#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
#شعر_مرثیه
#سبک_کربلا_منتظرماست_بیاتابرویم
باز هم آتش و آزار خدا رحم کند
فاطمیه شده تکرار خدا رحم کند
دید تا سوخته در باز هم افتاد آقا
یاد آن شعله و مسمار خدا رحم کند
تا ابد باد به شورای سقیفه لعنت
باز مولا شده بی یار خدا رحم کند
باب آمرزش ما را به چه حق ابن ربیع
می برد مثل گنهکار خدا رحم کند
خورده انگار قسم تا بدهد آقا را
با همه قدرتش آزار خدا رحم کند
دل شب ، پای برهنه ، پی مرکب راهی است
پسر حیدر کرار خدا رحم کند
نفس ِ پیر ِ مسیحا نفسان را که برید؟
سر درهم ، سر دینار خدا رحم کند
آبرودار زمین نقش زمین می گردد
وسط کوچه به کرار خدا رحم کند
رسم ها گشته عوض ، اجر خداوند وفا
بی وفایی شده انگار خدا رحم کند
بر لبش هست چرا عمتی المظلومه
وسط مجلس اشرار خدا رحم کند
.....
گریه ی بچه یتیم ، عربده مستانه
خیزران ، سید احرار خدا رحم کند
به عزیزان خدا ، حرمله گوید اُسرا
جلوی راس علمدار خدا رحم کند
🔸شاعر:
#محمدحسین_رحیمیان
___________________
.
.
#امام_زمان_عج
دارد دوباره رنگ می بازد حنایم
پس با چه رویی سوی تو آقا بیایم
دریا تویی، مولا تویی، آقا تویی تو
من دست خالی آمدم، آقا ... گدایم
راه گلویم را دوباره بغض بسته
آقا ببین که در نمی آید صدایم
دستی بکش بر این دل غربت گرفته
شاید کمی آرام گردد دردهایم
پشتم به تو گرم است، از من رو مگردان
من بی تو مثل کودکی بی دست و پایم
آقا زمین خورده دوباره نوکر تو
فکری به حالم کن که مشغول هوایم
این حرف ها، از روی دلتنگی است آقا
بدجور دلتنگ اذان کربلایم
وحید محمدی
#شعر_مرثیه👇
#بعد_از_شهادت
(مناسبت بعد از شهادت امام حسین علیه السلام)
آجرک الله یا بقیة الله
در زیرِ پایِ اسب دو کودک زِ دست رفت
چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود
آزاد گشت آب ، ولیکن هزار حیف !
شد شیردار مادر و ، بی شیرخواره بود
چشمی برآنچه رفت به غارت،نداشت کس
اما دل رباب ، پی گاهواره بود
یک طفل با فرات کمی حرف زد ولی
نشنید کس که حرف زدن با اشاره بود
یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود
در پشت ابر ، چهره ی هر ماهپاره بود
از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد
از مشت ها بپرس که با گوشواره بود
#شاعر : حاج علی انسانی
.
#نوحه_حضرت_حبیب_ع
من حبیب پسر فاطمه ام، یار حسینم بنده ام بنده ولی بنده ی دربار حسینم
درس آزادگیم داده از آغاز، معلّم که رها گشته ام از خویش و گرفتار حسینم
دل بریدم زهمه عالم و او برد دلم را دیده بستم زهمه، عاشق دیدار حسینم
سر و جان طرفه کلافی است به بازار محبت
که به این هدیه ی ناچیز خریدار حسینم
شرر تشنگی و تابش خورشید، حلالم که جگر سوخته ی اشک علمدار حسینم
این تن خسته و این فرق سر، این صورت خونین
همه وقف قدم یار که من یار حسینم
به ولای علی و مالک و عمار رشیدش من در این دشت بلا، میثم تمارِ حسینم
آب دریا چه کند با جگر سوخته ی من که پر از سوز دل و آه شرربار حسینم
تاجر عشقم و کالای محبت همه هستم
سر به کف دارم و آشفته ی بازار حسینم
میثم این گفته ی آن پیر حسینی است که گوید
که حبیبم من و سرباز فداکار حسینم
"#حضرت_استا_حاج_غلامرضا_سازگار"
#متن_نوحه
#شعر_مرثیه
@navaye_asheghaan