PTT-20220816-WA0029.opus
زمان:
حجم:
263.2K
◾زبانحال حضرت زینب(س)◾
#زبانجال_حضرت_زینب_س
#شاعر_خانم_علیمحمدی📝
#اجرا_استاد_پیام_پرویزی🎤
زینبم من کوهی از دردم
من چگونه بی تو برگردم(2)
کربلا بردی گُلِ آلاله ام
تا قیامت من به آه وناله ام
زینبم من زینبِ غم پرورم
میکُشد من را غمِ برادرم
زینبم من کوهی از دردم
من چگونه بی تو برگردم(2)
یادِ ایّامی که بودم با حسین
حال دارم غصۂ نور دو عین
کس چه داند من چه دیدم کربلا
سوی مقتل می دویدم با نوا
زینبم من کوهی از دردم
من چگونه بی تو برگردم(2)
دیده ام من چون گُلِ صد برگ را
کرده ام من آرزوی مرگ را
دیده ام ماه شب افروز خودم
همدمم شد آهِ جانسوز خودم
زینبم من کوهی از دردم
من چگونه بی تو برگردم(2)
کاش آندم در کنارِ پیکرت
از غمِ تو کور میشد خواهرت
آنچه دیدم کس نبیند در جهان
دیده ام من بادو چشمِ خون چکان
زینبم من کوهی از دردم
من چگونه بی تو برگردم(2)
بنگرید اینک به حالِ خسته ام
مرهمی نیست بردلِ بشکسته ام
من اسارت میروم زین ماجرا
میگذارم هستی ام را کربلا
زینبم من کوهی از دردم
من چگونه بی تو برگردم(2)
زینبم من دستگیر عالمم
قدکمانی زیرِ بارِ این غمم
(هستی)دانَد غصه های این دلم
(پرویزی)درد آشنایِ مشکلم
زینبم من کوهی از دردم
من چگونه بی تو برگردم(2)
PTT-20220216-WA0344.opus
زمان:
حجم:
265.6K
بنام خدا
#زبانجال_حضرت_زینب_س
#بر_سر_مزار_آقا_امام_حسین_ع_در_روز_اربعین
#اجرا_ذاکر_اهل_بیت_ع_ابراهیم_بذگر
زینبم من آمدم در کربلا غوغا کنم
آمدم این دشت را با اشکخود دریا کنم
داغ هجرانت فکنده شعله بر جانم أخا
رخصتی ده تا دمی منزل در این مأوا کنم
چه بلاها که ندیدم کو به کو تا کربلا
آمدم راز دلم را بر تو من افشا کنم
من ز نامردان گرفتم جامهٔ صد پاره ای
آمدم این جامه را بر تو أخا اهدا کنم
جان به لب گشتم به جان مادرم زهرا حسین
آمدم تا در برت آرامشی پیدا کنم
دیدم آندم که رقیه همچو گل پژمرد ومرد
آمدم صحبت از آن نیلوفر رعنا کنم
همچو زهرا مادرم از ضرب سیلی جان سپرد
آمدم بر غصه وآلام او ایما کنم
خود مزارش کندم و خود هم نهادم بر مزار
تا نفس دارم به یادش آه و واویلا کنم
معجرم بر اوکفن شد در دیار شوم شام
غصه ای دارم به دل از گفتنش پروا کنم
شد لبالب کاسهٔ صبرم به شام پر بلا
آمدم در این سرا بزم عزا برپا کنم
شد بهار عمر من بعد از علی اکبر خزان
دوست دارم در کنارت مرگ را پیدا کنم
مُردم آندم که ابوفاضل نیامد از فرات
آمدم تا در برت صحبت از آن سقا کنم
میرسد بر گوشم اکنون هم ندای اصغرت
آمدم تا صحبت از آن طفل مه سیما کنم
یا حسین من تا قیامت دل غمین قاسمم
آمدم تا یادی از قاسم در این صحرا کنم
🖊شعر:مسلم فرتوت
@navaye_asheghaan
PTT-20220216-WA0344.opus
زمان:
حجم:
265.6K
بنام خدا
#زبانجال_حضرت_زینب_س
#بر_سر_مزار_آقا_امام_حسین_ع_در_روز_اربعین
#اجرا_ذاکر_اهل_بیت_ع_ابراهیم_بذگر
زینبم من آمدم در کربلا غوغا کنم
آمدم این دشت را با اشکخود دریا کنم
داغ هجرانت فکنده شعله بر جانم أخا
رخصتی ده تا دمی منزل در این مأوا کنم
چه بلاها که ندیدم کو به کو تا کربلا
آمدم راز دلم را بر تو من افشا کنم
من ز نامردان گرفتم جامهٔ صد پاره ای
آمدم این جامه را بر تو أخا اهدا کنم
جان به لب گشتم به جان مادرم زهرا حسین
آمدم تا در برت آرامشی پیدا کنم
دیدم آندم که رقیه همچو گل پژمرد ومرد
آمدم صحبت از آن نیلوفر رعنا کنم
همچو زهرا مادرم از ضرب سیلی جان سپرد
آمدم بر غصه وآلام او ایما کنم
خود مزارش کندم و خود هم نهادم بر مزار
تا نفس دارم به یادش آه و واویلا کنم
معجرم بر اوکفن شد در دیار شوم شام
غصه ای دارم به دل از گفتنش پروا کنم
شد لبالب کاسهٔ صبرم به شام پر بلا
آمدم در این سرا بزم عزا برپا کنم
شد بهار عمر من بعد از علی اکبر خزان
دوست دارم در کنارت مرگ را پیدا کنم
مُردم آندم که ابوفاضل نیامد از فرات
آمدم تا در برت صحبت از آن سقا کنم
میرسد بر گوشم اکنون هم ندای اصغرت
آمدم تا صحبت از آن طفل مه سیما کنم
یا حسین من تا قیامت دل غمین قاسمم
آمدم تا یادی از قاسم در این صحرا کنم
🖊شعر:مسلم فرتوت
@navaye_asheghaan