.
🏴 #زمینه شب هشتم محرم الحرام ۱۴۰۳ #حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#زمینه_هشتم_محرم_۱۴۰۳
#زمینه_حضرت_علی_اکبر
#برو_آهسته_ای
🏴بند اول
برو آهسته ای تمومه حاصلم
برو آهسته که با تو میره دلم
بزن قدری قدم جلو چشمای من
برو آهسته که میلرزه پای من
عصای دستم ای شبه پیغمبرم
جوونه رشیدم تاج روی سرم
سرو رعنا قدم نمیشه باورم
که میری از حرم ای علی اکبرم
از زیر آیینه،قرآن
ردشو آرامشه جونم
میریزم پشت سرت آب
علی با اشک روونم
برو ای یوسف لیلا
پسرم ای مه جبینم
ولی آروم برو بابا
تا که خوب تورو ببینم
علی جان...
🏴بند دوم
رسیدم دیدم که افتادی رو خاکا
دیدم از سیوفی به کل اربا اربا
باید جمع کنم من تورو توی عبا
سخته واسم آخه پخشی توی صحرا
بیاید آی جوونای حرم کنارم
توونه بُردنه علیمو ندارم
تا آروم بگیرم کجاش سر بذارم
لبمو رو رگ بُریدش میذارم
جونمو به لب رسونده
پسرم خنده ی دشمن
تو پاشو بریم وگرنه
جون میدم بالاسرت من
پدره پیره تو دریاب
که زمینگیر شدم حالا
ولدی علی علی جان
تا نَمُردم پاشو بابا
ولدی...
۱۴۰۳/۰۳/۰۱
#شب_هشتم_محرم
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
@navaye_asheghaan
#مناجات_انتظار_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام1
#شب_هشتم_محرم
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
تنها قرار دیده ی زهرا بیا دگر
ما را امام و رهبر و مولا بیا دگر
در پشت ابر ، نور هدایت دگر نمان
تنها نشان عالم بالا بیا دگر
در جمعه ی ظهور تو آقا فقط شود
زخم قلوب شیعه مداوا بیا دگر
حاضر که نیستی که بیایم به محضرت
عقده ز قلب غمزده بگشا بیا دگر
مقدور نیست دیدن تو با گناه من
بنگر که دیدنت شده رویا بیا دگر
ما را همیشه راز و نیاز شبانه ات
از هر گناه کرده مبرّا بیا دگر
تا کی درون خیمه ی خالی ز مستمع
هستی همیشه بی کس و تنها بیا دگر
صاحب عزای ماه محرم ،امام عصر
مجلس بدون تو شده برپا بیا دگر
بنگر گریز روضه به پایین ِ پا رسید
بین عزای اکبر لیلا بیا دگر
بنگر حسین آمده با حال احتضار
در جستجوی ثانی ِ طاها بیا دگر
قرآن پاره پاره ی جدّ غریب تو
افتاده در تمامی صحرا بیا دگر
صورت به صورت علی ِ اکبرش گذاشت
شد قامتش ز غُصّه ی او تا، بیا دگر
دشمن به آه جدّ تو خندیده وای من
او را چگونه داده تسلّی' بیا دگر
از داغ اکبرش شده گیسوی او سپید
جان داده بین هلهله گویا بیا دگر
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#امام_زمان
@navaye_asheghaan
#مناجات_انتظار_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام2
#شب_هشتم_محرم
شاه غریب، دلبر بی یار و یاورم
از دست من طرید شدی، خاک بر سرم
صبحم به شام می رسد و شام من به صبح
اما دریغ! نام تو را هم نمی برم
هستم اسیر ظلمت و تاریکی گناه
قدری بتاب بر دل من، ماه انورم
راهم بده به خیمه ی خود حضرت کریم
حالا که در هوای حریم تو می پرم
من در برابر تو گنه کرده ام ولی
یک لحظه می شود بنشینی برابرم
خاکی شده میان بیابان عبای تو
از بیخیالی دل سنگم، مکدّرم
حرف از عبا شد و دل من رفته کربلا
در فکر پاره های تن پاک اکبرم
آمد حسین با کمک زانوان خود
گفت ای علی،تو اکبرمی یا که اصغرم😭
از چه عصای پیری بابا شکسته ای
مویم سفید شد،کمکم کن،که مضطرم
هنگام چیدن تن تو زنده مانده ام
چون بین دشمنان کمکم کرده خواهرم
دارد نشانه از تو تمامی کربلا
پیچیده بوی تو همه جا، یاس پرپرم
قرآن من، ورق ورق از کینه ها شدی
حالا به فکر چیدن سی جزء پیکرم
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#امام_زمان
@navaye_asheghaan
کربلایی حسین ستوده.mp3
1.25M
#زمینه #حضرت_علی_اکبر علیه السلام
کربلایی #حسین_ستوده
٣ خرداد ماه ١۴٠٣
دنیای دردم، تاریک و سردم
دنبال پاره های پیکرت میگردم
با هر غزل ها، خاک ها میشینن
ای قطعه قطعه تو رو تو عبا میچینم
همه دار و ندارم
نای برگشتن به خیمه رو ندارم
زیر پا موندی چرا ای پاره پارم
ولدی علی
هر موقع صدات زدم روم و زمین نزدی علی
ولدی علی
هر کسی بهت رسیده میزنه گلدی علی
پسرم علی
چجوری این بدن و به خیمه ها ببرم علی
#شب_هشتم_محرم
.
@navaye_asheghaan
.
#شب_نهم_محرم
#حضرت_عباس
#زمزمه
از روی خاکا
پاشو حسین رسیده
داداشتو ندیده بودی با قد خمیده
شکوهت اعجاز
شده قیامتی باز
برای کشتنت اومد چهار هزار تیر انداز
از مشک پاره شده
خجالت حرم می ریزه
از مشک پاره شده
اشکای مادرم می ریزه
از مشک پاره شده
آواره رو سرم می ریزه
تن تو ، غرق به خون برابر من
تن تو ، پا خورده قبل پیکر من
بند دو
نوای آهت
به مادرم رسیده
یه دست شکسته گریه کرد واسه یه دست بریده
نشد که بیشتر
کنار تو بمونم
دلم تو خیمه بود نشد برات نماز بخونم
رفتی با رفتن تو
خندید سنان به قد خمم
رفتی با رفتن تو
گوشواره جمع شد از حرمم
رفتی با رفتن تو
داداش که نه ، یه کوه غمم ! برادر من
رفتی و ، هنوز تو سر به دار منی
رفتی و ، رو نیزه هم کنار منی
بند سه
تو رو نی هم
که باشی همنشینی
ایشالا روی نیزه زینبو اسیر نبینی
ایشالا تو شام
دیگه بهت نخندن
سرتو رو با معجر حرم به نی نبندن
ایشالا که سر تو
کنار نهر آب نبرن
ایشالا که سر تو
مقابل رباب نبرن
ایشالا که سر تو
به مجلس شراب نبرن ، برادر من
سر تو ، تو شام می بینه غم یه سره
سر تو ، ایشالا که خرابه نره
#ناصر_دودانگه✍
.........
#زمزمه
#شب_دوم_محرم
#ورود_به_کربلا
#زمزمه۱۶
داره قرار از
دله عقیله میره
ایشالا خیمه هایی که زدی آتیش نگیره
ایشالا هیچکس ،
غصه ی یار نگیره
ایشالا هیچ پای برهنه ای به خار نگیره
ایشالا عصر دهم
ذبح نکنن برادرمو
ایشالا عصر دهم
به هم نریزن این حرمو
ایشالا عصر دهم
نریزن اشک مادرمو عزیز زهرا
حرمت ، حرم بمونه تا به ابد
تو خیام ، بیدار نشه کسی با لگد
بند دوم
عباس که اومد،
بهش بگو علمدار
برا دل رباب ، یه چند تا مشک ، اضافه بردار
کمون به دستی ،
یه کمی اون طرف تر
نگاشو دوخته به سپیدیه گلوی اصغر
ایشالا عصر دهم
عمود خیمه دست نخوره
ایشالا عصر دهم
کسی سر تو رو نبُره
ایشالا عصر دهم
شمر نیست اونی که دستِ پره ، عزیز زینب
عزیزم ، دلشوره داره خواهر تو
می میرم ، رو نیزه ها بره سر تو
#ناصر_دودانگه ✍
#ورودیه
.......................
.
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_زمزمه
#زمزمه۱۶
دیدم پر از خون
بسته به موی اسبی
دیدم داری زمین می ریزی وقتی روی اسبی
گرما شدید بود
با یه سلام لبات سوخت
خدافظی نکرده کشتنت ، دلم برات سوخت
زهراییه غم تو
دیدن که سد شدی زدنت
زهرا ییه غم تو
از کوچه رد شدی زدنت
زهرا ییه غم تو
روخاک... لگد شدی .... زدنت واویلا
عزیزم ، چند بار صدات زدم ولی
ولی تو ، یکبار بابا صدام نزدی
تنت به بابا
رسیده اربا اربا
چیزی برای من نموند از اون جوون رعنا
برات بگم از
بدن پاره پاره
هر کی میره یه تیکشو تو دست برام میاره
جمع شد چه جمع شدنی !
تیکه به تیکه بود جگرم
جمع شد چه جمع شدنی!
دست خورده شد چقد ثمرم
جمع شد چه جمع شدنی !
اینقد که ریز نبودم پسرم واویلا
این علی ، رفت و نموند برای حسین
رو زمین ، صد تیکه شد عصای حسین
#ناصر_دودانگه ✍
...............
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر_زمزمه
#زمزمه۱۶
تیر منتظر بود
ولی چه می دونستی
دلت می خواست بگی که تشنمه نمی تونستی
قضیه داره
که تو رو انتخاب کرد
شیش ماهه کشتنو یکی دیگه تو کوچه باب کرد
شیش ماهه ای رو زدن
روز ولادتش نشده
شیش ماهه ای رو زدن
گهواره قسمتش نشده
شیش ماهه ای رو زدن
هیچ جایی صحبتش نشده ... واویلا
کشته شد ، محل نداد کسی بهشم
بی هوا ، لگد زدن به مادرشم
بند دو
لبای تشنه ت
غصه ی بی حساب خورد
تا روی دست گرفتمت چشات به نهر آب خورد
کمون داراشون
دل مارو سوزوندن
تیره بزرگتر از تو رو ، به حلق تو نشوندن
اشک خجالت من
از خون روی حنجرته
اشک خجالت من
از حجم کوچیک سرته
اشک خجالت من
از انتظار مادرته ... واویلا
پسرم ، قلب پدر مزار توئه
پسرم ، داداشتم کنار توئه
بند سه
بگو دروغه
تو بی خبر نرفتی
تا حالا تو بدون مادرت سفر نرفتی
برای اینکه
نشی بیدار می خونم
بقیه ی لالایی مو سر مزار می خونم
یه سالتم نشده
ازم گرفتنت پسرم
یه سالتم نشده
سر مزارتن یه حرم
یه سالتم نشده
چه خاکی ریخته شد به سرم واویلا
پسرم ، آروم بخواب مواظبتم
روی نی ، سرت بره مراقبتم
#ناصر_دودانگه
.👇
|⇦•چگونه سرکنم...
#مناجات و توسل به حضرت صاحب الزمان روحی له الفدا اجرا شده#شبِ_هشتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
"صلی الله علیک یا اباعبدالله
السلام علیک یا نورالله.."
چگونه سر کنم بدون عشق صبح و شام را
چه علتی بیاورم ندیدنِ مدام را
شلوغ شد دلِ من از برو و بیای هر کسی
ولی دوباره یاد تو شکست ازدحام را
منم که از تو دورم و صدای تو نمیرسد
وگرنه که تو داده ای جواب هر سلام را
نشانه های آخرَالزمان رسیده پشت هم
و کرده است جابجا حلال را حرام را
جهاد اکبر است انتظار تو در این زمان
نه! ساده نیست هر کسی ندارد این مقام را
به این یقین رسیده ام که دیدنت مِلاک نیست
جهان مگر ندیده بود یازده امام را
بعید نیست عاقبت فقط به خاطر حسین
تو زودتر بیایی و بگیری انتقام را
بگیر انتقام آن ذبیح را که بین خون
به کربلا تمام کرد حجّ ناتمام را
ز داغِ عمّه ات و یا ز حال زین العابدین
بگو که من ز روضه ها بخوانمش کدام را
شکست قلب عمّه زینبت شبیه قامتش
در آن دمی که خیزران شکست احترام را
دلِ تو گرم سوگواریِ علیِ اکبر است
چقدر گریه کردی آن شهید تشنه کام را
چنان که میرود پیمبر از مقابلِ حسین
ز خیمه رفت و بُرد با خودش دلِ خیام را
@navaye_asheghaan
AudioCutter_4_5911395890165190776(1).mp3
3.13M
|⇦•چگونه سر کنم......
#مناجات و توسل به حضرت صاحب الزمان روحی له الفدا اجرا شده#شبِ_هشتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
منم که از تو دورم و صدای تو نمیرسد
وگرنه که تو داده ای جواب هر سلام را
نشانه های آخرَالزمان رسیده پشت هم
و کرده است جابجا حلال را حرام را
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
@navaye_asheghaan
.
#زمینه
#شب_هشتم_محرم
#سبک_تسبیحات_حضرت_زهرا
#علی_اکبر_ع
☑️بنداول
علی اکبر
اشبه الناس به پیغمبر
تو بودی به کربلا حیدر
مولانا علیٌ الاکبر(ع)
....
مرحبا ای موذن حرم
بر جمال و برآن صوت جلی
بر آن رجزی که خواندی أَنَا
علی ابن الحسین بن علی (ع)
.......
علی ابن الحسین بن علی (ع)
─┅═ঊঈঊঈ═┅┅═ঊঈঊঈ═┅─
☑️بنددوم
علی اکبر
ای سرو صنوبر رعنا
ای جوونه خوش قد و بالا
آروم جون دله لیلا(س)
.....
دعاهام بدرقه ی راه تو
برو سوی میدونم ای پسرم
اهل حرم دیده به راهتن
تا برگردی علیِ اکبرم
علی ابن الحسین بن علی (ع)
علی ابن الحسین بن علی (ع)
─┅═ঊঈঊঈ═┅┅═ঊঈঊঈ═┅─
☑️بندسوم
علی اکبر
افتادی توو لشکره اعدا
زیر تیر و تیغ و شمشیرها
پاره پاره شد تنت بابا
مثل یه تسبیحه کل تنت
که دونه هاش از هم سوا شده
جای سالم نموند از بدنت
استخونات از هم جدا شده
علَی الدنیا ُ بعدک العفا
─┅═ঊঈঊঈ═┅┅═ঊঈঊঈ═┅─
#شاعرسبکسازڪربلایے_مجیدمرادزاده
.👇
.
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
یا امیرالمومنین علیهالسلام
یا علی اکبر علیهالسلام
جهان مُلکی است بی پایان که سلطانش علی باشد
صراطالله است آن راهی که پایانش علی باشد
علی عینِ کتابالله آیاتش شروح او...
ولایت را کسی فهمد که قرآنش علی باشد
حدیث من یمت... فرمود جان دادند عُشّاقش
خوشا آن خانهی قبری که مهمانش علی باشد
به مقداد و به سلمان و ابوذر میخورم سوگند
کسی که پای حیدر ماند تاوانش علی باشد
به قربان علی زهراست از اول، یقیناً هم
به قربانش به قربانش به قربانش علی باشد
پیامبر گفت در دوزخ نمیسوزد هر آنکس که
فقط یک ذره از ذرات ایمانش علی باشد
تبار عاشقان تنها به قنبر میرسد در اصل
بزرگ است آنکه آقای نیاکانش علی باشد
بهشت ماست آنجایی که نامش را نجف گفتند
حرم باشد دلی که نقش ایوانش علی باشد
قیامت نامهی اعمال ما را زود میپیچند
خوشا آن نامهای که جای عنوانش علی باشد
حرم وقتی حرم شد که دل آرامش حسین است و...
نگهدارش علمدار و نگهبانش علی باشد
حرم وقتی خیالش تخت میباشد که میبیند...
سلحشورش علی باشد رجزخوانش علی باشد
حسین از عمر میخواهد فقط دورِ علی گردد
به دامانش علی باشد به دستانش علی باشد
من از حال پدر دنبال اکبر خوب دانستم
فقط جانش علی باشد فقط جانش علی باشد
(حسن لطفی ۱۴۰۳/۰۴/۲۲)
#دکتر_حسن_لطفی ✍
.
.
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
در بغل میگیرمت افسوس دَرهَم میشوی
گاه پیدا میشوی و گاه مبهم میشوی
اینکه بر دوش من عمری بود تابوت تو بود
در عبا میچینم اما زود دَرهَم میشوی
بوسهای حتی تنت را نامرتب میکند
آه با نازی عزیزم نامنظم میشوی
پیش زینب پیش تو دارم خجالت میکشم
وای داری بر سرم خاک دو عالم میشوی
خیمهام را دخترانم را صدایت کُشت کُشت
آبرویم مرهم این چند مَحرم میشوی
روی زین اسب بودی نیزهها پیچاندنت
روی زین از درد دیدم هرطرف خم میشوی
نیزه هم قلبش به حالت سوخت وقتی که دید...
طعمهی یک دشت تیغ و دشنه از دَم میشوی
روی یال اُفتاده بودی اسب راهش را ندید
روی یال اُفتادی و دیدم فقط کم میشوی
قاتلت تا دید وضعم را به حالم گریه کرد
قبل آن گودال داری قتلگاهم میشوی
خوب شد لیلا کنارت نیست هنگام غروب
بر سر سرنیزهای با زور محکم میشوی
(حسن لطفی)
#دکتر_حسن_لطفی ✍
.
.
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_علیهالسلام
پیشِ چشمانِ همه دست به زانو اُفتاد
خواست تا پاشود ای وای که با رو اُفتاد
باید او پاشود از خاک جگر جمع کُنَد
یک عبا پَهن کُنَد تا که پسر جمع کُنَد
پیرمَرد است عصا خواست ولی خندیدند
او کم آورد عبا خواست ولی خندیدند
این اَنارِ حرم است آه چرا ریخته است
چقدر حضرت اکبر به عبا ریخته است
تا علی رفت به دنبالِ دلش راه اُفتاد
قبلِ شهزاده ببین رویِ زمین شاه اُفتاد
یک "پدرجانِ"دگر از پسرش خواست نَشُد
این جوانمُرده پس از این کمرش راست نَشُد
پیشِ چشمان همه دست به زانو اُفتاد
بغلش کرد ولی حیف که بازو اُفتاد
هیچکَس زیرِ بغلهایِ پدر را نگرفت
دست تنهاست کسی جایِ پدر را نگرفت
نیزهای خورد تکان ، از جگرش داد کشید
دست بر سینه که زد با پسرش داد کشید
غارتِ قامتش اینجا صلواتی شده بود
بدنش با شن و شمشیر چه قاطی شده بود
ساعتی از بدنش از بدنش تیغ کشید
با دو انگشتِ خودش از دهنش تیغ کشید
لَخته لَخته زِ دهانش چقدر خون آوَرد
تکیه میداد به آن نیزه که بیرون آوَرد
بِینِ آغوش کشیدش تَنِ او بند نَشُد
خواست تا بوسه بگیرد همه دیدند نَشُد
کاش سمتِ حرم اکبر نَبَرَد برخیزد
عمهاش دست به معجر نَبَرَد برخیزد
از علمدار کمک خواست که خواهر را بُرد
خواهری آمد و با خود دو برادر را بُرد
پیشِ چشمان همه دست به زانو اُفتاد
دید پَهلویِ علی را و به پهلو اُفتاد
به عبا جمع نمود و به عبا پَهنَش کرد
بُرد در خیمه کنارِ شهدا پَهنَش کرد
عصر شد خیمهی آتش زده با دختر سوخت
هم عبا سوخت و هم خیمه و هم اکبر....
#دکتر_حسن_لطفی ✍
.
.
#شب_هشتم_محرم
السلام علیک یا اباالحسن یا علی بن الحسین الاکبر
همه عالم به تماشای تو مشغول شدند
ز تماشا به تمنای تو مشغول شدند
آمدی تا که به دنیا همه مبهوت رخت
به مناجات و به نجوای تو مشغول شدند
هر چه دل بر خم گیسوی تو در هم پیچید
به سر زلف چلیپای تو مشغول شدند
همچو یوسف به خریدت همگان آمده اند
دو جهان بر سر سودای تو مشغول شدند
جبرئیل آمده با خیل ملک حیران اند
همه بر چهره ی زیبای تو مشغول شدند
هر چه لیلا به تمنای تو مجنون شده اند
به طواف رخ لیلای تو مشغول شدند
هر که جان داد ز دیدار رخت زنده شده
چون که با هوی مسیحای تو مشغول شدند
اَشبه الناسِ نبی خَلقاً و خُلقاً بودی
همه با وحی سخن های تو مشغول شدند
آمدی تا که به میدان سپه از هم پاشید
بس که با دیدن سیمای تو مشغول شدند
همه ی لشکریان دست کشیدند ز جنگ
مست و شیدا به تماشای تو مشغول شدند
جمله ی العطش و ثقل حدید از تو چه بود
که ملائک به معمای تو مشغول شدند
اِحمَلوا نعشَ اَخیکم به حرم ، هر چه جوان
به بیابان پی اعضای تو مشغول شدند
با حسین گِرد عبا قصد زیارت کردند
یا که با جُستن اجزای تو مشغول شدند
گفت احمد همه ی اهل بهشت اند جوان
بس که با عشق و تولای تو مشغول شدند
شنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۳
#محمدعلی_شهاب ✍
شب هشتم محرم ۱۴۴۶
.
.
#شب_هشتم_محرم
🏴 #محرم۱۴۰۳
#زمینه
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#سبک_یا_ثارالله_و_بن_ثاره
#داوود_قاضی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
"سربند"
یا ثاراللهِ و بن ثاره
قلبم از عشق تو بی قراره
یه تسبیح - تربت باهامه
ضریح تو - میون دستامه
دلم تنگه - شاهد این حرفام - بارون اشکامه
فدای خشکی لبات / حسین جان ۳
جوونی ما به فدات / حسین جان ۳
کی میبریم به کربلات حسین جان ۳
الهی جونم به فدات // حسین جان ۳
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
جِسمِ تو رو ای نازنینم
چطوری روی عبا بچینم
مثه دونه - های یه تسبیح
شدی روی - خاکا تو تشریح
بمیرم که - ورق ورق کردن - تو رو ای مفاتیح
پخش شدی روی زمین / علی جان ۳
روی من و نزن زمین / علی جان ۳
بلند شو اشکامو ببین علی جان ۳
الهی جونم به فدات // علی جان ۳
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
جونم به لب اومد علی جون
پاشو عمه اومده توو میدون
عصای دستام بودی اما
روی خاکی - ولی ارباً اربا
ببین دارن - میخندن به اشکام - پاشو گل لیلا
رحمی به چشمای ترم / علی جان ۳
پاشو که خم شد کمرم / علی جان ۳
عمه رو برگردون حرم / علی جان ۳
الهی جونم به فدات // علی جان ۳
.👇
.
🏴 #محرم۱۴۰۳
#زمزمه #شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر سلام الله علیها
#سبک_دلم_چرا_یه_جور_دیگه_در_اضطرابه
#عبدالله_باقری
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
علی! بابا
از روی اسب چطور کشیدنت رو خاکا؟
علی! بابا
جوونِ رعنا! سخته دیدنت رو خاکا
بس که زانوم / بی رمق شد
عمه زودتر رسیده کنارت
حالا اینجا / جون میدم با
(دیدن زخمای بی شمارِت ۲)
(باید پاشی۲)
قرار بود توی پیری تو عصام باشی
نه که رو خاک بیفتی و معمّا شی(معمّا شی ۲)
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
علی! بابا
چقد اینا نسبت به بابام کینه داشتن
علی! بابا
از قد و بالات چیزی واسه من نذاشتن
بُردنِ تو / خیلی سخته
مثل تسبیح شدی دونه دونه
هر طرف دست / میبرم من
(باز یه قسمت رو خاکا میمونه ۲)
(گل لیلا۲)
یه قسمت هایی از تو موند رو شمشیرا
من هر کار میکنم بازم کمی بابا (کمی بابا۲)
مشابه سبک زیر خوانده میشود
.👇
مرادزاده.amr
165.3K
#زمینه
#حضرت_علی_اکبر
#شب_هشتم_محرم
#شده_دل_من
🌷🌷🌷
✅بنداول
شده دل من مثل بدنت اربا اربا
ازغم داغه تو علی مرده بابا
جوون رعنای من ای اربا اربای من
اربا اربا مثه دل بابایی
فردا بابا زیرسم اسبایی
علی علی الدنیا بعدک العفا
علی علی علی علی علی
__
✅بند دوم
میخوای بری برو ولی هسته لیلا
یه کمی راه برو علی پیش بابا
نواده ی حیدری شبیه پیغمبری
زود برگردی تانشدم پیرت
گرنیایی میشم زمین گیرت
علی علی الدنیا بعدک العفا
علی علی علی علی علی علی
✅بندسوم
ببین چه محشری شده بین گودال
هرکی تو رو دیده علی رفته ازحال
روی زمین پیکرت شد تیکه پاره تنت
اربا اربا مثه دل بابایی
فردا بابا زیرسم اسبایی
علی علی الدنیا بعدک العفا
علی علی علی علی علی علی (ع)
#مجید_مرادزاده ✍
.
.
#شب_هشتم_محرم
رجز خوان رفت ، با ذکر علی مرتضی برگشت
پیمبر بود انگار از دل دشت بلا برگشت
همانکه زد به لشکر یک تنه با برق شمشیرش
قیامت کرد و در انبوه کوه کشته ها بر گشت
کسی از زیر تیغش جان به در برده است!؟هرگز نه
نفس ها تازه شد گفتند تا دست خدا، برگشت...
برای رفع طوفان عطش گفتند برگشته است
نمی داند کسی در آن هیاهو ها چرا برگشت؟
فقط لب تشنه آمد اکبر از میدان و سیراب از
جمال دلربای خامس آل عبا برگشت
قصیده رفت بار آخر اما عالمی دیده است
به روی دست ها در قالب صدها هجا برگشت
هزاران روضه دارد ماجرای اربا اربایش
رجز خوان رفت سروی ،پاره تن لای عبا برگشت
#محمدجواد_منوچهری
#محرم
#حضرت_علی_اکبر علیه_السلام
.
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_عزاداری
#دودمه
▪️دودمه شب هشتم محرم
1⃣
ای پراکنده شده پیکر تو دور و برم
ای علیِ اکبرم، ای علیِ اکبرم
اربا اربا شده از داغ تو بابا جگرم
ای علیِ اکبرم، ای علیِ اکبرم
2⃣
ای پراکنده شده پیکر تو دور و برم
پسرم ای پسرم، پسرم ای پسرم
اربا اربا شده از داغ تو بابا جگرم
پسرم ای پسرم، پسرم ای پسرم
3⃣
می زنم من دست بر هم می زنی تو دست و پا
حیدر کرب و بلا، حیدر کرب و بلا
خاک عالم بر سر این روزگار بی وفا حیدر کرب و بلا، حیدر کرب و بلا
4⃣
ای عصای پیری من بین خون غلطیده ای
میکشی من را علی، میکشی من را علی
کاش میمردم نمیدیدم ز هم پاشیده ای
میکشی من را علی، میکشی من را علی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
دانلود+مداحی+شب+هشتم+نریمان+پناهی.mp3
1.72M
#نوحه_حضرت_علی_اکبر_ع
#شب_هشتم_محرم
علی جان
نظر کن به حالم که محزونم و دل پریشون
شده پیکرت اربا اربا جوونم تو میدون واویلا
علی جان
تموم تنت روی خاکا شده نیزه بارون
غریبونه و تشنه لب دادی تو قتلگاه جون واویلا
شده پشت و رو پیکر تو واویلا
شده غرق خون حنجر تو واویلا
مگه چند دقیقه ست که رفتی از پیشم
چی آوردن آخه سر تو واویلا
وا عطشا
علی جان
زیر ثم مرکب شکسته شده استخونات
مثل گل شدی پر پر و توی دشت ریخته اعضات
واویلا
علی جان
زیر دشنه و نیزه ها پیکرت وا شد از هم
با شمشیر تو رو مصلح کردن تنت شد چه در هم واویلا
وا حسین
#روضه_حضرت_علی_اکبر_ع
#شب_هشتم_محرم
نوبت رزم شیرمردان شد
از سر خیمه ها پناهی رفت
*ابي عبدالله فرمود: علي جان! ميخواي بري ميدان برو، اما اول يه كم جلوم راه برو...*
رو به میدان جنگ با هیبت
پسر شاه مثل شاهی رفت
باد تابی به زلف او انداخت
دست در گردن عمو انداخت
بغض غم پنجه در گلو انداخت
پیش چشمان ماه، ماهی رفت
ای به قربان روی زیبایت
اندکی صبر کن که بابایت
خیره مانده به قد و بالایت
پدرش تا کشید آهی رفت
اَشبهُ الناس به پیمبر گفت
رو به ده ها هزار لشکر گفت
نعره ای زد "انا ابن حیدر" گفت
رنگ از صورت سپاهی رفت
*اول كه وارد ميدا شد، پيرمردهاي سپاهِ كفر كه پيغمبر رو درك كرده بودن، تعجب مي كردن، مي گفتن: اين پيغمبرِ وارد ميدان شده؟ ما با رسول خدا جنگ نداريم، اما تا صدا زد: " اَنَا علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب" تا شنيدن اسمش علي است، گفتن: سنگش بزنيد...*
دست پرورده ی یلی هستم
خسته و تشنه ام ولی هستم
من علی، وارث علی هستم
هر کس از ترس سمت راهی رفت
رقص شمشیر او تماشایی
ساخت از خونِ کشته دریایی
میرود مثل باد هر جایی
گه یمین و یسار گاهی رفت
با هر آنچه که میرسید زدند
چون علی بود پس ندید زدند
بر سرش ضربه ای شدید زدند
چشمهای علی سیاهی رفت
آه از آنچه ضربه با وی کرد
اسب را سمت خیمه ها هی کرد
قسمتی از مسیر را طی کرد
اسب در راهِ اشتباهی رفت
*همين كه دست گردن اسبش انداخت، خون فرق آقا روي چشماي اسب رو گرفت، اسب به جاي اينكه سمت خيمه ها بره اشتباه رفت تو دلِ دشمن...*
گله ی گرگها به دنبالش
گفتنی نیست حال و احوالش
غرق خون است یال و کوپالش
یوسف اینبار در چه چاهی رفت
نیزه داران چه زود می آیند
عده ای با عمود می آیند
تیغها هی فرود می آیند
نوبت سنگ و چوبها هم شد
وای من وِلوله است دور و برش
جنگ یا هروله است دور و برش
چِقَدَر حرمله است دور و برش
غرق در تیر، سِبطِ خاتم شد
کربلا دشتهای قمصر بود
پُرِ گلبرگهای پرپر بود
آسمان و زمین معطر بود
اِرباً اِربا ذبیحِ اعظم شد
*اينجا يه وقت ديدن صداش بلند شد:" عَلَیْکَ مِنّی سَلام" يعني بابا! منم رفتم خدا نگهدارَت، يه وقت ديدن ابي عبدالله خودش رو با عجله رسوند، نگاه كرد يه عده جوانش رو دوره كردن، هر كسي داره يه زخمي ميزنه، براي رضاي خدا دارن ميزنن، اونايي كه كينه از علي داشتن يكي داره زِره ميبره، يكي داره سپر ميبره، يكي خود ميبره، ابي عبدالله از اسب پياده شد، اين چند قدم رو ميخواد راه بره، همه لشكر دارن نگاه ميكنن، مرحوم شيخ حُر عاملي نوشته: يه قدم برداشت حسين، يه وقت ديدن افتاد رو زمين، همه ي اونايي كه ميخواستن اين صحنه رو ببينن شروع كردن كف زدن، هلهله كردن...*
آمده بر سَرِ پسر بابا
سر نهاده به روی سر بابا
میکِشد آه از جگر بابا
* "فَصاحَ سَبعَ مَرّات..." هفت مرتبه هي صدا زد: "وَلَدي!.."پسرم حرف بزن با بابا" وَ بَكَى بُكَاءً عالِيا" حسين، بلند بلند گريه مي كرد...*
میکِشد آه از جگر بابا
عمه اش دید و وقت ماتم شد
تک و تنها دوید صحرا را
پُر کند تا که جایِ لیلا را
با پسر کشته دید بابا را
حفظِ جانِ رهبر مقدم شد
ازدحام و صف است واویلا
سوت و جیغ و کف است واویلا
هلهله با دف است واویلا
دشمنش شادمان از این غم شد
*همه نوشتن جان داشت از بدنِ ابي عبدالله مفارقت مي كرد، يه وقت ديد يه دستي رو شونه اش نشست، حسين تازه تونست نفس بكشه، ديد خواهرش زينبِ، اما ابي عبدالله تا نگاهش به زينب افتاد، صدا زد: علي اكبر! عمه جانت زينب رو توي مدينه حتي زن هاي همسايه هم نديدن، پاشو ببين بين فوج لشكر دشمن اومده كنارِ من...*
خيز آبرويم را بخر
عمه را از بينِ نامحرم ببر
.
33183-attachment-AudioCutter_خداحافظ علی اکبر.mp3
10.01M
#نوحه_حضرت_علی_اکبر_ع
#شب_هشتم_محرم
ای خدا با چه دلی زینب صدا میزد حسین؟
دست و پا میزد علی، زینب صدا میزد حسین
این همه راه دویدم
چه به موقع رسیدم
تا کنارت عزیزم
صدبار علی اکبر رو دیدم
پاشو برگردیم، خیمه در تلاطمه
اولین باره زینب بین مردمه
خداحافظ علی اکبر
برسون سلام بابا رو به پیغمبر
خداحافظ علی اکبر
تازه شد دوباره داغ کوچه و مادر
زخم پهلوی علی شد نالهی اهل حرم
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی مادرم
قصهی سنگ و شیشه، میری واسه همیشه
این تن ارباً اربا دیگه شناسایی نمیشه
ای اذان گوی خیمه خونیه لبت
کاشکی جای تو میمرد عمّه زینب
خداحافظ علی اکبر
برسون سلام زینب رو به پیغمبر
خداحافظ علی اکبر
داره میخنده به گریههای من لشکر
رفتی و دیگر رمق در پای بابای تو نیست
زینت دوش حسین، روی زمین جای تو نیست
خواهرت شده عزادار بی تو میشه گرفتار
میره با دست بسته بزم مِی و کوچه و بازار
قاتلت میشه سردمدارِ قافله
کربلا تا شام وای از دست حرمله
خداحافظ علی اکبر!
میمونه روی زمین تن تو هم بیسر
خداحافظ علی اکبر!
میشه هم قد تو رو نیزه علی اصغر
#روضه_حضرت_علی_اکبر_ع
#شب_هشتم_محرم
حاج مهدی سلحشور
"هر کس که عمر خویش را با عشق سر کرد از اولِ عُمرش هوایِ دردِ سر کرد من به کسی از گریه ام چیزی نگفتم یک شهر را چشمانِ سُرخم با خبر کرد حتماً سَرَم را مي گذارم زيرِ پايش از كوچه ي ما هم اگر روزي گذر كرد هر چه كه من كمتر برايش كار كردم مُزدِ مرا هر روز اما بيشتر كرد اين بار هم دير آمدم روضه ليكن مثل هميشه چشمِ من را زود تر كرد *امام زمان فرمود:صبح و شام، در مصائب جَدِّ غريبم حسين خون گريه ميكنم...اگر گريه كردن اينجوري باشه كه امام زمان داره، ما فقط اداي گريه رو در مي آريم، يا صاحب الزمان! به ما گريه كردن رو ياد بده تا برا جَدِّ غريبت حسين خوب گريه كنيم، بزرگان ما تويِ مُحرم خواب و خوراك نداشتن، اونها كجا و ما كجا...يه ذره من رو شبيه زين العابدين كن، همه عُمرش وقتي آب ميذاشتن جلوش، آرام و قرار نداشت، غذا ميذاشتن جلوش آرام و قرار نداشت، شيرخواره ميديد آرام و قرار نداشت، ميگه: يه روز دلمون سوخت برا حضرت، گفتيم ببريم حضرت رو باغي، يه جايِ تفريحي كه يه خورده حضرت از اين فضايِ غم بياد بيرون، وقتي برديمش اونجا، توي اين باغ، حالا همه دارن ميگن و ميخندن، حضرت همونجا هم ديدن ياد كربلا كرد، از تشنگي و گرسنگيِ روزِ عاشورا، از اون بيابونِ بي آب و علف... يا اباعبدلله! شبِ هشتم شد، دو شب ديگه فقط باقي مونده، به اين چشمت بايد التماس كني، بگي: اين دو سه شب سنگِ تمام بذاري، من رو شرمنده ي اربابم نكني...* اينجا ادايِ گريه ام را مي پذيرند هر كس نشد مَهموم در روضه ضرر كرد هرچند ما را عشقِ او ديوانه كرده مِهرِ عليِ اكبرش ديوانه تر كرد *اين شبِ هشتمي اگه كربلا بوديم، نميشد روضه ي علي اكبر بخونيم، آخه مُلاعباسِ مازندراني وقتي كربلا خدمتِ حضرت مُشَرَّف شد، حضرت دو سه تا جمله فرمود، يكيش اين بود، وقتي برگشتي شهر و ديارت، سلامِ من رو به اون پيرمردي كه جلويِ در مي ايسته، كفشارو جفت ميكنه برسون"امشب سلامِ چه كسي رو جواب ميده ارباب" يه جمله ديگه اش هم اين بود: مُلا عباس، اگه شبِ جمعه دوباره اومدي كربلا، شبِ جمعه تو حرمم روضه ي علي اكبر نخون. سئوال كرد:آقاجان! برا چي؟ فرمود: آخه شب هاي جمعه مادرم تويِ حرم مهمانه، وقتي تو از علي اكبر مي خوني، مادرم اينقدر خودش رو ميزنه...* هرچند ما را عشقِ او ديوانه كرده مِهرِ عليِ اكبرش ديوانه تر كرد جان داد وقتي باغبانِ خسته فهميد يك لشكر از رويِ گُلِ باغش گذر كرد با اكبرِ او نيزه كاري كرد مثلِ كاري كه با پهلويِ زهرا ميخِ در كرد * تا اومد اذنِ ميدان بگيره، ابي عبدالله بدون معطلي گفت: علي جان برو به ميدان...اما وقتي كه علي اكبر حركت كرد، راوي ميگه ديدم حسين پشتِ سرش راه افتاد...* پیش من سَروْ قَدم، راه برو چند قدم تا کنم قامت تو خوب تماشا پسرم *گفت: علي جان اگه ميخواي بري، اول برو خيمه ي محارم تا بچه ها تو رو خوب ببينن، ميگه:يه وقت نگاه كردم ديدم علي ايستاده، اين زن و بچه دورش حلقه زدن، قربون صدقه اش ميرن، يكصدا ميگن:"اِرحَم غُربَتَنا" علي جان! به غربتِ ما رحم كن. ابي عبدالله فرمود: دست از علي اكبر برداريد، علي محوِ خداست، بذاريد برود ميدان... راهي كرد علي اكبر رو، اما راوي ميگه: از اون لحظه اي كه علي اكبر رو راهي كرد ميدان، حسين ديگه رو پاش بند نشد، هي مي آمد داخلِ خيمه، هي مي اومد بيرون، يه لحظه خودت رو بذار جايِ ابي عبدالله، مخصوصاً اونايي كه جوان دارن، آخه از امام صادق سئوال كردن، آقاجان! بهترين لحظه برايِ يك بابا چه لحظه اي است؟ حضرت فرمود: يه جواني رو بزرگ كنه، اين جوان جلوش راه بره، به قد و قامت اين جوان نگاه كنه، آقاجان! سخترين لحظه برايِ يك بابا كدوم لحظه است؟ فرمود: جلويِ چشمش اين جوان بال و پر بزنه... حالا ابي عبدالله، علي اكبر رو فرستاده ميدان، هي داره ميدان رو نگاه ميكنه، حضرت زينب سلام الله عليها ميگه: يه وقت ديدم حسين هي ميشينه زمين دوباره بلند ميشه، رنگِ رخساره ي حسين عوض شد، گفتم: داداش چه خبر شده؟ گفت: عليم رو كشتن....اما از لحظه اي بگم كه بالا سَرِ علي اومده...* مي ريخت بيرون از دهانش لخته ي خون حالِ پسر، حالِ پدر را محتضر كرد "اَولادُنا اَكبادُنا" يعني پدر را مِقراضِ اهلِ كوفه تقطيعِ جگر كرد بالايِ جسمِ اكبرِ خود داد مي زد زينب كه آمد كارِ او را سخت تر كرد پيشِ جوانش داشت جان ميداد اما مَحضِ حجابِ خواهرش صَرفِ نظر كرد ."
#روضه_حضرت_علی_اکبر_ع
#شب_هشتم_محرم
"دنبال صدای دلبرم افتادم
با سر به کنار اکبرم افتادم
تا پهلوی نیزه خورده اش را دیدم
یک لحظه به یادِ مادرم افتادم
از بنی هاشم اولی بودکه رفت میدان، جَوُونا بودن، یعنی عباس بود... همه ی جَوُونای اهل حرم بودن ولی چطوری که مقاتل نوشتن، زینب سلام الله علیها خودش رو رسونده بالا سر علی اکبر، بقیه اگر هم میومدن نیزه داشتن، شمشیرداشتن، تازه مرحوم قزوینی مینویسه که زودتر از امام حسین رسید حضرت زینب، بعد خودش جواب داده، گفت: هفت قدم مانده بود به بدن علی اکبر، امام حسین از رو اسب افتاد، دیگه نمی تونست بره جلو، هی خودش رو میکِشید روی زمین....
زبانحال عرض میکنم: تا عباس اومد بره کمک امام حسین، هر کدام اومدن، بی بی زینب می گفت: همه بایستید اینجا کار، کار خودمه، یه روز مدینه مادرم تنهایی رفت بابام رو از مسجد برگردوند، اینجاهم هیچکی نمیتونه بره حسین رو زنده برگردونه، فقط من باید برم...
امام حسین نشست کنار بدن، صدا زد: علی جان! قربونت برم...*
چشمم دگر نبیند و پایم نمیرود
گم کرده ام پس از تو ره خیمه گاه را
*دست زینب اومد روی شونه ی ابی عبدالله سر بلند کرد، دید زینب اومده، همه جَوُونا، هر کی رو خاک افتاد از صبح، ابی عبدالله تنها برگردوند اون رو خیمه، نگفت: جَوونا بیاید، ولی اینجا ناموسش اومده تو میدون، لذا صدا زد: جَوُونا بیاید، جَوُونا اومدن، هر چقدر هم بدن ارباً اربا باشه چهار نفر میتونن دور عبارو بگیرن و برگردونن...
اما بقیه ی جَوُونا دور زینب رو گرفتن، نگاه کسی به قد و بالای عمه ی علی اکبر نیوفته...
اما صبح یازدهم محرم، زینب هی صدا میزد: جَوُونای بنی هاشم کجایید؟...*
گر چه پایم را زمین نامحرم است
دور تا دورم ببین نامحرم است"