره میشه
جنگ و دعوا به سر غارت گهواره میشه
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#روضه_حضرت_ابالفضل_ع
#گریز_حضرت_ام_البنین_س
#کاربرد سفره حضرت اباالفضل (ع)
بسم الله الرحمن الرحیم...
یا رحمن و یا رحیم...
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
⬅️دلها را روانه کنیم بین الحرمین کنار حرم با صفا اقا ابوالفضل آه حاجت مندان آه مریض دارها آه گرفتارها که درگوشه ای ازاین مجلس نشسته ای بانوی محترمی که حاجت داشتی برای آقا اباالفضل سفر پهن نمودی انشالله به هرنیتی این کار رو ا انجام دادی به حق مادرش حضرت ام البنین حاجت روا بشیدمی دونم آقا اباالفضل هیچ کس رادست خالی ازدر خونه اش رد نمی کنه شفای همه مریضها انشاالله همه اموات فیض ببرند الخصوص اموات بانوی محترم این مجلس ومحفل
حالا دلت اماده شد بریم کربلا
🔸دلم تنگ است و غم بسیاردارم
🔸من امشب با ابوالفضل کاردارم
🔸من امشب از ابوالفضل توشه گیرم
🔸زیارت کردن شش گوشه گیرم
🔸در اینجا عطر بوی یاس گیرم
🔸من امشب دامن عباس گیرم
🔸غریق منتم کرده ابوالفضل
🔸که اینجا دعوتم کرده ابوالفضل
🔸دراینجا با دلی محزون و خسته
🔸نشسته بانوی پهلوی شکسته
🔸بدستش شاخه های یاس دارد
🔸به لب هم ذکر یا عباس دارد
السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیر المومنین - ابوالفضل ابوالفضل ابوالفضل برا مرد جنگی مثل عباس خیلی سخته بینه اصحاب رفتن علی اکبر و قاسم رفتن اومد محضر برادر سینم سنگینی میکنه
اجازه بده منم جونمو فدات کنم فرمود عباس جان برادر تو علمدار منی صاحب لوایی میخوای بری برو قدری آب برای این بچهها بیار - حسین خوب برادر را میشناسه همین که خواست سوار بر مرکب بشه فرمود ارکب بنفسی انت یعنی سوار بر مرکب شو فدات بشم داره شعر میگه به این این جمله به ذهنش رسید - روز عاشورا روزی بود یوم استجاره به الهدی - یعنی روزی که امام حسین هم تکیه به عباسش داد پناه به ابوالفضل برد از حرفی که زد پشیمان شد - رها کرد در عالم رویا ابی عبدالله رو دید حضرت فرمود چرا نوشتی چرا ادامه ندادی بله درسته روز عاشورا من به عباسم پناه بردم
🔸تو به دریایی ولایت گوهری یا عباس
🔸تو به خورشید امامت قمری یا عباس
🔸از اخا گفتنت ای جان اخا فهمیدم
🔸تو به زهرا به حقیقت پسری یا عباس
یادشهدا امام شهدا درگذشتگان جمع حاضر کسانی که دربین من تو بودند حالا جایشان خالی ازاین مجلس محفل فیض ببرند اما می خواهی امشب(روز) بریم درخانه ام البنین
بگید خانم جان(امروز( امشب) به عشق پسرت این سفره رو پهن نمودیم امدیم حاجت دادشتیم توی این مجلس، دیگه اقاجان دست خالی ردمان نکنید اما
کدوم مادر رو میگم.
همون مادری که میگن می اومد تو قبرستان بقیع 4صورت قبر با انگشتاش میکشید مینشست کنار قبرا ناله میکرد گریه میکرد😭
(میگن طوری ام البنین گریه میکرد دوست و دشمن برای ام البنین گریه میکردند...چی میگفت ام البنین.
(مادر دیدی جوون از دست داده باشه
چطور گریه میکنه)
انشاالله توی مجلس ما کسی نباشه داغ جوان دیده باشه
هی مشت به سینه میکوبه میگه مادر آتش گرفتم سوختم مادر.😭....
ای مادر ...ای مادر ..ای مادر
⏪میگفت مادر ابالفضلم مادر ..
مادر نبودم کربلا مادر..😭.
اما برام خبر آوردن با تیر به چشم نازنینت زدن مادر...
مادر نبودم کربلا اما برام خبر آوردن با عمود آهن به فرق نازنینت زدن مادر..😭.
(ناله میکرد گریه میکرد)
یه وقت دیدن صدای ناله ام البنین عوض شد
(فرود)
گفت مادر ابالفضلم مادر.
مادر من برا تو گریه نمیکنم مادر .
(اوج)
مادر من برا اون حسینی گریه میکنم که مادر نداره..
(دشتی )
🔸مسلمانان حسین مادر ندارد
🔸غریب است و کسی بر سر ندارد
🔸ز جور ساربان بی مروت
🔸دگر انگشت و انگشتر ندارد
حسین آرام جانم حسین روح روانم
الالعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
#التماس_دعا
احمد بهزادی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
1403/8/5
@navaye_asheghaan